گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

شهدا! سر کدام تقاطع محل قرار؟

گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح دوشنبه

چه کسانی درپی انتقام بودند؟!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «چه کسانی درپی انتقام بودند؟!»،«رای به دو نیم کردن بچه!»،«رنجنامه‌ای به جای سرمقاله»،«چه کسی باید صداقت نشان دهد؟»،«ریتم هیجان انتخابات‏»،«در زمین دشمن بازی نکنیم!»،«کدام فجر؟! کدام ملی؟!»،«سکانس پایانی بگم – بگم»،«خوش‌آمد در نشست مونیخ»،«لطفاًدست نزنید قیمتش بالاست؟!»،«پای نامرئی دولت روی دست نامرئی بازار»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۳۷۸۱۱
چه کسانی درپی انتقام بودند؟!

کیهان:چه کسانی درپی انتقام بودند ؟!

«چه کسانی درپی انتقام بودند؟!»عنوان  یادداشت روز روزنامه کیهان است که در آن می‌خوانید؛«... از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده است».

نکته فوق، فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب خطاب به رؤسای دولت و مجلس است که نزدیک به دو هفته قبل و با اشاره به شرایط حساس کنونی ایراد شده بود. رهبر انقلاب در همین دیدار تأکید کرده بودند که دولت و مجلس به جای پرداختن به بحث های بی حاصل، تمامی امکانات و توان خود را برای رسیدگی به مسائل مهم و حیاتی کشور و مخصوصاً مقابله جدی با پدیده گرانی و رفع این مشکل از چرخه معیشتی اقشار کم درآمد و محروم به کار گیرند. توصیه رهبر معظم انقلاب علاوه بر آن که به لحاظ جایگاه قانونی و از آن مهمتر، مقام و جایگاه ولایت امری ایشان لازم الاتباع است، به لحاظ عقلی و منطقی نیز به وضوح و بدون کمترین ابهامی قابل فهم است و آنان که این واقعیت عریان و معادله بی مجهول را درک نمی کنند، چه بخواهند و چه نخواهند به مردم و کشور خیانت کرده اند و تنها تخفیفی که می توان برای آنها قائل شد این است که بدون قصد خیانت، مرتکب خیانت شده اند!

یعنی از سه عنصر تشکیل دهند جرم- عنصر معنوی (نیت)، عنصر مادی (انجام عمل مجرمانه) و عنصر قانونی (تأکید قانون بر مجرمانه بودن عمل)- فقط عنصر اول یعنی «نیت سوء» کسانی که مرتکب جرم بزرگ دیروز شده اند قابل پذیرش نیست و نمی توان گفت که انگیزه خیانت داشته اند!

اما شواهدی در دست است که نشان می دهد واقعه تلخ و ناگوار و خیانت آمیز دیروز توطئه مشترک «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافی» بوده است. دو جریانی که برخلاف آنچه به ظاهر ادعا می کنند، در پس معرکه دست در دست یکدیگر دارند و برای عملیاتی کردن توطئه های مشترک از برخی مسئولان ساده اندیش و یا -خدای نخواسته- خودباور بهره می گیرند. بخوانید...!

1- کدام جریانات از تقابل دولت و مجلس سود می برند؟ کدام محافل، تعامل مثبت و سازنده این دو قوه در راستای اطاعت از رهنمود رهبر معظم انقلاب برای کاهش اختلافات و گره گشایی از رنج های اقتصادی مردم را برنمی تابند و آرامش و گره گشایی را به زیان خود ارزیابی می کنند؟ چرا ناگهان باید فضای همدلی و همفکری دو قوه برای اتخاذ تدابیر مشترک اقتصادی و رسیدگی به دغدغه های آزاردهنده طبقات مستضعف و کم درآمد جامعه به هم ریخته شود؟ چه کسانی آرامش جامعه و امیدواری توده های شریف مردم به همت مسئولان برای حل معضلات را با اهداف بعضاً اعلام شده خود در تعارض می بینند و به جای آن اصرار دارند فضای مسموم التهاب و تشویش و بدگمانی و یأس را زیر پوست افکار عمومی تزریق کنند؟ فقط نیم نگاهی به اظهارات و مواضع و عملکرد دو جریان فتنه و حلقه انحرافی طی چند ماه اخیر بیندازید و سپس اتفاقات دیروز مجلس را که در متن و حاشیه استیضاح وزیر کار رخ داد را به ارزیابی بنشینید.

2- دو هفته پیش رهبر معظم انقلاب رؤسای دو قوه، شماری از رؤسای کمیسیون های مجلس و برخی مقامات دولتی را احضار کرده و ضمن گلایه از فضای مجادله و تعارض میان مسئولان، از آنها خواسته بودند به اقتضای حساسیت شرایط، اهتمام به امور خطیر کشور را در اولویت قرار داده و حتی مسائل مهم -به زعم خود- را فدای «اهم» که همان مسائل کلان کشور و از جمله دغدغه های معیشتی مردم و معضل تورم است، کنند. ایشان همچنین خواستار تنازل طرفین برای پیشبرد اصلاحات و تدابیر اقتصادی شده بودند. اظهارات رهبر معظم انقلاب در این جلسه آمیخته ای از انذار و تبشیر، و عتاب و عطوفت بود. در پی این رهنمود راهبردی، جلسات ارزشمندی برای هم اندیشی دولت و مجلس برقرار شد و به تصمیم های مثبتی هم برای حمایت از اقشار ضعیف جامعه نزدیک گردید. این جلسات در حال نهایی شدن بود که ماجرای دیروز به وقوع پیوست. ماجرایی که پی آمد خسارت آفرین آن، از پیش قابل پیش بینی بود و کیهان در تماس با برخی از چهره های خدوم هر دو طرف دولت و مجلس به عواقب ناگوار آن اشاره کرده بود.

3- موضوع عزل و نصب آقای سعید مرتضوی به ریاست «صندوق/ سازمان تأمین اجتماعی» از چند ماه قبل به مسئله ای کشدار -و البته کم مایه- تبدیل شده بود. وی به هنگام انتصاب، قاضی معلق قوه قضائیه بود. بنابراین دولت در این انتصاب وارد موضع اتهام شد و سپس با اتخاذ شیوه «قانون دانی و قانون شکنی» به دور زدن قانون مبادرت ورزیده بود. خارج کردن حوزه مدیریتی یاد شده از نظارت وزارت کار و سپردن حکم مدیریت آن به معاون اول رئیس جمهور، دور از شأن دولت و ریاست جمهوری بود، چرا که تمکین و اجرای یک قانون- حتی اگر ضعیف و ناقص تلقی شود- به لحاظ عقلی، منطقی و حقوقی، به مراتب خردمندانه تر از مواجهه با قانون و یا دور زدن آن است. به تعبیر سوم، یک مدیر دولتی -و هیچ مدیر دیگری- مجاز نیست و حق ندارد با این توجیه که فلان حکم قضایی یا قانون را نمی پسندد ضوابط قضایی یا تقنینی را دور بزند.

در عین حال باید از نمایندگان محترم- و بعضاً رنجیده خاطر- مجلس پرسید؛ اولاً با استیضاح وزیر کار و برکناری یا ابقای وی قرار بود به کدام مقصود عقلانی برسند. جز اینکه با عزل وی، بی ثباتی تازه ای در نظام اداری پدید آورند و یا پس از ابقای وزیر فقط یک تنش غیر ضروری آفریده باشند؟! و در هر دو صورت، مسئله مورد اختلاف اصلی سر جای خود باقی بماند؟ ثانیاً آیا با توجه به مسائل و موضوعات مهم تر کشور، آیا این مسئله اولویت داشت یا باعث شد اولویت مهم و در دستور کار دو قوه مجدداً به حاشیه برود؟ (مجدداً تأکید می شود اقدام دولت در تقابل با حکم دیوان عدالت اداری و نظر مجلس، ناپسند و غیر قابل دفاع است).

4- اقدام رئیس جمهور در ایراد اتهام به برادر رئیس مجلس- فارغ از صحت و سقم آن، آن هم برای ایجاد انفعال و به هم ریختن جلسه- اقدامی غیر اخلاقی، غیر عقلانی و نوعی تحریف صورت مسئله است. صرف نظر از شیوه مذموم به کار رفته در این اتهام پراکنی، نفس این کار نوعی دفاع بد از وزیر کار بود که نتیجه آن در رأی معنی دار نمایندگان نشان داده شد. هیچ ناظر بی طرفی این روش را تأیید نمی کند که با متهم کردن برادر رئیس مجلس- صرف نظر از درست و یا غلط بودن اتهام- خود او به جای متهم بنشیند و آنگاه از این برچسب، برای پاسخ به اعتراضات حقوقی و قانونی نمایندگان استیضاح کننده استفاده شود... گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری!... متأسفانه این جدیت در پی جویی اتهامات اقتصادی، درباره مثلاً ملاقات آقای «م» با متهم اول یک پرونده فساد کلان اقتصادی در هتل لاله و... دیده نمی شود! چرا؟!

5- چه کسانی اصرار داشتند شماری از نمایندگان استیضاح کننده را -و نه همه آنها- را تشجیع کنند که در فضای همدلی پیش آمده بین دولت و مجلس، یک موضوع چالشی نظیر استیضاح را پیش بکشند؟ در میان این گروه کسی است که دو هفته پیش مدعی شد خوب است یکی از ساکتین فتنه رئیس جمهور شود! و شبکه دولتی انگلیس از او به عنوان اصلاح طلب جدید یاد کرد. از آن سو چه کسی تله گذاری کذایی را برای تهیه یک ویدئوی 25 دقیقه ای از یک ملاقات 24 ساعته طراحی کرد و مطالبی تقطیع شده، مبهم و بودار را تحویل رئیس جمهور داد تا خرج ماجراسازی در مجلس شود؟ آیا رئیس جمهور در این اقدام تبلیغاتی به طرف مقابل شلیک کرده است یا به سمت خود و دولت تیر انداخته است؟ کدام مرکز مشترک از این تقابل دولت و مجلس سود می برد و ذوق زده است؟ کافی است همین دیشب و امروز تیتر برجسته روزنامه های زنجیره ای و سایت های داخلی و بیگانه را مرور کنید تا پاسخ سؤال را دریابید!

بدخواهان با دو بازوی- فتنه و حلقه انحراف- مجلس و دولت را به سوی درگیری تازه سوق داده اند تا از مردم متدینی انتقام بگیرند که حماسه نهم دی را -فارغ از بازی نامزدها- آفریدند، پای انقلاب ایستادند و در همین انتخابات مجلس سال گذشته با مشارکت معنادار خود به دهان دشمن زدند.

بلافاصله بعد از واقعه تلخی که دیروز در جلسه علنی مجلس اتفاق افتاد، رسانه های دشمن با ذوق زدگی از درگیری و اختلاف شدید مسئولان در دولت و مجلس خبر دادند و حال آن که به گواهی آنچه گذشت، رخداد دیروز ناشی از کم توجهی- البته غیرقابل توجیه- مسئولان محترم بوده است. اگرچه تلخ و ناگوار بود ولی با هوشیاری دولت و مجلس که نشانه های آن بعد از وقوع ماجرا دیده می شود، نمی تواند تکرار شدنی باشد و با جرأت می توان گفت که دشمنان بیرونی و دنباله های حقیر داخلی آنها در فاصله ای کوتاه پس از آن ماجرا شاهد ادامه همدلی اخیر پیش آمده میان دولت و مجلس خواهند بود و همین جا بایستی بار دیگر هشدار چند ماه پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان را گوشزد کرده و امیدوار بود که غفلت پیشین به تکرار ننشیند؛ «یکی از راه ها، ایجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بین مسئولین مضر است؛ هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین، به رؤسای محترم هشدار می دهم.

من از رؤسای قوا حمایت کردم، باز هم حمایت می کنم- مسئولند، باید کمکشان کرد- اما به آنها هشدار می دهم... البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هیچ اشکالی هم ندارد- دو نفر مسئولند، رفیقند، اختلاف نظر هم دارند؛ همیشه هم بوده است- اما اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهای گوناگون، به اختلاف علنی، به گریبانگیری، به مچ گیری منتهی شود... اختلافات را نباید علنی کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده.»

خراسان:رنجنامه‌ای به جای سرمقاله

«رنجنامه‌ای به جای سرمقاله»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که ر آن می‌خوانید؛این نوشته نسبتاً کوتاه یک سرمقاله نیست بلکه «رنجنامه»ای از دل برخاسته است آن هم برخاسته از دلی پرخون.

دلی پرخون از این بی تدبیری، بداخلاقی و لجبازی های مکرر و بس بی ثمر و البته پر از هزاران ضرر برای امروز و فردای ملک و ملت و وطن و انقلاب عزیزمان.مگر یک قاضی تعلیق شده که در ماجرای جنایت کهریزک اتهاماتی متوجه او شده است تا چه حد نزد آقای احمدی نژاد جایگاه دارد هر چند این فرد خدمات خوبی هم انجام داده باشد. قاضی متهمی که متأسفانه به دلایلی که مهمترین آن قصور و سهل انگاری و عدم پی گیری موثر قوه قضاییه در رسیدگی دقیق و البته سریع اعلام نتیجه و انشای رأی و اطلاع رسانی درباره پرونده اوست هنوز تکلیفش روشن نشده است که شاید اگر رسیدگی به این پرونده و انشای رأی دقیق با سرعت لازم انجام می شد به احتمال زیاد، بسیاری از مسائل و مشکلات مربوط به حاشیه ها و انتصاب این شخص در پست های مهم و مخالفت ها با این انتصاب ها پیش نمی آمد.

مگر آقای رئیس جمهور چه ویژگی ها و امتیازات بی نظیر و منحصر به فردی در آقای مرتضوی سراغ دارد یا برای او متصور است که تا بدان حد بر ابقای او اصرار ورزید که به خاطر او و یا به خاطر بر کرسی نشاندن حرف خودش به نوعی با دور زدن قانون یک بار اسم سازمان را به شکلی صوری تغییر داد، یک بار ابلاغ حکم او را به معاون اول رئیس جمهور واگذار کرد و... و آخر سر هم به جای دفاع منطقی و متین از تصمیم و اصرارش بر ابقای مرتضوی در ادامه ماجرای «بگم بگم»های معروفش بستر رقم خوردن حاشیه ها و روزی بسیار تلخ و زجرآور را در مجلس فراهم آورد و با ادامه کنش گری هایش و نشان دادن چشمه ای دیگر از آن چه که زیبنده رئیس قوه مجریه کشور نیست در بخشی از صحبت هایش در جریان استیضاح وزیر کار، موجب شد، - در جریان استیضاحی که نمایندگان با ترجیح مصلحت بر مسائل دیگر می توانستند از طرح آن بپرهیزند - گفت وگوها و تنش ها و تشنج های پیش آمده در «بهارستان» یک روز نه زیبا و خاطره انگیز پاییزی بلکه یک روز پاییزی حزن انگیز و دل خون کننده در بهارستان، چهره کریه خود را به نمایش بگذارد و به جای این که خواست مردم عزیز و تأکیدهای مکرر رهبر فرزانه و هوشیار انقلاب بر وحدت و همدلی و همکاری مسئولان و به سطح جامعه نکشاندن اختلاف ها وجهه همت آقایان قرار گیرد و تلاش و همت و همدلی و همیاری مضاعف برای به سامان رساندن امور کشور در پیش چشم ملت به نمایش گذاشته شود و تلاش کارشناسانه موثر، بایسته و همه جانبه برای حل مشکلات معیشتی مردم دغدغه اصلی و اساسی آنان و همه مسئولان و قانون گذاران باشد متأسفانه حرف هایی گفته شد و کنش ها و واکنش هایی نشان داده شد که سنخیتی با خواست مردم عزیز و سکاندار انقلاب و خلف صالح امام سفر کرده مان نداشت.

و خلاصه آقای احمدی نژاد باز هم از آن کارهایی کرد که نباید و آقای لاریجانی هم گر چه در این جلسه در مقام «واکنش گر» بود و نه «کنش گر» اما بی گمان او نیز می توانست لااقل قدری زبان به کام گیرد و مقداری از درجه و حرارت و اطناب واکنش هایش بکاهد که متأسفانه این کار را نکرد و با تعابیر و جملاتی هر چه می خواست و شاید بیشتر آن چه در ذهن داشت را به تلویح و تصریح و کنایه گفت.

خلاصه باید به این آقایان و خصوصاً به آقای احمدی نژاد خسته نباشید و دست مریزاد گفت که در ایام دهه فجر و آستانه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی چقدر کام دلسوزان ملک و ملت و انقلاب و نظام و مردم نجیب ایران را شیرین کردند!! آن هم در شرایطی که دشمنان این ملت به خاطر ایستادگی و اصرار بر اصول انقلاب، باورها، حقوق حقه خود، استقلال و پیشرفت هر روز فشارهای سیاسی و اقتصادی را بر مردم بیشتر می کنند و بر دامنه لفاظی و گنده گویی هایشان علیه ملت می افزایند. آن هم در شرایطی که بیداری اسلامی نشأت گرفته از انقلاب اسلامی این ملت موجب خیزش و انقلاب در بسیاری از کشورهای اسلامی شده است و چند دیکتاتور سقوط کرده اند و مردمان این کشورها همچنان به انقلاب ایران و ملت ایران به چشم یک الگو می نگرند.

آن هم در شرایطی که رژیم اشغالگر قدس، دولت آمریکا و برخی دولت های اروپایی به دنبال کوچکترین ضعف و سوژه ای هستند که اوضاع میهن عزیزمان را سیاه و نا به سامان نشان دهند.

آقای احمدی نژاد آیا محاسبه کرده اید که اتفاق دیروز بهارستان چه خونی به دل مردم و همچنین دلسوزان و محبان ایران و انقلاب در جهان کرد؟ و حتماً آقایان می دانید که پس از این ماجرا چه شور و شادمانی و غوغایی در دل دشمنان ملت به پاست و چه خنده هایی بر لب آنان نشست و در رسانه هاشان چه ها که نکردند و نخواهند کرد؟

گر چه از چنین اتفاقاتی و ماجرای فتنه سال ۸۸ دل ملک و ملت و همه وفاداران و دلسوزان ایران و انقلاب خون است اما همچنان امیدواریم و هر روز امیدوارتر می شویم چرا که نگاه دارنده این دین و میهن را خدای قرآن و امام زمان(عج) می دانیم پس دلخوشیم که عمود خیمه نظام همچنان با توکل به خداوند، هوشمندانه همچون ناخدایی در اوج اخلاص و توکل، کشور و نظام را بر مسیری که باید هدایت می کنند. هر چند «فتنه گران» خارجی و معدود عوامل داخلی آنان و همچنین جریانات انحرافی، فتنه کنند و سنگ بیندازند و خواسته و ناخواسته در زمین دشمن بازی کنند و دل مردم و رهبر را به درد آورند و دل دشمنان را شاد کنند و لبخند بر لبانشان بنشانند.

آری تا قیام مهدی فاطمه همچنان دلخوش و بس امیدواریم که این انقلاب و کشور و نظام به برکت انفاس قدسیه صاحب الزمان (عج) و خون هزاران شهید به خون خفته و تا عرش خدا پر کشیده و هوشیاری مردم و رهبری عزیز علی رغم همه تهدیدها ، فشارهای سیاسی و تحریم های اقتصادی و همچنین فتنه گری و انحراف و بداخلاقی و تنش آفرینی ها از همه گردنه ها و نشیب ها سرافرازانه عبور خواهد کرد.

جمهوری اسلامی:چه کسی باید صداقت نشان دهد؟

«چه کسی باید صداقت نشان دهد؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛جوبایدن، معاون رئیس‌جمهور آمریکا از جمهوری اسلامی ایران خواسته است مستقیماً با آمریکا وارد مذاکره شود. وی در آستانه برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ در مصاحبه با نشریه "زودویچه زاتیونگ" چاپ مونیخ از رهبران ایران خواست برای حل و فصل مسأله هسته‌ای به پای میز مذاکره با قدرت‌های جهانی باز گردند. رسانه‌های غربی از جوبایدن نقل کرده‌اند که وی همچنین گفته است آمریکا همواره آماده مذاکره با ایران بوده ولی ایران باید از خود صداقت نشان دهد.

کنفرانس امنیتی مونیخ یک اجلاس سالانه است که در چهار دهه گذشته هر ساله برگزار شده و طی آن بسیاری از مقامات کشورهای مختلف نقطه نظرهای خود را درباره مسائل مورد نظر مطرح می‌کنند. هر چند اجلاس مونیخ یک اجلاس غیررسمی است ولی آنچه در آن مطرح می‌شود تأثیر زیادی برروی روند مسائل جاری جهان دارد. در کنفرانس مونیخ، افرادی که دارای سمت رسمی دولتی نیستند نیز برای ابراز نظر حضور می‌یابند.

دیروز یکشنبه در اجلاس مونیخ موضوع هسته‌ای ایران با عنوان "مسأله ایران و توازن قدرت در منطقه" مطرح شد و علی اکبر صالحی وزیر امورخارجه کشورمان نیز در این زمینه سخن گفت. علاوه بر این، بحران سوریه نیز از موضوعات مطرح شده در این اجلاس بود که رئیس ائتلاف مخالفان دولت سوریه و اخضر ابراهیمی نماینده سازمان ملل در امور مربوط به بحران سوریه به اظهارنظر درباره آن پرداختند و در دیدارهای حاشیه‌ای توافقاتی نیز برای حل و فصل غیرنظامی این بحران صورت گرفته است.

در جریان کنفرانس سال جاری مونیخ آنچه بیش از سایر موضوعات مورد توجه قرار گرفت، اظهارات جوبایدن وزیر خارجه آمریکا بود که خواستار مذاکره مستقیم میان آمریکا و ایران شد. وی البته تلاش کرد ایران را به اقدام برای دست‌یابی به سلاح اتمی متهم کند تا بتواند تحریم‌ها علیه ایران را توجیه نماید ولی آنچه در سخنان معاون وزیر خارجه آمریکا قابل تأمل است اینست که وی گفت رهبران ایران اگر صداقت نشان دهند می‌توانند با آمریکا بطور مستقیم مذاکره و مسائل فیمابین را حل و فصل نمایند.

درباره اظهارات "بایدن" توجه به این نکته لازم است که قبل از هر چیز این سخنان نوعی تلاش برای ترغیب ایران به انجام مذاکره مستقیم با آمریکاست. این احتمال نیز وجود دارد که معاون رئیس‌جمهور آمریکا درصدد برآمده باشد با این سخنان، زمینه را برای نوعی تبادل نظر غیرمستقیم با وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در حاشیه اجلاس مونیخ فراهم نماید. به عبارت روشن تر، این سخن جوبایدن که گفته است آمریکا همواره آماده مذاکره با ایران بوده و اکنون نیز آماده است، ارائه بخش مربوط به "هویج" سیاست "چماق و هویج" واشنگتن است که همواره در برابر ایران بکار گرفته و می‌گیرد. بخش مربوط به "چماق" این سیاست همان است که درقالب تحریم‌ها نشان داده می‌شود.

علاوه بر این، معاون رئیس‌جمهور آمریکا در همین سخن خود، مسئولان ایرانی را به عدم صداقت نیز متهم کرده و گفته درصورتی که آنها صداقت نشان دهند می‌توانند با آمریکا مستقیماً مذاکره کنند. درباره این اتهام و اصل دعوت به مذاکره، دو نکته را باید مورد توجه قرار داد.

اول آنکه بی‌صداقتی، ویژگی دولتمردان آمریکائی است که نه تنها در مورد ایران بلکه درتمام عرصه‌های سیاست خارجی کشور متبوع خود نشان می‌دهند و در این زمینه شهره هستند. جالب است که حتی در زمینه همین موضوع هسته‌ای که آقای "بایدن" ایران را متهم به تلاش برای دست یابی به سلاح اتمی می‌کند، زرادخانه آمریکا برخلاف مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، پر از بمب‌های اتمی است و آمریکا اولین کشوری است که از سلاح اتمی علیه مردم کشور دیگر استفاده کرده کما اینکه به سلاح‌های شیمیائی و خوشه‌ای نیز در موارد متعددی متوسل شده است. ادعاهای پرطمطراق دفاع از حقوق بشر درسراسر جهان و پیشگام بودن در نقض حقوق ملت‌ها در قاره‌های آمریکا، آفریقا، اروپا و آسیا و استفاده خلاف قانون از زندان‌های گوانتانامو، ابوغریب، بگرام و زندان‌های مخفی اروپا، آبروئی برای دولتمردان آمریکائی باقی نگذاشته است.

لشکرکشی به کشورهای مختلف که تازه‌ترین آنها افغانستان و عراق و معروف‌ترین آنها ویتنام است، از نقطه‌های سیاه در پرونده دولت آمریکاست که علیرغم فریادهای دموکراسی خواهی دولتمردان این کشور انجام شده است. این روزها حمایت مطلق واشنگتن از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به سوریه و کمک‌های تسلیحاتی، مالی، سیاسی و تبلیغاتی تروریست‌ها در سوریه برگ‌های متعددی بر پرونده قطور سیاست‌های دوگانه و ضد بشری آمریکا افزوده‌اند. با چنین سابقه و عملکردی، دولتمردان آمریکائی نمی‌توانند ادعای صداقت کنند.

دوم اینکه سیاست "چماق و هویج" آمریکا لااقل در مورد جمهوری اسلامی ایران جواب نخواهد داد. این سیاست را اسلاف آقایان اوباما و جوبایدن تجربه کرده و نتیجه‌ای نگرفته اند، از این پس نیز چنین سیاستی راه به جائی نخواهد برد و بهتر است معاون رئیس‌جمهور آمریکا وقت خود را صرف آن نکند.

به ساکنان کاخ سفید توصیه می‌شود به جای متهم ساختن مسئولان ایرانی به عدم صداقت، برای تأمین یکسانی در گفتار و رفتار خود تلاش کنند و از این پس به سراغ سیاست چماق و هویج هم نروند. آنها می‌توانند با تغییر در رفتار خود و نشان دادن صداقت که محورهای سه گانه آن را بارها مسئولان ایرانی اعلام کرده اند، زمینه را برای اعتمادسازی فراهم نمایند و سپس از ایران تقاضای مذاکره کنند.

جمهوری اسلامی ایران نه تنها هرگز درها را به روی مذاکره درصورتی که دولتمردان آمریکائی صداقت نشان دهند و خوی مداخله‌گری را ترک نمایند، حقوق ضایع شده ملت ایران را جبران نمایند و نسبت به آینده نیز متعهد شوند که هوس مداخله نکنند، نبسته بلکه حتی در مواردی که به مسائل منطقه مربوط می‌باشد با آمریکا مذاکره نیز کرده است. اکنون نیز این دولتمردان آمریکائی هستند که باید با اصلاح رفتارهای خود زمینه را برای قابل اعتماد بودن فراهم سازند و سپس از ایران درخواست مذاکره نمایند.

رسالت:ریتم هیجان انتخابات‏

«ریتم هیجان انتخابات‏»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که در آن می‌خوانید؛

‏ مطلب اول
انتخابات‌های کشور ما، بویژه به دلیل نبود سازماندهی و هیئت‌های سیاسی توانمند و دیرپا، در بازه زمانی کوتاه پیش از انتخابات، سطح فوق‌العاده و بی‌نظیری از هیجان را موجب می‌شوند.
این هیجان، از چند جهت اهمیت و ویژگی دارد:

‏ ‏مطلب دوم
یکی از حیث گستردگی جغرافیایی هیجان است. بنا به نتایج پژوهش‌ها و گزارش‌ها، در اقصی نقاط کشور، شامل روستاهای دور دست و شهرهای کوچک، گرایشی ویژه برای رأی دادن هیجان‌آمیز شکل گرفته بود.

این، موضوعی است که اهمیت بیش از پیشی در انتخابات می‌یابد، و بویژه، پس از انتخابات سال 1384، خودآگاهی مردم مناطق پیرامونی نسبت به منافع مشترک بیشتر شده است.
این، فرمولی است که در انتخابات آتی هم تکرار خواهد شد.

با احتمال زیاد، در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آتی، کسی رئیس جمهور خواهد شد، که رأی تهرانی‌ها را با خود ندارد.

باید به این وضع عادت کنیم، و قبل از انتخابات، آگاهی لازم را به این جامعه بدهیم. باید قبل از انتخابات آگاهی لازم را به تهرانی‌ها بدهیم؛ مبادا هنوز که هنوز است، گمان داشته باشند که همه باید رأی و نظر آنان را قبول داشته باشند، و روی این وهم، کشور را با هزینه‌های سنگین آشوب مواجه سازند.

‏ ‏ مطلب سوم
وجه دوم ویژگی یافتن روند انتخابات در ایران، که بیمارگون هم هست، بالا بودن سرعت رشد هیجانات انتخابات است.

این سرعت بالا، وقتی بیمارگون می‌شود که سرعت رشد هیجانات و به میدان آمدن مردم، خیلی بیشتر از سرعت تولید اطلاعات و تحلیل‌ها و مآلاً رشد هوشیاری مردم است.

این نیز بازمی‌گردد به ناکارایی مفرط گروه‌ها و سازماندهی‌های سیاسی در کشور ما.
مردم و حتی فعالان سیاسی، عادت کرده‌اند که در جریان انتخابات غافلگیر شوند. گزینه‌هایی به میدان بیایند که تا چهار/پنج ماه قبل از انتخابات شاید کسی هم به آنها فکر نمی‌کرد.

اقشار عادی و حتی نخبگان، از کجا باید بدانند که فلان کاندیدا عقاید و مبانی اصولی فکری‌اش چگونه است؟ پاکدست و قابل اعتماد است یا نه؟ نظرش راجع به تورم و یارانه و ارز و سکه و بورس و انرژی اتمی و استقلال و آزادی و فرهنگ و ارزش‌ها چیست؟ و اگر هم بشناسند، از کجا می‌دانند توش و توان و برنامه او برای پاسخگویی به این مسائل مبرم چیست؟

 ‏ مطلب چهارم
•‏ یک وجه دیگر آسیب‌زا در انتخابات ما، "روند" عجیب شتاب در رشد هیجانات انتخابات است. "روند" رشد هیجانات هم بسیار نامنظم و بی‌الگو و غیرمترقبه صورت می‌گیرد.

•‏ این "روند"، خصوصاً خود را در فوران تنفرها نشان می‌دهد. در واقع، این بالا و پایین شدن‌های هولناک باعث می‌شود که پس از شکل‌گیری انتخاب در افراد، طوری انتخاب‌کننده یا انتخاب‌کنندگان از سایر گزینه‌ها احساس خطر کنند که بیش از حد واقعی و درست آنان را سیاه و تیره و تار جلوه دهند.
در چنین فضایی، بیش از رأی مثبت، رأی منفی و لج و لج‌بازی شکل می‌گیرد.

‏‏ مطلب پنجم
در نتیجه چهار ویژگی مذکور، امکان پیش‌بینی نتایج نیز پایین و دشوار خواهد بود. البته معمولاً نظرسنجی‌های بی‌طرفانه و رسمی در دسترس نیستند، و خصوصاً از حیث تأثیر نامطلوب و تصنعی که ممکن است بر نتایج انتخابات اثر بگذارد، شاید مطلوب هم نباشد. ولی به هر حال، در این شرایط، حتی از نظرسنجی‌ها هم کار زیادی برنمی‌آید.

ماهیت بی‌شکل فرآیندها، موجب می‌شوند که رأی در چند هفته انتهایی شکل بگیرد، و بیش از آنکه به صورت مثبت شکل بگیرد، الگوهای منفی و تنفرها و خشم‌ها تعیین کننده می‌شوند. این احساس و تحول و تحرک و تأثیرات مخرب آن، در روان‌شناسی اجتماعی توده‌ها و در فنون تبلیغات و اقناع، و در دانش امروزی علوم سیاسی، ناشناخته نیست.

اینها آسیب‌های گل درشتی هستند، و جا دارد تا هیئت‌ها و احزاب سیاسی جدید و تازه‌نفسی شکل گیرند که خصوصاً کار آموزش سیاسی را در سطوح اجتماعی مختلف سازمان دهند.
دکتر حامد حاجی‌حیدری

سیاست روز:رای به دو نیم کردن بچه!

«رای به دو نیم کردن بچه!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد پیرعلی است که در آن می‌خوانید؛بدون تردید حکایت دو ‌زنی‌ که مدعی مادری یک بچه بودند و شکایت خود را نزد حضرت امیر(ع) بردند شنیده‌اید. در آن حکایت علی(ع) حکمی عجیب مبنی بر دونیم کردن کودک می‌دهد. در پی این حکم، حال مادر اصلی دگرگون شده و از ادعای مادری خود صرفنظر می‌کند و البته این تدبیر و فراست هوشمندانه حضرت امیر موجب روشن شدن حقیقت و تمیز مادر اصلی از بدلی می‌شود.

نگاهی به اتفاقات این روزهای کشورمان موید آن است که رای طرفین مناقشات داخلی به دو نیم کردن و چه بسا چند نیم کردن بچه مورد ادعا و حق مورد دعوی، قرار گرفته است.

این حکایت بی‌شباهت با فضای کنونی ما ندارد. روز گذشته ادبیات و سخنان مطروحه میان مسئولان اجرایی و مقننه در مجلس شورای اسلامی حاکی از این بود که مدعیان حق‌داری و خود را حق مطلق پنداری، بسیارند و همه آنان حاضرند مصالح و منافع کشور، چونان بچه حکایت فوق چند تکه شود و احدی راضی نمی‌شود از آنچه که خود می‌پندارد حق اوست بگذرد و آبروی نظام بر آبروی خود ترجیح داده ‌نمی‌شود.

این در حالی است که توصیه اکید دلسوزان نظام، نظامی که حاصل از جان گذشتن هزاران مرد و زن بی‌ادعا و گمنامی است که نه از آبروی خود بلکه از عزیزترین داشته‌های خود گذشتند، همواره بر سعه صدر، بردباری و کظم غیظ همه مسئولان در همه قوا و نهادها و اجتناب از بروز گفتار و رفتار چالش‌آفرین بوده است؛ چرا که در شرایط کنونی کشور، امیدواری بیش از گذشته بدخواهان نظام بر راهبرد «از درون پاشی نظام به واسطه اختلافات داخلی» قوت گرفته است و بسیار مبرهن است که تغییر ادبیات واشنگتن نشینان در گشودن باب مذاکره از باب تلطیف روابط و برقراری فصل جدیدی از ارتباط بدون تنش نیست، بلکه آنان این سیاست و رویه را برای تشدید اختلافات و برهم زدن یکپارچگی داخل ایران مناسب دیده‌اند، والا هنوز شواهدی دال بر کنار آمدن معاندان سی‌ساله کشوری به نام جمهوری اسلامی ایران، مشاهده نمی‌شود و اتفاقات روز گذشته آنان بسیار امیدوارتر خواهد ساخت.

علیهذا آغاز ادبیات اخلاق‌محورانه‌ آقای عسگراولادی (حفظه‌الله) موجب امیدواری حاکم شدن رفتار و گفتاری اخلاق‌مدار و منطبق بر آموزه‌های دینی، خصوصا در حوزه سیاست را نوید می‌داد، اما رویداد روز گذشته مجلس نشان داد که تا رسیدن به استیلای چنین اخلاقی در فضای عمومی کشور فاصله زیادی داریم.

حیف است که در این مقال موجز و مختصر حکایت خدو انداختن عدو بر صورت حضرت امیر(ع) در غزوه خندق و درنگ حضرت امیر(ع) را یادآور نشویم؛ ایشان این رفتار را برای امثال مدعیان پیروان کنونی خود به ودیعه نهادند که هر کاری که در آن منیت و عصبیت و خشم فردی باشد، نزد پروردگار فاقد ارزش است و در قاموس مدیریت اسلامی نمی‌گنجد. اگر همین توصیه و سفارش آن بزرگوار آویزه گوش هر مسئول و مدیر در نظام اسلامی می‌شد، بدون شک وضعیت ما به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

آخر اینکه اگر چه همگان بر جمله «مملکتی که ولی فقیه دارد بن‌بست ندارد» صحه می‌گذاریم، اما دلیل نمی‌شود بن بست خود ساخته، ایجاد کنیم، پس تکلیف و وظیفه ما چه می‌شود و تا چه وقت باید ظرفیت ذی‌قیمت ولایت فقیه را صرف مسائل بسیار کوچک کنیم. روی سخن این سطور به تمام کسانی است که توصیه اخیر رهبری که تحریک فضای عمومی کشور در آستانه انتخابات را خیانت دانسته بودن را فراموش کرده‌اند است.

تهران امروز:در زمین دشمن بازی نکنیم!

«در زمین دشمن بازی نکنیم!»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سید جواد سید پور است که در آن می‌خوانید؛جلسه علنی دیروز مجلس حاوی اتفاقاتی بود که نه تنها کمکی به حل مشکلات موجود نمی کند که ممکن است بر بار مشکلات هم اضافه کند. موضوع دقیقا روشن است. مجلس از حق قانونی خود برای استیضاح یکی از وزرا استفاده کرده و بعد از توضیحات موافقان و مخالفان به این نتیجه رسید که ادامه تصدی آقای شیخ‌الاسلام بر وزارت کار به صلاح نیست لذا رای به عدم اعتماد به وی داد.

اگر موضوع به همین حالت شروع و تمام می‌شد، نه تنها هیچ ایرادی به آن نبود که نقطه قوت هم محسوب می‌شد. لیکن متاسفانه داستان به همین سادگی که می‌توانست باشد، نبود و اتفاقات تلخی رخ داد و کلماتی بر زبان‌ها جاری شد که شایسته مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی نبود. باید به یاد داشته باشیم که همین چندی پیش توصیه‌هایی از سوی مقام معظم رهبری مبنی بر حفظ آرامش کشور و عدم دامن زدن به اختلافات مطرح شد که همین یک توصیه حجت را بر تک‌تک مقامات و شخصیت‌ها از صدر تا ذیل تمام کرده و می‌کند که به‌هیچ‌وجه وارد جنجال‌سازی نشویم.

اگر در کنار این توصیه مهم نگاهی هم به اوضاع کشور بیندازیم آن گاه معلوم می‌شود که رعایت این توصیه ضروری تر از هر زمان دیگری است. چرا که از یکسو کشور با فشارهای خارجی بی‌سابقه‌ای روبروست و از سوی دیگر هم سایه مشکلات اقتصادی بخصوص گرانی و تورمی که اخیرا بر اقتصاد کشور عارض شده است، می‌طلبد تمام اختلافات و تفاوت سلیقه‌ها و... را کنار بگذاریم و تمام نیروی خود را صرف دفع تهاجمات خارجی و ساماندهی اوضاع اقتصادی کنیم. کما اینکه طی دو هفته گذشته با توصیه رهبر معظم انقلاب برگزاری نشست‌های مشترک دولت و مجلس برای نحوه ساماندهی به اقتصاد کشور اقدام مناسبی بود که مورد حمایت عمومی هم قرار گرفت.

انتظار می‌رفت که این روحیه همکاری و عدم دمیدن به فضای اختلافی در جلسه دیروز مجلس هم رعایت شود تا شیرینی نشست‌های مشترک تحت‌الشعاع قرار نگیرد. ولی در کمال تاسف جلسه علنی مجلس به دعوایی بین روسای دو قوه تغییر جهت داد که البته شروع‌کننده آن هم شخص آقای رئیس‌جمهور بود که سعی بر این داشت با رفتن به سوی حواشی موضوع جلسه را عوض کند و رئیس مجلس را هم ناچار از واکنش کرد و او چاره‌ای جز برخی توضیحات نداشت.

بی‌شک در این بگومگوها خطایی رخ داده و فضای عمومی کشور را بی‌جهت و بی‌دلیل دچار هیجان کاذب کرده است. کافی است اخبار رسانه‌های خارجی و سایت‌های معاند را تنها دقایقی بعد از شروع این دعواها رصد کنیم، درمی‌یابیم که آنان صفحات ویژه‌ای را باز کرده و به‌صورت ثانیه‌ای کلماتی را که بین سران دو قوه ردوبدل می‌شد، پوشش می‌دادند و از فرط خوشحالی هورا می‌کشیدند.

بخواهیم یا نخواهیم، خوشمان بیاید یا نیاید، بخش‌هایی از وقایع رخ داده در جلسه علنی دیروز مجلس بازی در زمین دشمن بود و جا دارد سریعا به این بازی خاتمه بدهیم. برای جبران اشتباه رخ داده می‌طلبد مقامات محترم تغییر رویه داده و هر چه زودتر برای کاستن از التهاب کاذبی که درست شده است، اقدام کنند.

وطن امروز:کدام فجر؟! کدام ملی؟!

«کدام فجر؟! کدام ملی؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکتر زهرا طباخی است که در آن می‌خوانید؛کار خوبی نیست وقتی قشری از هنرمندان و روشنفکران سر تا پای وقت و حوصله‌شان درگیر جشنواره هنری فجر است یک نفر به اصطلاح «غیر‌هنری» بدون بسم‌الله وارد معرکه شود و زیر آب کل جریان را بزند اما‌...

میهمان مشهد‌الرضا بودم و اتفاقا از سر بیکاری آخرین ساعات شب را مقابل سیمای ملی می‌گذراندم. به شبکه 4 که رسیدم چهره آشنای سید‌محمد حسینی، سردبیر ماهنامه سینما‌رسانه- به قول اتاق فرمان برنامه اختصاصی جشنواره فجر، «مجری‌کارشناس برنامه»- کنترل بی‌حوصلگی‌ام را به دست گرفت. چند دقیقه‌ای دقیق شدم... مشکل سینمای امروز ما چیست که انقلابی محسوب نمی‌شود؟ درد کجاست؟ بهشتی، مدیر اسبق فارابی با غرور آغاز کرد... مشکل؟! مشکل توهم است آقا! مضمون صحبتش این بود که شما – احتمالا منظورش قاطبه سینما‌نرو‌ها بود و احیانا حزب‌اللهی‌ها- در هپروت یک ایده‌آلی ساخته‌اید و خودتان هم نمی‌دانید چه می‌خواهید! پیش خودم گفتم عجب! این یعنی اعلام رسمی یک جنگ فرهنگی تمام‌عیار! بحث از این هم جری‌تر شد آنجا که با اشاره به کلیپ پخش شده از شهید مظلوم آوینی جناب آقای بهشتی مدعی شد «مرحوم(!) آوینی این اواخر کاملا با ما هماهنگ شده بود و‌...!» مجری دخالتی بجا کرد و گفت شاید منطقی‌تر باشد به جای دیگران، آوینی را از نوشته‌هایش بشناسیم... بهتر نیست؟ بهشتی گفت: اهه! البته که بهتر نیست... ما همدوره‌اش هستیم و اینجا حاضریم! حالا چون به عنوان «انقلابی‌های آن دوره» چیزی ننوشته‌ایم نباید حرف بزنیم؟!

خلاصه! کار به اینجا رسید که بر فرض «مرحوم آوینی» با ما مخالف بوده... که چی؟! او یک نظری داشته و ما هم یک نظری! حالا همه باید چون آوینی معتقد به این نظر بوده آن طور عمل کنند؟!

اوضاع اینقدر مزخرف شد که باقی بحث را نمی‌نویسم همین بس که آخر این خط خطرناک طلبکار‌مآبانه به آنجا رسید که میهمان از مجری پرسید «معلوم نکردید آسیب جشنواره فجر و سینما کجاست!» ما که مثل همه آن 74 میلیونی که با سینما فعلا تا روز قیامت کبرای فرهنگی قهر کرده‌اند تریبونی نیافتیم تا آسیب‌های سینمای امروز کشورمان را برشماریم اما بد نیست گاهی هم که یکی مثل این آقای حسینی تصمیم می‌گیرد یک سوالکی نرم‌نرمک و با ادبیات لین از مسؤولی با سابقه قریب به 2 دهه تکیه زدن بر کرسی مدیریت بخش مهمی از سینما بپرسد کمی از موضع طلبکاری کوتاه بیاییم! بالاخره شما یک نظری دارید و «شهید آوینی» هم یک نظری! چرا همیشه آوینی‌ها و هم‌مسلک‌هایش باید ساکت شوند و در میانه شبیخون فرهنگی کتاب بنویسند تا شما فرصت مبسوط مدیریت بر فرهنگ بیابید؟!

این مدیریت همیشه طلبکار فرهنگی کشور ما به اندازه‌ای غره به خود است که گاهی انسان تصور می‌کند چقدر مردم ایران هوس‌باز و دمدمی‌مزاج شده‌اند که خواستار «سیاستگذاری فرهنگی» در عرصه سینمای قریب به 110 درصد دولتی هستند! وقتی صحبت از سیاستگذاری می‌شود یک میهمان برنامه خود را به آن راه می‌زند گویی هرگز خللی در عرصه فرهنگ این کشور نبوده است و دیگری صحبت از «بد بودن و زشتی» حضور دولت در عرصه هدایت فرهنگی سینما با پیش کشیدن زشتی رفتار «فاشیستی حزب توده» می‌کند.

انگار هالیوود متعلق به دوران پارینه سنگی است و «جدایی نادر از سیمین» ما به جهت افکت‌های مافوق هنری‌اش شایسته دریافت اسکار و برگزیده شدن در قریب به 100 جشنواره معتبر جهانی شناخته شده است! یا مثلا «یک خانواده محترم» به خاطر «هنر‌شناسی» اماراتی‌ها مورد تقدیر جشنواره کذا و کذا واقع شده است، مثل «گ-ف» که ناگهان به اندازه‌ای در هنر بازیگری رشد یافت که شایستگی شنا در اقیانوس تختخواب دو‌نفره‌(!) هالیوود را یافت! درپیت‌اندیشی هم حدی دارد! گاهی یک مزخرفاتی را به اسم تحلیل به ملت ناراضی تحویل می‌دهند که انسان چهارشاخ می‌ماند هدف از یادگاری نوشتن روی این دیوار بی‌فکری چیست اصلا! بویژه آنجا که مدعی می‌شوند «جشنواره فجر انقلاب اسلامی» را مادرش زایید تا هنری‌ها و سینمایی‌ها سالی یکبار دور هم جمع شوند و به کارهای یکدیگر نمره بدهند آن هم در یک مسابقه درون‌گروهی!

یعنی اصلا «سهم ملت» در این جشنواره زبانم لال «ملی» یکی چیزی است در حد چک برگشتی! همین قدر هم که وصول شده باید کلاهمان را 7 آسمان بیندازیم بالا! بنا بود در جشنواره بی‌مدیریتی حالا فجر انقلاب یا ذبح انقلاب یا هر چیز دیگر انقلاب صادر نشود که الحمدلله با مدیریت عالی فرهنگی در طول سالیان، به این مهم دست یافتیم.

احیانا این میان اگر «پیام‌های پرت و پلا» مثل دروغگو بودن قاطبه مردم ایران، فقر مدل آفریقایی ملت یا مثلا سبک زندگی بی‌ناموسی 90 درصد به بالای مردم هم صادر شد موردی ندارد! اینجا صحبت از مدیریت کلان فرهنگی است که «وزیرش» پناهنده انگلیس است و شکر خدا کسی هم احساس شرمندگی از این بابت نمی‌کند! بروید خدا را شکر کنید «مفتون‌ها» در فتنه اسرائیلی- آمریکایی 88 فتانه نشدند و‌گرنه که الان به جای «جشنواره فجر انقلاب اسلامی» مفتخر به برگزاری نخستین دوره «ایران آیدول» یا مثلا «راک فارسی» بودیم و امروز روز دیگر بی‌شک «فارس‌ها با استعداد هم شده بودند»! مدیریت فرهنگی که معتقد به کار فرهنگی و اصولا «اعمال مدیریت» در حوزه فرهنگ نباشد نتیجه‌اش می‌شود «همکاری داوطلبانه» بخشی از زیر‌مجموعه فرهنگ و هنر این مملکت با نام « دوستان بی‌بی‌سی فارسی»! بنگاه جاسوسی شناخته شده با تابلوی 60 متری گل‌درشت! شاهدش می‌شود پرس و جوی «مهدی هاشمی» از وزیر ارشاد بابت دستگیری نوچه‌های رسانه‌ای‌اش در بازتاب و بهار و اعتماد! آنکه برای خدا فیلم می‌سازد و بازی می‌کند و بازی می‌گیرد شانس بیاورد «مدیریت ارزشی» سنگ مقابل پایش نیفکند تا بعد از یک عمر افتخار سراغ درپیت‌سازی نرود! این‌طور می‌شود که نه فیلم‌های ارزشی جشنواره‌های ما حاصل زحمات مدیران است و نه فیلم‌های ضد‌ارزشی‌مان حاصل دسترنج ذهن دست‌کم یک مشت روشنفکر ضد‌دین و ضد‌اخلاق وطنی! فیلمنامه‌های بی‌ناموسی امروز و بی‌اخلاقی‌های آنچنانی بروز‌یافته در قشر فرهنگی حاصل مدیریت بی‌نظیر «غربی‌های کاربلد» است که خاموش‌فکران بی‌هنر ایرانی بابت خوش‌رقصی‌های‌شان از این ورطه گل‌آلود سیمرغ فجر ایرانی و خرس طلایی برلینی و نخل طلای کن دریافت می‌کنند.

حکایت گربه‌رقصانی در شب‌های سفارت دردی است که با بگیر و ببند نمی‌توان درمان کرد چرا که این «گنده‌دماغ‌های بی‌هنر امروزی» حاصل هندوانه‌های اهدایی دیروز سیستم بیمار خودمان هستند. 70 سال دیگر هم که بگذرد استاد فلانی و بهمانی روی این سن با دندان «دست عسل نشان» مدیران وطنی را گاز می‌گیرند و با دست سیمرغ‌های وطنی حاصل 30 سال خدمت به لژیون را درو می‌کنند! این تیپ جشنواره‌ها سال‌هاست ملت را به وجد نمی‌آورد... «ملی» به جشنواره‌ای می‌گویند که دست‌کم 20 میلیون بیننده داشته باشد... با 500 هزار نفر دل همان مدیرانی شاد می‌شود که از مدیریت «آمار و ارقام ملی‌اش» را هم نیاموخته‌اند! جشنواره ملی فجر انقلاب اسلامی هر وقت جلسه آسیب‌شناسی برگزار کرد تا دریابد چرا امروز ارتباطش با «انقلاب اسلامی» در کوچه‌های «فشن نیویورکی» گم شده است و پیشوند «ملی‌اش» کجا مانده ارزش جشن گرفتن خواهد یافت. تا آن روز می‌جنگیم و به فضل خدا روزی در تنگه مرصاد حق سید‌شهیدان اهل قلم را در عرصه فرهنگ از بی‌هنران خواهیم ستاند.

آفرینش:پایبندی به قانون اساسی و آینده عراق

«پایبندی به قانون اساسی و آینده عراق»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛اخیرا در الانبار و موصل مخالفان مالکی با شعارهایی خواستار کنار رفتن مالکی از قدرت شدند و در همین راستا نیز نزدیک به یک ماه است که تظاهراتی علیه دولت نوری مالکی در استان های الانبار، نینوا، صلاح الدین، دیالی و بغداد جریان است. حتی آیت الله سیستانی، نیز وارد عرصه شده و ضمن انتقاد از عملکرد دولت خواستار پایان دادن به بحران جاری در عراق شده است. همزمان با این امر نیز جریان های سیاسی کرد، سنی و همچنین جریان صدر به رهبری مقتدا صدر رویکرد های تندی بر ضد دولت مالکی از خود نشان داده اند و نمایندگان مجلس عراق هم پیش قانونی را به تصویب رسانده اند که به موجب آن برای ریاست سران سه قوا محدودیتی قائل شدند.

در این میان اگر به تنشهای چندماه اخیر در عراق نگاهی داشته باشیم باید گفت از یک سو همچنان تنش ها و اختلافات بین حکومت اقلیم کردستان و دولت بغداد وجود دارد و از سویی نیز اختلافات بین احزاب شیعه و سنی در داخل عراق افزایش یافته است . علاوه بر این نیز در چند هفته اخیر و بعد از بیماری جلال طالبانی رئیس جمهور نیز تظاهراتی در مناطق سنی نشین و عرب بر ضد دولت رخ داده و عملا نیز برخی از کشورهای منطقه ای در اندیشه بهره برداری از این تنشها بوده اند.

در شرایط کنونی هر چند برخی معتقدند که باید با تغییر دولت به کاهش اختلافات کمک کرد، اما باید گفت هر گونه تغییر در وضعیت کنونی عراق باید با مشارکت همه طیفها به ویژه طیف های اصلی سیاسی حاضر در پارلمان گرفته شود. یعنی در شرایط کنونی نمی توان گفت به خاطر کاهش مخالفت های استانهای سنی نشین با مالکی باید به تغییر دولت اندیشید. چرا که تظاهرات هایی در مخالفت با لغو قانون دادخواهی و عدالت و نیز ماده چهار موسوم به ماده تروریست بیانگر توجه و حمایت های گسترده از دولت مالکی است .در این شرایط همچنان که مراجع دینی و سیاسی و.. اشاره کرده اند باید به گفتگویی قویتر و اساسی تر بین سه جبهه اصلی کرد سنی و شیعه در عراق اندیشید.

 چرا که با وجود طرح های منطقه ای و بین المللی و همچنین نگاه بازیگران غربی و عربی به عراق اکنون جنگ داخلی و فراهم اوردن زمینه های تجزیه عراق این کشور را تهدید میکند و برای جلوگیری از سناریوهای بدتر و حفظ وحدت و یکپارچگی نخست باید با وضعیت کنونی کنار آمده و جدا از گسترش همپیمانی بین گروه ها و احزاب شیعه محور ائتلاف مهم شیعه و کرد را تقویت کرد.

 در این حال در راستای حل منازعات و برون رفت از این وضعیت و جلوگیری از طرح درخواست هایی که مبتنی بر لغو قانون اساسی و مانع تراشی در روند سیاسی عراق و افزایش اختلافات داخلی جناح های سیاسی داخل را در نظر دارد باید از تمام جریان‌های سیاسی خواست برای حل مشکلات سیاسی به قانون اساسی رجوع کنند و از هرگونه برخورد طایفه‌ای خودداری کنند. چرا که افزایش تنش می تواند زمینه ساز افزایش تنشهای مذهبی و قومی گردد و فرصت مناسبی نیز در اختیار نظم ستیزان داخلی و منطقه ای قرار دهد تا عراق را صحنه تاخت و تاز خود قرار دهند.

حمایت:نگاهی بر مونیخ

«نگاهی بر مونیخ»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛نشست امنیتی مونیخ در حالی برگزار شد که محورهای اصلی آن را بررسی مسئله سوریه تشکیل می‌داد. هر کدام از حاضران در صحنه سوریه با توجه به دیدگاه و نگاه خود در حاشیه این نشست، اقداماتی را برای به ثمر رساندن اهداف خود صورت دادند. از جمله نکات قابل توجه در این نشست دیدار احمد معاذ الخطیب، رییس ائتلاف مخالفان سوریه با لاوروف وزیر امور خارجه روسیه بود. این دیدار در حالی صورت گرفته بود که در قبال آن، چند نکته قابل توجه است.

نخست آنکه روسیه در کنار ایران و چین همواره بر اصل مذاکره میان تمام گرو‌ه‌های مخالف سوری و دولت سوریه تاکید داشته و دارند و طرح‌های آنها نیز بر گرفته از همین اصل می باشد. ثانیا، کشورهای غربی تاکنون مانع از آن می‌شدند که سران گروه‌های مخالف به مذاکره با کشورهایی مانند ایران، چین و روسیه بپردازند و همواره بر اصل سرنگونی نظام سوریه تاکید داشته اند.

آنها برای اجرای این طرح، همواره نشست‌های متعددی برگزار کرده تا مانع از آن شوند که جریان‌های مخالف از مسیر خواست غرب خارج شوند. ثالثا، گروه‌های مخالف همواره تاکید داشته‌اند که پذیرنده روند گفت‌وگو نخواهند بود و بازی در زمین غرب، صهیونیست‌ها، ترکیه و کشورهای مرتجع عربی را ادامه می‌دهند. این امر چنان بوده که حتی خطیب رسما اعلام کرده بود هرگز به حرف روسیه گوش نخواهد کرد و فقط سرنگونی نظام سوریه را دنبال می‌کند.

رابعا، در جدیدترین طرح اعلام شده از سوی اخضر الابراهیمی نماینده سازمان ملل در امور سوریه، نامی از برکناری اسد به میان نیامده و بر تشکیل دولت ملی با استمرار حضور اسد در قدرت تاکید شده است. با توجه به این شرایط، می توان گفت که نشست‌های برگزار شده در مونیخ نشانه تعدیل و یا تغییر در مواضع کشورهایی مانند روسیه ، چین و ایران نمی‌باشد، چرا که آنها از ابتدا، گفت و گو را راهکار پایان مسئله سوریه عنوان کرده و برای آن نیز تلاش های گسترده ای داشته‌اند.

بر این اساس می‌توان گفت که تغییر اصلی در مواضع مخالفان و حامیان آنها صورت گرفته است. به عبارتی دیگر می‌توان گفت که شرایط در سوریه چنان پیش رفته است که آنها دیگر توان اجرای سیاست‌های گذشته را نداشته و در نهایت به راهکار گفت‌وگو روی آورده‌اند. البته این بدان معنا نیست که رفتار آنها با تغییرات گسترده ای همراه باشد و از ادامه بازی در زمینه دشمنان سوریه دست برداشته باشند. اما به هر تقدیر این رویکرد نشانه‌ای بر تعدیل مواضع آنها است که نشانگر حقانیت تفکر گفتمان مطرح شده از سوی ایران، روسیه و چین می‌باشد.




مردم سالاری:سکانس پایانی بگم – بگم

«سکانس پایانی بگم – بگم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛ رفتاری که محمود احمدی‌نژاد روز گذشته در مجلس به نمایش گذاشت نه تعجب برانگیز بود و نه بی‌سابقه؛ در واقع احمدی‌نژاد دیروز همان احمدی نژاد همیشگی بود، با همان ویژگی‌هایی که همه از او سراغ داریم، همان احمدی‌نژادی که قبل از رئیس جمهور شدنش، اتهام زنی به دیگران را با نمایش هاله‌ای مقدس دور سر خود و اطرافیانش شروع کرد و در طول این هفت ساله ادامه داده و روش‌هایی را به کار گرفته که درشان یک مدیر نظام اسلامی نیست: وی قبل از انتخابات گفت «اگر بنده رئیس جمهور شوم بسیاری از لوله‌هایی که به خزانه وصل است و اموال مردم را می‌‌مکد قطع خواهم کرد» (10 خرداد 1384) و بعد از مرحله اول گفت «آنچه از صندوق بیرون آمد وحی الهی است» (30‌خرداد 1384) و به این ترتیب نشان داد که برای بالا رفتن از چه روش‌هایی استفاده می‌‌کند و چگونه حاضر است همه داشته‌های انقلاب و اعتقادات را برای خود هزینه کند، زیر سوال بردن همه دولت‌های قبل از خود، ادعای وجود هاله نور دور سرش بعد از سفر به نیویورک و در همان زمان‌ها رویارویی با علما و مراجع در داستان ورود زنان به ورزشگاه‌ها، انتساب عملکردش به امام عصر (عج) و در عین حال زیر بار گرانی و تورم و سوء مدیریت نرفتن، انکار هولو کاست از یکطرف و حمایت از سخنان مشایی مبنی بر دوستی با مردم اسرائیل از یک طرف، از اصولگرایی دم زدن و از سوی دیگر تکذیب شعار «نفت بر سر سفره‌ها بردن» در حالی که هم متن سخنانش در این زمینه و هم عکس بیلبوردهای تبلیغاتی اش وجود داشت، ادعای عدالت داشتن و دائم از آن دم زدن و در کنار آن، مانع از بررسی پرونده‌های اطرافیان شدن و عنوان اینکه کابینه خط قرمز من است، اظهار اینکه اسامی مفسدان اقتصادی در جیب من است و در عین حال اطرافیان خود و رفتارشان را ندیدن، در ظاهر دم از قانون زدن و در باطن نهادینه کردن قانون گریزی و... اتفاقاتی نیست که یکبار و دوبار اتفاق افتاده باشد و از یاد برود.

اگر بخواهیم اتفاقات دیروز را به صورت مجرد بررسی کنیم و بپرسیم که واقعا چه شده است که دیروز مجلس شورای اسلامی و مردم شاهد وضعیتی بودند که اصلا در شان یک نظام اسلامی و سالم نیست، به نتیجه‌ای نمی‌‌رسیم، باید همه اتفاقاتی که طی هفت هشت سال اخیر بوقوع پیوسته را زنجیره‌ای از اتفاقات بدانیم که به هم مربوط بودند و نتایج و پیامدهای همه اتفاقات و رفتارها و کردارهای این سالها هرگز به محدوده ای خاص نیست، مگر حرفهایی که در ایام انتخابات ودر مناظره‌های انتخاباتی بیان شد را می‌‌توان تمام شده دانست و مثلا گفت که بر گذشته‌ها صلوات بفرستیم ؟!

همه آنچه دیروز در مجلس بوقوع پیوست، برآیند و پیامد همه این اتفاقات است و اگر روزگاری در مقابل حرف‌ها و رفتارهای ناپسند در تریبونهای رسمی و غیر رسمی، در مناظره‌های انتخاباتی و در اتهام زنی‌های عجیب و غریب و در سوءاستفاده از اعتماد و توجه مردم، آن چنان که باید موضع گیری می‌‌شد، چنین نمی‌‌شد که داستان «بگم – بگم» به مجلس شورای اسلامی برسد و به قول معروف، چاقو دسته خودش را ببرد! از سوی دیگر داستانی که سعید مرتضوی برای فاضل لاریجانی درست کرده بود، دعوت و فیلم برداری کردن و سوء استفاده از آن برای فشار به رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه، هم علی القاعده اولین بار نیست که صورت می‌‌گیرد و بد نیست که در این زمینه هم کمی تا قسمتی گذشته سعید مرتضوی و رفتارهایش بررسی شود که آیا پیش از این هم چنین کارهایی نشده است و آیا این رویه جاری برای بعضی گروه‌ها و افراد مجرم نبوده است؟!

سخنان دیروز علی لاریجانی در پاسخ به حرف‌های احمدی‌نژاد را هم می‌‌توان مرور کرد و به موضوع دیگری اشاره کرد : اینکه نه تنها رفتارهای احمدی‌نژاد ندیده گرفته شد، بلکه کسانی که با حسن نیت و دلسوزی، رفتارهای نادرست را تذکر می‌‌دادند، نیز به جای آنکه قدر ببینند و بر صدر بنشینند، با مشکلاتی مواجه شدند، و حالا حرف‌های همان افراد از دهان علی لاریجانی بیان می‌‌شود.

دیروز لاریجانی در واکنش به اظهارات احمدی‌نژاد گفت: «اقدامات مافیایی و توطئه آمیز در سطح یک رئیس جمهور نیست و برخی رفتارهای دولت کیان اخلاقی جامعه را به فساد می‌‌کشاند»، «شما افرادی را به عنوان یاران خود انتخاب کرده‌اید که پرونده دارند و نمی‌‌گذارید به آنها رسیدگی شود»، «شما قانون را تمکین نکرده اید»، « این یک اقدام توطئه آمیز علیه رئیس قوه مقننه نبود؟! که آقای مرتضوی بستگان ما را دعوت می‌‌کند بعد فیلم می‌‌گیرد؟ دستگاه تحت نظر رئیس‌جمهور چطور این کار را می‌‌کند نمی‌‌دانیم ولی ما از این کارها نمی‌‌کنیم.

خود این کار یک کار مافیایی نیست؟ این اخلاق است؟ ودر سطح یک رئیس جمهور است که دیگران را تهدید کند؟ آقای رئیس جمهور مشکلات کشور اینهاست»، «چه فایده‌ای دارد از عدالت صحبت کنیم و با این روش‌ها کیان اخلاق جامعه را به فساد بکشانیم» و... این سخنان به نظرتان آشنا نیست و در مناظره‌های انتخاباتی بیان نشده بود؟! و بارها منتقدان دولت این سخنان را در این هفت هشت سال نگفته بودند؟! دیروز، مجلس شورای اسلامی فقط سکانس دیگری از «بگم‌– بگم » بود، سکانسی که قرار نبود در فیلمنامه باشد اما باید امیدوار باشیم که این روش و رفتارها پایان یابد و این سکانس پایانی این گونه رفتارها باشد.

ادامه چنین وضعیتی نه به نفع مردم است و نه مشکلی از کسی حل می‌کند و نه کمکی به انتخابات پیش‌رو می‌کند، از همه حوادث سال‌های اخیر عبرت بگیریم و سعی کنیم در این روزها شرایطی فراهم شود که آرامش دوباره به کشور بازگردد و فشاری که روی دوش مردم است، کاهش یابد.

شرق:خوش‌آمد در نشست مونیخ

«خوش‌آمد در نشست مونیخ»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم یوسف مولایی است که در آن می‌خوانید؛کنفرانس‌های بین‌المللی محل مناسبی برای تبادل نظر نمایندگان کشورها و تصمیم‌سازی در مناسبات بین‌المللی است. کنفرانس امنیتی مونیخ به لحاظ اعتبار و جایگاه خود فضای مناسبی برای هم اندیشی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای فراهم کرده و فرصت مناسبی برای هم‌اندیشی کنشگران بین‌المللی ایجاد می‌کند. حضور نمایندگان ائتلاف ملی سوریه در این اجلاس و عدم دعوت از نمایندگان دولت سوریه بیانگر این واقعیت است که تحولات سوریه وارد مرحله جدیدی از روند خود شده است.

آقای «الخطیب» به عنوان رییس شورای ائتلاف ملی، نشست‌ها و مذاکرات مختلفی با نمایندگان رسمی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برگزار کرد. در این میان، دیدار و مذاکره وی با وزرای امور خارجه ایران و فدراسیون روسیه کنجکاوی و توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. با توجه به مواضع قاطع ایران و روسیه در حمایت از دولت اسد و مخالفت با هرگونه مداخله خارجی در امور داخلی سوریه، صرف دیدار با نماینده ائتلاف ملی می‌تواند به منزله انعطاف در این مواضع قلمداد شود.

2-مهم‌تر از این مذاکره با آقای الخطیب، ارتقای جایگاه شورای ملی ائتلاف و پذیرش جایگاه ائتلاف به عنوان مخاطب دارای صلاحیت بین‌المللی از دیگر موضوعات قابل توجه این نشست است. هرچند که بیش از صد کشور جهان قبلا «شورای ملی ائتلاف» را به رسمیت شناخته و در سطوح مختلفی با آن روابط دیپلماتیک برقرار کرده‌اند با این وجود دیدار با وزرای امور خارجه ایران و فدراسیون روسیه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و نقطه عطفی در روند گذار سوریه به شرایط جدید و البته گامی مثبت و سازنده محسوب می‌شود.

قبلا گفته شده هر ابتکار عملی که بتواند از خشونت، خونریزی و تخریب بیشتر جلوگیری کند باید به عنوان یک اقدام بشردوستانه مورد استقبال قرار گیرد. ایران و روسیه می‌توانند با استفاده از حسن مناسبات خود با دولت اسد، شرایط مساعدی برای انجام گفتمان فراگیر ملی در سوریه را فراهم کرده و از این طریق امکان برون رفت از بحران موجود را محقق سازند. ایران و روسیه از موقعیت منحصر به فردی در تاثیرگذاری مثبت و سازنده بر تحولات سوریه برخوردارند.

به همین دلیل هر دو نماینده سازمان ملل در امور سوریه یعنی آقای عنان و اخضر ابراهیمی به نقش تعیین کننده ایران و روسیه اذعان داشته و ایران و روسیه را به عنوان بخشی از «راه حل» معرفی کرده‌اند. دعوت سرگئی لاوروف از آقای معاذ الخطیب برای سفر به روسیه و انجام مذاکرات جدی و انتقاد گاه و بیگاه مقامات روسیه از مواضع آقای اسد، بیانگر این واقعیت است که روس‌ها، مواضع سابق خود مبنی بر محکوم کردن هرگونه مداخله خارجی در امور سوریه را حفظ کرده‌اند.

در عین حال آنها به رغم مخالفت جدی در شورای امنیت با هر قطعنامه‌ای که زمینه را برای مداخله نظامی فراهم می‌کند، به این باور رسیده‌اند که تداوم وضعیت موجود علاوه بر تحمیل هزینه‌های سنگین و غیرقابل جبران به مردم سوریه خطر بسیار جدی برای امنیت و ثبات منطقه محسوب می‌شود. این تحلیل وجود دارد که برای پایان بخشیدن به این بحران گزینه‌ای جز کنار آمدن با شورای ملی ائتلاف و درگیر کردن آن با روند مذاکرات فوری و جدی با دولت سوریه وجود ندارد.

در شرایط موجود به نظر می‌رسد که همه‌کنشگران بین‌المللی از فعال شدن دیپلماسی روسیه و ایران استقبال می‌کنند. مسلما دیپلماسی روسیه از ظرفیت و شانس بسیار بالایی برای ایجاد فضای مناسب مذاکره برخوردار است. روسیه به عنوان عضو دایم شورای امنیت می‌تواند در قالب یک بازیگر تمام عیار بین‌المللی از نفوذ و توانایی خود برای متعادل کردن مواضع کشورهای عربی، آمریکا و متحدانش سود برده و از سوی دیگر به عنوان یک دوست دولت سوریه، آقای اسد را به اتخاذ سیاست‌های سازنده ترغیب کند.

از طرف دیگر روسیه می‌تواند از مناسبات عالی خود با ایران برای پیشبرد روند گذار مسالمت‌آمیز به شرایط جدید استفاده کند. این فرصت بسیار خوبی برای مخالفان اسد است که به دور از احساسات و هیجانات و با درک مسوولیت تاریخی خود از مذاکرات مسکو استقبال کرده و شرایط را برای یک راه‌حل ملی، سازنده و مسالمت‌آمیز فراهم کنند.

متقابلا دولت آقای اسد نیز باید با درک مسوولیت تاریخی خود ابتکارات جدید فدراسیون روسیه را به عنوان یک فرصت ارزیابی کند. مسلما دولت روسیه در این حرکت و ابتکار عمل، از هم‌اندیشی و همراهی ایران سود خواهد برد. شروع هر چه سریع‌تر این مذاکرات چشم‌انداز و افق امیدوار‌کننده‌ای برای مردم سوریه به تصویر می‌کشد. حمایت سازنده کنشگران بین‌المللی از ابتکار عمل مشترک روسیه و ایران، راه به سوی آینده روشن را بسیار هموار می‌کند.
 
ابتکار: لطفاًدست نزنید قیمتش بالاست؟!

«لطفاًدست نزنید قیمتش بالاست؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛در گذشته این جمله اتکت روی کالاهای نایاب،گرانقیمت و عتیقجات بود ولی حالا به جای قیمت خود جنس به تابلوی بالای سر،سبزی خوردن،مواد غذایی،لوازم منزل و تمامی مایحتاج مردم تبدیل شده است.

مغازه دارها از فروش نرفتن اجناس و خرید نکردن مردم ناراحت نیستند بلکه ترجیح می‌دهند که جنس امروزشان فروش نرود چرا که مطمئن هستند فردا به قیمت بالاتری فروش خواهد رفت.مردم هم با حسرت از جلوی ویترین مغازه‌ها رژه می‌روند و با مقایسه قیمت‌های روزانه،سر سام می‌گیرند.گروهی حسرت به دل که چرا روزهای قبل خرید نکرده اند و گروه دیگر انگشت به دهان در حیرت روزهای آینده اند.بخشی از مردم آینده نگر به صورت خود جوش دست به آنالیز نیازهای زندگی زده اند ومتناسب با واقعیت‌های پیش آمده هر روز قلمی از سبد هزینه‌ها را حذف می‌کنند ولی متاسفانه سرعت افزایش قیمت‌ها قدرت تمرکز خانواده‌ها را در محاسبه اولویت‌ها و انتخاب موارد غیرضرور جهت حذف و صرفه جویی مختل کرده است.

فشار سنگین قیمت‌ها دامنه انتخاب را هر روز گسترده تر می‌کند پیش از این،مردم نوبت خرید گوشت،مرغ و ماهی را در منحنی حذف و صرفه جویی داشتند و به جای خرید هفته ای یک بار به خرید دو هفته ای وحالا به ماهی یک بار محدود شده است اما این مقدار هم جوابگوی سونامی افزایش قیمت‌ها نسبت دامنه صرفه جویی شامل میوه،برنج،حبوبات،پوشاک،و.... شده است.

اکنون که تا شب عید نوروز کمتر از یک ماه و نیم بیشتر باقی نیست بخشی از مردم آیتم تغیییر دکوراسیون منزل و نو کردن مبلمان که رسم هر ساله آنان بود را حذف کرده اند و دیگر از آنهمه حرص و عطش خرید شب عید که از سه ماه پیش همه را می‌گرفت و باعث ترافیک سنگین خیابان‌ها بود، خبری نیست.گویا واقعیت اقتصاد امروز ایران در حال اصلاح فرهنگ عمومی است همواره محدودیت و مضایق و فشارها، قدرت اصلاح گری و پالایش رفتار را دارد البته همه مردم در چنین هنگامه‌های،رفتار یکسانی ندارند.

آنچنانکه گفته آمد برخی باآینده نگری، خود به استقبال مشکلات رفته و شرایط را تطبیق می‌دهند.منطق زندگی را با منطق واقعیت‌ها سازگار می‌سازند اما برخی این روزها تمام یاد و ذکرشان خریدن،انباشته و جمع کردن می‌باشد.در منطق اینان نه یادی از قناعت هست و نه ذکری ازمناعت طبع وجود داردو نه ذره ای رحم نسبت به دیگران دارند.ذکرشان قیمت لحظه ای دلار و سکه شده است و از اینکه چرا بیشتر خرید نکرده اند و انباشت بیشتری ندارند حرصشان بالاست.

این گروه به دلیل حسرت و طمع نسبت به قیمت‌های آینده مناعت طبع از دست داده اند و دیوانه وار،دل و اعصاب به سیل بازارسپرده ا ند.بی رحمانه نسبت به تحولات پیرامون گمان آن دارند که می‌توانند با انباشت بیشتر و سود‌های مقطعی جان سالم به در برند.شاید نمی‌دانند همه سرنشینان یک کشتی هستیم و میخ به دست گرفتن و سوراخ کردن آن به غرق شدن همگان می‌انجامد.

امیر المؤمنین علی(ع) فرمود:”کسی که به خاطر دنیا اندوهگین باشد از قضا و قدر الهی ناخشنود است” آن که دلش با دوستی دنیا پیوند خورده باشد قلبش به سه چیز آلوده می‌گردد:1- اندوهی که از او جدا نشود 2- حرصی که او را ترک نگوید و3-آرزویی که هیچگاه به آن نخواهد رسید.

آرمان:تغییر موضع در قبال سوریه و تحکیم موقعیت ایران

«تغییر موضع در قبال سوریه و تحکیم موقعیت ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم
محمدعلی سبحانی است که در آن می‌خوانید؛تلاش‏های مقامات دیپلماتیک ایران برای تعدیل اوضاع در سوریه با جدیت بیشتری ادامه دارد و این روزها همزمان علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران در جریان کنفرانس مونیخ و همینطور سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان در سوریه مشغول رایزنی‏هایی در این خصوص‌اند. اکنون ایران سعی در ایجاد تفاهم میان تمام گروه‌های درگیر در سوریه با دولت بشار اسد را دارد. اتخاذ این موضع و تلاش برای درک مخالفان آقای اسد مطمئنا حرکتی سازنده برای کشورمان خواهد بود.

ملاقات آقای صالحی با معاد الخطیب حرکتی مثبت است که باید ادامه یابد و اصرار بر پیگیری این دست اقدامات از سوی کشورمان ضروری به نظر می‏رسد. ایران تا نتواند با طرف‏های داخلی و خارجی دولت آقای اسد ارتباط برقرار کرده و به گفت‌وگو با آنها بنشیند، در جهت تعدیل شرایط سوریه نمی‌تواند در کوتاه مدت گام موثری بردارد.

همان‌گونه که طرف‏های مخالف دولت اسد نیز که تا چند ماه پیش به شکل یکسویه در موضع نفی کامل نظام سیاسی این کشور بودند نتوانستند حرکتی سازنده انجام دهند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که حل بحران سوریه به جز از راه مفاهمه دو طرف داخلی و خارجی درگیری در این بحران امکان‏پذیر نیست. بر این اساس کشور ما هم در راستای کاهش حجم فشارها باید این سیاست را با قدرت ادامه دهد. درخصوص مساله سوریه چنین اقدامی دو دستاورد کلی و مهم برای ما خواهد داشت.

اول آنکه تلاش برای مفاهمه با مخالفان بشار اسد امکان رسیدن به راه‏حلی دیپلماتیک را افزایش می‏دهد که از این بزنگاه هم افق مسائل منطقه درخصوص سوریه امید بخش‏تر خواهد شد و هم باعث تحکیم بیشتر جایگاه ایران در مسائل منطقه‏ای می‏شود. از سویی اتخاذ موضعی میانی بین دولت سوریه و مخالفان آن تاثیر بسیاری بر جایگاه کشورمان در مساله سوریه و تحولات آن خواهد داشت.

واقعیت این است که ایران درخصوص سوریه نباید فرصت را از دست بدهد چرا که می‌تواند از آن برای تحکیم وجهه بین‌المللی خود استفاده‏ای بی‌نظیر کند. اما هنوز هم برای گرفتن امتیاز مثبت در این خصوص دیر نشده و ایران با توجه به سطح نفوذی که در منطقه و سوریه دارد می‏توان نقشی سازنده به نفع خود و منطقه ایفا کند.

بهار:حرکت در مسیر صحیح

«حرکت در مسیر صحیح»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم محمدعلی سبحانی است که ر آن می‌خوانید؛از حدود چهار ماه پیش موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران سوریه دستخوش تحولاتی شده و حمایت یکجانبه از دولت اسد جایش را به میانجیگری و تلاش برای یافتن راه‌حل سیاسی برای حل بحران داده است. حالا وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران با رهبر مخالفان اسد دیدار و گفت‌وگو کرده است. این دیدار نشان می‌دهد که ایران گام بزرگی در این مسیر برداشته و باید تایید کرد که این رویکرد، منطقی و در جهت منافع جمهوری اسلامی است.

رفتارهای چهار ماه اخیر دستگاه دیپلماسی ما در قبال بحران سوریه نیز نشان از برنامه‌ای مشخص برای اصلاح مواضع پیشین است. هر چند شرایط به‌گونه‌ای است که ممکن است ایران به‌زودی پاسخ مثبتی از سوی مخالفان دریافت نکند اما این مسئله نباید مانع ادامه روند کنونی شود.

دلیل این مسئله هم این است که با توجه به رویکرد پیشین ما در قبال این بحران، مخالفان نمی‌توانند به‌زودی با دولت ایران به شکل گسترده و جدی توافق کنند و به تبع آن تفاهم گسترده‌ای میان مخالفان و دولت سوریه صورت بگیرد. اما مهم این است که این موضع و این مسیر ادامه یابد، همه تلاش کنند بین طرفین درگیر در بحران سوریه راه‌حلی یافت شود و در نهایت خشونت‌ها در سوریه متوقف شود.

همزمان با این دیدار، آقای جلیلی، دبیر شورای امنیت ملی ایران به دمشق سفر کرده و با مقامات این کشور از جمله بشار اسد دیدار کرده است. پیش از آن هم سرگئی لاورف، وزیر خارجه روسیه هم با معاذ الخطیب دیدار کرد. به وضوح می‌توان دید که پشت این دو ملاقات تصمیمی مشترک میان ایران و روسیه وجود دارد تا نشان داده شود که موضع آن‌ها بر مبنای مذاکره با دو طرف درگیری و تلاش برای حل مشکلات سوریه از طریق گفت‌وگو است.

با این حال نکته اساسی در حل بحران‌ها این است که همه دولت باید در ساختار خود مخالفان را بپذیرند، این غلط است که آن‌ها را تروریست یا وابسته به بیگانه خطاب کنیم. در سوریه هم همین رویکرد دولت موجب بحرانی شدن اعتراض‌ها شد و آن را به وضعیت کنونی کشاند که می‌توان آن را «بن‌بست» تلقی کرد اما ادامه شرایط «بن‌بست» هم زمینه‌ای ایجاد می‌کند که دو طرف متوجه شوند باید دنبال راه‌حل سیاسی باشند.

بنابراین می‌توان این‌گونه تصور کرد که دیدار معاذ الخطیب و علی‌اکبر صالحی نشان‌گر خروج نسبی طرفین از بن‌بست سیاسی باشد. هر چند هنوز نمی‌توان خوش‌بین بود که اختلافات عمیق میان دولت سوریه و مخالفان به سادگی حل شود و این دو به سر میز مذاکره بروند.
دنیای اقتصاد: پای نامرئی دولت روی دست نامرئی بازار

«پای نامرئی دولت روی دست نامرئی بازار»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر سید احمد میرمطهری است که در آن می‌خوانید؛اگر پای صحبت اقتصاددانان آشنا با اقتصاد ایران نشسته و چاره‌جویی برای مشکلات کنید،آنها قبل از هر اقدامی به ضرورت حل مشکل ساختاری اقتصاد ملی، اشاره کرده و نظام مبتنی بر بازار را در مقایسه با بزرگ شدن دولت راهکار خروج از بسیاری از بن‌بست‌ها می‌دانند. صاحب این قلم هم به‌طور اصولی با این تفکر موافق است؛ اما برای به اجرا در آوردن آن جهت‌گیری‌هایی را توصیه می‌کند.

اصلاح ساختار اقتصاد ملی قبل از هر چیز، نیازمند داشتن دیدگاه توسعه‌ای برای بخش صنعت و صنعتی شدن است، آن هم در استاندارد‌های جهانی. تحقق این مهم هم مستلزم ثبات کلان اقتصادی و هم برقراری الزاماتی در ابعاد قانونی، سیاسی و اقتصادی است. اما مهم‌ترین وجه این دیدگاه توسعه بخش خصوصی است و رشد بخش خصوصی هم مستلزم استقرار تاسیسات بازار است و به‌طور مشخص منظور از تاسیسات بازار، کوچک کردن و کم کردن دخالت‌های دولت در اقتصاد، آزادسازی اقتصادی و استقرار نظام قیمت‌ها است. در این فرآیند آخرین مرحله هم می‌تواند خصوصی‌سازی واقعی باشد. اما چه شده که بخش خصوصی ایران نتوانسته یا نمی‌تواند توسعه و رشد خود را با آهنگی مناسب با خواسته‌های اقتصاد ملی هماهنگ کند.

اگر نیازهای بخش خصوصی را برای رشد این بخش فهرست کنیم از کارآفرینی، ظرفیت‌های سرمایه‌ای، نیروی انسانی و زیربنایی شروع می‌شود تا پول که همگی در بخش خصوصی هست، پس چه چیزی کم است که هر روز عرصه را به طرف مقابل که خواهان گسترش حجم و دخالت دولت است، واگذار می‌کند؟ آیا علت اصلی، ریسک‌گریزی بخش خصوصی نیست؟ آیا توقع بخش خصوصی حاضر بودن همه چیز برای این بخش، توسط مهر و سپهر است؟ امروز آنچه اهمیت دارد این است که هم بخش خصوصی و هم دولت در راستای منافع ملی با یکدیگر همکاری کنند. اگر از بخش خصوصی در اینجا انتقادی شد، شرط انصاف، نقدی از دولت را هم می‌طلبد.

به‌طور مثال جریان واگذاری‌ها و خصوصی‌سازی‌ها طی سال‌های اخیر به‌جز گسترش حوزه نفوذ بخش‌های عمومی و شبه‌دولتی نتیجه‌ای نداشته است یا اجرای فاز اول طرح تحول اقتصادی و حذف یارانه‌ها که منجر به وابستگی بیشتر مردم به دولت، حداقل از جنبه‌های درآمدی شده، فعلا ارمغانی برای بخش خصوصی نداشته است.اما برای طرفداران سرسخت اقتصاد مبتنی بر بازار نیز نکته‌ای هست. از یکی از چهره‌های بزرگ اقتصاد در سطح بین‌المللی نقل است که «بازار خدمتگزار خوبی هست؛ ولی ارباب خوبی نیست.»

ترجمان این عبارت آن است که همه چیز را نمی‌توان به بازار سپرد و تنها از این مکانیزم برای دستیابی به رشد استفاده کرد. در اینجا در عین حال این توقع هم هست که دولت به نوبه خود به سمت رویکرد‌های طبیعی خود سوق پیدا کند؛ یعنی بسترسازی برای رشد و سامان‌دهی بازار‌ها و تنظیم آن و جلوگیری از افراط و نظم بخشی.امروز دنیا فهمیده است که بازار باید خدمتگزار اقتصاد ملی باشد نه ارباب آن و تحولات و رخدادهای ناشی از بحران مالی جهانی از سال 2008 میلادی تا به امروز تاییدی است بر این ادعا. این وظیفه بخش خصوصی است که به نحوی عمل کند که دولت پای نامرئی خود را از روی دست نامرئی بازار بردارد، اگر چنین نشود، نتیجه آن جز پافشاری چیزی نیست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها