ریشه‌های کشف حجاب

مساله تحول‌خواهی و تغییر سبک و فرم زندگی در ایران بعد از جنگ‌های ایران و روس و شکست ایرانیان در برابر غرب به‌طور جدی به صورت خاستگاه طبقات نخبه و بعد در طول زمان به‌عنوان خاستگاه طبقات مردم عادی درآمد. دو جریان عمده در این باره تلاش کردند؛ گروه اول کسانی بودند که باور داشتند ما باید به حقیقت اسلام و فرامین ناشی از آن برگردیم و دور ماندن و فاصله گرفتن از حقیقت اسلام باعث چنین شرایطی شده است.
کد خبر: ۵۳۵۵۸۸
ریشه‌های کشف حجاب

گروه دوم کسانی بودند که با توجه به آشنایی حداقلی که با دنیای غرب پیدا کرده بودند به این باور رسیدند که باید سلوک خود را براساس مفروضات دنیای جدید تغییر دهیم و حیات اجتماعیمان در مسیری که غرب پیموده، ادامه پیدا کند تا بتوانیم به آنچه غربیان به آن رسیده‌اند و پیشرفت و قدرت یافته‌اند دسترسی پیدا کنیم.

صرفنظر از درستی یا نادرستی درک این طیف از ایرانیان از آنچه که در اروپا به‌وقوع پیوسته است، نوعی برداشت افراطی نسبت به آنچه که در غرب رخ داده است در این سو وجود داشت و همین طرز تلقی بود که همه سرمایه‌های ملی و اخلاقی ما را به طرز نابخردانه‌ای هدف قرار داد و از جمله این سرمایه‌ها نوع پوشش و لباس ظاهری مردم ایران بود.

این بازخوانی مجدد الزاما در پس تلقی‌های روشنفکرانه یا برداشت‌های معطوف به پیشرفت یا ترقی نبود و نوعی حس تقلیدگرایی و همچنین اشرافی مسلکی و به عبارتی شهوت‌خواهی را نیز در پی داشت، لذا یکی از حوزه‌هایی که در این دوره بشدت بین طیف‌های مختلف از غربگرایان ، متمایلان به آنها و اشرافیت سنتی و جریان‌های ضداسلامی مورد توجه قرار گرفت نوع پوشش زنان بود.

خاصه آن‌که این نوع پوشش به همان میزان که با مساله غیرت دینی در جامعه ایران تعارض داشت به همان میزان نیز می‌توانست در انگیزش تمایلات و خواست‌های طیف‌های غیرمتدین و ناپایبند جامعه ما موثر باشد و به عبارتی برخواست‌های شهوانی جمعیتی صحه بگذارد.

ازسویی دیگر ما با یک موج قابل توجهی از سوی جهان مسیحیت مواجه بودیم و آن تلاش برای مسیحی‌سازی در دنیای اسلام بود، نکته‌ای که در طول تاریخ مطالعات تاریخ ایران همواره از سوی مراکز دانشگاهی مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفته است و بعد از اتفاقاتی که در جنگ‌های صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان رخ داد و از سویی دیگر رویدادهایی چون حضور مسلمانان در اروپا بعد از جنگ ملازگرد و پیروزی عثمانی‌ها برغربی‌ها و ناکامی‌های پی‌درپی غرب در غلبه بر جهان اسلام، اروپاییان را وارد مرحله جدیدی از مواجهه با مسلمانان کرد و آن هم سیاستی بود که از سوی راجر بیکن، سیاستمدار انگلیسی بر آن تاکید شد و آن سیاست مسیحی‌سازی از طریق پروژه‌های تبلیغی و فعالیت‌های فرهنگی در سرزمین‌های اسلامی بود.

یکی دیگر از این حلقه‌ها، مجموعه‌های معارض با تشیع و در تعارض با اسلام است. این مجموعه‌ها نه از حیث پیوند و تبعیت در غرب بلکه از حیث تجدید نظر طلبی در دنیای اسلام به نقد قوانین و شریعت و سلوک مردم پرداختند و به آنچه که در داخل حوزه جهان اسلام و کشور شیعه جریان داشت به‌شیوه‌های مختلف ایرادات اساسی وارد کردند. از سویی دیگر پیوند میان همه این جریان‌ها گروهی بودند که دعاوی جدیدی را در حوزه زنان به راه انداختند.

این مدعیات نیز تحت‌تاثیر ادبیات فمینیستی حاکم بر غرب به‌وجود آمده بود. حاصل ضرب همه اینها، پدیده جدیدی از قدرت بود که برآمده از همه این جریانات معارض با اسلام بوده و آن هم حکومت پهلوی بود.

جریان‌های مهم در زمینه کشف حجاب

اولین جریانی که باید آن را در مساله کشف حجاب در ایران به عنوان یک جریان بسیار مهم شناخت، روشنفکری سکولار و غربگرا در ایران است. این طیف روشنفکری بشدت به‌دنبال ترجمه چهره‌ای غربی از ایران بوده است.

مطالعه و خوانش نوشته‌های نویسندگانی چون میرزافتحعلی آخوندزاده، میرزاملکم‌خان، تقی‌زاده و فروغی در این خصوص و بقیه روشنفکران دوره اخیر آشکار می‌سازد که یکی از حوزه‌های مورد توجه آنها موضوع حجاب و پوشش زنان بوده است.

آنان از حجاب زنان ایرانی به عنوان خیمه سیاه متحرک و مایع کدورت ذهن و روح و روان یاد می‌کردند؛ ضمن آن‌که به استناد به فرم جدید پوشش جدید زن در اروپا مدل لباس و پوشش زن بی‌حجاب در غرب را مایه آرامش و نشاط‌انگیزی و همچنین افزایش قدرت کار در بین مردمان اروپایی تلقی می‌کردند بنابراین یکی از جدی‌ترین محورهای بحث کشف حجاب، تبارشناسی روشنفکران غرب گرا در مساله کشف حجاب است.

نقش روشنفکران در این حوزه تاکنون در ایران ناشکافته مانده است. تصویب قوانین در مجالس سوم و چهارم که در اختیار حزب اجتماعیون عامیون به رهبری تقی‌زاده بود در زیر قانون متحدالشکل کردن لباس‌ها از جمله اقداماتی است که قبل از رضاخان توسط این طیف از روشفنکری زمینه‌ساز اجرای فرمان کشف حجاب شد.

جریان دوم مهم ضدحجاب در ایران را می‌توان جریان بابیه و به تبع آن بهاییت دانست. بابیه به‌عنوان مسلکی که از تفکر مکتب شیخی در ایران منشعب شد و فاقد پایه‌های تمسک عبادی و پیوستگی‌های عمیق فقهی و دلبستگی‌های اخلاقی در ایران بود به‌خاطر آن‌که بتواند در سطح جامعه ایران رشد و گسترش پیدا کند راه تساهل و لاابالی‌گری را در ایران در پیش گرفتند این مساله ویژگی اکثر فرقه‌هایی است که در طول تاریخ در کنار مذاهب شکل گرفتند همچنان که مانویت و مزدکی‌ها در کنار مذهب زرتشتی، بانی ادبیات تساهل بودند چه این‌که حتی فرقه‌ای مانند جریان زیدیه برای گسترش تمایل طیف‌های مختلف آن فرقه، آنها نیز مروج نوعی تساهل در اعتقادات بودند. فرقه اسماعیلیه هم مروج تساهل در عقاید بودند.

این مساله در تبارشناسی اکثر فرقه‌ها قابل مشاهده و مطالعه است چرا که هر فرقه‌ای به‌دنبال جذب حداکثری نیرو‌های مختلف برای فرقه خود است و فرقه ضاله بهاییت در این مسیر بیشترین استفاده را از موضوعات مختلف برده است.

از ادعای شباهت به پیامبر، فتح و تقسیم سرزمین‌ها، واگذاری فرماندهی‌ها به افراد نامعلوم، وعده‌های آخرالزمانی شبیه بعضی از پیش‌بینی‌های دوره آخر زمان گرفته تا طرح آزادی روابط جنسی و سلوک آزاد در مناسبات اخلاقی.

به همین خاطر شاهد این هستیم که مشهورترین زن فرقه بابیه، قره‌العین اولین و جدی ترین زن مکشوفه در تاریخ ایران است و یکی از ابزارهای جلب و جذب این نیرو در طول تاریخ این فرقه مساله تساهل در روابط جنسی بوده است.

این تساهل‌گرایی برای صاحبان این فرقه فرصت‌های بسیار زیادی ایجاد می‌کرد بنابراین بازشناسی تاثیرگذاری ایجاد تمایل بین طوایف خاصی از مردم از‌جمله کسانی که امیال شهوانی مساله اصلی زندگی آنهاست تمایل آنها را به این سبک و سیاق از اعتقادات دامن می‌زند. بنابراین در مساله کشف حجاب ادبیات مربوط به بهاییت باید از این حیث مورد توجه قرار گیرد.

هفدهم دی اصلی‌ترین حفره وقوع این فاجعه در تاریخ ایران بوده است لذا برای بحث کشف حجاب در ایران نیاز به بحث مبسوط تبارشناسی جریان‌های معطوف به آن هستیم که مجال بیشتری را می‌طلبد و خود در اندازه کتب و رسالات مختلف علمی قابل توجه است.

یعقوب توکلی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها