گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح پنجشنبه

آسانی های انقلاب دو برابرسختی ها

گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح یکشنبه

یک فنجان قهوه، آغاز تحمیلات!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مهارشدنی است اگر...»،«اصحاب بی بی سی در تهران!»،«مارکسیست عثمانی خودکشی نمی کند»،«یک فنجان قهوه، آغاز تحمیلات!»،«انتخابات ونیاز به گفتمان همبستگی وهمدلی»،«تونل نیایش؛ افتخار جامعه مهندسی»،«تمهیدات ما و غرب در مذاکرات پیش رو»،«اگر حبیبی ازگل آقا شکایت می‌کرد!»،«چگونه تورم انتظاری کاهش می‌یابد؟»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۳۷۴۵۳
یک فنجان قهوه، آغاز تحمیلات!

جام جم:آوازه انقلاب اسلامی

«آوازه انقلاب اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که رد آن می‌خوانید؛34 سال پیش در چنین ایامی ملت ایران با رهبری پیشوای بزرگ خود حضرت امام خمینی(ره) مسیر و گفتمان جدیدی در تاریخ ایجاد کرد. انقلابی که در همان بدو پیروزی، سران استکبار را به وحشت انداخت به گونه‌ای که نخست‌وزیر رژیم غاصب صریحا اعلام کرد که «انقلاب اسلامی به‌مثابه زلزله‌ای است که بزودی نه تنها خاورمیانه بلکه جهان را به لرزه درخواهد آورد» و نخست‌وزیر وقت استعمار پیر «نگرانی از وقوع انقلاب اسلامی را بزرگ‌ترین مسأله غرب» برشمرد.

آیا آنچه که اردوگاه استکبار و رژیم‌های مرتجع و وابسته را نگران کرد ترس از قدرت هسته‌ای و نظامی ایران بوده یا ریشه در عوامل دیگری داشت؟

بی‌تردید «گفتمان انقلاب اسلامی» که به‌دنبال تجدید حیات اسلام و احیای قدرت مسلمانان بوده است، باید اصلی‌ترین دلیل این نگرانی‌ها برشمرد.

اما آنچه که رمز پایداری، مانایی و نفوذ جهانی انقلاب اسلامی بوده است، در چند عامل دیگر نیز قابل مشاهده است.

1- پیروزی مردم ایران در برابر نظام دیکتاتوری و استبدادی ستمشاهی وابسته به بیگانگان

2- استقرار نظام اسلامی مبتنی بر اسلام و مردم‌سالاری دینی

3- نقش بارز مردم در اداره امور و اتکای نهادهای قانونی مبتنی بر آرای مردم به‌صورت نهادینه شده در قانون اساسی

4- شکست ابهت و هیمنه پوشالی آمریکا پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به‌دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و افشای اسناد مداخله‌جویانه رژیم ایالات متحده به گونه‌ای که تنفر جهانی از آمریکا را به‌دنبال داشت

5- عبور موفق از زنجیره تحریم‌ها و تهدید‌های آمریکا و غرب

6- مقاومت، ایستادگی در مقابل دشمنان و بیرون راندن متجاوزان بعثی از خاک ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله و اعتراف جهانیان به پیروزی افتخار آمیز ایران

7- حمایت معنوی از جنبش‌ها و نهضت‌های مردمی در جهان که موجب خیزش و بیداری اسلامی در جهان شده است

8- حمایت از انتفاضه فلسطین، به‌گونه‌ای که مسأله فلسطین از موضوع چند کشور عربی خاص، بعد از انقلاب اسلامی، به دستور کار اصلی کشورهای اسلامی تبدیل شد و تشکیل دولت مستقل فلسطینی به عنوان مطالبه جهانی تنها نمونه‌هایی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی محسوب می‌شود.

9- موفقیت‌ها و پیشرفت‌های چشمگیر و حیرت‌انگیز دانشمندان جوان ایرانی در حوزه‌های هسته‌ای، فناوری، نانو، علم و تکنولوژی هوا‌فضا، موشکی و...

بیان همه دستاوردها و قدرت جهانی انقلاب اسلامی، خود فرصت و مجالی مفصل را طلب می‌کند، اما به بهانه پاسداشت دهه فجر انقلاب اسلامی و نکوداشت یاد و خاطره معمار کبیر انقلاب اسلامی و شهیدان والامقام، شکر این همه موفقیت، شکوه و مباهات در پرتو انقلاب اسلامی، باید فرصت را مغتنم شمرده و پاره‌ای از موانع را که اگر برای آن چاره‌ای اساسی نشود آفت بزرگی برای پرتوافشانی انقلاب خواهد بود، مورد توجه قرار داد.

در یک دسته‌بندی کلی اهم این آفات به شرح زیر می‌باشد:

یکم) فقدان نظریه‌پردازی در حوزه‌های مورد نیاز با مشارکت و همدلی حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها، که باید اذعان کرد این دو نهاد آن‌گونه که باید نقش خود را به‌مثابه اتاق فکر و گرانیگاه نظری انقلاب انجام نداده‌ و فهرست بلندبالایی از سوال‌ها و نیازها پیش روی آنان است.

دوم) صورت نگرفتن انقلاب اداری لازم. به رغم تلاش‌های ارزنده‌ای که در نهادسازی و کادرسازی در اوایل انقلاب اسلامی، با تشکیل جهاد سازندگی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و... صورت گرفت، اما هنوز تحول بنیادی در نظام اداری – اجرایی کشور متناسب با انقلاب صورت نگرفته است. بدیهی است مراد از تحول بنیادین صرفا در شکل کار یا برخی ادغام‌های صوری نیست، در سخت‌افزار، نرم‌افزار و ذهنیت‌ها باید دگرگونی اساسی صورت گیرد که مهم‌ترین پیامد آن کارآمدی نظام اجرایی است که توانایی حل مسائل و مشکلات اساسی مردم بخصوص اقتصاد و معیشت را داشته باشد.

سوم) نبود سامان سیاسی کارا. مراد ایجاد نظام‌های رقابتی در چرخش قدرت و پذیرش قواعد آن است. باید ثبات و آرامش در جامعه ایجاد شود. فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور گشوده‌تر گردد. جناح‌ها و سلیقه‌های داخل نظام به‌رسمیت شناخته شوند و مورد حمایت قرار گیرند. عقلانیت، خردورزی و اعتدال مبنای اداره امور باشد و با هر انتخابات جمع زیاد‌تری وارد حلقه نظام گردند. سامان سیاسی کارا ، یعنی اداره کشور بر پایه قانون و برنامه باشد و جایی برای سلیقه و تکروی نباشد.

چهارم) ثابت انگاری قوانین و نهادها. برخی تغییرات اساسی در قوانین و نهادها لازمه ثبات کشور است. جمعی از آگاهان و اهل حل و عقد که مورد اعتماد و خبره باشند باید کارآمدی نظام را با انجام این اصلاحات دنبال کنند.

آیا قانون اساسی نیاز به تغییراتی ندارد؟ آیا کشور نیاز به نظام دو مجلسی ندارد؟ آیا بهترین شیوه انتخاب بالاترین مقام اجرایی کشور همین رویه کنونی است؟ آیا تعدد نهادها و دستگاه‌های تصمیم‌گیر در حوزه سیاست خارجی فرصتی برای دیپلماسی کشور است یا خود مانع جدی برای کارآمدی آن محسوب می‌شود؟ و پرسش‌ها و مطالبات زیادی که در دهه چهارم انقلاب فراروی این انقلاب بزرگ اسلامی، مردمی و جهانی است.

امید که همه ما به مسئولیت‌های خطیر خود در پاسداری از این نظام الهی که معمار بزرگ آن فرمود: «حفظ نظام اوجب واجبات است»عمل کرده و یارویاور خلف صالح آن امام عزیز، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی که امروز با اقتدار از خط و میراث آن عزیز سفر کرده پاسداری می کند، باشیم.

کیهان:مهارشدنی است اگر...

«مهارشدنی است اگر...»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛

یکم- رصد آشکار رفتار و گفتار دشمن طی یکسال گذشته در مواجهه با جمهوری اسلامی قابل اعتناست چرا که به وضوح نشان می دهد آنها یک جنگ نرم اقتصادی را تدارک و سامان دیده اند که بطور خلاصه پارامترهای آن بدین شکل طراحی شده است؛ 1-مواجهه راهبردی با ایران «اقتصادی» باشد نه «نظامی». 2-دالان این مواجهه باید «تحریم»ها باشد. 3- ابعاد و مختصات تحریم ها به ادعای آنها باید «فلج کننده» و «گزنده» باشد. 4- هدف از «افزایش» و «تشدید» تحریم ها فشار بر مردم ایران برای ایجاد یک نارضایتی فراگیر اقتصادی ارزیابی شده است. 5- چشم انداز و افق این تحرکات، تجدیدنظر در محاسبات مسئولان ارشد کشور برآورد شده است. 6- این خط آتش با استفاده از پروپاگاندای رسانه ای تا شب انتخابات استمرار و تداوم داشته باشد و...

در این زمینه سخنان بهمن ماه سال گذشته جیمز کلاپر رئیس اطلاعات ملی آمریکا که در جلسه علنی سنای آمریکا بیان شده قابل تامل است که البته در همانجا به این واقعیت اذعان می کند که تحریم ها نتوانسته ایران را از اهدافش بازدارد و بطور تلویحی -نزدیک به تصریح- به ناکارآمدی پروژه تحریم های ضد ایرانی اعتراف می کند.

اکنون نیز محافل و مراکز مطالعاتی و رسانه ای غربی به شدت به تاثیربخش بودن تحریم ها بر ضد ایران تردید دارند و به عنوان نمونه که اندکی از بسیارها است می توان به تحلیل چندی پیش واشنگتن پست اشاره کرد که نوشت تحریم ها، ایران را تغییر نمی دهد و باید رویکرد غرب تغییر بیابد و در همین راستا، نشریه اینترنشنال ست تاکید می کند که غرب باید در مذاکره با ایران، لغو تحریم ها را پیشنهاد بدهد.

برای همین است که طی یکسال گذشته در اقدامی بی سابقه بارها سخن از تحریم های متعدد به میان آمده و هر بار وعده داده شده که اثر این تحریم ها فلان و بهمان است.

معروف ترین تحریم های ضد ایرانی در ماه های گذشته «تحریم اول ژوئیه» بود که از اول ژوئیه 2012- 11تیر 1391- تصویب و اجرایی شد و در محافل رسانه ای دشمن و ضد انقلاب ادعا شد که ظرف 6 ماه کار نظام را یکسره می کند!

برآورد دشمن این بود که چون تحریم مورد اشاره در حوزه تحریم نفتی و بانک مرکزی دیده شده است و در واقع آخرین تیر در ترکش بوده حتما اثربخشی حداکثری و مطلوب خواهد داشت.

اما پس از این به اصطلاح ضربه نهایی و استراتژیک، چند بار دیگر تحریم های یکجانبه از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران پیش کشیده شد که مشخص ترین معنای آن موفق نبودن تحریم های اول ژوئیه است.

جالب است که داستان تحریم ها پایانی ندارد و قرار است سه روز دیگر- 18بهمن- تحریم های 6 فوریه عملیاتی گردد که این نیز گویای اشتباه محاسباتی دشمن در ارزیابی تحریم های قبلی علیه جمهوری اسلامی است وگرنه نیاز به پیش کشیدن تحریم های جدید نبود.

دوم- اما به موازات خط تحریمی دشمن علیه ایران، پاره ای مشکلات اقتصادی در کشور بروز و ظهور پیدا کرد که نماد و نمونه عینی آن «گرانی »های اخیر است.

اکنون سوالی که به میان می آید و مورد توجه ویژه افکار عمومی است این است که آیا علت این گرانی ها و لجام گسیختگی در تغییر قیمت برخی کالاها و اجناس ناشی از تحریم ها است؟ پاسخ دقیق و عمیق به این سوال نیازمند یک کار کارشناسی است و موضوع باید از سوی یک هیئت کارشناسان و اندیشمندان اقتصادی و سیاسی مورد واکاوی قرار بگیرد ولی آنچه که بدون کمترین تردیدی براساس شواهد و قرائن غیرقابل خدشه می توان گفت این است که ضریب افزایش قیمت ها و گرانی ها با ضریب تاثیر تحریم ها همخوانی ندارد.

به عبارت روشن تر بعضا تحریم ها بهانه ای برای برخی از کانون ها و مراکز مربوطه شده تا کم کاری و یا بی تدبیری خود را پنهان نمایند و این در حالی است که بسیاری از مشکلات بوجود آمده رابطه ای با تحریم ها ندارد.

به عنوان مثال آیا می توان ضعف در کنترل و نظارت بر بازار را به نام تحریم ها نوشت؟
یا به عنوان نمونه دیگری باید گفت بارها کارشناسان اقتصادی به مشکل نقدینگی در کشور اشاره کرده اند، آیا مسئولان ذی ربط برنامه مشخصی را برای نقدینگی سرگردان طراحی و اجرایی کرده اند؟

اینکه نقدینگی ها به چندین برابر افزایش پیدا کرده است آیا نشانه و دلیلی نیست که مدیریت نقدینگی در سطح کلان دچار ضعف های ویژه است؟

گفتنی است اخیرا رئیس محترم بانک مرکزی حجم نقدینگی را 424 هزار میلیاردتومان عنوان کرده است و بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی نسبت به مدیریت و مهار نقدینگی هشدار داده اند چرا که در غیر اینصورت در کمین کالاهای مختلف قرار می گیرد.

خب، نتیجه همین یک مشکل این است که هر چند وقت یکبار باید شاهد افزایش غیرعادی قیمت یک کالای خاص باشیم زیرا حجم انبوه نقدینگی به سوی آن سرازیر شده است.

سوم- اما در شرایط کنونی مهم تر از هر سوالی و اقدامی باید به دنبال حل مشکلات اقتصادی بود.
ظرفیت ها و پتانسیل موجود در کشور بیانگر این است که مشکلات اقتصادی و باز کردن گره گرانی ها لاینحل نیست و با مدیریت و برنامه ریزی دقیق می توان فشار افزایش قیمت ها را از گرده مردم برداشت.

بنابراین در «چه باید کرد؟» می بایست شتافت تا بدون فوت وقت نابسامانی در برخی امور اقتصادی و بازرگانی برطرف شود. نکته گفتنی اینجاست که «چه باید کرد؟» پرسش پیچیده و سختی است و پاسخ آن در گروی یک کار جهادی از سوی تمام قوا و نهادها می باشد.

دولت، مجلس و قوه قضائیه و تمامی نهادهای ذی ربط باید همزمان و همه جانبه به غول گرانی حمله کنند و آن را از پای دربیاورند. شاید گفته شود این پیشنهاد در عمل کار سختی است و بیشتر به «شعار» می ماند اما واقعیت این است که اگر هم شعار باشد ولی قابلیت اجرا شدن دارد چگونه؟

چهارم- چاره کار همدلی و نشست های صمیمی و به دور از تشریفات قوا و نهادهای مربوطه است. از قضا نشست های مشترک دولت و مجلس که از اواخر دی ماه پیرامون کمک به اقشار کم درآمد شکل گرفته و دیشب نیز ادامه یافت الگوی مناسبی در این زمینه است که نشان می دهد مجلس و دولت می توانند عزم و اراده جدی به خرج بدهند و توافقات ارزشمندی را برای خدمت به مردم اجرایی نمایند.

ناگفته پیداست اگر به جای همدلی، گفت وگو و تلاش مستمر برای حل مشکلات اقتصادی و مهار گرانی ها، هر کدام از قوا یا نهادها- خدای ناکرده و ناخواسته- یکدیگر را متهم کنند و یا سهم خود را کمرنگ بدانند مشکل باقی می ماند و گره گرانی ها کور می شود.

پنجم- و بالاخره باید گفت سخن اصلی با مسئولان است که باید هرچه بیشتر از گذشته به مشکلات اقتصادی اهتمام داشته باشند و بدانند و باور داشته باشند که «مردم»، به تعبیر امام راحل عظیم الشأن، ولی نعمت آنها هستند.

حل مشکلات اقتصادی و باز کردن گره گرانی حداقل کاری است که مسئولان در برابر مردم وفادار به نظام جمهوری اسلامی متعهد و مکلف به انجام آن هستند و باید هرچه سریع تر این دین خود به ملت را ادا کنند.

این نکته را هم باید به نکات قبلی اضافه کرد که هرچند نشست های مشترک دولت و مجلس یک اقدام تحسین آمیز و قابل تقدیر است و خروجی آن توافق و عزم دو قوه برای کمک های جبرانی به مردم بوده است ولی این پله اول است و خواسته منطقی عموم مردم مهار گرانی ها و تورم است که حتی از افزایش یارانه های نقدی مهم تر و ضروری تر است.

خراسان:مارکسیست عثمانی خودکشی نمی کند

«مارکسیست عثمانی خودکشی نمی کند»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضارضاخواه است که در آن می‌خوانید؛به دنبال عملیات انتحاری روز جمعه در سفارت آمریکا در آنکارا، روز گذشته مقامات امنیتی ترکیه «جبهه آزادی انقلابی خلق» یک جریان چپ افراطی را به عنوان مسئول این بمب گذاری معرفی کردند.«اجویت هانلی» به عنوان سوء قصد کننده انتحاری معرفی شد و تلاش شد تا با طرح اتهاماتی تاریخ مصرف گذشته و مربوط به دوران جنگ سرد؛ این گونه القاء شود که یک گروه تندروی مارکسیست به خاطر مخالفت با نظام سرمایه داری، آمریکا و ناتو، دست به یک اقدام تروریستی علیه منافع آمریکا زده است.

این در حالی است که تاکتیک به کار گرفته شده توسط عامل انتحاری، شیوه منحصر به فرد گروه القاعده می باشد؛ امری که باعث شده بود تا در اولین گزارش های منتشر شده از انفجار در سفارت آمریکا، انگشت اتهام به سوی القاعده نشانه رود.با این حال این گونه به نظر می رسد، مقامات ترکیه تلاش دارند، در اقدامی عجولانه و قبل از این که رسانه ها و کارشناسان گمانه ها و استدلال خود را در رابطه با این که عملیات تروریستی مطرح کنند، در «مدیریت رسانه ای بحران» پیش قدم شده و مسیر تحولات را به سمت و سوی مطلوب سوق دهند.

از همین رو رسانه های نزدیک به دولت اردوغان چون روزنامه زمان تلاش کردند تا با پرداختن به جزئیات ماجرای عملیات انتحاری روز جمعه، روایت رسمی دولت از حمله به سفارت آمریکا را قابل قبول جلوه دهند.اما واقعیت این است که این داستان پشت پرده ای هم دارد. مقامات حزب عدالت و توسعه به خوبی می دانند مطرح شدن گسترش فعالیت های القاعده در ترکیه، اقتصاد متکی به توریسم این کشور را با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت.

«حضور پررنگ اتباع ترکیه در شبکه القاعده به ویژه در «القاعده آسیای مرکزی»»، «تبدیل شدن ترکیه به پل ارتباطی برای رساندن جنگجویان القاعده به سوریه»، «ایجاد کمپ های آموزشی برای تروریست های جبهه النصره در کنار مرزهای هاتای»، «واکنش شدید گروه های جهادی و تکفیری منطقه به حمله اخیر فرانسه به مالی» و «گروگان گیری اخیر در الجزایر توسط القاعده مغرب اسلامی»، تکه های یک پازل هستند که چنان چه به صورت مناسب کنار هم چیده شوند، پاسخی روشن به چرایی و ماهیت عملیات روز جمعه آنکارا خواهند داد.

«قاعده القاعده» نشان داده این گروه تروریستی معمولاً بعد از مدتی علیه حامیان خود اقدام کرده و اصطلاحاً به چاقویی تبدیل می شود که دسته خود را خواهد برید.دولت ترکیه در راستای سیاست های نئوعثمانی گرایانه و در اتحادی با کشورهای عربستان، قطر، فرانسه و آمریکا در ۲ سال گذشته تلاش کرده است تا با بهره گیری از تمامی ظرفیت خود و همپیمانانش، نظام سوریه را براندازد.

بازی با کارت القاعده در سوریه یکی از پررنگ ترین اقدامات ترک ها در این راستا بوده که با انتقاد شدید جریان های داخلی و احزاب رقیب حزب حاکم مواجه شده است.حال که ظاهراً شبکه القاعده، در انتقام کشتار اعضای خود در مالی منافع آمریکا را در آنکارا، جایی که این روزها تکفیری ها و جهادی ها به راحتی تردد می کنند، هدف قرار داده اند اردوغان و مشاورانش در تلاش اند تا قبل از این که ماهیت این عملیات لو رود، آن را به احزاب افراطی، پ.ک.ک و احتمالاً سوریه مرتبط سازند.

اتاق احیاء اردوغان برای مارکسیست های ترکیه شاید بتواند چند روزی خوراک روزنامه های همسوی حزب عدالت و توسعه را فراهم کند، اما واقعیت این است که ناآرامی های سوریه که مدتی بود به لبنان، اردن و عراق کشیده شده بود کم کم دامن ترکیه را هم دارد می گیرد.

جمهوری اسلامی:چگونه از شرایط فعلی عبور کنیم؟

«چگونه از شرایط فعلی عبور کنیم؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛به روزهای پایان سال نزدیک می‌شویم. مردم به سراغ تهیه و تدارک مایحتاج ایام نوروز می‌روند و بازارها از رونق خاصی برخوردار می‌شود. همزمان با این حال و هوای شاد و پرامید، ادامه گرانی‌ها و نوسان قیمت‌ها که با توجه به افزایش خریدها، تشدید نیز شده است، کام مردم را تلخ می‌کند.
مسئولان اگرچه به نظر می‌رسد تمام تلاش خود را برای مدیریت بازار در چند هفته باقی مانده تا پایان سال جاری به عمل می‌آورند ولی واقعیت این است که دامنه این تلاش‌ها به تأمین نیازها و تدارک به هنگام اقلام مورد نیاز جامعه محدود باقی می‌ماند و اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از افزایش قیمت تمام شده کالاها و خدمات در این فرصت زمانی اندک از اختیار و توان دولت و مدیران دست اندرکار خارج است.

به دیگر سخن برنامه‌ریزی‌های انجام شده توسط مسئولان میانی دولت برای خرید و ذخیره سازی اقلام مورد نیاز جامعه و عرضه آنها در ایام اوج‌گیری خریدهای شب عید، تنها می‌تواند، عوامل تأثیرگذار در گران شدن کالاها را از ناحیه کمبود عرضه خنثی سازد که البته در جای خود قابل تقدیر است اما متأسفانه اثرات مثبت این برنامه ریزی‌ها و تلاش‌ها در سایه افزایش قیمت تمام شده واقعی، رنگ می‌بازد.

به دیگر سخن، آنچه در شرایط فعلی باعث ادامه گرانی و به دنبال آن تورم فزاینده در اقتصاد کشور شده است، کمبود کالا نیست بلکه چند عامل در کنار هم دست به دست یکدیگر داده‌اند تا قیمت‌ها را دائماً دستخوش نوسان و تلاطم کنند.

نخستین عامل که امکان دولت برای مهار و متوقف ساختن آن نیز فراهم است، ایجاد گرانی‌های خودخواسته است. طی ماه‌های اخیر شاهد هستیم که دولت با طرح و اصرار بر اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها عملاً فضای روانی جامعه را دچار نوعی نگرانی کرده است.

دولت از طرفی به این نتیجه رسیده که ادامه فعالیت و بقای بسیاری از صنایع اعم از تولیدی و خدماتی در گرو موافقت با افزایش قیمت‌ها است چرا که تداوم مخالفت با بالا بردن قیمت‌ها به معنای زیان‌دهی بیش از پیش فعالان اقتصادی و تعطیلی این بنگاه‌ها خواهد بود.

موافقت چند باره سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان با افزایش قیمت خودرو، روغن مایع و نباتی، پودرهای شوینده، محصولات لبنی، بلیت هواپیما و... نمونه‌هایی از موافقت ناگزیر دولت با افزایش قیمت‌ها برای تداوم فعالیت اقتصادی در این حوزه‌ها است.

از سوی دیگر طرح موضوع اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها و پیش کشیدن اخبار و گمانه‌هایی مانند بالا رفتن قیمت بنزین تا 2500 تومان... ناخودآگاه به تورم انتظاری در جامعه دامن می‌زند و این تورم انتظاری خود به عاملی برای تورم واقعی تبدیل می‌شود. در شرایطی که افکار عمومی در معرض اخباری مبنی بر احتمال گرانی‌های شوک آور در آینده قرار می‌گیرند طبیعی است که در یک اقدام پیش دستانه به بازار می‌روند تا مایحتاج ماه‌های آینده خود را نیز اکنون تهیه کنند.

این اتفاق که معنایی جز انتقال تقاضای آتی به حال ندارد خود به خود باعث برهم خوردن تعادل میان عرضه و تقاضا در وضعیت فعلی می‌شود و تمام پیش بینی‌های مدیران برای تأمین تقاضاهای امروز را دچار خدشه می‌سازد.

از این رو پیش کشیدن و اصرار بر اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها از دو ناحیه ضرورت موافقت با افزایش رسمی قیمت‌ها و تشدید تورم انتظاری به گرانی‌ها دامن می‌زند.

عامل دوم که در گرانی‌های فعلی تأثیر دارد، نوسان قیمت ارز است. از آنجایی که متأسفانه به علت وجود و جریان نقدینگی مازاد به نیاز در جامعه، ارز و طلا از حالت اقلام مصرفی به کالاهای مالی و دارایی‌های سرمایه‌ای تغییر کارکرد پیدا کرده اند، نوسان در قیمت این دو قلم به دو شکل بر سایر بازارها تأثیر می‌گذارد، نخست اینکه به عنوان یک عامل روانی و با سوءاستفاده از نقدینگی سرگردان، زمینه رفتارهای سفته بازانی و دلالی را فراهم می‌آورد که این پدیده خود به افزایش مستمر قیمت ارز و طلا منجر می‌شود؛ دوم هم اینکه با افزایش قیمت ارز، تمامی حوزه‌هایی که برای تهیه مواد اولیه و... به ارز وابستگی دارند با افزایش قیمت تمام شده مواجه خواهند شد که به معنی بالا رفتن قیمت‌ها در بازار مصرف کننده می‌باشد.

در این میان البته وجود و شیوع گمانه زنی‌هایی مبنی بر تأمین بخشی از یارانه نقدی و... از محل این افزایش قیمت ارز هم مزید بر علت می‌شود و به نااطمینانی در اقتصاد و بازار دامن می‌زند.
بدیهی است که در چنین شرایطی بسیاری از بنیان‌های اخلاقی، دینی و عاطفی جامعه دستخوش عوارض منفی می‌شوند و شاهد بروز ناهنجاریهای رفتاری در میان مردم خواهیم بود. به نظر می‌رسد تذکرات و درخواست‌های مکرر علما، روحانیون، مراجع بزرگوار تقلید، ائمه جمعه و جماعات بر چاره جویی هرچه سریع‌تر برای توقف روند افزایش قیمت‌ها و باز گرداندن آرامش اقتصادی به جامعه در راستای همین دغدغه‌ها باشد.

از این رو دولتمردان باید با اولویت دادن به ایجاد اطمینان در جامعه فعلاً از دنبال کردن موضوع مرحله بعد هدفمندی یارانه‌ها دست بکشند و با اجرای برنامه‌های کوتاه مدت اقدامات لازم را برای جمع آوری نقدینگی مازاد از بازار بعمل آورند. از سوی دیگر با استفاده از ظرفیت‌های بالای کارشناسی در کشور و بهره مندی از توان بخش خصوصی مولد، تعادل را به اقتصاد باز گردانند تا در پرتو الطاف الهی کشور هرچه سریع‌تر و کم هزینه‌تر از گردنه حساس کنونی به سلامت عبور کند.

رسالت:اصحاب بی بی سی در تهران!

«اصحاب بی بی سی در تهران!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛وزارت اطلاعات با دستگیری شماری از اصحاب بی‌بی‌سی در تهران جیغ صدای انگلیس را درآورد.

معاون وزیر خارجه انگلیس در واکنش به این دستگیری‌ها پرچم "نقض آزادی بیان" و خاموش کردن "صدای مستقل" در ایران را بالا برد و این نمایش از جمله طنزهای روزگار ماست. وی گفت: "من مکرر نگرانی‌های خود را از رفتار رژیم ایران با روزنامه‌نگاران و رسانه‌های مستقل ابراز کردم" وی از مقامات قضائی ایران خواسته است به آزار "صداهای مستقل" در ایران پایان دهد.

"آزادی بیان" از نظر انگلیس چیست و "صدای مستقل"! کدام است؟
یک جمع‌ سازمان یافته در اروپا زیر نظر شبکه رسانه‌ای استکبار جهانی اتاق فکر تشکیل داده‌اند و با ارتباط مستمر با جمعی از روزنامه‌نگاران که در رسانه‌های دوم خردادی نان می‌خورند اراده آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس مکار را در جنگ نرم علیه ملت عملیاتی می‌کنند.

شماری از این جماعت در فتنه 88 دستشان رو شد و به وطن اصلی خود فرار کردند. جمعی دیگر که باقی مانده بودند با اتصال به آنها هر روز در تیتر اول و دوم برخی رسانه‌های دوم خردادی "سمفونی صدای دشمن" را می‌نواختند. رسانه‌های مستقل چیست؟ رسانه‌های مستقل به قرائت وزارت خارجه انگلیس به رسانه‌هایی می‌گویند که هیچ تعهدی به ملت و نظام مشروع، مستقل و مستقر در ایران ندارند و تنها به فرامین یک اتاق فکر در اروپا و آمریکا و وابسته به ضد انقلاب گوش می‌کنند.

آقای الستر برت معاون وزیر خارجه انگلیس که اکنون در لندن عزای عمومی برای لو رفتن شبکه اصحاب بی بی سی در تهران اعلام کرده است، در اندوه نقض آزادی بیان در ایران شعرها سروده است که شنیدنی است.

اصحاب بی‌بی‌سی یا روزنامه‌نگاران مستقل جماعتی هستند که در حد فاصل سال‌های 78 تا 88 و از 88 تاکنون در داخل و خارج یک جیره مستقل از اعتبارات ام آی 6 و وزارت خارجه انگلیس را به خود اختصاص داده و می‌خواهند مستقل از اراده ملت ایران حرکت کنند.

دنیا می‌داند هر صدایی در جمهوری اسلامی آ‌زاد است. جهان می‌داند هر قلمی در ایران آ‌زاد است اما صدا و قلم آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی آن هم به دلیل خصومت با ملت ایران نمی‌تواند آزاد باشد. کما اینکه اخیرا غرب فتوا به قطع صدا و سیمای برون مرزی جمهوری اسلامی ایران داده است و علی‌رغم همه قوانین و مقررات جهانی به جز اصحاب بی بی سی و اصحاب صدای آمریکا اجازه نفس‌کشیدن به احدی را نمی‌دهند.

مردم همواره به این رویکرد اعتراض دارند و از خود می‌پرسند پس از این همه فتنه‌گری در سال 78 و 88 تتمه اصحاب بی‌بی‌سی در تهران چه می‌کنند؟!

کوتاهی مقامات امنیتی و قضائی ایران در برابر پدیده زشت و خائنانه نوکری بیگانگان و کسانی که در برابر امنیت ملی و اقتدار ملی ایستاده‌اند و سرویس‌دهی به اجانب را "آزادی بیان" و "صدای مستقل" معنی کردند، قابل قبول نیست. مقامات امنیتی و قضائی کشور نباید مقهور و مرعوب جوسازی‌های رسانه‌ای غرب شوند و به جاسوسان رسانه‌ای آنها در تهران پاداش دهند. البته پیچیده عمل کردن سرویس‌های دشمن شاید باعث شده افرادی متوجه قبح و زشتی عمل خود نشوند و به مردم و انقلاب و نظام خیانت کنند. باید این عده غافل را بیدار کرد اما کسانی که نان خوردن از خزانه بی‌بی‌سی را حلال می‌دانند باید بدانند در جمهوری اسلامی، مردم دلایلی بر حرمت این حرام‌خوری دارند که اگر مقامات امنیتی و قضائی جلوی این حرامخواری را نگیرند مردم خود روزی مجبور می‌شوند راسا اقدام کنند.

به هر حال این سطح از هوشیاری پاسداران حریم استقلال کشور را در دهه فجر باید تبریک گفت و از خداوند برای آنها آرزوی توفیق کرد.

سیاست روز:یک فنجان قهوه، آغاز تحمیلات!

«یک فنجان قهوه، آغاز تحمیلات!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛تاریخچه مطرح شدن گفت‌وگو بین ایران و آمریکا از همان ابتدای پیروزی انقلاب در صحنه سیاسی کشور وجود داشته است. مهمترین آن واقعه مک‌فارلین بود که به «ایران گیت» مشهور و معروف شد. پس از آن نیز بحث‌هایی در دولت‌های بعدی مطرح شد اما همواره این بخش به سرانجام نرسید.

دلیل آن هم بیشتر به خاطر سیاست‌هایی بود که دولت‌های گوناگون آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران از همان بدو پیروزی انقلاب اتخاذ کرده‌اند.

اکنون نیز مدتی است که بحث گفت‌وگوهای مستقیم ایران و آمریکا در دولت دهم مطرح شده و می‌شود.

اکنون آمریکایی‌ها با روی کار آمدن دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما و چینش و تغییراتی که در دستگاه سیاست خارجی خود ایجاد کرده‌اند، بر روی موضوع گفت‌وگوهای مستقیم با ایران بیشتر توجه می‌کنند و در رسانه‌های خود به آن می‌پردازند. در کنار کار رسانه‌ای شخصیت‌های سیاسی و مقامات ارشد دولت آمریکا نیز بیکار ننشسته و در این باره سخن می‌گویند.

«جو بایدن» معاون رئیس‌جمهور آمریکا به تازگی گفته است اگر رهبر انقلاب موافقت کنند، آمریکا آماده مذاکرات مستقیم با جمهوری اسلامی ایران است.

در این که درباره گفت‌وگوهای مستقیم ایران و آمریکا رهبر معظم انقلاب فصل‌الخطاب هستند، تردیدی وجود ندارد، ایشان براساس منافع ملی، آرمان‌های انقلاب و پشتوانه مردمی، در این زمینه تصمیم‌گیری می‌کنند و اگر زمانی شرایط به گونه‌ای باشد که منافع جمهوری اسلامی ایران براساس آرمان‌های انقلاب اسلامی رعایت شود آنگاه شاید در این زمینه فتح‌بابی صورت گیرد که البته با توجه به سیاست‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران چنین چیزی شاید غیر قابل تصور باشد.

به صرف این که یک مقام ارشد آمریکایی برای انجام گفت‌وگوهای مستقیم با ایران ابراز تمایل کرده است،نمی‌توان بسنده و اعتماد و اطمینان کرد.

بازخوانی مواضع رهبر معظم انقلاب درباره همین موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را تبیین می‌کند. دولتمردان آمریکایی از جمله «جو بایدن» نیز می‌توانند با بازخوانی این مواضع به این امر واقف شوند که گفت‌وگوهای مستقیم با جمهوری اسلامی ایران چه شرایطی را لازم دارد و طرف مقابل که آمریکاست، چه شرایط و ویژگی‌هایی را باید دارا باشد تا صلاحیت نشستن پشت میز مذاکره مقابل مقامات کشورمان را داشته باشد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه ۲۶ دی ماه سال ۷۶ در این باره فرموده‌اند: «مذاکره با آمریکا هیچ فایده‌ای برای ملت ایران ندارد.» ایشان در آن نماز جمعه به خوبی هدف آمریکا را در طرح موضوع گفت‌وگوهای مستقیم تبیین کردند و فرمودند: «هدف چند چیز است، یکی این که ا ینها می‌خواهند آن چیزی را که تا امروز وسیله وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل کنند... هدف دوم این است که می‌خواهند با تکرار این قضیه ـ مذاکره و رابطه با آمریکا ـ قضیه‌ای را که در چشم ملت ایران، به دلایلی منطقی، یکی از زشت‌ترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند... هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، برای آمریکا به عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است.» ایشان در بخش دیگر سخنانشان بین مذاکره و رابطه تفاوت قائل شده و یادآور شدند؛ «آمریکاییها نسبت به رابطه، طور دیگری فکر می‌کنند. آن چه که برای آنها خیلی مهم است، مذاکره است. می‌خواهند ایران پشت میز مذاکره بنشیند، بعد که مذاکره شروع شد، آن وقت سر رابطه داستان‌ها و حکایت‌ها دارند.»

در حال حاضر و با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر کشورهای عربی- اسلامی و خیزش‌های اسلامی ایجاد شد و در شرف اتفاق، آمریکا احساس خطر جدی کرده است.

تحلیل‌گران سیاسی آمریکایی هم بارها در مقالات خود این نگرانی‌ها را درباره فروپاشی و انقلاب در عربستان و سرنگونی آل سعود بروز داده‌اند و اکنون درصدد آن هستند تا با کشاندن ایران به پای میز مذاکره از فشارهای ایجاد شده بر منطقه بکاهند. تصور غلطی است که اگر با آمریکا مذاکره‌ای صورت گیرد همه مشکلات ایران که به خاطر دسیسه‌ها و توطئه‌های آمریکا است، از بین می‌رود.
اگر در داخل کشور مسئولی هم درباره مذاکره با آمریکا اظهارنظر و دیدگاهی دارد و آن را نفی نمی‌کند، به مواضع و سخنان رهبری مراجعه کند.

این یادداشت را با جمله‌ای دیگر از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به پایان می‌برم که فرمودند: «وقتی مذاکره با کسی شروع شد، پشت میز نشستید، یک قهوه با هم خوردید، یک گپ دوستانه هم در کنارش با هم زدید، در فلان محفل بین‌المللی نشستید و با همدیگر یک خرده درد دل کردید، بعد رو دربایستی به وجود می‌آید، آن وقت، اول شروع تحمیلات است.»
 
 حمایت:انتخابات ونیاز به گفتمان همبستگی وهمدلی

«انتخابات ونیاز به گفتمان همبستگی وهمدلی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛پیرو دو نوشتاری که درخصوص انتخابات آتی طی هفته های گذشته ارایه شد، مخاطبان ارجمند ملاحظه می‌کنند که هرچه به پایان سال نزدیک می‌شویم، تحرک‌ها وگفت وگوها در مورد انتخابات خرداد 92 ابعاد جدید تری پیدا می کند.

چنانکه در روزهای گذشته، اقدام برخی از نامزدهای آتی ریاست جمهوری دربرگزاری نشست هایی همزمان با سالروز میلاد با سعادت پیامبرمکرم اسلام(ص) و تمرکزآنها بر یارگیری‌های انتخاباتی، توجه بسیاری را به خود جلب کرد .هم چنین اقدام هفته گذشته شورای نگهبان در تائید مصوبه مجلس شورای اسلامی در مورد قانون انتخابات ریاست جمهوری از حیث حقوقی قابل توجه بود. برخی گفت وگوهای فعالان سیاسی در فضای رسانه ای درخصوص مسایل مختلف کشور از جمله انتخابات و برگزاری برخی کنگره های حزبی، نیزطی روزهای گذشته بازتاب های جدیدی داشت.

درمیان همه این تحولات، به نظر می رسد لازم است نقطه مشترکی یافت و آن را تقویت کرد. یادداشت امروز به این زاویه مهم توجهی معمول می دارد که چه باید کرد تا مقوله انتخابات موجب تقویت همبستگی وهمدلی درجامعه شود نه اینکه شقاق‌ها وتفرقه هایی را دامن زند یا جبهه گیری های منفی را شکل دهد که تا مدتها سلایق مختلف درمقابل هم موضع گیری خصمانه داشته باشند؟ امید است تامل حاضر، زمینه همفکری عمومی دراین خصوص را فراهم آورد و با مشارکت فکری همه طیف های جامعه، بهتر بتوانیم گفتمان همدلی وهمبستگی را درجامعه خود همزمان با انتخابات تقویت کنیم.

در این امر،هیج ناظری چه درداخل کشور و چه درخارج کشور، تردیدی ندارد که هرچه موفقیت در انقلاب اسلامی از بدو پیروزی انقلاب تا کنون حاصل شده، مبتنی برهمبستگی ملی وهمدلی همه اقشار بوده است ودقیقا درهر برهه ای که این همبستگی وهمدلی را کم رنگ کرده ایم یا اهمیت آن را نادیده گرفته ایم، ضرباتی درابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی برما وارد شده است.با مفروض دانستن این امر بدیهی ، توجه به چند نکته دراین خصوص ضروری است.

اول اینکه به خود ودیگران یاد آور شویم که همبستگی ملی و وفاق وهمدلی کلان ، یک چارچوب ضروری حقوقی است که در قانون اساسی منعکس شده و همه موظفند که ازحیث حقوقی درجهت تحقق وصیانت ازآن، تلاش کنند. دوم اینکه هرگونه اقدام بر خلاف همبستگی ملی وهمدلی همگانی در مقررات کشورمان وحتی کشورهای دیگر، جرم محسوب می شود واگر کسی در این زمینه فعالیت کرد، قانونا مستوجب کیفر می شود.

چنانچه درقانون مطبوعات این خط قرمزبیان شده تا رسانه ها همبستگی ملی را همواره رعایت کنند. سوم اینکه توجه کنیم همبستگی ملی یک امرانتزاعی نیست که درعالم ذهن بسازیم یا به صورت اعتباری بگوییم اراده کردیم که همبستگی ملی تامین شود، بلکه همبستگی ملی مستلزم این است که به درستی این واقعیت را شناسایی کنیم که درکشورما، پیروان ادیان مختلف البته با اکثریت مسلمانان حضور دارند، در کشورما قومیت های مختلف ، مذاهب اسلامی اکثریت واقلیت حضور دارند، به جز زبان رسمی، زبان های متنوع و گویش های محلی مختلف کاربرد دارند که همین زبانها ابزار مهمی در فهم ودرک انسانی از محیط پیرامونی محسوب می شوند، در کشورما طیف های متنوع سیاسی با سلایق و دیدگاه های مختلف زیست می کنند که برخی از آنها احساس این امر را دارند که میدان دراختیارآنهاست ومثلا آنها مسوولیت شناسی بیشتری برای حفظ مصالح کشور دارند وگروه‌های دیگری هستند که بالعکس، این احساس را می کنند که فضا برای حضور وفعالیت آنها بسته است یا با محدودیت های مختلفی روبروست وطیف مقابل خود را متهم می‌کنند که با خود محوری اجازه نمی دهد که زمینه حضور فعال و برابرآنها درعرصه های متنوع سیاسی اجتماعی و فرهنگی فراهم آید، در کشورما طیف زیادی ازجمعیت را جوانان تشکیل می دهند که متناسب با جوانی، دغدغه ها و روحیات و شور وتحرک خاص خود را دارند، در کشورما ازحیث اقتصادی وضعیت های متنوعی را بین اقشار جامعه می توان دید.

برخی از حیث اقتصادی در بهترین شرایط به سر می برند و برخی برای تامین اولیه های مایحتاج زندگی خود با مشکلات مختلف دست وپنجه نرم می کنند. در کشورما از حیث فرهنگی نیز این تنوع را می توان دید چنانچه اخیرا جهانیان شاهد بودند که در مورد یک فیلم سینمایی دو گروه از مردم جلوی وزارت ارشاد جمع شدند که عده ای درحمایت از فیلم وعده ای درمخالفت با آن اظهارنظر می کردند. همین تنوع دیدگاه ها را درعرصه های مختلف فرهنگی می توان مشاهده کرد وده ها مثال از موارد عینی برای آن ارایه داد.

با لحاظ این واقعیات، وقتی سخن از همبستگی ملی وهمدلی به میان می آید، یعنی اینکه باید همه این تنوع ها را مد نظر قرار داد و با احترام به این تنوع ها درچارچوب قانون اساسی، ترتیبی اتخاذ کرد که همه افراد وگروه ها علایق مشترک خود را تقویت کنند و این احساس را نداشته باشند که چند سلیقه یا جریان به صورت تحمیلی می خواهند نظر خود را برهمه امور تحمیل کنند. انتخابات یکی از مهم ترین عرصه هایی است که می توان این حس مشترک را درهمه طیف ها برانگیخت وهمه آنان را به سوی سرنوشت مشترک ملی و اتخاذ بهترین راهکارها برای آینده کشور فراخواند.درفرایند تقویت همبستگی ملی وهمدلی، نقش صاحبان قدرت وگروه های مرجع بیش از دیگران است.

وقتی صاحبان قدرت در مراجع رسمی از صدر تا ذیل به این امراهتمام لازم را به عمل آورند، در این چند ماهه قبل از انتخابات، دایما با سخن یا عمل خود تلاش می کنند تا همه طیف های جامعه دوباره به نقطه های قرابت خود با دیگران بیندیشند وبه جای اینکه دیدگاه های مخالف خود را به تعبیر مقام معظم رهبری دشمن اکبر بدانند، سعی می کنند تا با همدلی با دیگران به بهبود امورکشور کمک کنند.

متاسفانه گاه برخی ازصاحب منصبان جوری سخن می گویند یا عمل می کنند که گویی فقط آنها و یا جریان فکری همراه با آنان در تعیین سرنوشت ملت سهیم هستند.این نحو سخن گفتن یا عمل کردن، حتی اگر نسنجیده و ناخواسته به وقوع بپیوندد به ضررکشور است و دافعه درگروه های مختلف جامعه ایجاد می کند وحتی در مواردی خود می تواند براختلافات وکدورت ها ومع الاسف، کینه های شکل گرفته در برخی لایه ها بیفزاید وبه جای محبت ودوستی در جامعه، خشونت و دشمنی را بگستراند. بنابراین از همه مسوولان وصاحبان قدرت انتظار می رود که به نقش خود در گسترش همبستگی ملی، درعین احترام به تنوع ها واختلاف سلیقه ها توجه لازم را معمول دارند.

نکته دیگر اینکه درخصوص، عناصر بیرونی و متغیرهای خارجی که سعی دارند برانتخابات ایران وفضای پیرامونی آن تاثیر منفی بگذارند، همه باید توجه کنیم که با همبستگی وهمدلی است که نقش منفی همه این عناصر را می توان منتفی ساخت.

به عبارت دیگر، باید مواظب باشیم که مبادا بزعم خود سخنی بگوییم یا عملی را درپیش گیریم که پاسخ به طمع ورزی دشمنان این کشور باشد ولی در واقع موجب لطمه زنی به همبستگی وهمدلی داخلی باشد تا بدین ترتیب دشمنان کشورمان از این منفذها برای پیشبرد اهداف نامشروع خود بهره گیرند.

گاه دیده می شود که برخی افراد با موضع‌گیری‌ها یا اقدامات افراطی وبی ادبانه نسبت به سلایق ودیدگاه‌های مقابل خود درحریم شهروندان جمهوری اسلامی در ظاهر می خواهند نشان دهند که خیلی انقلابی و اسلامی هستند ولی در باطن، بذرتفرقه ودشمنی وکدورت ونزاع و بی حرمتی واقدامات خلاف شرع وقانون را درکشور می کارند که به طورقطع زمینه خوبی برای سوء استفاده دشمنان کشوراست.

قبل از انتخابات به این آسیب ها باید توجه جدی کرد وهمه تلاش کنیم که خروجی سخن یا رفتار ما تقویت همدلی وهمبستگی ملی باشد نه توسعه نزاع‌ها ودشمنی ها وانحصار طلبی ها ومنیت های زودگذر و اما آنان که در صدد اجرای نسخه های تجویز شده از آنسوی مرزها هستند، به طورقطع مرتکب خلاف قانون می شوند وباید در قبال عملکردهای خود پاسخگو باشند.

نکته دیگرکه بسیارمهم این است که متولیان امورانتخابات باید دقت کنند که مبادا با سخن یا رفتار خود این ذهنیت را دامن بزنند که آنها دغدغه همبستگی ملی وتعیین سرنوشت ملت با رای واقعی و اصیل مردم را ندارند، بلکه از قانون تفسیرهایی می‌کنند که در خصوص خواسته های خودشان باشد یا به جای بی طرفی در قبال سلیقه ها و جریان‌های سیاسی مختلف، آشکارا موضعی به نفع یک جریان یا سلیقه اتخاذ می کنند.

اگرمراجع متولی انتخابات به این نقش حساس خود توجه لازم را مبذول نکنند، بیشترین آسیب‌ها را در درجه اول به اعتماد عمومی وارد می سازند ودر درجه بعد وقتی اعتماد عمومی به نظام آسیبب دید، زمینه‌های آسیب رسانی به مصالح کشور فراهم می‌شود. دراین خصوص برخی از نهادهایی که با انگیزه‌های متنوع ، گاهی درمعرض اتهام قرارگرفته‌اند که در فرایند انتخابات دخالت می کنند، باید سخت‌گیری بیشتری بر سخنان یا رفتارهای قابل انتساب به خود اعمال کنند تا مبادا یک حرف یا عمل نامربوط فردی منتسب به این نهادها، زمینه آن را فراهم آورد که برخی نزد افکار عمومی ترویج دهند که بی طرفی در انتخابات وجود ندارد ومراکز معینی سعی می کنند خواسته های خود را در این فرایند به نتیجه برسانند.

البته این تذکارها به طورقطع مورد توجه خود مسوولان محترم این نهادهاست وخود آنها بیش از هر فرد دیگری به اهمیت نقش خود واقفند و ان شاء‌الله برای تقویت همبستگی ملی وهمدلی در کشور در روند انتخابات ایفای نقش خواهند کرد.

سخن آخر:
در دهه فجر انقلاب اسلامی هستیم. همان دهه ای که با آمدن بزرگ مرد تاریخ این سرزمین از تبعید وبا به بار نشستن مبارزات ملی همه اقشار ایرانیان، باعث شد که فصلی تازه در سرنوشت این ملت ودیگر ملتهای تحت ستم شکل گیرد.انقلاب اسلامی امروز فقط از آن ما ایرانیان نیست، بلکه همه مسلمانان وحق خواهان عالم به این انقلاب نگاه می کنند که مبادا درآن خللی ایجاد شود. ازچنین انقلابی باید به درستی صیانت کرد. از جمله مهم ترین صیانت ها این است که همبستگی وهمدلی ملی را تقویت کنیم .

انتخابات هم به لحاظ فرایند گزینش ملت و هم به جهت کارکردهای آن بسیار موقع خوبی است که این همدلی ها وهمبستگی ها را توسعه بخشیم واجازه ندهیم جشن بزرگ مشارکت همه ملت در تعیین سرنوشتشان رنگ وبویی نامتناسب به خود بگیرد. همه در این زمینه مسوولیم و می بایست نقش خود را به درستی ایفا کنیم. ازهر تجربه مثبت و منفی گذشته، باید یاری جست تا انتخابات آتی، نماد برجسته همبستگی وهمدلی شود. امید آنکه گفتمان وحدت وهمدلی هرچه به انتخابات نزدیک تر می شویم، در سخن وعمل همه ما نمود بیشتری پیدا کند .

آفرینش:ضرورت ملی شدن صنعت فوتبال

«ضرورت ملی شدن صنعت فوتبال»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم مهدی شکری است که در آن می‌خوانید؛سوال این است :با توجه به اینکه مهمترین عامل در هر صنعت بنگاه های آن می باشد که در صنعت فوتبال باشگاه ها به مثابه بنگاه اقتصادی عمل می کنند و در نتیجه باشگاه های حرفه ای فوتبال یک بنگاه با کسب و کار ورزش فوتبال و ملازمات پشتیبان آن به حساب می آیند و هر باشگاه فوتبال به عنوان بنگاه اقتصادی در پی درآمد بیشتر و هزینه کمتر است ، آیا فوتبال ایران را می توان صنعت به حساب آورد یا خیر ؟

در پاسخ به این سوال باید گفت:واژه صنعت یک اصطلاح عام است که به هر گونه تولید اقتصادی اطلاق می شود. با این توضیح فوتبال مدرن امروز چون یک فعالیت اقتصادی درآمدزا است صنعت به حساب می آید.

در این راستا به جرات می توان گفت ، با توجه به اینکه ورزش فوتبال در بسیاری از کشورها به صنعتی ملی تبدیل شده و از این طریق سودآوریهای زیادی برای ورزش دارد ، صنعتی شدن فوتبال در کشورمان کمک های مالی زیادی برای فوتبال و به ویژه برای باشگاهها خواهد داشت وبا این کار می توان از وابستگی های مالی به سایر عوامل خودداری کرد.

از بهترین راههایی که می توان از طریق فوتبال درآمدزایی داشت ، توسعه اقتصادی صنعت فوتبال است و با توجه به فراهم شدن امکانات آن می توان این صنعت را در ورزش کشور توسعه داد تا سود خوبی نصیب ورزش کشور شود.

صادرات بازیکنان فوتبال در برزیل به یک صنعت ملی تبدیل شده است ، بنابراین با کمی درایت و توجه بیشتر مسوولان ورزش کشور به فوتبال می توان با صنعتی کردن این رشته بسیاری از مشکلات مالی در این زمینه را حل کرد ، ما می توانیم با فروش بازیکن ، فروش حق پخش دیدارها و بسیاری موارد دیگر درآمدهایی را برای باشگاههای فوتبال داشته تا با این درآمد بتوانند بسیاری از مشکلات خود را که وابسته به پول است ، حل کرد.

فوتبال ازمنابع صنعتی است که پایان پذیر نیست و در صورتی که روزی با پایان یافتن منابعی دیگر مواجه شویم ، می توانیم از این صنعت به عنوان جایگزین استفاده های مفیدی داشته باشیم .فوتبال از دل صنعت ورزش بیرون آمده و ورزش به عنوان صنعت هشتم در جهان روز به روز در حال پیشرفت و توسعه بوده و جایگزینی مناسب برای بسیاری از صنایع دیگر است .

از شواهد وقرائن پیداست هم اکنون در فوتبال ایران مراحل مقدماتی برای ایجاد صنعت فوتبال انجام گرفته و در صورتی که بستر سازی خوبی در این زمینه انجام گیرد می توانیم با فعالیت در این صنعت درآمدزایی های خوبی برای فوتبال کشورمان داشته باشیم .

یکی از نکات قابل تامل این است که در ایران به دلیل عدم استفاده از نیروی متخصص در این زمینه از یک سو و زیر ساخت های نامناسب از سوی دیگر ، تا کنون فعالیتی برای انجام این کار صورت نگرفته که این موضوع به زیان فوتبال ما خواهد بود ، بنابراین جامعه فوتبال باید هرچه سریعتر به فکر این موضوع باشند تا از این طریق بسیاری از مشکلات مالی باشگاهها و فوتبال حل شود.

وطن امروز:تأییدی بر دلالی 90

«تأییدی بر دلالی 90»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم علیرضا انتظامی است که در آن می‌خوانید؛پیش از این در یادداشتی تلاش کردم به این سوال اساسی پاسخ دهم که «چرا 90 بزرگ‌ترین دلال فوتبال ایران است؟» و البته در آن یادداشت تاکید کردم هدف دلالی برنامه 90 تلاش برای تاثیرگذاری بر همه شؤون فوتبال کشور است و این سوال را مطرح کردم که: آیا تلاش برای تاثیرگذاری بر همه تصمیمات فوتبالی و حتی دخالت در انتصابات فوتبال و تعیین افراد برای جایگاه‌های مختلف و رایزنی بیرون از برنامه برای حضور افراد مورد نظر در پست‌های مختلف فوتبال با استفاده از قدرت برنامه ۹۰‌، نامی جز «دلالی پیشرفته» دارد؟ این روزها اتفاقاتی در برنامه 90 روی داده است که بار دیگر حقانیت مطلب قبلی را ثابت می‌کند. بررسی این رویداد و حواشی آن نشان می‌دهد عدالتی که 90 از آن دم می‌زند تنها در ادعاست نه در عمل. ماجرا به گفت‌وگوی تلفنی سیدمهدی رحمتی با برنامه 90 و علت کناره‌گیری وی از تیم‌ملی فوتبال باز می‌گردد، جایی که رحمتی که خود را همسایه کارلوس کی‌روش سرمربی تیم ملی در ساختمان محل زندگی‌اش معرفی کرد خطاب به مجری برنامه 90 گفت: به هرحال ما همسایه آقای کی‌روش هستیم و آپارتمان‌های‌مان در یک مجتمع قرار دارد. ما از رفت و آمد‌های ایشان مطلع می‌شویم و مثلا خبردار شدیم که خود شما همین چند روز قبل میهمان کی‌روش بودید. رحمتی با دادن این آمار قصد داشت به تحرکاتی اشاره کند که برخی عناصر تیم‌ملی علیه او انجام می‌دهند اما خواسته یا ناخواسته دردسر بزرگی برای مجری 90 درست کرد. فردوسی‌پور که از این جمله رحمتی شوکه شده بود نتوانست در آن برنامه پاسخی برای قانع کردن مخاطب خود که از او فردی عادل در ذهن خود ساخته است بیابد و به سرعت از این مساله گذشت.

اما انتقادات گسترده در رسانه‌ها به علت حضور فردوسی‌پور در منزل کی‌روش و حمله امیر قلعه‌نویی به فردو‌سی‌پور در برنامه هفته بعد موجب شد مجری 90 از خود دفاع و در واقع موضوع را توجیه کند. هنگامی که امیر قلعه‌نویی روی خط زنده برنامه خطاب به فردوسی‌پور عنوان کرد که «خانه کی‌روش شام چه خوردی؟» وی برآشفته شد و درباره ماجرای حضورش در منزل کی‌روش اظهار داشت: «بنده هیچگاه در منزل کی روش حضور نداشته‌ام و فقط برای حضور در برنامه 90 یکبار به لابی محل اقامت ایشان رفتم و از وی دعوت کردم که در برنامه حضور یابد. درباره جلسه با سرمربی تیم ملی هم هر گاه که نیاز باشد من با سرمربی تیم ملی جلسه می‌گذارم. در گذشته نیز به مربیان تیم‌های ملی کمک کرده‌ام و از این به بعد هم اگر لازم باشد با ایشان و هر فرد دیگری که این مسؤولیت را بر عهده داشته باشد جلسه خواهم گذاشت».

درباره این گفته‌های فردوسی‌پور چند نکته و سوال وجود دارد:

1- حضور فردوسی‌پور در منزل کی‌روش با توجه به تایید آن توسط سرمربی تیم ملی و مجری 90 قابل انکار نیست و محل جلسه چه لابی منزل باشد چه اتاق پذیرایی در اصل ماجرا تغییری ایجاد نمی‌کند.

2- سوال بسیار مهم این است که اصولا چرا باید یک مجری تلویزیونی که تنها مسؤولیتش اجرای یک برنامه ورزشی است، با سرمربی تیم ملی فوتبال کشور جلسه بگذارد؟ آیا این امکان برای همه اهالی رسانه و حتی سایر مجری‌های تلویزیون فراهم است؟ به گفته فردوسی‌پور وی برای دعوت از کی روش به منزلش رفته است. سوال اینجاست که از چه زمانی صدا و سیما برای دعوت از میهمانان، مجری یا تهیه کننده برنامه را به منزل افراد می‌فرستد؟ اگر بنابر حضور نمایندگان صدا و سیما در منزل افراد برای دعوت از آنان باشد باید یک سازمان مستقل با کارمندان متعدد تاسیس شود تا ده‌ها شبکه رادیو- تلویزیونی صدا و سیما بتوانند میهمانان خود را دعوت کنند. به نظر می‌رسد این ادعا، سخنان ناراستی است که مجری 90 که همواره دم از صداقت می‌زند برای فرار از سوالات متعددی که به ذهن مخاطبان 90 و اهالی رسانه راه یافته، به زبان آورده است .

3- فردوسی‌پور تاکید کرده است که پیش از این هم از این نوع جلسات داشته و هر وقت نیاز بداند این جلسات را با سایر مسؤولان نیز برگزار خواهد کرد. اگر چه امیر قلعه‌نویی و علی دایی مربیان قبلی تیم‌ملی فوتبال گفته‌های فردو‌سی‌پور را تکذیب کرده و گفته‌اند که جلسه‌ای با وی نداشته‌اند و این باز هم دروغ دیگری است از مجری عادل برنامه 90 اما سوال اینجاست که آیا جلسات قبلی (به فرض صحت) با هماهنگی مسؤولان فوتبال بوده است یا اینکه فردو‌سی‌پور شخصا اقدام به این کار کرده است؟ اصولا فردوسی‌پور در چه جایگاهی قرار دارد که می‌تواند تشخیص دهد با چه مسؤولی و چه زمانی جلسه بگذارد؟ وی در این جلسات چه مطالبی را مورد تاکید قرار داده یا خدای ناکرده تحمیل می‌کند؟ مگر 3 ساعت زمان در هفته فرصت کافی برای هر آنچه وی قصد دارد به مسؤولان فوتبال بگوید، نیست؟ آیا فردوسی‌پور از قدرت برنامه 90 برای برگزاری این جلسات استفاده می‌کند؟ آیا مسؤولان صدا و سیما بر تحرکات وی خارج از برنامه 90 که با کمک قدرت رسانه ملی انجام می‌شود نظارتی دارند؟

4- اما سوال اساسی دیگر این است که در جلسه فردو‌سی‌پور با کی‌روش چه گذشت؟ برخی معتقدند مهدی رحمتی به عمد بحث حضور فردوسی‌پور را در خانه سرمربی تیم ملی به میان کشید تا غیرمستقیم اشاره داشته باشد به تاثیر احتمالی فردوسی‌پور بر کی‌روش. به هرحال به نظر می‌رسد زمانی‌که فردی که ادعای تاثیر‌گذاری بر همه شئون فوتبال را دارد با سرمربی تیم ملی فوتبال جلسه می‌گذارد، اسامی اعضای تیم‌ملی یکی از مهم‌ترین بحث‌ها باشد. اصولا افرادی که با جلسه و مذاکره با برنامه 90 همراه شوند دیگر مورد حمله فردوسی‌پور در برنامه زنده واقع نمی‌شوند.

نکته دیگری که پس از اعلام اسامی تیم‌ملی برای بازی با لبنان به ذهن متبادر می‌شود این است که تغییرات در اسامی تیم ملی چه ارتباطی با جلسه کذایی مورد اشاره داشته است؟ یکی از مهم‌ترین تغییرات، مربوط به کاهش بازیکنان تیم پرسپولیس بود که مورد انتقاد شدید رویانیان هم قرار گرفت. سوال مهم در این بخش این است که بین درگیری چند هفته پیش رویانیان با فردوسی‌پور، جلسه فردوسی‌پور با کی‌روش در منزل وی و کاهش بازیکنان پرسپولیس در تیم ملی فوتبال چه رابطه‌ای وجود دارد؟ پاسخ به این سوالات متعدد می‌تواند پشت پرده‌های بیشتری از دلالی پیشرفته برنامه 90 را فاش کند.

نکته آخر اینکه افشاگری مهدی رحمتی در برنامه 90 نخستین افشاگری علیه مجری این برنامه نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود، پیش از این نیز مجتبی شریفی، رئیس وقت کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، علیه عادل فردوسی‌پور دست به افشاگری‌زده بود. شریفی در یکی از گفت‌وگوهایش با مجری برنامه 90 هنگامی که بشدت از سوی فردوسی‌پور تحت فشار بود، برای تعدیل فضا دست به یک افشاگری زد و گفت: «همین خود شما مگر برای بخشیده شدن علی کریمی برای بازی با سپاهان پا درمیانی نکردید؟» این افشاگری کافی بود تا انتقادات فراوانی متوجه برنامه 90 شود. قطعا افشاگری‌های بعدی نیز موجب خواهد شد هم مسؤولان صدا و سیما و فدراسیون فوتبال با حساسیت بیشتری اقدامات مجری برنامه 90 را دنبال کنند و هم میزان اعتقاد مخاطبان 90 به عدالت این برنامه دستخوش تغییرات اساسی شود.

تهران امروز:تونل نیایش؛ افتخار جامعه مهندسی

«تونل نیایش؛ افتخار جامعه مهندسی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مازیار حسینی است که در آن می‌خوانید؛

1- روز ششم فرودین ماه سال 1390 وقتی پروژه ساخت تونل نیایش رسما آغاز به کار کرد و روزشمار آن روشن شد،شاید برای بعضی‌ها باور کردنش سخت بود که این طرح عظیم شهری در مدت زمان کمتر از 23 ماه آماده بهره‌برداری شود، اما با راهبری‌های هوشمندانه شهردار محترم تهران و تلاش حدود 6هزار کارگر و مهندس این کار به ظاهر غیر ممکن انجام شد.در این میان باید از تلاش شبانه‌روزی دست اندرکاران پروژه یاد کرد که برای وفای به عهد خود با مردم از هیچ سعی و کوششی فروگذار نکردند و هیچ زمانی را از دست ندادند. اکنون تونل نیایش به مدد زحمات همین کارگران و مهندسان به عنوان دومین تونل بلند شهری جهان در سال 2012 تکمیل شده است. پروژه تونل نیایش مایه مباهات جامعه مهندسی کشور بوده و دستاوردهای فراوانی را در بر داشته است. حفر یک سطح مقطع 470 متر مربعی در دل خاک‌های آبرفتی شهر تهران، ساخت دو راهی‌ها،‌مد نظر قرار دادن مهندسی ارزش در جریان ساخت تونل، گذر از زیر بزرگراه مدرس با روباره حدود 5 متر و مسائلی از این قبیل همه و همه از ویژگی‌های قابل ذکر پروژه تلقی می‌شود. اما همانطور که دکتر قالیباف در مراسم تقدیر از دست اندرکاران تونل نیایش عنوان کردند، به‌راستی اگر قولی مبنی بر ساخت یک تونل 10252 متری در مدت زمان حدود 23 ماه داده شد، بیش از هرچیز به توانمندی، حمیت و پشتکار کارگران زحمتکش این پروژه تکیه شده بود. به این لحاظ می‌توان گفت سهم کارگران در ساخت تونل نیایش بسیار زیاد بود و باید قدردان زحمات این عزیزان بود.

2- سال‌هاست دراین شهر کار عمرانی صورت‌ می‌پذیرد؛ پل‌ ساخته می‌شود، بزرگراه کشیده‌می‌شود و اخیرا هم که سروکله تونل‌ها در معابر‌جدید شهری پیدا شده‌است. تمام اینها ساخته‌می‌شوند تا مردم زندگی راحت‌تری را تجربه‌کنند؛ تا به‌تعبیری کرامت‌انسانی بیشتر رعایت‌شود. همیشه دراین کشور مصالح عمرانی موجود بوده و چه‌بسا در گذشته به‌دلیل قیمت پایین‌تر این‌قبیل اقلام‌مصرفی، با دغدغه‌خاطر کمتری می‌شد به ساخت‌و‌ساز راه و ابنیه مهندسی پرداخت اما روند فعالیت‌های عمرانی دردهه‌های گذشته با فراز و نشیب‌های متعددی همراه بوده‌است. این امر بیشتر ریشه ‌در احساس‌نیاز مدیران‌شهری و تفاوت در میزان‌توجه آنان به ضرورت‌ توسعه زیرساخت‌های شهر داشته ‌است.

3- سیمان، فولاد و آسفالت که مرکب از قیر و سنگدانه‌ است، همگی اقلام بی‌روح و سردی هستند که وقتی براساس یک تفکر انسانی به‌هم تنیده‌می‌شوند، به عناصر مشکل‌گشای شهر تبدیل خواهند شد. اگر هدف از ساخت یک پل یا یک بزرگراه صرفا به‌تصویرکشیدن توانمندی‌های فنی و مدیریتی نباشد و خدمت به مردم دراولویت تفکرات دست‌اندرکاران امر قرار داشته‌باشد، آن‌گاه می‌توان از موفقیت‌ها سخن‌گفت و به جلب‌رضایت خداوند امیدواربود.

درحقیقت می‌توان گفت میزان موفقیت ما انسان‌ها در نوع نگاهمان به مسائل‌پیرامونی شکل‌می‌گیرد و نه حجم کارهایی که انجام‌می‌دهیم؛ اگر نگاهمان بلند باشد، قطعا موفقیت به‌دنبال آن خواهد آمد. موفقیت یعنی جلب رضای‌خدا و مردم.

-4 تاثیر کارهای ما بر روح و روان همنوعان‌مان، بهترین معیار برای سنجش میزان مقبولیت عملکردمان است. اگر امروز ساخت‌و‌سازهای عمرانی به یکی‌از دغدغه‌های مدیریت‌شهری تبدیل‌شده، دلیل آن قطعا سبقت‌گرفتن از کارنامه عملکرد پیشینیان نیست بلکه رفع مشکلات روزمره شهروندان است که اینچنین همگان را به تکاپو واداشته ‌است. برای این مردم که لیاقت بهترین‌ها را دارند باید هر کاری که می‌توان، کرد. باید فقط به فکر رفع مشکلات آنان بود. دراین میان نوع نگاه مدیران و تصمیم‌گیران امور مربوط ‌به مردم، بسیار اهمیت‌دارد. اگر نیت‌ما مبتنی‌بر خدمت باشد، خدا راه‌ها را برای‌مان بازمی‌کند و در غیر ‌این‌صورت فقط خدا می‌داند چه سرنوشتی در انتظار‌مان ‌است.

مردم سالاری:تمهیدات ما و غرب در مذاکرات پیش رو

«تمهیدات ما و غرب در مذاکرات پیش رو»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می‌خوانید؛ باور داریم که انسان به عنوان موجودی اجتماعی‌، محتاج روابط متقابل است و می‌کوشد تا راه پیش پا را آسان‌تر و کم هزینه‌تر دنبال کند و به مقصود و مقصد برسد‌. اما این روابط متقابل‌، مستلزم تمهیدات و مقدماتی است که اگر زمینه مساعد آن فراهم نباشد پیامدی جز حسرت و زیان نخواهد داشت. و ما هم در این دوره خطیر تاریخی‌، به عنوان کشوری مسلمان و انقلاب دیده و مصایب تحمیلی دشمنان را تجربه کرده‌، محتاج مذاکره‌ایم‌. چون آنچه در این شرایط سخت‌، ذهن همه را به خود مشغول داشته‌، یافتن راه برون‌رفت از معضلاتی است که به گناه خود یا دیگران‌، به آن مبتلا شده‌ایم و کوچک و بزرگ به این می‌اندیشیم که فردا چه خواهد شد‌؟ اینکه گاهی راه را به اشتباه می‌رویم و در رسیدن به اهداف عالی و آرمانی خود‌، هم کلام و متحد و متفق نیستیم و طرف مقابل غربی هم از این تفرقه و تشتت آرا و سخنان ما بهره فراوان برده است و می‌برد و در هم ریختگی اوضاع اقتصادی ما را به سود خود می‌داند و بر فشارهای خود با تحریم‌های همه جانبه می‌افزاید‌، بر همه روشن است .

اما مشکل بزرگ ما‌، عدم اتحاد بین طیف‌ها و جناح‌های مختلف فکری و سیاسی است و ضرورت دارد در این زمینه‌، به وحدت نظر برسیم و با تعقل رفتار کنیم .

این نکته هم باید مورد نظر ما باشد که مذاکره با آمریکا وقتی خط قرمز ما نیست که منافع ما به خطر نیفتد و رابطه گرگ و میش برقرار نشود . بنابراین‌، صرف مذاکره با غرب‌، اگر بر خلاف مصالح کشور ما باشد‌، خط قرمز مشروع و منطقی ماست. اما در این شرایط حساس‌، مقتضی آن است که بزرگان‌، در ایجاد هماهنگی و وحدت جامعه‌، پیش قدم شوند، چون تخته‌های فولاد و بنیان مرصوص در وحدت و آشتی ملی است و رسانه‌ها نیز ضمن حرمت به سلایق معقول‌، از تفرقه گرایی بپرهیزند و مقالاتی در مشترکات جناحهای سیاسی و فکری بنویسند و به غرب القا کنند که در عزت‌، استقلال و مصالح و منافع ملی و انقلابی خود‌، متفق‌القول‌اند و مشی همه آنها یکی است و در مواضع بحق خود پایدارند و در همین جا باید گفت که عمل و بیان و موقع شناسی و دفاع شجاعانه پیر دیر انقلاب‌، عسگراولادی عزیز‌، در این وانفسای کیهانی چه غنیمت کمیابی است .

اما عمل و سیاست آمریکا و اروپا‌، مصداق بیت حکیم سنایی ماست‌:

به مار‌ماهی مانی نه ماهیی و نه مار

منافقی چه کنی‌؟ مار باش یا ماهی

این درست که به قول « ورلدتریبون » اوباما با برکناری ژنرال جنگ‌طلب خود‌، به تدریج‌، زمینه مذاکره با ایران را فراهم می‌کند اما ما ایرانی‌ها تا اثر تبر آمریکا را بر آشیانه خود می‌بینیم‌، از سیاست مزورانه آمریکا – که از سلف خود آموخته – آسوده خاطر نیستیم . چون اگر سخن از آشتی و مذاکره است‌، پس تشدید تحریم‌های غیر انسانی و غیر حقوقی آنها که با حقوق بشری ابزاری آنها نیز مغایرت دارد چیست‌؟ اگر ما به آمریکا و نیت استعماری او اعتماد نداریم به سبب آن است که 8 سال جنگ را بر ما تحمیل کرده است‌، برای آن است که منابع ما را به غارت برده است‌؛ برای آن که خشکاندن ریشه موجودیت ما را خواسته است‌؛ برای آن که با تاثیر خود بر مذاکرات 1 + 5 آن را به صورت تشریفاتی و « شیر بی‌یال و دم و اشکم » درآورده‌ است.

برای آن است که وزیر امور خارجه‌اش می‌گوید‌: سیاست آمریکا‌، ضربه زدن به منافع ایران است‌! و موارد بسیاری که مثنوی هفتاد من کاغذ است‌، بنابراین‌، اگر آمریکا در ادعای خود صادق است‌، باید در عمل هم چنین باشد . البته‌، غرب چاره‌ای جز مذاکره مستقیم با ما ندارد‌. چون اوضاع منطقه به سود غرب نیست‌، چون هم منابع ارزانش را می‌خواهد و هم بازارهای پرسودش را‌، چون قادر به نادیده گرفتن نقش ایران در معادلات جهانی و خاور‌میانه نیست‌، چون در جنگ‌های 33 روزه لبنان و 22 روزه حماس‌، ابزارش‌، ناکارآمد بوده است‌؛ چون اذنابش در منطقه‌، نتوانسته‌اند‌، حلقه طلایی مقاومت را در هم بشکنند‌.

 غرب باید بداند که در خاورمیانه باتلاقی است که سرانجام‌، او را در خود فرو می‌بلعد و فردا و فرداها به سودش نیست و به سود ما هم نیست. بنابراین‌، تنها راه برون‌رفت غرب و ما‌، رویکرد مذاکره متقابل‌، مستقیم و برد – برد است. پایان سخن اینکه‌، غرب باید بداند ملتی که به کلام مبین
« واعداولهم مااستطعتم من قوه .‌.‌. » متکی است و قرنها بر جهان آقایی کرده و نمادهای اساطیری‌اش در بزرگترین اثر حماسی جهان جلوه خیره‌کننده‌ای دارند و با آن فرهنگ و تمدن درخشان و تاثیرگذارش‌، هرگز تن به ذلت و بردگی نخواهد داد و بر سر میز مذاکره‌ای که یک سوی آن باخت باشد‌، نخواهد نشست .

ابتکار:اگر «حبیبی» از«گل آقا»شکایت می‌کرد!

«اگر حبیبی ازگل آقا شکایت می‌کرد!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتار به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛همین چند ماه پیش بود که حکم شلاق برای یک کاریکاتوریست به جرم کشیدن کاریکاتور یک نماینده مجلس جنجال ساز شد.چند ماه پیش بود که یک روزنامه معروف به دلیل انتشار یک کاریکاتور - که بعداً از اتهام تبرئه شد- توقیف شد و چند ماه تعطیل بود. چند طنز نویس و کاریکاتوریست در چندین سال گذشته مشمول عنایات و شکایات مسئولین کشور شدند.

شکایت‌های متعددی از روزنامه نگاران و رسانه‌های مختلف از سوی مسئولین کشوری و محلی در دادگاه‌های سراسر کشور در حال بررسی است. تهدید به شکایات از سوی برخی از مسئولان یکی از عادی ترین اتفاقات در رابطه میان مسئولین و رسانه هاست....

این همه در حالی است که در کشور ما در همین سالهای نه چندان دور تجربه «دکتر حسن حبیبی و مجله گل آقا» حتی در میان مردم عادی کوچه و بازار نیز بازتاب داشته است. به این موارد نگاه کنید.

1 – دکتر حسن حبیبی در مطب چشم پزشکی که شاغلام باشد و تابلوی معرف چشم پزشکی را می‌نگرد که بر روی آن مشکلاتی ماننند تورم، گرانی بیکاری و... نوشته شده و حبیبی در مقام معاون رئیس جمهور هیچ کدام را نمی‌بیند.
2- دکتر حسن حبیبی روی زمین دراز کشیده و در حال مشق نوشتن است: می‌نویسد ادب مرد به ز دولت اوست.
3- دکتر حبیبی در حال معاینه فنی ماشین مستعمل و پرخرج.دولت.
4- دکتر حبیبی در حال دادزدن برای کمک به حل مشکلات کشورهای دیگر جهان.
5-............
6-............

خوشبختانه تاریخ مطبوعات ایران موارد بسیاری از حضور معاون اول رئیس جمهور در صفحه اول یک مجله طنز را به خاطر دارد. آن سالها تازه کشور از مصائب جنگ هشت ساله سر بر آورده بود و در سودای سازندگی. کشیدن کاریکاتور سردار سازندگی کشور در کسوت روحانیت امری ناممکن بود، پس اهالی گل آقا تصمیم گرفتند که دکتر حسن حبیبی معاون اول رئیس جمهور را به نمادی از دولت بدل کنند و هر چه انتقاد در دل دارند را با کشیدن کاریکاتور وی مطرح کنند. این اتفاق نادر در آن سالها تنها به دلیل روحانی نبودن حسن حبیبی نبود بلکه مهمترین علت آن «مدارا» یی بود که این مرد فرهنگی سیاست به آن مجهز بود و کیومرث صابری فومنی از آن باخبر.

معاون اول رئیس جمهور که نفر دوم اجرایی کشور هم به حساب می‌آمد بی آن که خم به ابرو بیاورد هر روزه شاهد حضور خود در صفحه اول یک مجله طنز بود.

در نگاه مردمی که هر هفته منتظر توزیع مجله گل آقا بودند، انعکاس مشکلات شان را روی جلد آن می‌دیدند، کاریکاتوریست‌ها و مسئولان مجله قهرمانانی بودند که خطر کرده و کاریکاتور نفر دوم دولت را می‌کشیدند. اما اینک پس از گذشت دو دهه از آن روزها و کم حوصلگی مسئولان امروز در برابر انتقادات، معلوم می‌شود که - اگر چه مسئولان و روزنامه نگاران گل آقا هم سهم بزرگی در آن اتفاق داشتند اما - قهرمان واقعی آن عرصه دکتر حسن حبیبی بود.مردی که هم در تدوین قانون اساسی کشور سهام دار بود و هم چندین وزارت را در کارنامه خود داشت و از نظر جدیت نقش و شخصیت کم از دیگر مسئولان نداشت. او اما با سخاوتی مثال زدنی اجازه داد تا طنز نویسان هر هفته او را هدف انتقاد قرار دهند، در حالی که نقش چندانی در به وجود آمدن مشکلات مورد انتقاد نداشت.

در این سال‌ها اگرچه گل آقا در عرصه مطبوعات حضور ندارد اما طنز و کاریکاتور توانسته جایگاهی جدی در عرصه نقد مدیریت کشور پیدا کند، اما تاسف آور آن که تحمل و مدارای دکتر حسن حبیبی نتوانست در بسیاری از مسئولان کشور ادامه پیدا کند و از این بابت با عقب گردی تاریخی مواجه شدیم.

به راستی اگر در سال‌های پایانی دهه شصت معاون اول رئیس جمهور، مجله «گل آقا» را به دادگاه می‌کشاند که: هر هفته کاریکاتورم را می‌کشد و شان اجتماعی ام را نادیده می‌گیرد و به مقام سیاسی و فرهنگی ام توهین می‌کند، این روزها کاریکاتور، طنز وهمین جریان کم رمق نقد در کشور وجود داشت؟ آیا طنزنویسان کشور می‌توانستند هر روزه گوشه ای از تاریک خانه مشکلات کشور را نوری بتابانند وبه مردم نشان دهند؟

این روزها از فرهنگ، شخصیت،آرامش، بزرگواری،سعه صدر و ده‌ها صفت خوب دیگر دکتر حسن حبیبی یاد می‌شود، اما مدارای وی در برابر رسانه‌ها – به خاطر تاثیر زیادی که در این حوزه داشته است- در راس آن‌ها می‌نشیند.موضوعی که بدون تردید یک الگوی رفتاری را پیش روی دولتمردان امروز می‌گذارد. آنان که طالب نام و پایانی نیک اند.

شرق:به کام دولت، به نام خودروسازان

«به کام دولت، به نام خودروسازان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم رضا میرخانی رشتی است که در آن می‌خوانید؛دولت در تصمیم جدیدی به خیال خود قیمت‌گذاری خودرو را آزاد کرده است اما مساله این است که دولت به هیچ‌وجه دخالت خود را حذف نکرده و نمی‌کند. در همین آیین‌نامه نوشته شده که سازمان حمایت از مصرف‌کننده قیمت را تعیین می‌کند و خودروسازان در این میان هیچ سودی نخواهند برد.

براساس محاسبات قبلی سازمان حمایت از مصرف، خودروسازان تا پایان سال 3500‌میلیارد‌تومان ضرر می‌کنند. طبق قانون برنامه پنجم توسعه، در شرایطی که قیمت‌گذاری را دولت تکلیف کند و این قیمت‌ها به صورت عادلانه نباشد، دولت باید ضرر و زیان تولیدکننده را جبران کند. اما دولت عزمی برای جبران این زیان ندارد. چنان که مبلغ درخواستی دوهزار‌میلیارد‌تومان خودروسازان را تاکنون پرداخت نکرده و خیالی هم برای پرداخت ندارد. حالا با روش جدیدی که 12اشتباه محاسباتی در آن وجود دارد، خودروسازان هیچ سودی نخواهند کرد. بلکه دولت با استفاده از ما، قیمت‌ها را افزایش داده و مابه‌التفاوت آن را از تولیدکنندگان دریافت خواهد کرد، در واقع، سود افزایش قیمت خودرو به دولت می‌رسد و بدبینی مردم و گرفتاری‌ها به خودروسازان خواهد رسید.

دولت در حالی می‌خواهد براساس ارز مبادلاتی قیمت‌ها را تعیین کند که یک دلار به تولیدگران تخصیص نیافته و همه واردات با ارز آزاد بوده است. همچنین همه راه‌های دریافت تسهیلات را بسته‌است.

در همین حال از تولیدکنندگان می‌خواهد تا متعهد شوند حجم تولید را بالا ببرند در حالی که شرایط را برای ما تسهیل نکرده است. در بخش دیگری سازمان حمایت از مصرف خواسته تا اسناد مثبته را ارایه کنیم. در حالی که ما برای خروج حساب‌ها 8 درصد پول می‌دهیم و همه این روند غیرقانونی است، ما در این وضعیت چطور می‌توانیم اسناد آن را ارایه کنیم.

مطابق قانون و آیین نامه جدید، خودروسازان هیچ حقی ندارند و سازمان حمایت از مصرف قیمت‌ها را تعیین می‌کند و خودروسازان نیز باید هر سه ماه یک‌بار مابه‌التفاوت‌ها را به حساب دولت واریز کنند.

آرمان:فردای عیدانه

«فردای عیدانه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر علی قنبری است که در آن می‌خوانید؛پرداخت کمک شب عید دولت به مردم یکی دیگر از آن برنامه‌های فی‌البداهه و تصمیمات آنی اقتصادی است که به‌رغم اعلام این موضوع و تکرار آن و ایجاد انتظار در مردم بُعد مشخص و چارچوب اجرایی خاصی ندارد. با وجود آن که روزها از اعلام این خبر می‌گذرد اما هنوز مشخص نیست که این کمک نقدی یا غیرنقدی به چه اقشاری و با چه مکانیزمی تعلق خواهد گرفت. نه هنوز میزان آن مشخص است و نه نحوه تخصیص آن و نه محل تامین این کمک‌ها. تنها موضوعی که بارها تکرار شده و دولت بر آن اصرار دارد پرداخت این یارانه دولتی از محل صندوق توسعه ملی است.

پرداختی که با ذات و قانون و اهداف مصوب این صندوق در تضاد است. صندوق توسعه ملی جایی برای ذخیره‌سازی درآمدهای کشور برای نیازهای مباداست. براساس قانون و هدف تشکیل این صندوق، ذخایر و درآمدهای این صندوق باید صرف توسعه کشور و امور زیربنایی و کنترل نوسانات ارزی شود.

یعنی باید در مواقعی که قیمت فروش نفت بالاست، مازاد درآمدهای نفتی در این صندوق ذخیره و سپس این مبالغ همان‌طور که از اسم صندوق برمی‌آید، پشتوانه و پاسخگوی نیازهای تولیدی کشور باشد. در همین راستا دولت باید این سرمایه را در اختیار بخش خصوصی قرار دهد تا در ‌کنترل نوسانات ارزی، تقویت زیربناهای توسعه و درنهایت در راستای کمک به توسعه و تعالی کشور صرف شود نه‌اینکه درآمدهای این صندوق صرف امور جاری و روزمره شود و به‌جای ایجاد اثرات توسعه‌ای، اثرات تورمی بر اقتصاد باقی بگذارد.

به‌کار گرفتن منابع این صندوق در راستایی که دولت اکنون قصد آن را دارد نه‌تنها کمکی به رشد و توسعه ملی نمی‌‌کند بلکه ممکن است توسعه را نیز با مشکلاتی مواجه کند، چون باعث افزایش نقدینگی، تورم و کاهش قدرت خرید مردم می‌شود. علاوه بر این، توزیع نقدی درآمدهای اینچنینی باعث وابسته شدن مردم به دولت می‌شود. چراکه اگر قرار است کمکی در راستای توسعه و بهبود مردم شود این کمک با توسعه و تقویت بخش صنعتی و تولیدی صورت نمی‌گیرد.

به‌جای توزیع نقدی پول در بین مردم و افزایش اثرات منفی آن بهتر است دولت با منابع این صندوق و دیگر منابع در اختیار خود در راستای ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری کار کند و با این اقدامات مشکلات ریشه‌ای موجود را برطرف کند نه اینکه با نگاه‌ها و پیشنهادات عاجل و آنی تبعات منفی به‌بار بیاورد.

اگر هدف دولت از این اقدامات کمک به محرومان و اقشار کم‌درآمد است این کمک باید از طریق سازمان‌های مرتبط صورت بگیرد؛ یعنی سازمان‌ها و نهادهای مرتبط با این موضوع باید تقویت شوند و چنین کمک‌هایی باید در بودجه سالانه پیش‌بینی و منابع آن از این محل تامین شود.

اگر دولت از این کمک خود هدف سیاسی ندارد این اقدامات باید در بودجه سالانه و برنامه پنجم توسعه پیش‌بینی شود نه آنکه در آستانه انتخابات اعلام کند قرار است کمک‌هایی را بین مردم توزیع کند که درنهایت تنها اثرات تورمی منفی بر اقتصاد بر جای می‌گذارد. هر اقدامی در این راستا باید در راستای توسعه، تقویت تولید، رفع بیکاری همراه با یک برنامه مدون و برنامه‌ریزی شده باشد نه یک برنامه سیاسی فی‌البداهه که نتیجه‌اش کاهش ارزش پول است.

بهار:هویت و بقا

«هویت و بقا»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم بهروز گرانپایه است که در آن می‌خوانید؛هر نهاد یا سازمان اجتماعی را از آن جهت که عنصر تشکیل‌دهنده آن انسان است، یک موجود زنده قلمدادمی‌کنند که چرخه تولد و بلوغ و مرگ را طی‌می‌کند. روزی متولد می‌شود، دوران رشد و بالندگی را می‌پیماید، به کمال و نقطه اوج می‌رسد و آن گاه در سراشیبی کهولت و ناتوانی و افول و مرگ قرار می‌گیرد. انسان را که از این سرنوشت گریزی نیست. تمدن‌ها و حکومت‌های بسیاری نیز در طول تاریخ آمده‌اند و رفته‌اند و جز نامی از آن‌ها چیزی در تاریخ نمانده است. انقلاب‌ها و نظام‌های سیاسی و اجتماعی متعددی را نیز می‌توان نام برد که در مقطعی از تاریخ برآمده‌اند، مدتی حکمرانی کرده‌اند و سپس به محاق رفته‌اند و نابود شده‌اند.

در آموزه‌های دینی ما و در قرآن نیز در این‌باره می‌خوانیم: سُنَّه اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّه اللَّهِ تَبْدِیلا (سنت و قانونمندی الهی است که از قبل جاری بوده و تغییری در قانون الهی نخواهی یافت. سوره فتح، آیه 23). آیا چنین سرنوشتی در انتظار جمهوری اسلامی ایران هم هست؟ در ادامه به این پرسش بازمی‌گردیم.

    امروزه سازمان‌های تولیدی (شرکت‌ها و کارخانه‌ها) برای پرهیز از کاهش راندمان یا بازدهی در فرآیند تولید و جلوگیری از فرسودگی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری سازمان خود، واحد کنترل کیفی را در سازمان خود ایجاد می‌کنند. نقش و مسئولیت چنین واحدهایی نظارت و بازرسی بر تمامی مراحل تولید از ورود مواد اولیه، فرآیند تولید، محصول نهایی، سلامت و انگیزش نیروی انسانی، ارزیابی تاسیسات و مجموعه عواملی است که می‌تواند بر سود و زیان یا توسعه و ورشکستگی شرکت تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم داشته‌باشد. از سوی دیگر، واحدهای تحقیق و توسعه با ابداع و نوآوری به مقابله با رقبا می‌روند تا بر بقا و ادامه عمر و حیات شرکت بیفزایند.

تولید و اقتصاد، عرصه سخت و دشواری برای بقا و ماندگاری است. اما عرصه سیاست و اجتماع، از پیچیدگی‌ها و حساسیت بیشتری برخوردارند. با این حال به نظر می‌رسد که برخی جوامع توانسته‌اند با شناخت این پیچیدگی‌ها و ایجاد سازوکارهای مناسب بر دوام نظام سیاسی و اجتماعی خود بیفزایند. اگر محصول نظام‌های سیاسی-اجتماعی را تولید انسان‌های سالم، دانا و طراز زندگی امروز بدانیم، باید دید در کارخانه انسان‌سازی ما با چه سازوکاری بقای سازمان اجتماعی تضمین می‌شود؟

    در نظام‌های سیاسی‌ـ اجتماعی مسئله «بقا» در کنار مسئله «هویت» معنا می‌یابد و همین نکته موضوع را پیچیده‌تر و به دلایلی دشوارتر می‌کند. هویت کشورهای جهان را امروزه با نوع حکومت تعیین می‌کنند. و نوع حکومت، پیش از آن‌که ایدئولوژی باشد، شیوه حکمرانی است. بدیهی است در یک حکومت دینی، در کنار شیوه حکمرانی مسئله اخلاق و رعایت ارزش‌های اعتقادی نیز از اهمیت بالایی برخوردار می‌شود. زیرا قاعدتا نظامی با آموزه‌ها و ارزش‌های دینی یا ایدئولوژیک اگر به دنبال بقا و پایداری است، نمی‌تواند بی‌توجه به حفظ «هویت» که در گرو پایبندی به اصول اعلام شده خود خواهد بود به بقا ادامه دهد.

چه اگر در جهت بقای خود اصول را رها کند، دیگر از هویت اولیه خود برخوردار نخواهد بود. اما واقعیت این است که بقای هر سازمان یا نظام سیاسی-اجتماعی از قواعد معین و مشخصی تبعیت می‌کند. دو روش یا الگوی عمده برای ایجاد ثبات و پایداری و استمرار نظام‌های سیاسی-اجتماعی وجود دارد.

اول الگوی دموکراتیک یا مشورتی و مردم‌محور، دوم الگوی سانترالیستی یا تمرکزگرا. در الگوی اول، اصل را بر مشورت‌ها و تصمیم‌گیری‌های جمعی و در مقیاس ملی بر حاکمیت مردم قرار می‌دهند و در کنار آن با نظام‌مند کردن مقررات در سازمان یا نهادینه‌شدن قانونگرایی و احترام به قانون و اصل تفکیک قوا در نظام سیاسی، توانسته‌اند سازمان‌های کارآمد و جوامعی با امنیت نسبی بالا، پیشرفته، اخلاقی و با امکان جابه‌جایی آرام و مسالمت‌آمیز قدرت سیاسی به وجود آورند.

در الگوی دوم، راه و روش ایجاد ثبات و بقای سیستم را به اعمال قدرت و ملزم کردن افراد و واحدها به تبعیت محض از مرکزیت سازمان و در مقیاس نظام سیاسی رمز بقا و ماندگاری را در اقتدارگرایی و در پیش گرفتن شیوه‌های پلیسی و امنیتی می‌دانند. الگویی که سازمان‌هایی مخوف و جهنمی و جوامعی بسته، گاه ناامن، فاسد و شکننده به دنبال می‌آورد.

سنت و قانونی که در قرآن بر آن تاکید می‌شود یعنی نابودی و مرگ نظام‌ها و دگرگونی بنیادی در جوامع انسانی، در واقع ناشی از عدم پایبندی آن‌ها به اصول و ارزش‌های الهی بوده‌است و به آن معنا نیست که هر سازمان و نظام اجتماعی الزاما مسیر سقوط و نابودی را طی می‌کند. به عبارت دیگر همان گونه که شرکت‌ها و سازمان‌های تولیدی با مکانیسم‌های خاص به حیات خود در عرصه تولید و اقتصاد ادامه می‌دهند و مدام خود را بازسازی و نوسازی می‌کنند، نظام‌های سیاسی و اجتماعی نیز با پایبندی به اصول و ارزش‌هایی که معرف هویت آن‌هاست و روش‌ها و الگوهای تجربه شده بشری می‌توانند بر دوام و بقای نظام، ضمن حفظ هویت خود بیفزایند. این سنت الهی است: «بقا»ی سازمان یا جامعه با پایبندی به «هویت اصیل و ارزش‌های الهی و انسانی» و «سقوط و نابودی» بر اثر انحراف از اصول و رمز بقا و ماندگاری را به شیوه‌هایی در تعارض با اصول و هویت اولیه جست و جو کردن.

دنیای اقتصاد:چگونه تورم انتظاری کاهش می‌یابد؟

«چگونه تورم انتظاری کاهش می‌یابد؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛به باور بسیاری از کارشناسان، بزرگ‌ترین مشکل اقتصاد ایران در شرایط فعلی، تورم افسار گسیخته آن است.

ارقام کنونی تورم در کمتر کشوری به چشم می‌خورد و به همین دلیل، توجه بدنه علمی و کارشناسی کشور با وجودی که همواره معطوف به تورم بوده، اینک بیش از گذشته بر آن متمرکز شده است.

 پروفسور پسران نیز در مصاحبه خود از آن به عنوان اصلی‌ترین دغدغه کنونی، نام می‌برد. ضمن آنکه معتقد است، تورم انتظاری نیز بر این تورم تاثیرگذار بوده است. تورم انتظاری در کوتاه‌مدت می‌تواند رابطه میان تورم و بیکاری را تعریف کند. این شاخص با تاثیرگذاری بر قیمت گذاری، موجب می‌شود تا تورم حتی در مقابل کاهش نقدینگی نیز، حداقل در کوتاه‌مدت، مقاومت نشان دهد.

به اعتقاد کارشناسان اگر امروز در اقتصاد ایالات متحده و دیگر کشور‌های پیشرفته، با وجود انجام سیاست‌های انبساطی و تسهیل پولی، هنوز تورم رشد آن چنانی نکرده است، یک عامل کلیدی باعث آن است: تورم انتظاری. تورم انتظاری که به‌واسطه اعتماد عاملان اقتصادی به بانک‌های مرکزی و هدف‌گذاری قیمتی آنان، در سطح بسیار نازلی قرار دارد.

در واقع مردم به عینه دیده‌اند که مقامات پولی هر ساله یک هدف تورمی را در نظر می‌گیرند و آن را اعلان عمومی می‌کنند و در عمل هم اقتصاد از آن هدف تورمی پا فراتر نمی‌گذارد. به همین علت حتی زمانی که بانک مرکزی اقدام به تزریق نقدینگی می‌کند، چون نشان داده است که به هدف تورمی پایبند است، قیمت‌گذاری‌ها بر مبنای تورم انتظاری شکل می‌گیرد که برابر با هدف تورمی بانک مرکزی است و تورم از نقدینگی تاسی نمی‌گیرد.

البته برخی از کارشناسان معتقدند که در نهایت نقدینگی موجب افزایش تورم می‌شود، اما حداقل امروز سیاست‌گذاران اقتصاد جهانی خیالی آسوده دارند که به جز رکود و شرایط بهبود اقتصادی، دیگر با معضل تورم روبه‌رو نیستند.

بانک مرکزی باید بتواند تورم انتظاری را خود شکل دهد. این قدرتی بس عجیب به مقامات پولی می‌دهد تا تورم را کنترل کنند؛ اما با وجود تورم افسار گسیخته کنونی که می‌رود تا به تعریف کلاسیک ابر تورم نزدیک شود، نمی‌توان از این ابزار سود جست. به دلایل مختلف دیگر عاملان اقتصاد، انتظارات خود را بر مبنای گفته‌های مسوولان شکل نمی‌دهند. امروز بیش از هر زمان دیگر، مردم تورم انتظاری خود را با توجه به داده‌های گذشته و مهم تر از همه قیمت‌های سر راستی که در بازار‌هایی چون ارز و طلا وجود دارد، شکل می‌دهند.

این واقعیت به خصوص در تحقیقی که از سوی مرکز تحقیقات دنیای اقتصاد منتشر شد، نمایان بود و آن، اثر پذیری تورم در دوره اخیر از نرخ ارز بود. امری که مقامات پولی کشور نیز بر آن تاکید داشتند.  بنابراین جز پیگیری یک سیاست انقباض پولی، اگر بتوان به نحوی بازار ارز را کنترل کرد، نه تنها می‌توان از کانال هزینه با تورم به نبرد پرداخت، بلکه تورم انتظاری نیز به نحو مطلوبی از سطوح فعلی نزول خواهد کرد و این موفقیت در بازار ارز موجب می‌شود تا مردم این بار اعتماد بیشتری به گفته‌های اقتصادی کنند و ابزار پر قدرت به دست سیاست‌گذار خواهد افتاد.     
   

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
محمود
-
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۵
۰
۰
روز نامه ابتكار از گل آقا تا حبیبی مرحوم گفت اما نگفت فرق بفرما بتمرگ وبنشین در چیست كاریكاتوری كه توهین درش باشد یا گفته ناصحیح و بیربط با گفتار انتقادی بصورت طنز گل آقا خیلی فرق میكند اگر چنانچه توهین میكرد آن قلم می شكست
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها