گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح پنجشنبه

آسانی های انقلاب دو برابرسختی ها

گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های شنبه

سکوت معنادار سوریه درمقابل تل‌آویو

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «دوگانه واقعی انقلاب»،«شستشو در حمام خون»،«نقدی بر مصوبه خودرویی دولت و پیشنهاد یک راهکار»،«انگیزه تجاوز هوایی به سوریه»،«سکوت معنادار سوریه درمقابل تل‌آویو»،«پیام‌های یک جنایت»،«این اجنبی‌پرستان بی‌جنبه»،«حبیبی، مرد اخلاقگرای عرصه سیاست و فرهنگ»،«حسن حبیبی؛ انقلابی، فکور و مظلوم»،«تاملی بر طرح هدفمند کردن یارانه‌ها»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۳۷۱۲۰
سکوت معنادار سوریه درمقابل تل‌آویو

کیهان:دوگانه واقعی انقلاب

«دوگانه واقعی انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛

1- یک چشمه از ده ها جلوه اعجازآمیز «انقلاب اسلامی» این بود که به عنوان یک آرمان، خود را به واقعیت های حاکم بر معادلات قدرت جهانی تحمیل کرد. پیدایی و پیروزی انقلاب، «هژمونی واقعیت» را شکست. اصل این اتفاق بزرگ، نقض تمام ادعاها درباره چیرگی واقعیت بر آرمان بود. به یک معنا تا آن روز، حتی انقلاب نیز در انحصار دو قطب ماتریالیسم دنیا (غرب لیبرال و شرق کمونیست) بود و اگر در دیگر نقاط جهان شبه انقلاب هایی رخ می داد حرکاتی تقلیدی در چارچوب بلوک شرق و غرب بود و لاغیر. بدین معنا، خود «انقلاب» نیز صرفا پدیده ای جدید و قائم به روح مدرنیته تلقی می شد. انقلاب اسلامی سال 1357- 1979 میلادی- که در ادامه تکاپوی طولانی مدت ملت ایران پدید آمد، بدین معنا خارق العاده و قالب شکن بود. این خرق عادت هنگامی رخ داد که کمونیست ها دین را افیون توده ها می نامیدند و لیبرال ها می گفتند دین مربوط به دوران ماقبل رنسانس است و در حال احتضار به سر می برد.

در عین حال بقای انقلاب به رغم همه چالش ها و معارضه ها، ارزش ها و آرمان بزرگتری بود که به مثابه یک واقعیت تردیدناپذیر، هژمونی واقعیت(واقعیت زدگی آرمان گریز) را به چالش کشید. و باز واقعیت فربه تر و مسلم تر، اتّساع انقلاب ایران در عرض و طول خاورمیانه اسلامی است. اتساع و گسترش به همان معنا که همه درک می کنند و در تعبیر گویای روزنامه تندرو واشنگتن تایمز بازتاب یافت. «انقلاب ایران همچنان در حال تضعیف قدرت آمریکاست و انقلاب های خاورمیانه ادامه همان راهی است که آیت الله خمینی آغاز کرد» متعاقب این تحلیل مجله آمریکایی نشنال ریویو تصریح کرد «بهار انقلاب های عربی، بهار ایران و بهار آیت الله خامنه ای است».

2- حکایت پیدایش، پیروزی، پایندگی، پویایی و پیشروی انقلاب، حکایت راحت الحلقوم نیست. آسان طلبان، محتمل ترین افرادی هستند که از قافله انقلاب جا می مانند و آنگاه بلافاصله مدعی واقعیت ها و واقع گرایی می شوند و می گویند «با واقعیت ها نمی شود جنگید و باید با آنها کنار آمد» یا می نالند که «انقلاب از دست رفت» حال آن که خود از دست رفته اند. به بیان مقتدای انقلاب «ما وقتی می خواهیم آرمان گرایی همراه با واقع بینی داشته باشیم... باید توجه کنیم که به لغزش هایی که در اینجا ممکن است پیش بیاید، دچار نشویم. لغزشگاه هایی وجود دارد... یکی از لغزشگاه ها در دیدن واقعیت برمی گردد به درون خود ما. گاهی دلبستگی های ما فلج کننده است. دلبستگی های ما موجب می شود یک چیزهایی را واقعیت بپنداریم که واقعیت ندارد؛ یا در واقع خطایی است که نفس راحت طلب یا دلبسته ما به مسائل مادی بر ما تحمیل می کند در حالی که واقعیت ندارد. یکی از لغزشگاه ها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمان ها بدون هزینه امکان پذیر است. ما در دوران مبارزات هم می دیدیم. بعضی ها بودند که اهداف مبارزات را قبول داشتند اما حاضر نبودند در راه این مبارزات هزینه ای بدهند، قدمی بردارند. امروز چنین کسانی هم هستند، تصور می کنند که باید به هدف ها رسید بدون دادن هزینه؛ لذا آنجا که پای هزینه دادن در میان است، عقب می کشند. این عقب کشیدن ها در بسیاری از موارد موجب می شود که انسان در محاسبه اشتباه می کند؛ خطی را که باید در مقابل دشمن دنبال کند، دنبال نکند»(در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، سوم مرداد 1391).

3- امروز تمرکز اصلی تبلیغات دشمن به انضمام تحرکات میدانی بر این محور است که انقلابی ماندن و بر اصول آن پای فشردن هزینه دارد، بنابراین دست از انقلاب و آرمان های آن بردارید تا به آسایش برسید! جبهه استکبار و نیروهای میدانی آن در میان انواع گروه های ضد انقلاب، به شدت دعوت به ارتجاع و محافظه کاری و انحلال می کنند حال آن که به تصریح تحلیلگران بسیاری نظیر فرد هالیدی، و به استناد انبوه شواهد و اسناد، آتشفشان انقلاب همچنان گرم و خروشان است و به دفعات، حقیقت خود را بر واقعیت ها تحمیل کرده است. عظمت توانمندی و ظرفیت ملت ایران در صیانت از انقلاب دست کمی از برپایی خود انقلاب ندارد. ما در این سی و چهار سال بر چالش های بسیار مهیب و فشارها و تهدیدها چیره شده ایم- و البته، هر جا کوتاه آمده ایم چوب آن را با گستاخی بیشتر دشمن خورده ایم- امروز هیچ چالشی برای ملت و حاکمیت جمهوری اسلامی تازگی ندارد. ما نه تنها در عبور از گردنه های سخت چالش ها از راه به بیرون پرت نشده ایم بلکه رو به جلو آمده و پیش رفته ایم. هیچ کس نمی تواند ادعا کند امروز ضعیف تر و ناتوان تر از سه دهه پیش هستیم که کمترین خودبسندگی های ملی را داشتیم. و در مقابل دشمن ما امروز به مراتب، فرتوت تر از گذشته است و با بحران های تو در تو دست و پنجه نرم می کند که در پایان دهه 1970 میلادی با هیچ کدام از آنها مواجه نبود.

4- انقلاب اسلامی همچنان در حال «تغییر» سیمای خاورمیانه اسلامی است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی سال گذشته در کنگره آمریکا، میدان اتّساع انقلاب اسلامی را این گونه ترسیم کرد: «از گذرگاه خیبر(در عربستان) تا تنگه جبل الطارق(در مراکش)، دگرگونی عظیم و پرارتعاشی در خاورمیانه در جریان است... باید قبول کنیم نیروهای قدرتمندی در کشورهای دستخوش انقلاب وجود دارند که با ما مخالفند. در راس این نیروهای قدرتمند اسلامگرا، ایران قرار دارد، که خود را به مرز ما در غزه و لبنان رسانده است... کسانی که این تهدید را نادیده می گیرند، سر به زیر برف فرو برده اند. اوضاع بسیار بد است». از نگاه آنان انقلاب اسلامی و مقاومت و بیداری برآمده از آن نخست باید مهار و سپس نابود شود. جبهه استکبار طی 12 سال گذشته، دو روش عمده را در چارچوب کلی «پروژه خاورمیانه جدید» به کار بست. در فاز اول، اشغال دو کشور در همسایگی ایران به فاصله 2 سال عملی شد و متعاقب آن رژیم صهیونیستی به دو قلمرو در شمال و جنوب فلسطین اشغالی(لبنان و غزه) یورش برد. آنها می خواستند خاورمیانه جدید را با جنگ به دنیا بیاورند اما مرده به دنیا آمد. «جنگ جهانی چهارم» ضد خود عمل کرد و جبهه مقاومت اسلامی- از ایران تا عراق و سوریه و لبنان و غزه- را قدرتمندتر کرد.

فاز دوم با درس آموزی از فاز اول شروع شد. آنها به ویژه پس از دریافت چند ضربه سهمگین در تونس و مصر، به صرافت افتادند جنگ را نیابتی کنند و به موازات سرکوب ملت های انقلابی در کشورهای مرتجع (بحرین، یمن و عربستان)، در کشورهای محور مقاومت (مانند سوریه و لبنان) یا انقلابی جدید (مانند مصر) آشوب و جنگ داخلی برپا کنند. دشمن این جنگ نیابتی را به ویژه طی 5-4 سال گذشته در محور «ایران- عراق- سوریه- لبنان- مصر» به اجرا گذاشته است. از پایان جنگ 22 روزه در ژانویه 2009 تا ایجاد «آشوب سبز» در ژوئن همان سال کمتر از 6 ماه فاصله است.

 جریان سبز (جبهه سلطنت طلبان و نفاق قدیم و جدید) همان روشی را - با شدت و ضعف اما با ویژگی مشترک جنگ نیابتی- پیشه کرد که جریان وابسته 14 مارس در لبنان و جریان بعثی-سلفی در آشوب های امروز عراق و جبهه معارضه در سوریه و گروه های معارض انقلاب در مصر پس از انقلاب.

تلقی طراحان جنگ نیابتی این است که اولا برخلاف جنگ های نظامی، مستقیما حیثیت آمریکا و اسرائیل را بر باد نمی دهد. ثانیا هزینه و تلفاتی برای اتاق جنگ استکبار ندارد. ثالثا برخلاف تهاجم علنی، ملت ها را در برابر مهاجمان متحد و منسجم نمی کند بلکه باعث تردید و ضعف تشخیص و منازعه داخلی می شود. رابعا باعث فرسایش درونی قدرت تک تک کشورهای درگیر در جنگ می شود.

خامسا فرصت ساخته شدن آلترناتیوهای ارتجاعی را - بر خلاف ماجرای اشغال عراق و افغانستان و مثلا نابود کردن سازمان بعثی حاکم- فراهم می کند و سادسا در برآیند کار، نتایج مورد نظر «پروژه خاورمیانه بزرگ» به واسطه جنگ جهانی چهارم یعنی تجزیه کشورهای اسلامی مهم و معارض منافع اسرائیل و آمریکا -حتی ترکیه- را به دست می دهد. بحران سوریه (با آلودن ترکیه) و آشوب مصر از چنین مدلی پیروی می کند. این منطق در واقع بازسازی شده همان دکترین کلی بومی کردن بحران- «تفرقه بینداز و نابودکن» - و به عبارتی «جنگ نیابتی» مورد نظر شیمون پرز است که در بحبوحه فتنه و آشوب سال 88 ایران عنوان شد. با این وصف طرح خاورمیانه بزرگ با تغییر روش همچنان ادامه دارد؛ اما این بار به هزینه تک تک ملت ها و با استفاده از خیانت ایاد علاوی ها و احمد شفیق ها و سعد حریری ها و[...] هر کشور.

5- تاریخ را فداکاران و از خودگذشتگان ساخته اند همچنان که خودکامگان و خودشگفتان و خودخواهان به قهقرا برده اند. دوگانه واقعی انقلاب نه جنگ واقعیت و آرمان بلکه کشاکش «ایثار با استئثار»، «مجاهدت با ولنگاری و عافیت طلبی» و «رزمندگی با بزم انگاری سیاست» است.

پیشرفت بدون چاله و دست انداز نیست و دستیابی به هر مطلوب ارزشمندی ملازم هزینه است. اینکه آرمان های انقلاب، معارضانی از جنس مستکبران دارد که اذیت و آزار می رسانند، درست. این معارضه فزاینده، هم نشانه سلامت انقلاب و هم علامت پیشرفت آن است. اما ما کجا به پروژه های دشمن - خواسته یا ناخواسته- کمک می رسانیم و مقدمه هرج و مرج و بی ثباتی مطلوب او را فراهم می کنیم؟ هر جا که اهداف دیگری غیر از اهداف راهبردی انقلاب «اصالت» پیدا می کند و جای «اصول» می نشیند و «اصل» می شود. امام خمینی این اصالت را احیا کرد که انقلاب آفریده شد و امام خامنه ای این اصالت را صیانت کرد که انقلاب عمیق تر شد و وسعت یافت. «انقلاب نهم دی88» از سرچشمه این اصالت جوشید که هزیمتی مهیب تر از شکست آمریکا در عراق و اسرائیل در لبنان و غزه را به دشمنان تحمیل کرد.

اخلاص و مجاهدت خوبان مردم ماست که همچنان معجزه آسا بن بست ها را می شکافد و ادامه راه روشن انقلاب را پدیدار می سازد. «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». مجاهدت اسم رمز پیروزی های ماست؛ یعنی که نباید درجا زد و در تحمیل های دشمن متوقف شد.

6- دیروز-غروب جمعه- دوستی پیامک زده «... و باز جمعه ای گذشت و نیامدنت حکایت از آن دارد که ما هنوز از خود نگذشته ایم ... یا صاحب الزمان»! انقلاب را ازخودگذشتگی ها ساخت و پیش برد. اگر باید شتاب گرفت تا این امانت را به صاحب حقیقی آن(عج) سپرد، باید که فرهنگ فداکاری را وسعت داد.
 
خراسان:نقدی بر مصوبه خودرویی دولت و پیشنهاد یک راهکار

«نقدی بر مصوبه خودرویی دولت و پیشنهاد یک راهکار»یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می‌خوانید؛سرانجام با گذشت حدود ۲ هفته از اعلام خبر قیمت گذاری خودرو با ارز مبادلاتی که منجر به افزایش شدید قیمت خودرو در بازار شد، دولت طی مصوبه ای که به تأیید رئیس جمهور نیز رسید به خودروسازان اجازه داد قیمت خودرو را به نرخ ارز مبادله ای (دلار به قیمت تقریبی ۲۴۷۰ تومان) و بلکه در مواردی بالاتر از آن تعیین کنند. در مقابل خودروسازان به مواردی از جمله افزایش تولید و عرضه خودرو، کاهش تدریجی قیمت بازار، ارائه آمار و اطلاعات تولید، عرضه و پیش فروش و راه اندازی سامانه معاملات قابل رهگیری خودرو ملزم شده اند. همچنین تعرفه واردات خودرو طی ۵ سال هر سال ۵ درصد کاهش می یابد. این مصوبه در شرایطی ابلاغ شده است که برخی واقعیت های اقتصاد کشور و بازار خودرو نادیده گرفته شده است.

خودروسازی ملی یا وابسته

نخستین ابهام جدی در این مصوبه، به اصل قیمت گذاری خودرو با ارز مبادلاتی بازمی گردد. به ادعای مسئولان صنعتی و خودروسازان کشور، صنعت خودروسازی ایران طی سال های اخیر توانسته است بخش عمده ای از نیاز خود به قطعات را از محل تولیدات داخل تأمین کند. به ادعای آن ها فارغ از ۳ محصول ملی که تاکنون توسط ۲ خودروساز بزرگ کشور رونمایی شده اند و کاملاً ملی محسوب می شوند سایر محصولات نیز تا حد زیادی قطعات تولید داخل را استفاده می کنند. هر چند توجه نکردن به تولید داخل طی ۳-۲ سال اخیر باعث ورود گسترده قطعات چینی به صنعت خودروسازی کشور شده است، با این حال بدیهی است که خودروی داخلی یک محصول وارداتی نیست که بر اساس ارز به هر نرخی قیمت گذاری شود. طبیعی است خودروسازها با توجه به میزان وابستگی شان به قطعات وارداتی می توانند مدعی افزایش قیمت خودرو بر اساس افزایش نرخ ارز شوند. حتی با فرض تأثیری که افزایش نرخ ارز بر سایر هزینه های خودروسازان دارد به ویژه تأثیر افزایش نرخ ارز بر قیمت محصولاتی نظیر فولاد نمی توان تأثیر افزایش نرخ ارز را بر افزایش هزینه های خودروسازی تأثیری صددرصدی دانست و خودرو را که در مقایسه با بسیاری از دیگر محصولات، محصولی داخلی ساز محسوب می شود با توجه به نرخ دلار قیمت گذاری کرد، لذا در شرایطی که آمار مشخصی از وابستگی صنعت خودروسازی کشور به واردات در دست نیست اما با فرض بدبینانه وابستگی ۳۰ درصدی به واردات متغیر ارز باید فقط ۳۰ درصد در قیمت گذاری خودرو سهم داشته باشد نه صددرصد.

ریشه مشکل کجاست؟

مروری بر وضعیت صنعت خودروسازی کشور نشان می دهد کم توجهی به تولید ملی و فرصت سوزی خودروسازان در برابر فرصت هایی که مسئولان برای توانمندسازی این صنعت و قابلیت رقابت با محصولات خارجی در اختیار آن ها گذاشتند باعث شد صنعت خودروسازی کشور با تداوم وابستگی به برخی خودروسازهای خارجی در شرایط تحریم دچار آسیب شود. خودروسازان در شرایطی که طی سال ها با تعرفه ۹۰ درصدی واردات خودروهای خارجی، امکان سرمایه گذاری در فعالیت هایی نظیر بانکداری و بیمه، اعمال شروط یک طرفه در فروش محصولات و حمایت های گسترده مالی دولت های پس از جنگ تبدیل به غول های اقتصادی بزرگی شده بودند، همچنان انتظار حمایت های دولتی را دارند. این در حالی است که از سویی مدعی قواعد بازار آزاد درباره قیمت گذاری محصولاتشان هستند و این همان پارادوکس بزرگ اجرای ناقص اصل ۴۴ است که خودروسازان دولتی را به خودروسازان شبه دولتی تبدیل کرده است. ماجرای واگذاری سهام ایران خودرو و سایپا و تلاش زیرمجموعه های این شرکت ها برای خرید سهام عرضه شده به یک کاریکاتور مضحک در عرصه اجرای اصل ۴۴ شباهت داشت. ویژگی های شرکت های شبه دولتی نظیر خودروسازان نیز تعریف منافع بر اساس اقتصاد آزاد و انتظار حمایت بر اساس اقتصاد دولتی است و از چنین موجود دوزیستی انتظار توانمند شدن و به معنای واقعی ملی شدن نباید داشت!

راه حل تنظیم بازار خودرو چیست؟

در حال حاضر بازار خودرو با کاهش عرضه و در نتیجه افزایش شدید قیمت در بازار آزاد مواجه است. اگر چه طی ۱۵ ماه گذشته دولت ۳ نوبت با افزایش قیمت انواع خودروها موافقت کرده است اما کاهش عرضه باعث ایجاد فاصله قیمت رسمی و آزاد خودرو شده بود به گونه ای که قیمت خودرو همانند قیمت ارز با بازاری کاذب که دلالان ریز و درشت در آن حضور دارند مواجه شده است. بدیهی است که در شرایط کاهش عرضه و زمانی که امکان افزایش عرضه فراهم نباشد باید تقاضا مدیریت شود. لذا به نظر می رسد برای تنظیم بازار خودرو باید مدیریت تقاضا و اصلاح نحوه عرضه خودرو با هدف رساندن مجموعه محصولات عرضه شده به تقاضاهای واقعی و نه کاذب را به عنوان سیاست اصلی در پیش گرفت. در این میان راهکار دولت برای تعیین قیمت خودرو به قیمت تجاری (قیمت حد فاصل بازار آزاد و قیمت محاسباتی با ارز مبادلاتی) نوعی رسمیت دادن به قیمت بازار آزاد است. چنان که در موضوع مشابه یعنی بازار ارز نیز تعیین قیمت ارز مبادلاتی ۲ درصد زیر نرخ بازار که آن هم به نوعی رسمیت دادن به نرخ ارز آزاد بود ناکام ماند و بازار آزاد ارز فاصله قیمتی خود با نرخ رسمی را حفظ کرد. در چنین شرایطی اگر چه مطالبه کلی تحت عنوان راه اندازی سامانه معاملات قابل رهگیری خودرو در مصوبه دولت اقدامی قابل دفاع محسوب می شود اما پیشنهاد اصلی نگارنده این است که با تجدیدنظر در نحوه پیش فروش خودرو بازار کاذب و قیمت های سرسام آور این بازار شکسته شود.

پیشنهاد مشخص ما این است که برای فروش خودرو از شیوه هایی نظیر ثبت نام حج و عمره استفاده شود، با این توضیح که فروش خودرو توسط سامانه ای اینترنتی و با محدودیت فروش یک خودرو به هر نفر و ثبت شماره ملی خریدار در سامانه ای یکپارچه و صدور سند به نام متقاضی خرید و ممنوعیت انتقال سند تا مدت زمانی مشخص صورت گیرد. نمایندگی های فروش نیز که در شرایط فعلی واسطه خریدار و فروشنده خودروی صفر محسوب می شوند فقط به عنوان عامل تحویل خودرو از طریق کارمزد عاملیت به فعالیت خود ادامه دهند. به این ترتیب می توان از خرید تعداد زیاد خودروهای صفر توسط یک نفر و فروش آن به قیمت بالاتر در بازار آزاد جلوگیری کرد و اجازه نداد رانت حدود ۳ هزار میلیارد تومانی بازار ۲ نرخی خودرو به جیب برخی افراد و گروه های احیاناً سازمان یافته برود.

در هر صورت به نظر می رسد با وجود اعلام کاهش حدود ۵۰ درصدی تولید خودرو و با فرض صادرات حدود ۵۰ هزار خودرو طی سال با تولید بیش از ۵۰۰ هزار دستگاه خودرو در سال مواجه هستیم که می تواند تا حد زیادی نیاز بازار را تأمین کند و اگر سامانه ای شفاف برای خرید و فروش خودروهای صفر طراحی شود می توان رانت ۳ هزار میلیارد تومانی بازار خودرو را خشکاند. به شرط این که خودروسازان عزم خشکاندن این رانت را داشته باشند.

جمهوری اسلامی:شستشو در حمام خون

«شستشو در حمام خون»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هر چند پشت پرده بحران سوریه از اول کاملاً روشن بود و هیچ تردیدی در صحنه گردانی این بحران توسط آمریکا، صهیونیست‌ها و حامیان غربی و همدستان منطقه‌ای آنها وجود نداشت، ولی بمباران یک مرکز تحقیقات نظامی در 15 کیلومتری دمشق که تازه‌ترین رویداد در بحران سوریه محسوب می‌شود هرگونه ابهام در این زمینه را حتی برای مرددترین افراد نیز از بین برده است.

نکته قابل توجه اینست که مرکز تحقیقاتی مورد حمله جنگنده‌های ارتش رژیم صهیونیستی قبل از این حمله چند بار مورد تهاجم مخالفان مسلح دولت سوریه قرار گرفته بود ولی آنها نتوانسته بودند آن را به تصرف خود در آورند. بدین ترتیب، حمله نظامی رژیم صهیونیستی به این مرکز یک اقدام حامیانه برای جبران ناکامی مخالفان مسلح دولت سوریه محسوب می‌شود و آشکارا همدستی صهیونیست‌ها با آنان را به اثبات می‌رساند.

سکوت بعضی دولت‌های غربی درباره این حمله و حمایت تعدادی دیگر از رژیم صهیونیستی نیز نشانه همدستی آنها با این رژیم در ایجاد بحران سوریه و دامن زدن به آن است. سران دولت‌های غربی درحالی که مردم مظلوم فلسطین را به خاطر دفاع از خود در برابر تجاوز صهیونیست‌ها به خانه و کاشانه آنها و جنایاتی که علیه آنها مرتکب می‌شوند، تروریست می‌نامند و محکوم می‌کنند، حاضر نیستند حمله نظامی رژیم صهیونیستی به یک کشور دیگر را محکوم کنند و حتی این تجاوز آشکار را حق این رژیم می‌دانند! اینها دلایل روشنی هستند که پوچ بودن تمام ادعاهای غرب در زمینه دفاع از حقوق بشر، دموکراسی و حمایت از ملت‌ها را به اثبات می‌رسانند و در ماجرای دو سال اخیر سوریه نیز تعزیه گردانی قدرت‌های سلطه طلب غربی و صهیونیست‌ها را نشان می‌دهند. نکته قابل تأمل در حمله اخیر جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به سوریه اینست که طبق اذعان منابع غربی دولت آمریکا از این حمله مطلع بوده و این به معنای چراغ سبز دولتمردان آمریکائی به این رژیم برای انجام این تجاوز است.

اهداف مشترک رژیم صهیونیستی و آمریکا از حمله نظامی ارتش این رژیم به سوریه را می‌توان حداقل در چهار محور خلاصه کرد که عبارتند از:

1- تقویت روحیه مخالفان دولت سوریه برای ادامه مبارزات مسلحانه با ارتش این کشور با توجه به شکست‌های پیاپی آنان در هفته‌های اخیر.

2- جلوگیری از شکل گرفتن مذاکرات سیاسی میان مخالفان و دولت سوریه به ویژه بعد از اعلام آمادگی معاذالخطیب، رئیس ائتلاف ضد سوری، برای آمادگی جهت مذاکره با دمشق.

3- ایجاد ترس در نظامیان سوری و مردم این کشور از آغاز جنگ میان سوریه و رژیم صهیونیستی همزمان با درگیری‌های داخلی در سوریه و شرایط نامساعد این کشور.

4- تلاش برای جبران ناکامی نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در انتخابات مجلس و پاک کردن آن از اذهان مردم اسرائیل به عنوان یک نیاز داخلی به منظور تقویت جایگاه جناح حاکم.

واقعیت اینست که سردمداران رژیم صهیونیستی در تصمیم گیری برای این تجاوز، دچار اشتباه فاحشی شده‌اند و به هیچیک از اهداف مورد نظرشان نخواهند رسید. این ناکامی از هم اکنون مشخص شده و هرچه زمان بیشتری بگذرد ابعاد آن روشن‌تر خواهد شد. بلافاصله پس از انجام حمله نظامی رژیم صهیونیستی در سوریه، در فلسطین اشغالی حالت فوق‌العاده اعلام شد، وحشت زیادی بر مردم به ویژه در شهرک‌های شمالی اسرائیل سایه انداخت و فضای جنگی تمام خانواده‌ها را فرا گرفت. چنین شرایطی نه تنها به نفع جناح حاکم نیست، بلکه عملکرد آن را زیر سؤال می‌برد و شهروندان اسرائیلی احساس می‌کنند نتانیاهو بار دیگر اشتباه جنگ 8 روزه علیه غزه را تکرار کرده است.

در سوریه نیز مردم در اظهارنظرهایشان بر حمایت از ارتش و ایستادگی در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی تأکید کردند و همه چیز از تقویت جایگاه دولت حکایت می‌کند. آشکارتر شدن همدستی مخالفان مسلح دولت سوریه با رژیم صهیونیستی و قدرت‌های سلطه طلب غربی و متحدان منطقه‌ای آنها نیز یک امتیاز مثبت برای دولت سوریه و یک نمره منفی برای مخالفان به حساب آمد. در مجموع می‌توان به این نتیجه رسید که جبهه مخالفان داخلی دولت سوریه دچار خسران بزرگی شده و شکاف موجود میان آنان، اعم از گروه‌های سیاسی مخالف و گروه‌های مسلح عمق بیشتری پیدا کرده و تردیدهایشان بیشتر شده است.

جبهه خارجی ضد سوری نیز نه تنها از حمله نظامی ارتش رژیم صهیونیستی به سوریه هیچ سودی نکرده بلکه دچار زیان‌های زیادی شده است. همزمان با همین حمله، سخنگوی ناتو اعتراف کرد هیچ سندی درباره استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی دردست نیست. اهمیت چنین اعترافی هنگامی بیشتر روشن می‌شود که به تلاش‌های تبلیغاتی مستمر سران دولت‌های غربی به ویژه شخص اوباما رئیس‌جمهور آمریکا در ماه‌های اخیر برای متهم کردن دولت سوریه به استفاده از سلاح شیمیائی علیه مخالفان مسلح داخلی و یا رژیم صهیونیستی مورد توجه قرار گیرد. اعضاء جبهه خارجی مخالف دولت سوریه به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار مایل بودند بتوانند حمله نظامی به سوریه را به استفاده ارتش سوریه از سلاح شیمیائی مستند کنند ولی با اعتراف سخنگوی ناتو این نقشه نقش بر آب شد و اکنون این رژیم صهیونیستی است که به دلیل حمله نظامی بی‌دلیل و تجاوزکارانه به سوریه، آنهم به یک مرکز تحقیقاتی، بشدت زیر سؤال قرار دارد. سران رژیم صهیونیستی و حامیان آنها می‌خواستند با این حمله، در حمام خونی که خود در سوریه به راه انداخته‌اند شستشو کنند و خود را از گرداب سوریه نجات دهند اما دست‌ها و چهره هایشان خون آلودتر شد.

جنبه دیگر خسران جبهه خارجی ضد سوری از حمله نظامی رژیم صهیونیستی به سوریه اینست که همدستی آنها با صهیونیست‌ها در ایجاد بحران سوریه و دامن زدن به آن به ویژه حمایت از تروریست‌ها و توسل به خشونت و نظامی‌گری برای مقابله با دولت قانونی این کشور، برای افکار عمومی آشکارتر شده است. اکنون برای ملت‌های منطقه بیشتر و بهتر قابل درک است که دلارهای نفتی عربستان و قطر که برای حمایت از القاعده و سلفی‌ها به سوریه سرازیر می‌شوند و حمایت‌های لجستیکی ترکیه از ارتش به اصطلاح آزاد سوریه فقط به نفع رژیم صهیونیستی و آمریکا و انگلیس و فرانسه تمام می‌شود و شعارهای حمایت از مردم سوریه، فریبی بیش نیست.

در یک جمع بندی کلی از حمله نظامی رژیم صهیونیستی به سوریه، می‌توان به این نتیجه رسید که این حمله از جنبه‌های سیاسی، تبلیغاتی و حتی نظامی به زیان جبهه مخالف دولت سوریه تمام شده و از مصادیق "عدو شود سبب خیر" است. اکنون زمینه برای انجام مذاکرات سیاسی به منظور دست یافتن به توافقی همه جانبه که به نفع ملت سوریه باشد و خون ریزی و ویرانی را در این کشور متوقف کند، فراهم شده است. تردیدی نیست که ادامه درگیری در منطقه فقط به نفع غرب و رژیم صهیونیستی است و قطعاً آنها به کارشکنی‌های خود به منظور جلوگیری از انجام مذاکرات ادامه خواهند داد، اقدامی که درست در جهت مخالف منافع ملت‌های منطقه قرار دارد.

رسالت:فعالیت سیاسی پایدار

«فعالیت سیاسی پایدار»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که ر آن می‌خوانید؛وقتی مخاطبان به‌خوبی و واقعاً در راستای تبلیغ عمل می‌کنند، که تبلیغ بتواند افراد را به معیارهایی برای سنجش نیک و بد مجهز کند.   
         
از این قرار، تبلیغات سیاسی واقعاً مؤثر، باید یک نظام اخلاقی، یک اخلاق و نوعی نسخه قابل اعتماد رفتار بیافرینند.

وقتی رقابت سیاسی، زیادی حرفه‌ای شود، و فعالان در آن به فعالیت حرفه‌ای سیاسی و رسانه‌ای دل خوش کنند، و نگاه اخلاقی را از خود کم یا بیش دور کنند، آن‌گاه، فعالیت سیاسی شکلی تصنعی به خود می‌گیرد. رفته رفته، فعالان سیاسی سبک عقل و کند ذهن می‌شوند. جدل می‌کنند و راه درست آشکار را نمی‌بینند.

این نحو باور سیاسی که نه در تجربه شخصی ریشه دارد، و نه در گذشته و نه در یک فکر با طمأنینه اخلاقی، بیرون از هر متن اعتقادی، اعتقاد را در خود رقابت سیاسی می‌جوید. از این قرار، باور سیاسی به یک «خودتوجیه‌گری» مداوم و خسته‌کننده نیاز می‌یابد.

این نوع فعالیت سیاسی، از «قدرت هست»، می‌رسد به این که «حق است و عدل که این قدرت بر جای باشد». از آن لحظه که فرض شد «حق است و عدل، که این قدرت بر جای باشد»، فرد فوراً می‌غلتد به این که «بنا بر این، تنها همان قدرت است که می‌تواند بر پا باشد و در نتیجه دیگران همه نامقبول و قابل حذف‌اند».

ملاحظات اخلاقی شرط موفقیت عملی است
اغلب، توصیه می‌کنند که مردان سیاسی، خوب است که اخلاق را رعایت کنند.

اغلب، فرض بر این است که فعالیت سیاسی غیراخلاقی، میسر و مؤثر است، ولی خوب و منصفانه نیست. فقط «توصیه می‌شود» حرفه‌ای‌ها باید خود را نگه دارند و تقوا پیشه کنند.

ولی، در رد فعالیت سیاسی تصنعی، می‌خواهم چیزی بیش از آن چه معمولاً متداول است، بگویم. اساساً فعالیت حرفه‌ای بدون ملاحظات اخلاقی، به لحاظ فنی و حرفه‌ای هم ناقص است و جواب نمی‌دهد.

•نمی‌خواهم بگویم که یک ضمیمه اخلاقی به هر فعالیت حرفه‌ای سیاسی ضرورت دارد، بلکه از این بیش، ملاحظات اخلاقی در رفتار حرفه‌ای بخشی از خود فرآیند حرفه‌ایست.
•فعالیت سیاسی غیراخلاقی در میان مدت و بلند مدت جواب نمی‌دهد؛ چون غیراخلاقی است، جواب نمی‌دهد.

طرح مبحث فعالیت سیاسی پایدار
فعال سیاسی، اگر یک موضع اخلاقی خوب و درست نداشته باشد، «فعالیت سیاسی پایدار» (Sustainable Political Activity) هم نخواهد داشت.

گر چه برای فعال سیاسی و روزنامه‌نگار، مسئله این است که چگونه روش‌های ظاهراً متقن و فنی خود را اعمال کند، اما سرتاسر جریان، می‌باید از محتوای عقیدتی-اخلاقی برخوردار باشد، چرا که واکنش آدمی شکلی بی‌طرف و خنثی ندارد، و نمی‌پذیرد که همچون شیئی قابل دست‌کاری با او رفتار شود، و برای آن که به چیزی ایمان بیاورد و راه مورد نظر را بپیماید، بایستی احساس رضایتی که ماهیتاً اخلاقی است، دریافت کند.

اقدام سیاسی و تبلیغی، اگر با اخلاق همراه نباشد، به لحاظ فنی هم ناقص است و در بلند مدت و گاه حتی کوتاه مدت، بیش از آن که به حال موضوع تبلیغ مفید فایده شود، مضر و آسیب‌زا از کار درمی‌آید.

فعالان سیاسی، باید یک محتوا و ادعای اخلاقی را حمل و جذب و هضم نمایند. این عقیده نباید صرفاً در فکر باشد و عمل فعال سیاسی فقط تابع مقتضیات عملی گردد. فعالان سیاسی باید مجاب شوند که خودشان، حزبشان، و هواداران، واقعاً، برحق و نماینده خیر و عدل‌اند، و راه‌های عملی را برای مجاب کردن ملت در پیش می‌گیرند. همین اطمینان است که جنبۀ تعیین کننده‌ای در فعالیت سیاسی و تبلیغات سیاسی دارد و می‌تواند اعتمادها را جلب کند و دل‌ها را جذب نماید.

برای قضاوت درباره اخلاقی بودن فعالیت سیاسی، ابتدا باید وجود اخلاقی مبتنی بر ارزش‌ها را پذیرفت، همچنین باید درکی عمیق و جوهری از هستی انسانی بنا نهاد و باید از معاد و آتیه انسان، تصور مشخص و معینی در سر داشت. یعنی، باید «دین» داشت.

وظیفه ذاتی «فعالیت سیاسی پایدار»، آن است که پس از گذشت یک نسل، در نسل بعدی «ایمان»، و در نتیجه، ثبات قدم ناشی از «ایمان» به وجود آورد. و این، درست در صورتی شدنی است که نسل‌ها از پی هم بیایند، اما نظام حقیقت بر پایه‌ای ثابت و ماندگار و فارغ از زمان و عظیم‌تر از زمان و «خدایی» باقی بماند. این، پاینده‌ترین فعالیت سیاسی است. این همان فعالیت سیاسی «حسینی» است، که هر چه زمان بخورد، فربه‌تر می‌شود. زمان می‌خورد و فربه می‌شود... زمان می‌خورد و فربه می‌شود... زمان می‌خورد و فربه می‌شود.

تهران امروز:انگیزه تجاوز هوایی به سوریه

«انگیزه تجاوز هوایی به سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم جعفر قنادباشی است که ر آن می‌خوانید؛پشت پرده حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات تحقیقات نظامی سوریه را می‌توان در چند عامل جست‌وجو کرد که این عوامل شامل:

1) فائق آمدن ارتش و دولت سوریه مقابل مخالفین مسلح و توفیق این کشور در عبور از بحران، نخستین عاملی است که باعث حرکت رژیم صهیونیستی برای پیچیده کردن اوضاع فعلی سوریه و دمیدن بیشتر در بحران در این کشور شده است. تل آویو هیچ‌گاه تمایل ندارد که بحران سوریه فروکش کند اما در این راستا باید اذعان داشت که نیروهای مسلح سوریه موفق شدند تا با عبور از هجمه نظامی و اغتشاشات داخلی، برتری خود را در مقابل معارضان مسلح نشان دهند. برای اثبات این مهم می‌توان به درخواست امام جماعت معارضان برای انجام مذاکره با بشار اسد اشاره کرد.

2) کاهش هرگونه قدرت یابی و توان نظامی کشورهای منطقه از جمله سیاست‌های همیشگی بوده است. حمله‌ای که رژیم صهیونیستی ترتیب داد در واقع، حمله به یکی از مراکزتحقیقات علمی ـ نظامی بود. این مرکز مکانی بود برای کوشش جهت افزایش توان دفاعی و تهاجمی سوریه و این حمله به معنای واهمه اسرائیل از هرگونه توانمندی نظامی و تسلیحاتی در کشورهای منطقه است. لذا استراتژی اسرائیل این است که اجازه ندهد توان تسلیحاتی در سوریه و سایر کشور‌های همسایه افزایش یابد.

3) جبران عدم مشروعیت و ضعف‌های داخلی و بین‌المللی رژیم صهیونیستی یکی از برنامه‌های زمامداران تل آویو است که این روزها نبود مشروعیت برای آنان به دردسر بزرگ‌تری تبدیل شده است. آنچه از مسائل داخلی اسرائیل می‌توان فهمید این است که رژیم صهیونیستی دارای ماهیتی افرط گرایانه است. در حالی که نتانیاهو و حزب لیکود انتظار داشتند که در انتخابات اخیر با آرای قابل توجهی مواجه شوند، اما با عدم استقبال در انتخابات مواجه شده و برای جبران آن درصدد برآمده تا این ضعف را جبران نمایند. یعنی برای جبران شکست داخلی و خروج از وضعیت انفعالی دست به اقدامی تهاجمی زدند.

با توجه به دلایل مطرح شده لازم است که به واکنش سریع متحدان سوریه به ویژه روسیه اشاره کرد. همچنین بر این اساس با توجه به واکنش روسیه نسبت به این حمله می‌توان به راهبردی بودن مرکز مورد حمله اشاره کرد. با توجه به واکنش‌های بین‌المللی همچنین می‌توان به این نتیجه رسید که اسرائیل از منظر پیوند استراتژیک با سوریه و دیگر کشورها به ویژه کشورهای منطقه دچار ضعف شده و در انزوای سیاسی در منطقه محاصره شده است. همچنین با توجه به شرایط کنونی و واکنش‌های کشورهای منطقه در مورد پیامد و آثار این حمله از سوی رژیم صهیونیستی باید تصریح کرد که ورود اسرائیل به مسئله سوریه عواقب منفی را برای این رژیم به بار خواهد آورد و انزوا و انفعال بیشتری را برای این رژیم در پی خواهد داشت.

اقدام رژیم صهیونیستی در حمله به تاسیسات نظامی سوریه نه تنها به نفع اسرائیل تمام نمی‌شود بلکه منجر به تقویت مواضع ضد اسرائیلی در سوریه نیز خواهد شد. با این حمله زمینه خوبی برای بشار اسد، فراهم شد که با تکیه بر آن یادآور جایگاه ضد صهیونیستی سوریه در منطقه و در میان افکار عمومی باشد و بر این اساس به جایگاه مهم سوریه در مقاومت علیه اسرائیل تاکید کند. در اصل این حمله باعث تقویت جایگاه سوریه در منطقه شد که دقیقا مغایر خواست اسرائیل و آمریکا‌ست. با توجه به تجربه تاریخی از حملات رژیم صهیونیستی همانند جنگ 33‌روزه لبنان و جنگ 8 روزه غزه و شکست رژیم صهیونیستی در آنها، می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که همواره این قبیل اقدامات تجاوزکارانه در نهایت به ضرر اسرائیل تمام می‌شود و عجیب است که رژیم صهیونیستی باز هم بر این محاسبه غلط پافشاری می‌کند.

آفرینش:سکوت معنادار سوریه درمقابل تل‌آویو

«سکوت معنادار سوریه درمقابل تل‌آویو»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛جنگنده های رژیم صهیونیستی بامداد روز چهارشنبه گذشته مرکز پژوهشی نظامی "جمرایا" در حومه دمشق را بمباران کردند. پس از حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات هسته‌ای سوریه در سال 2007، این دومین باراست که سوریه مورد هجوم جنگنده‌های این رژیم قرار گرفت. این مرکز پیشتر چندین بار مورد حمله مخالفان مسلح نظام سوریه قرار گرفته تا شاید از کنترل دولت دمشق خارج شود.

خبرهای متعددی از نیت تل آویو برای توجیه این حمله هوایی و نقض حریم کشورسوریه مخابره شده است که براساس برخی ازآنها نیروی هوایی اسرائیل منطقه‌ای را در مرز مشترک لبنان و سوریه هدف قرار داده که از سوی حزب الله لبنان برای انتقال سلاح از دمشق به داخل لبنان استفاده می‌شد. برخی منابع خبری دیگر معتقدند که یک کاروان نظامی حامل سلاح برای حزب الله لبنان در جاده دمشق – بیروت هدف قرار گرفته و حتی برخی گمانه زنی‌ها حاکی از آن بود که این کاروان حامل موشک‌های میان برد ضد هوایی سام 17 سوری است که برای حزب الله لبنان فرستاده شده است.

اما آنچه دراین حادثه بسیار مهم است نیت رژیم صهیونیستی ازحمله هوایی و سکوت معنادار ارتش سوریه به این تجاوز می باشد. با توجه به اوضاع کنونی و درگیری های داخلی سوریه این حادثه می تواند چند فرضیه را محتمل سازد. اما درکل این اقدام رژیم صهیونیستی درمورد نقض حریم هوایی سوریه برخلاف منشور سازمان ملل بوده و به هرنحوی محکوم است.

1- تل آویو تاکنون بارها نسبت به وجود سلاح های شیمیایی و موشک های دوربرد سوریه و افتادن آنها به دست گروه های جهادی همچون حزب الله هشدار داده است. لذا این امکان وجود دارد که سوری ها برای جلوگیری از حملات احتمالی اسرائیل بخواهند جنگ را از نقاط دیگری همچون لبنان و توسط نیروهای حزب الله پیگیری کنند. فلذا ممکن است درجهت تقویت نیروی تسلیحاتی خود دردیگر مناطق خارج از سوریه برآمده باشند.

2- درمنطقه جمرایا که مورد حمله قرارگرفته است یکی از مراکز پژوهشی نظامی ارتش سوریه واقع شده است که وظیفه تقویت دفاعی نیروهای ارتش را به عهده دارد. این احتمال وجود دارد که تل آویو درراستای حمایت خود از مخالفان سوری و در جهت تضعیف ارتش سوریه این مرکز استراتژیک را مورد حمله قرار داده باشد.

3- به نظر می رسد که شرایط برای واکنش جدی سوریه فراهم نیست و این کشور فقط می تواند واکنش های تبلیغاتی و سیاسی نشان دهد.عدم عکس العمل نظامی ارتش سوریه به این حادثه نیز می تواند در راستای استفاده تبلیغاتی سیاسی این کشور در منفور کردن حمایت های نظامی از مخالفان سوری و برملا ساختن حقد و بغض اسرائیل نسبت حکومت دمشق بوده باشد. نیاز امروز حکومت دمشق کسب وجهه و مشروعیت خود درزمینه اقدامات ارتش علیه نظامیان مخالف می باشد.

 4- حضور کشورهایی همچون روسیه و ایران در کنار حکومت دمشق این سکوت و عدم عکس العمل ارتش سوریه را توجیه می کند. مسلماً مقامات روس و ایران مقامات دمشق را به صبر و سکوت سفارش کرده اند تا از گسترده شدن دامنه اقدامات نظامی جلوگیری کنند و اجازه بازگشایی راه نفوذ برای حملات خارجی را به کشورهای دیگر ندهند.

 5- به نظر می رسد که اسرائیل شرایط کنونی سوریه را غنیمت شمرده و خواسته در عرصه نظامی عرض اندامی کند و پیامی را به حامیان حکومت دمشق ارسال کند که هرگونه خطراحتمالی درمورد امنیت اسرائیل با برخورد سخت روبه رو خواهد شد. ضمن اینکه این احتمال وجود دارد که رژیم صهیونیستی با این اقدام تلاش کرده به نحوی واکنش نظام سوریه، ایران و روسیه را در مقابل این حمله ارزیابی کند.

اما درکل به نظر نمی رسد که این اقدام رژیم صهیونیستی تحولی ژرف در اوضاع و روند تحولات سوریه ایجاد کند لذا سکوت ارتش سوریه را نیز درهمین راستا می توان توجیه کرد که مقامات دمشق به سبب جدی نبودن موضوع علاقه ای به پیگیری و واکنش جدی به این اقدام ندارند.

حمایت:پیام‌های یک جنایت

«پیام‌های یک جنایت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛رژیم صهیونیستی که از درون با بحران‌های بسیاری مواجه است و در صحنه منطقه‌ای و جهانی نیز در مسیر انزوا قرار دارد در جنایتی دیگر مناطقی از دمشق را هدف قرار داد. جنایتی که مغایر با تمام قوانین بین المللی بوده و باید سازمان ملل برای مجازات صهیونیست‌ها اقدامی جدی صورت دهد. در کنار اهداف و دلایل یورش صهیونیست‌ها به لبنان، این حمله نکاتی چند را آشکار می سازد.

نخست آنکه صهیونیست‌ها با این اقدام نشان دادند که ادعای آنها مبنی بر حمایت از مردم سوریه امری واهی می‌باشد و آنها صرفا به دنبال نابودی و سلطه بر این کشور هستند. آنها از یک سو به حمایت از گروه‌های تروریستی می‌پردازند و از سوی دیگر خود حملات نظامی به خاک این کشور را اجرا می‌کنند تا در نهایت ویرانه‌ای را از سوریه بر جای گذارند.

دوم آنکه واکنش کشورهای غربی و سازمان ملل به تجاوز صهیونیست‌ها نیز امری قابل توجه است. آنانی که در 22 ماه گذشته با ادعای حمایت از مردم سوریه هر اقدامی را علیه سوریه صورت داده و حتی به دنبال اقدام نظامی بوده‌اند اکنون در برابر تجاوز صهیونیست‌ها به خاک این کشور سکوت و حتی از آن حمایت کرده‌اند.

جالب توجه آنکه غربی‌ها و سازمان ملل با ادعای آنکه شاید سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کند اقدام سازمان ملل را خواستار شده‌اند حال آنکه صهیونیست‌ها رسما خاک سوریه را مورد تجاوز قرار داده و در برابر آن سکوت کرده‌اند. این واکنش‌ها یک اصل را آشکار می‌کند و آنکه هدف غرب و سازمان ملل حمایت از مردم سوریه نمی‌باشد بلکه آنها صرفا به دنبال سلطه بر این کشورند.سوم آنکه، مجموع این تحولات یک اصل اساسی را در بر دارد و آن اینکه صهیونیست‌ها در کنار کشورهای غربی تهدیدی برای کل منطقه می باشند که تنها راهکار مقابله با آنها نیز حفظ مقاومت می‌باشد. آنها صرفا زبان زور را متوجه می‌شوند و واژه‌ای به نام دموکراسی و دیپلماسی برای آنها معنا ندارد لذا باید صرفا با زبان خودشان که مقاومت مسلحانه می‌باشد با آنها برخورد کند.

در این شرایط یک اصل آشکارتر گردیده و آن اینکه ملت‌های منطقه به دنبال مقابله با تجاوزگری‌های صهیونیست‌ها هستند باید در جبهه مقاومت قرار گیرند. چرا که غرب و سازمان ملل نشان داده‌اند که هرگز به مقابله با صهیونیست‌ها نخواهند پرداخت و در این راه حتی قوانین بین المللی را زیر پا می‌گذارند.

چنانکه یورش صهیونیست‌ها به سوریه رسما تجاوز به حقوق بین الملل و امنیت جهانی بوده است که شورای امنیت باید با آن برخورد کرده و صهیونیست‌ها را مورد تحریم و مجازات قرار دهد. به هر تقدیر تجاوز صهیونیست‌ها به خاک سوریه، نشان می‌دهد که راهکار ملت سوریه و کل کشورهای منطقه توجه بیشتر به مقاومت و دوری از فریبکاری‌های به اصطلاح دموکراتیک غرب و سازمان ملل می باشد.

وطن امروز:این اجنبی‌پرستان بی‌جنبه

«این اجنبی‌پرستان بی‌جنبه»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛

1-خبرنگاران، بعضا به بهانه «انتقاد» که حق مسلم خود می‌دانند، توهین می‌کنند، تهمت می‌زنند، غیبت می‌کنند، فحش می‌دهند، اذهان عمومی را تشویش می‌کنند و دروغ می‌گویند. آیا چون ما خود روزنامه‌نگاریم، می‌توانیم کتمان کنیم که لااقل بخشی از جامعه خبری، بی‌هیچ رحمی به صغیر و کبیر، «تقوای رسانه‌ای» را قربانی اصول بی‌اصول ژورنالیسم می‌کنند؟! البته امیر قلعه‌نویی آدم با‌شرفی است، و الا «اجنبی‌پرستی»، فقط مال 2 دقیقه بعضی خبرنگاران محترم است!

2-قطعا «اجنبی‌پرست» حرف بسیار گل درشتی است اما قلعه‌نویی، سالی یک بار، درشتی می‌کند و خبرنگاران، بعضا هر روز! باور کنیم؛ چیزی که اینقدر «روادارانه» عوض دارد، گله ندارد! شکایت و دادگاه و خشم و «آهای مدعی‌العموم! چه نشسته‌ای که ژنرال، از گل نازک‌تر خطاب‌مان کرد»، ندارد! اگر نقد، خوب است، چه اشکالی دارد یک بار هم امیرخان، پشت خبرنگاران را کیسه بکشد؟! و حتی اگر نقد همراه با اهانت هم سازنده است -آن طور که عده‌ای اعتقاد دارند!- چه عیبی دارد «اجنبی‌پرست»؟!

3-اما بیاییم و فرض کنیم در جامعه خبری ما هیچ اجنبی‌پرستی وجود نداشته باشد. لااقل به امیر قلعه‌نویی نمی‌توان خرده گرفت چرا که این همه خبرنگاران علیه او راست و دروغ را به‌هم می‌بافند، یک بار هم امیرخان چنین کرده! این همه بعضی خبرنگاران، سرمربی آبی‌ها را مسخره کرده‌اند؛ در ازای این همه استهزا، گمانم یک «اجنبی‌پرست»، این حرف‌ها را نداشته باشد! معفو است! یک سو، امیر قلعه‌نویی بی‌ادبیات است، سوی دیگر، جماعتی مبادی آداب و منادی ادب! حتما معفو است!! واقعا مانده‌ام؛ خبرنگارانی که این همه توصیه به «جنبه» می‌کنند، صبر و تحمل و بردباری خودشان کجا رفته؟!

پس بیاییم و بی‌خود، برای خبرنگارانی که گاه اجنبی را می‌پرستند، شأن عصمت و تنزه نتراشیم. «اجنبی‌پرست» نه شاخ دارد، نه دم! اجنبی‌پرستی در پوشش شغل خبرنگاری نیز!

4-اجنبی‌پرستی، استعاره‌ای از غاز بودن همیشگی مرغ همسایه، نزد شماری از اصحاب رسانه است! و الا آنکه بخواهد مانوئل ژوزه (بدترین مربی تاریخ پرسپولیس به حیث آمار) را بپرستد، بیش از آنکه «اجنبی‌پرست» باشد، «احمق» است! جناب کی‌روش هم با این کارنامه مثال‌زدنی‌(!؟) جایی برای پرستش باقی نگذاشته! آنی درنگ کنید؛ اگر یک مربی وطنی، ترجیحا حمید استیلی، نتایج نیم‌فصل اول پرسپولیس را می‌گرفت، چگونه با شلاق بعضی خبرنگاران بدرقه می‌شد؟! مانوئل ژوزه اما چون اروپایی است، حتی با بدترین نتایج ممکن نیز باید محترمانه نقد شود! به سلابه کشیده نشود، مسخره نشود، به هیچ برنامه زنده و احیانا زننده‌ای نیاید و پاسخگوی افکار عمومی نباشد! از ورای مقایسه رفتاری که با حمید استیلی و مانوئل ژوزه شد، آیا نمی‌توان نتیجه گرفت؛ شغل بعضی خبرنگاران، نه شغل شریف خبرنگاری، بلکه شغل کثیف اجنبی‌پرستی است؟! و از ورای مقایسه رفتاری که با امیر قلعه‌نویی و کارلوس کی‌روش شد، آیا نباید به موفق‌ترین مربی لیگ برتر ایران حق داد که بعضی خبرنگاران را اجنبی‌پرست بخواند؟! قلعه‌نویی زمان هدایت تیم‌ملی، بدون هیچ باختی و فقط به خاطر حذف در ضربات پنالتی مقابل کره جنوبی، مرد و مردانه به «90» آمد و در لفافه نقد کارشناسانه، همه رقم ناسزا و استهزا را متحمل شد، اینک اما جناب شومن، چند‌ماه بعد از باخت کارلوس خان کی‌روش به تیم‌های رده چندمی لبنان و ازبکستان، برای 4 تا نقد محترمانه، محرمانه به آپارتمان مرد پرتغالی می‌رود تا از او رخصت بگیرد!! آیا امیر قلعه‌نویی هم اینقدر نجیبانه نقد شد؟! جالب است؛ دوره کنونی، به سبب قرعه آسوده، تا الان باید از صعود تیم‌ملی به جام‌جهانی مطمئن می‌شدیم، لیکن باز هم کاسه «چه کنم، چه کنم» دست گرفته‌ایم! کارلوس کی‌روش اما به جای عذرخواهی، ژست طلبکارانه می‌گیرد و از کیفیت پایین لیگ ایران گله می‌کند!! و چرا نکند؟! او خوب می‌داند تا چه حد اجنبی‌پرستند شماری از اصحاب رسانه. قلعه‌نویی بود، تا الان جایش را به مربی دیگری داده بود، مایلی کهن هم بود، همین طور. سر دراز دارد قصه اجنبی‌پرستی... آنقدر دور و دراز که هرگز مجید جلالی، رنگ صندلی تیم‌ملی را به خود نمی‌بیند. داربی، شهرآورد بی‌خودی بود اما نه بی‌خودتر از بازی تیم‌ملی مقابل لبنان و ازبکستان!! و الحق که در قیاس با تیم‌ملی کی‌روش، داربی سرافرازانه‌ای داشتیم! واقعا اگر قرار به این نتایج تیم‌ملی بود، چه ضرورتی داشت پول زبان‌بسته مملکت را در جیب مربیان اجنبی بریزیم؟! که برای 2 تا نقد یواشکی هم، دیگر مجبور نباشیم راهی خانه طرف شویم!! آری، ما هم خبرنگار اجنبی‌پرست داریم، هم خبرنگاران اجنبی‌پرستی که از رئیس شومن‌شان خط می‌گیرند!

5-امیر قلعه‌نویی به «کلهم» گفت «کل یوم» و به «ذوب‌آهن» می‌گوید «ذبّ آهن»! جز اینها سوتی دیگر امیرخان چیست؟! قلعه‌نویی اما با نام خدا سخن می‌گوید، هنگام پیروزی و شکست، اهل بیت را فراموش نمی‌کند، قم و جمکران و زیارت امامزاده آقا علی عباسش ترک نمی‌شود، وقتی قهرمان شد، نماز شکر می‌خواند، در برهه‌های مختلف، وطن‌دوستی بی‌مثال دارد و آمار فتوحاتش با اینکه از تعداد لیگ برتر ما بالاتر است، لیکن هنگام باخت، از نقد و توهین و تهمت، فرار نمی‌کند. خوب یا بد، نه فقط سطح لیگ برتر ما از سطح تیم‌ملی بالاتر است بلکه سطح موفق‌ترین مربی این مرز و بوم نیز از سطح بعضی خبرنگاران مثلا وطنی، بالاتر است. امیر قلعه‌نویی با این همه رکورد، قطعا از سر خبرنگارنماهای اجنبی‌پرست، زیاد است، گیرم ملاک ما کوچینگ ژنرال باشد در روز داربی!

6-سوتی دادن و چند کلمه را پس و پیش خواندن، برای یک مربی فوتبال تجربی که اغلب عمرش در زمین خاکی‌های جنوب شهر سپری شده، عیب نیست. عیب آن است که عده‌ای اجنبی‌پرست، مدعی جامعه مظلوم خبرنگاری شده‌اند. همان کسانی که فردا در زردنامه‌های‌شان خواهند نوشت؛ «موفقیت پرسپولیس، بیشتر به خاطر بگوویچ است تا یحیی گل‌محمدی»! همان کسانی که امروز می‌نویسند؛ «کارلوس کی‌روش از ظرف فوتبال ما بزرگ‌تر است»! همان کسانی که دیروز نوشتند؛ «مربیگری تیم‌ملی برای قلعه‌نویی، لقمه گنده‌تر از دهان بود»! لقمه گنده‌تر از دهان اما «لقمه خبرنگاری» است، برای جماعت اجنبی‌پرست!

همه به امیر قلعه‌نویی، یک تشکر درست و حسابی بدهکاریم. ژنرال، شاید بی‌آنکه خود بخواهد ثابت کرد؛ اجنبی‌پرستی، هنوز آنقدر بد و مذموم هست که حتی صدای اجنبی‌پرست‌ها را هم درمی‌آورد... نشان به نشان خواب آشفته بعضی‌ها، قبح اجنبی‌پرستی در این دیار هرگز نریخته! ممنون گل پسر نازی‌آباد... بعد از تشر تو، حالا راحت‌تر از کارلوس مغرور انتقاد می‌کنند، حتی بعضی‌ها!



«حبیبی، مرد اخلاقگرای عرصه سیاست و فرهنگ»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم رضا سلیمان نوری است که در آن می‌خوانید؛ساده و تنها یک جمله بود؛ «دکتر حسن حبیبی درگذشت.» اما همین یک جمله برای آنان که از نزدیک چه در عرصه سیاست و چه در عرصه فرهنگ حتی برای یک بار با او برخورد کرده و همکلام شده بودند همچون آواری سنگین و خرد کننده بود. آخر او کم مردی نبود. 12 سال حضور در جایگاه معاونت اولی‌هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی،سال‌ها حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی،نمایندگی مجلس، سکانداری وزارتخانه‌های دادگستری، ارشاد، آموزش عالی،حضور در جمع حقوقدانان شورای نگهبان،تدوین پیش نویس قانون اساسی،ریاست فرهنگستان زبان وادب فارسی،هدایت بنیاد ایرانشناسی و... تنها بخشی از کارنامه سراسر درخشان او در سال‌های پس از انقلاب است. کارنامه ای که به گواه تمام افرادی که در هرکدام از این مجموعه‌ها با او همکار بوده‌اند به هنگام فعالیت در آنها یک اصل را همیشه ودر همه حال رعایت می‌کرد. اصلی با عنوان «اخلاق مداری و اخلاق گرایی». آری دکتر حسن حبیبی نماد مشخص فعالیت اخلاق محور در تمام عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بود. او در طول سال‌های سال خدمت خود به ایران اسلامی‌ همیشه و در همه حال در مواجهه با منتقدان خویش چه آن زمان که به‌دلیل الگو برداری از برخی قوانین اساسی کشورهای اروپایی به هنگام تهیه پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی‌غربگرا خوانده شد و چه آن زمان که به‌دلیل تلاش برای حفظ فرهنگ وهویت ایران زمین با تاسیس بنیاد ایرانشناسی، ملی گرا و باستان گرا خطاب شد از جاده اخلاق و انصاف خارج نشد و با صبر و متانت به ایشان پاسخ داد.

آن‌گونه که همان منتقدان به مریدان اندیشه وتفکر وی تبدیل شدند. حبیبی برپایه آموزه‌های دینی که بدان معتقد بود سیاست را نه برای سیاست و کسب جاه و مقام دنیوی بلکه برای جلب خشنودی پروردگار و نیز نگاه داشت حق و حرمت مردمی‌که برای پیروزی وحفظ انقلاب اسلامی‌بسیاری از عزیزان خود را در دوران انقلاب ودفاع مقدس از دست داده بودند پیشه خود کرده بود. برهمین اساس نیز آنگاه که دریافت صحنه سیاست کشور در حال آلوده شدن به مسائلی است که دیگر او و امثال او توان مقابله با آنها را ندارند برای حفظ کمالات انسانی فعالیت در عرصه فرهنگ را یگانه اندیشه خود قرار داد و تلاش کرد با اندیشه بلند، ایمان استوار و تجربه گران‌سنگ سال‌ها حضور در عرصه سیاست نسلی جدید از مردان فرهنگی را پرورش دهد که حفظ اخلاق وکرامت انسانی در کنار حفظ فرهنگ وهویت ایرانی و اسلامی‌این سرزمین یگانه تفکر و اندیشه‌شان باشد.تلاشی که بی شک ثمره آن را در سال‌های آینده با بروز حبیبی‌های دیگر در عرصه و سیاست این مرز و بوم خواهیم دید. یاد این سرمایه ارزشمند ملک و ملت و الگوی کامل اخلاق و خردگرایی در ایران پس از انقلاب گرامی‌باد.

آرمان:حسن حبیبی؛ انقلابی، فکور و مظلوم

«حسن حبیبی؛ انقلابی، فکور و مظلوم»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر صادق زیباکلام است که در آن می‌خوانید؛مرحوم دکترحسن حبیبی انقلابی‌ای بود که از بسیاری جهات با انقلابیون دیگر تفاوت‌هایی داشت. نخستین ویژگی دکترحبیبی مظلوم بودنش بود. او نه‌تنها مظلوم مبارزه می‌کرد، بعد از انقلاب هم مظلوم کار می‌کرد و مظلوم هم فوت شد. شاید اگر کسی دیروز صبح در جلوی فرهنگستان که در تمام سال‌های کاری به آن عشق می‌ورزید کار کردن برای آن را به هر کار اجرایی دیگر ترجیح می‌داد، حاضر شود اصلاً در جریان فوت حسن حبیبی قرار نمی‌گرفت. رادیو و تلویزیون ترجیح داد که همان برنامه‌های خودش را ادامه دهد و چندان وقتی برای انعکاس این خبر تخصیص ندهد.

رسانه‌های دیگر هم خیلی اصراری نداشتند که مرگ حبیبی را در بوق و کرنا کنند.حبیبی به هر حال تا آخرین روزی که زنده بود به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وفادار ماند بنابراین از دید برخی رسانه‌ها او خیلی مرده‌ای نبود که برایش ویژه برنامه بگذارند و در مراسم از دست رفتنش مویه و سوگواری به راه بیاندازند. این فقط داخلی‌ها نیستند که طاق شال ترمه را فقط برای برخی پهن می‌کنند. اما «سیاسی‌کاری» به کنار، حسن حبیبی انسانی فرهیخته، بزرگوار و به تمامت نجیب بود.

از بزرگواری و صداقتش همین بس که برخلاف خیلی از چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی که به هر حال در طول عمر سیاسی‌شان درگیر کشمکش‌های سیاسی، خطی، جناحی و جنگ قدرت می‌شوند، حسن حبیبی انصافاً این‌گونه نبود. از سال‌های اواخر دهه 1330 وارد مبارزات سیاسی شد. ملی بود به‌معنای پیروی از دکترمحمد مصدق. در اروپا هم از بانیان و موسسین مبارزات خارج از کشور علیه رژیم شاه بود. با محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور حشر و نشر داشت. حسن حبیبی هم به‌تدریج و با به راه افتادن امواج اسلامگرایی انقلابی و سیاسی از اواسط دهه 1340 از جبهه ملی و کنفدراسیون فاصله گرفته و به سمت جریانات اسلامگرا رفت.

آشنایی با مرحوم دکتر علی شریعتی در نیمه دوم دهه 1340 بر حسن حبیبی تاثیر زیادی گذارد. حبیبی اگرچه تمایلات زیادی به اسلام انقلابی دهه 1340 که توسط سازمان‌های انقلابی اسلامگرا و دکتر علی شریعتی به راه افتاده پیدا کرد، اما به لحاظ منش مباررزاتی همچنان روشش با شریعتی وحتی فعالین انجمن‌های اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا تاحدودی متفاوت بود. همین تفاوت در منش و روش زندگی بود که او ضمن دوستی عمیق با صادق خطیب‌زاده، صادق طباطبایی و بسیاری از چهره‌ها و شخصیت‌های دیگر سبک و سیاق خودش را داشت.

به‌علاوه آن سبک و سیاق مظلوم، آرام، متین و شاید بالاتر از همه اهل مطالعه و محقق بودن، سبب شد تا او با شخصیت‌های دیگر نهضت از جمله مرحوم شهید بهشتی، مرحوم مهندس بازرگان و بالاتر از همه آیت‌الله طالقانی هم نزدیک شود. آیت‌الله طالقانی را در حد پدر و برادر بزرگ‌تر دوست می‌داشت و نسبت به مرحوم بازرگان هم احترام عمیقی قائل بود.
سبک و سیاق اجتماعی و سیاسی حسن حبیبی سبب می‌شد تا درحالی که بسیاری در دوران انقلاب در پاریس سرگرم امور روزمره مبارزه باشند، او به فکر تدوین و تنظیم قانون اساسی نظام اسلامی جدید باشد. او به همراه یکی، دو نفر دیگر و با هماهنگی با امام خمینی(ره) مقدمات تدوین پیش‌نویس قانون اساسی جدید را از همان زمانی که امام در پاریس بود، شروع می‌کند. بعد از انقلاب تدوین پیش‌نویس قانون اساسی جدی‌تر می‌شود و حسن حبیبی به همراه آیت‌الله بهشتی، دکتر ناصر کاتوزیان، ناصر مینایی و جمعی دیگر پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را تدوین کرده و به امام می‌دهند.

حسن حبیبی یک چند ازراه و روش و سبک و سیاق معمولی‌اش فاصله گرفت و در انتخابات پنجمین دوره ریاست جمهوری نامزد شد. اما به زودی دریافت که او برای آن قبیل امور خلق نشده. آیت‌ا... هاشمی‌رفسنجانی نخستین رهبر سیاسی بود که حسن حبیبی و توانایی‌های ساکت اما عمیق او را کشف کرد. با اینکه کابینه هاشمی نیز کابینه تکنوکرات بود، اما آقای هاشمی متوجه شد که حسن حبیبی معاون اول بسیار توانمند، فرهیخته، باسواد و با فرهنگی می‌تواند باشد. هاشمی متوجه شد که حسن حبیبی ازمرحوم فروغی چیزی کم ندارد. با این تفاوت که بسیار مذهبی و متدین است.

سیر تحولات، کارکرد و کارآیی حسن حبیبی به هاشمی‌رفسنجانی نشان داد که او در انتخاب او درست تشخیص داده است. به‌رغم تردیدهای بسیاری از اطرافیان و نزدیکان آقای هاشمی، هر روز که از همکاری حسن حبیبی با آقای هاشمی می‌گذشت، حسن انتخاب حسن حبیبی در پست معاون اولی بیشتر و بیشتر هویدا می‌شد.

بنابراین تصادفی نبود که رئیس دولت اصلاحات هم پا جای پای هاشمی گذارد و همچنان مرحوم دکتر حسن حبیبی را دست‌کم در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش درهمان سمت معاون اولی نگه داشت. اما در دور دوم هم به دلیل وضع مزاجی دکتر حبیبی و هم اینکه بعد از 12 سال کار مداوم معاون اولی احساس می‌کرد که نیاز به آرامش و سبک‌تر نمودن کارهای اجرایی دارد، با وساطت آقای هاشمی و موافقت رئیس‌جمهور جای خود را به دکتر محمدرضا عارف داد. از سال 80 به بعد نیز عمده وقتش را در فرهنگستان گذراند. کاری که به آن عشق می‌ورزید و کاری که با طبع و خلقیات فکری و فرهنگی او نیز دمخور بود.

سال‌های دهه 1380 برای آن مرحوم نیز یادآور دهه 1340 زندگی‌اش بود. از یک سو تحولات سیاسی ایران را می‌نگریست و از سوی دیگر به تعصبات فکری، فرهنگی و مطالعاتی که به آن عشق می‌ورزید مشغول بود. کامل‌ترین جمله‌ای که در مورد مرحوم دکتر حسن حبیبی می‌توان گفت این است که حبیبی بدون تردیدیک انقلابی بود، میهنی انقلابی که پیش از آن که به تفنگ مسلح باشد، به کتاب و تفکر مسلح بود. روحش شاد.

شرق:دو سناریو، دو تحلیل

«دو سناریو، دو تحلیل»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن می‌خوانید؛حمله اسراییل به سوریه با اظهارنظرهای متفاوت پیچیده شده، و نبودن خبر دقیق و منبع مستقل و همچنین واکنش نشان ندادن اسراییل ارزیابی در مورد این موضوع را دشوار کرده است. سوریه گزارش کرده که هواپیماهای اسراییلی به یک مرکز تحقیقات نظامی حمله کرده‌اند و برخی منابع لبنانی نیز گفته‌اند که هدف این هواپیماها یک ستون نظامی سوریه بوده که برای گروه‌های شبه‌نظامی لبنان موشک حمل می‌کرده است. این دو گزینه هریک به نوعی و با تحلیلی می‌تواند قابل قبول باشد. اظهارات دولتمردان سوری از آن جهت می‌تواند صحت داشته باشد که اکنون که سوریه درگیر جنگ داخلی است و نیروهای اپوزیسیون و نیروهای دولتی پا‌به‌پای هم در حال جنگ و برخورد با یکدیگرند، اسراییلی‌ها از تضعیف سوریه خرسندند.

درگیری‌های گسترده داخلی سوریه با از بین بردن امکانات زیربنایی، سوریه ضعیف و گرفتاری را به ارث خواهد گذاشت که مطلوب اسراییل است. این در حالی است که تا چندی پیش اسراییل از ماندن دولت اسد استقبال می‌کرد چراکه دولت اسد اگرچه حامی مقاومت است اما دولتی مسوولیت‌پذیر است و در طول 50 سال حکومت خاندان اسد بر سوریه هیچ‌گاه حمله‌ای از جانب سوریه به اسراییل اتفاق نیفتاد و مرز سوریه و اسراییل، امن‌ترین مرز سوریه بود.

اما امروز اسراییل نگران سوریه پس از اسد و روی کار آمدن نیروهای افراطی نیست و از هرج‌ومرج کنونی نهایت استفاده را به نفع خود می‌برد. بنابراین اگر سناریوی اول یعنی حمله اسراییل به مرکز نظامی سوری، صحت داشته باشد و جنبه تبلیغاتی نداشته باشد، می‌تواند به دولت سوریه کمک کند تا به طرز جدی‌تری همکاری  مخالفانش با صهیونیست و کشورهای غربی را اثبات کند. امری که طبیعتا به ضرر مخالفان و به نفع اسد تمام خواهد شد اما سناریوی دوم حمله اسراییل به کاروان حامل سلاح برای انتقال به لبنان و نیروهای مقاومت است.

این مساله همواره از نگرانی‌های اسراییل بوده و طبیعی است که در شرایط کنونی این حساسیت بیشتر شده باشد. در واکنش به این اقدام اسراییل کشورهای منطقه‌ای باید گزینه خویشتنداری را مدنظر قرار دهند چراکه با توجه به جنگ داخلی سوریه، هرگونه دخالت خارجی اوضاع را از این نیز پیچیده‌تر می‌کند.

ابتکار:آیا سیاستمدار کهنه کار وارد می‌شود؟

«آیا سیاستمدار کهنه کار وارد می‌شود؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛این روزها دامنه گمانه زنی‌ها پیرامون انتخابات ریاست جمهوری 92 به هاشمی رفسنجانی رسیده است. فارغ از این که این گمانه چقدر با واقعیت خارجی سازگار باشد نمی‌توان صحنه ای از تحولات سیاسی ایران را در نظر داشت و مرد تمام فصول سیاست یک پای ثابت آن نباشد! هاشمی مرد عزا و شادی‌های سیاست ایران است. هر گروهی که برای بالا کشیدن خود نیاز به نردبانی دارد به او متوسل می‌شود روزی او را تا مرز معمار انقلاب و امیر کبیر ایران بالا می‌کشند تا از این راه برای خود نمدی بسازند.

روزی هم از او دایی جان ناپلئون وقایع خوشایند و ناخوشایند تصویر میکنند. مدتهاست که هر اظهار نظرش محمل و بهانه انواع انگها, تهمت‌ها و حملات گروه‌های اصولگرا قرار می‌گیرد. شاید در طول انقلاب هیچ کس به این اندازه منزلتش در دو سر قطب جا به جا نشده است! بی تردید بخشی از این دوگانگی‌ها برآمده از ویژگیهای شخصیتی خود آقای هاشمی است. شخصیتش پیچیده, پیش بینی ناپذیر و دارای کاریزمای سیاسی است.

ظرفیت فحش خوریش بی نهایت است آنچنان که ظرفیت تعریف پذیریش نیز در اوج است. او به نیکی می‌داند که کجا سکوت کند و در کجا لب به سخن بگشاید. اگر چه سیره اش در میانه ایستادن است! اما همین مشی را به گونه ای اعمال می‌کند که می‌تواند در لحظه مناسبات را به هم ریزد! منزلتش در بین اصولگرایان سنتی به حدی است که پیر اصولگرایان یعنی جناب عسگراولادی برای دفاع از هاشمی این روزها سپر امواج حملات و مورد کین بسیاری از دست پرورده‌های خود قرار گرفته است.

هاشمی برای بخش مهمی از روحانیت قدیمی همچون ائمه جمعه کلانشهرهاونمایندگان ولی فقیه برخی استانهای بزرگ وحتی برخی مراجع همچنان همان هاشمی دهه هفتاد می‌باشد و حرمت همان روز‌ها را برایش قائلند وهمزمان نقش یک منجی در بین اصلاح طلبان ناامید را عهده دار است. آنان چشم به نقشهای این کهنه سیاستمدار ایران دوخته اند و امید آن دارند که با ایفای نقش وصایتی یا ولایتی اش شاهد گشایش در بخت‌های فروخفته باشند.

یکی از ویژگی‌های شاخصش انتخاب راههای موازی برای رسیدن به مقصود واحد است. پاسخ منفی اش به اصرار علاقه مندانش به حضور در صحنه انتخابات پیش از آنکه حکایت یک استراتژی باشد به یک تاکتیک انتخاباتی تفسیر می‌شود.عده ای معتقدند که او از فعل معکوس استفاده کرده است بله را در قالب نه می‌گوید.هاشمی در سال 84 با همین متد تا لحظه آخر همگان را در هاله ای از بیم و امید قرار داد.ولی ناگهان تصمیم به حضور گرفت. اکنون هم بسیاری و از جمله نگارنده, اعتقاد آن دارند که او در نهایت به دلایل زیر تصمیم به حضور خواهد گرفت.

1. هاشمی محور انتقاد به شرایط اداره کشور ظرف 7 سال گذشته بوده است. شاید در برآوردش ودر این پایان سن 78 سالگی می‌خواهد آنچه را که از دست رفته می‌بیند تدارک کند.

2.در گمانه او پر کردن رخنه‌های ایجاد شده در توان نیروهای درجه 2 نیست.و این وظیفه را متوجه شخص خود می‌بیند به عبارتی برای خود رسالت جبران قایل می‌باشد.

3.هاشمی از دور افتادن نسبت به مناسب رسمی نتیجه خوشایندی نگرفته است و به دور ماندن را دلیل سوء استفاده مخالفانش و تلاششان برای ایجاد تقابل بین او و رهبری می‌داند. چنانچه سکوتش در مقاطع مختلف به بی بصیرتی و مواضعش به تقابل با انقلاب تفسیر شده است.

4. گویا هاشمی هم می‌داند که رقابت انتخابات ریاست جمهوری بدون حضور او باعث به وجود آمدن انتخاباتی درجه دو با حضور چهره‌های درجه دو خواهد بود. که اگر این گمان درست باشد بی تردید نمی تواند انتخابات با مشارکت حداکثری صورت پذیرد.

5. هاشمی در نقطه ای که قرار گرفته است چیزی برای از دست دادن ندارد او هرچه برچسب و نسبت ناروا بوده خورده شاید تصمیم دارد که برش کنونی زندگی خود را با این موقعیت انقلاب پیوند دوباره زند و به معنای واقعی خود را به عنوان مرد بحران‌ها و تصمیمات بزرگ جاودانه سازد به هر حال برای راست آزمای گمانه‌ها چشم به تحولات روزهای آینده خواهیم داشت.

بهار:ادب مرد و دولت او

«ادب مرد و دولت او»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم هادی خانیکی است که در آن می‌خوانید؛
تشییع سنگین و حزین دکتر حسن حبیبی از بنیاد ایران‌شناسی رویه دیگری از زندگی او بود؛ زمینه‌ای برای بازخوانی سطوح و سطوری از تاریخ انقلاب. همه آن‌ها که آمده بودند در جایی از سه ساحت زندگی او که به تعبیر خودش «جامعه، فرهنگ و سیاست» بود، ایامی را با او به سر کرده بودند. خواندن دکتر حبیبی در هر یک از این سه ساحت گفته‌ها و نا‌گفته‌های فراوان دارد. دکتر حبیبی کم‌تر خاطره گفت و از آن کم‌تر خاطرات نوشت، به رغم آن‌که گفتنی‌ها و شنیدنی‌های بسیار داشت. نسل فرهنگی و سیاسی ایران بیش‌تر او را در نخستین سال‌های دهه 50 با ترجمه کتاب «دیالکتیک یا سیر جدالی در جامعه‌شناسی» گورویچ و «افضل‌الجهاد» عمار اوزگان شناخت.

اولی زمینه‌ای بود برای اندیشیدن درباره مسائل معرفتی روز در داخل و دومی ‌برانگیزاننده‌ای برای مبارزه سیاسی در خارج از کشور. البته نسل‌های پیش از این نیز به تعبیر خود او حسب حال یک دانشجوی کهنسال را در مبارزه‌های سیاسی ِ دهه‌های 30 و 40 دانشگاه تهران از یاد نبرده‌اند. حبیبی «حقوق‌دان- سیاست‌ورز» که از آستانه انقلاب با تدوین «نخستین پیش‌نویس قانون اساسی» و عضویت در شورای انقلاب شهرتی بیشتر یافت، سطح دیگری از حیات اجتماعی و سیاسی کسی است که از عرصه دانش و فرهنگ نیز غایب نشده است. پس از این حبیبی «سیاست‌مدار و دانشمند» را در صحنه‌های گوناگون اجرایی کشور می‌توان حاضر دید.

حیات اجرایی او در سه قوه و حضور موثرش در همه دولت‌های پس از انقلاب- منهای دولت‌های نهم و دهم- داشته‌ها و دشواری‌های زندگی توامانِ «دانش‌ورانه و سیاست‌مدارانه» را در گذار‌های گوناگون این ایام نشان می‌دهد. دکتر حبیبی در جایگاه‌های حقوقی که داشت به حقوق اساسی مردم پایبند ماند و در هر جایگاه اجرایی که نشست حرمت و حق اصحاب اندیشه و علم را از یاد نبرد.

«دکتر حبیبی سیاست‌مدار و دانشمند» از این پس بیش‌تر چهره‌ای «دولت‌مرد» دارد اما با کارنامه درخشانی از اخلاق دولت‌مردی، یعنی فروتنی، ادب، مدارا و دوری از دروغ و ریا. او همواره اصرار داشت که دروغ نگوید حتی در آن‌جا که هر راستی را نمی‌توانست بگوید. از زندگی آمیخته به قدرت و ثروت و منزلت پیوسته فاصله می‌گرفت ولی در نزدیکی با نخبگان و فرودستان همیشه در کار کاهش فاصله‌ها بود.

زیستن در دنیای تو در توی سیاست، فرهنگ و دانش سخت است و جانکاه مگر آن‌که لطف خداوند سینه‌ها را گشاده‌تر کند و دیده‌ها را باز‌تر. به گمانم دکتر حبیبی توانست از این لطف خداوند به مدد سرمایه بزرگی که از ایمان و ادب داشت، برخوردار شود. درباره اندیشه و کار او می‌توان از زوایای گوناگون نوشت اما از این «ادب» او به آسانی نمی‌شود گذشت.

شاید مناسب باشد که در سوگ او هم از زبان شیرین و قلم دلنشین دوست دیرین‌اش «گل‌آقا» در این‌باره برای او مرثیه‌ای بسازیم آن‌جا که کاریکاتور دکتر حبیبی به این سرمشق او مزین است که «ادبِ مرد به زِ دولت اوست» و چه کسی است که مشق‌های نا‌نوشته این ایام را باز نخوانده باشد که «ادبِ مرد به زِ دولت اوست».

دنیای اقتصاد: تاملی بر طرح هدفمند کردن یارانه‌ها

«تاملی بر طرح هدفمند کردن یارانه‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم طهماسب مظاهری است که در آن می‌خوانید؛در سال‌های پس از پایان جنگ تحمیلی، برنامه‌های اصلاح ساختار اقتصاد در قالب طرح تعدیل، طرح ساماندهی اقتصاد، سیاست‌های کلی و تبیین اصل 44 قانون اساسی و برنامه‌های 5 ساله توسعه تهیه و تدوین شد.

هدفمند‌سازی یارانه‌ها یکی از بخش‌های اصلی در این برنامه‌ها و طرح‌ها بوده است. طراحی صحیح و اجرای مدبرانه هدفمند‌سازی یارانه‌ها، می‌تواند عدالت اجتماعی، صرفه‌جویی در بودجه دولت، صرفه‌جویی و استفاده بهینه از انرژی را به ارمغان بیاورد که هر یک از این دستاوردها در حد خود مهم و تاثیرگذار است، لیکن مهم‌ترین دستاورد هدفمندسازی، توجیه پذیر کردن سرمایه‌گذاری و تولید کالا و خدماتی است که قبلا یارانه می‌گرفتند و قیمت فروش آنها کمتر از هزینه تولید آنها بوده‌است.

جلوه اولیه طرح هدفمند‌سازی یارانه، گران شدن قیمت انرژی و برخی کالاهای اساسی است که به نوبه خود موجب کاهش مصرف و کاهش کسری بودجه دولت می‌شود و دولت را در ارائه سایر خدمات خود توانمند‌تر می‌کند، اما مهم‌ترین دستاورد هدفمند‌سازی یارانه‌ها باید این باشد که قیمت کالا و خدمات پس از اجرای طرح هدفمندی، معنی اقتصادی پیدا کند و به اصطلاح علامت صحیح به‌سرمایه‌گذاران بدهد. علایم اقتصادی قیمت‌ها موجب تشویق سرمایه‌گذاری، فعالیت اقتصادی و رشد تولید کالا و خدمات و در نهایت تولید ثروت جامعه می‌شود. فشار اولیه ناشی از افزایش قیمت کالا و خدمات از دو طریق کنترل و مهار می‌شود:

اول- سیاست‌های جبرانی از قبیل اصلاح حقوق و دستمزد یا پرداخت‌های جبرانی به مردم. این ابزار در کوتاه‌مدت می‌تواند قدرت خرید مردم کم درآمد را حفظ کند و معیشت آنان را از آسیب مصون بدارد. اثر این ابزار فوری است و در عین حال کوتاه‌مدت.

دوم- رشد سرمایه‌گذاری و تولید کالا و خدمات و رونق اقتصادی ناشی از آن که با یک تاخیر زمانی جلوه‌گر شده و تولید ثروت و اشتغال و رفاه جامعه را به ارمغان می‌آورد.

گران کردن کالا و خدمات، بدون اتخاذ سیاست جبرانی، به معیشت مردم کم‌درآمد و افراد دارای درآمد ثابت و حقوق بگیران آسیب جدی می‌زند. باید آنان را در قبال موج گرانی ناشی از حذف یارانه‌ها حمایت نمود. از طرفی حذف یارانه‌ها و گران کردن کالا و خدمات و اتخاذ سیاست جبرانی، بدون اینکه فضای کسب‌وکار سالم و رقابتی و مناسب برای سرمایه‌گذاری و تولید فراهم باشد، منجر به این می‌شود که برای مدتی کوتاه، ارقام پرداختی بابت سیاست‌های جبرانی به مذاق گیرندگان آن شیرین باشد؛ اما پس از مدت نسبتا کوتاهی، افزایش قیمت کالا و خدمات، هزینه‌های بیش از آن ارقام را به خانواده‌ها تحمیل می‌کند. از طرفی هزینه‌های دولت نیز زیادتر می‌شود و دولت مواجه با کسری بودجه‌ای بسیار بیشتر از کسری بودجه قبلی می‌شود. تعهداتی که به مردم داده شده و لزوم تامین هزینه‌های دولت، دولت را مجبور به اتخاذ روش‌های مختلف برای تامین کسری بودجه می‌کند که خود موجب تشدید تورم می‌شود و عملا اقدام اولیه دولت درخصوص هدفمند‌سازی یارانه‌ها را خنثی می‌کند.

امروز مرحله اول هدفمندی یارانه‌ها اجرا شده است. سیاست جبرانی آن با همه ویژگی‌هایش انجام شده، لیکن دو عامل موجب شده که امکان بهره‌گیری از مرحله اول طرح هدفمندی یارانه‌ها برای رشد سرمایه‌گذاری و فعالیت اقتصادی و تولید ثروت تحقق نیابد.

عامل اول سیاست‌های اقتصادی دولت و عامل دوم تاثیر تحریم‌های اقتصادی است. ویژگی‌های این دو عامل به نوعی در نظام اقتصادی ما به هم تنیده شده که در نفی انگیزه‌های سرمایه‌گذاری و تولید، به صورت مکمل تاثیرگذار شده‌اند. دولت تا چندی پیش تحریم‌ها را کاغذ پاره می‌نامید و امروز آثار و تبعات سیاست‌های ناپخته اقتصادی را هم به گردن تحریم‌ها می‌گذارد.

مستقل از میزان تاثیر هر یک از دو عامل، آنچه مسلم است فضای کسب‌وکار فعلی، مشوق سرمایه‌گذاری و تولید نیست. بنابراین دستاورد اصلی و مهم هدفمندی یارانه‌ها، که رشد تولید و سرمایه‌گذاری و ایجاد ثروت است، در اجرای مرحله اول هدفمندی یارانه‌ها حاصل نشده و رونق اقتصادی مورد انتظار از آن به صحنه نیامده است. در چنین شرایطی سیاست‌های جبرانی مرحله اول کارآیی خود را از دست داده است. تورم ناشی از اجرای ناصحیح و غیرمدبرانه آن طرح هم جلوه گر شده و کسری بودجه دولت در تامین هزینه‌های دولت، سنگین تر شده است. در چنین شرایطی، بحث اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها مطرح است و ارقام متفاوتی برای آن مطرح می‌شود.

مستقل از اینکه در مرحله دوم، دولت قیمت چه کالاهایی را به چه میزانی می‌خواهد بالا ببرد، این نکته بسیار کلیدی و قابل توجه مطرح است که فضای کسب‌وکار حاکم بر کشور، برای رشد سرمایه‌گذاری و تولید نامناسب است و اجرای مرحله دوم منجر به رشد سرمایه‌گذاری و تولید نمی‌شود. شرایط لازم برای اینکه افزایش مجدد قیمت انرژی و کالا و خدمات منجر به رشد سرمایه‌گذاری و تولید شود و رونق اقتصادی ناشی از آن موجب ایجاد شرایط تعادلی در اقتصاد کشور شود، فراهم نیست. در این شرایط، اجرای مرحله دوم و افزایش مجدد قیمت‌ها باید با تامل دقیق روی پیامدهای منفی محتمل صورت بگیرد.

توصیه مشفقانه به دولت و مجلس شورای اسلامی این است که قبل از هر افزایش قیمت جدید، برای اصلاح فضای کسب‌وکار تدابیر عملی اندیشیده و اجرا شود و زمانی اجازه اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها داده شود که آمادگی و انگیزه برای سرمایه‌گذاری و تولید در مردم و کارآفرینان ایجاد شده باشد. دولت در زمان اجرای مرحله اول طرح، آن را به عمل جراحی تشبیه نمود و این تشبیه خوبی بود. عمل جراحی که با مطالعه و دقت و توسط پزشک حاذق انجام شود، شفای اساسی را در پی دارد؛ لیکن عمل جراحی بی دقت و بدون تدارک الزامات مورد نیاز، شفابخش نیست و خسارت‌زا خواهد بود.

خلاصه اینکه: هدفمند کردن یارانه‌ها طرحی برای اصلاح ساختار اقتصادی است و اگر پخته و سنجیده طراحی شود و توسط مجریان با کفایت اجرا شود عدالت اجتماعی، صرفه‌جویی در مصرف انرژی و در نهایت رونق سرمایه‌گذاری و تولید و اشتغال را به ارمغان می‌آورد. این طرح با گران کردن قیمت انرژی و برخی کالاهای اساسی شروع می‌شود. آنچه این گران کردن را توجیه می‌کند، آثار و دستاوردهای مثبتی است که در صورت اجرای صحیح آن حاصل می‌شود. این دستاورد مثبت، در سرمایه‌گذاری و رشد تولید و رونق اقتصادی بعد از اجرای هدفمندی حاصل می‌شود.

امروز به دلیل سیاست‌های نادرست اقتصادی ، فضای کسب‌وکار و انگیزه‌های سرمایه‌گذاری و تولید فراهم نیست. افزایش مجدد قیمت‌ها در این فضا، به رونق اقتصادی و رفاه جامعه منجر نمی‌شود. طراحی ضعیف و اجرای غلط و مدیریت ناصحیح طرح، نه تنها دستاورد‌های مثبت موعود را به دست نمی‌دهد، بلکه می‌تواند تورم و گرانی و کسری بودجه دولت را تشدید و به تبع آن، زندگی و معیشت مردم کم درآمد را تحت فشار قرار دهد.
 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها