گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

خاتمی به دنبال چیست؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «محرم و رسانه ملی»،«بدل جوخه های ترور موساد»،«هزینه های آزمون و خطا در اقتصاد»،«روزهای پر التهاب مصر»،«بخشی‌‌نگری و ناهماهنگی، آفت‌های اقتصاد»،«تقابل دوستان سوریه و دوستان ترکیه»،«توهم مالیخولیایی فتنه گران برای حضور در انتخابات»،«راز یک عشق»،«نگاهی به تصمیمات عجولانه دولت»،«خاتمی به دنبال چیست؟»،«وقتی حافظه‌ها هم کاسب کار می‌شوند»،«ممنوعیت واردات، راه‌حل یا مساله؟»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۱۸۴۹۱

جام جم:محرم و رسانه ملی

«محرم و رسانه ملی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که در آن می‌خوانید؛رخداد عاشورا و محرم ماه حزن و اندوه سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) و یارانش به عنوان حادثه‌ای بی‌نظیر در تاریخ ثبت و ضبط شده است. عاشورا صف‌بندی جمع محدود اما خدایی، مصمم و با بصیرت حسینی(ع) در برابر کثیری از انسان‌های غافل، دنیاطلب و بی‌بصیرت است. صف حق به امامت و ولایت حسین(ع) برای اصلاح دین پیامبر(ص)، اقامه امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با باطل تشکیل و بر سر این اعتقاد تمام هستی خویش را برای خدا تقدیم کردند و صف باطل به دوزخیان تاریخ پیوستند و تا قیامت مورد لعن و نفرین حق‌طلبان و آزادگان خواهند بود.

بی‌تردید سنت کهن و ریشه دار عزاداری شیعیان در سراسر دنیا و بطور اخص در ایران به قدمت واقعه عاشورا است و در فراز و فرود و آمد و شد دولت‌ها و قدرت‌ها در طول تاریخ چون خورشید پرتو افشانی کرده است.

انقلاب اسلامی که در برابر استبداد و خودکامگی و برای استقرار دین مبین اسلام با رهبری حضرت امام خمینی (ره) ایجاد و به پیروزی رسید افتخار خود را همانا پیروی از نهضت امام حسین (ع) می‌داند.

اما آنچه که در این سال‌ها و با رشد شبکه‌های اجتماعی و بویژه شبکه‌های رسانه‌ای از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است نقش رسانه ملی در بازنمایی و بازتاب رخداد عظیم محرم است.

رسانه ملی که امروزه با بیش از 130 شبکه رادیویی و تلویزیونی به 35 زبان فراملی برنامه تولید و پخش می‌کند اهتمام بایسته‌ای برای به تصویر کشیدن عظمت حضور حماسی مردم در ایام سوگواری سالار شهیدان داشته است.

امسال رسانه ملی توانست با بازنمایی اقتدار اسلام شیعی در ایران در پرتو اتحاد و وحدت ملی از طریق برنامه‌سازی و بازتاب حضور گسترده مردم در اقصی نقاط ایران و برخی کشورهای دنیا تصویری دیگر از جلوه‌های شکوه، همبستگی ملی و مناسک جمعی را به نمایش درآورد.

کار بزرگی که بخصوص شبکه‌های سیما توانستند آن را به تصویر بکشند همانا افزایش همگرایی اقوام ایرانی اسلامی از طریق برنامه‌سازی و پخش عزاداری‌ها با لهجه ها، گویش‌ها و شیوه‌های آئینی در اقصی نقاط ایران بوده است.

هر چند که عزاداری امام حسین(ع) خود یک مناسک بزرگ عبادی و سیاسی است؛ اما آنچه که در پرتو برنامه‌ریزی‌های رسانه ملی در سال جاری جلوه‌گری نمود، فرهنگ‌سازی عزاداری دسته جمعی و تبدیل آن به مانور بزرگ حماسی، سیاسی، دینی در ایران اسلامی بود. امروز در کنار حسینیه اعظم زنجان، در مسجد روضه محمدیه یزد، حاجی آباد هرمزگان، بم کرمان، قزوین، اردبیل، تبریز و نیز برای نخستین بار در تهران در میدان امام حسین(ع) شاهد این قدرت‌نمایی بودیم.

برنامه‌های تلویزیون توانست رونق مجالس و محافل، حسینیه ها، تکایا و هیئات مذهبی را مضاعف کند؛ پخش تیزرها و اطلاع‌رسانی از برنامه‌ها، ارتباط مستقیم با برخی مراکز برگزاری مراسم، حضور چهره‌های نام‌آشنای روحانی و ستایشگران اهل بیت علیهم‌السلام در رسانه، پالایش مداحی‌ها و سخنرانی‌ها و برنامه‌سازی و پخش گزارش از حضور گسترده مردم در برنامه‌های مختلف شبکه‌های سیما دلیلی بر اثبات این مدعاست.

ماه محرم و اهمیت و برتری ویژه برنامه‌های آن سبب آن نشد که پخش مجموعه‌های نمایشی و سریال‌ها، مستندهای جذاب و علمی، برنامه‌های کودک و نوجوان، خانواده، ورزشی و ... مورد غفلت قرار گیرد. به گونه‌ای که در دهه اول محرم علاوه بر پخش سریال‌های شبانه، شبکه‌ها 64 فیلم تلویزیونی، سینمایی از شبکه‌ها پخش کردند که یک‌سوم آنها برای نخستین بار به نمایش درآمد که 54 فیلم ایرانی و ده مورد فیلم خارجی که 41 مورد تله‌فیلم تلویزیونی و 23 فیلم سینمایی را شامل می‌شود.

همچنین تولید برخی سریال‌های ویژه محرم که با برنامه‌ریزی قبلی بزودی از شبکه‌های سیما پخش خواهد شد؛ گویای تلاش گسترده شبکه‌های سیما برای این ایام است.

شبکه‌های سیما توانستند همه شهرها ، استان‌ها، هیأت‌ها، تکایا و حسینیه‌های عمده کشور وکارشناسان برجسته مذهبی و مداحان محبوب و مورد علاقه مردم را از سراسر کشور در قاب تلویزیون به نمایش درآورند و از سوی دیگر با بازتاب دادن مراسم عزاداری شیعیان نقاط مختلف جهان قدرت برتر شیعیان و عاشقان اباعبدالله(ع) را به رخ جهانیان بکشانند و اینچنین شد که ایران و جهان تشیع به حسینیه‌ای بزرگ مبدل شد و رسانه ملی افتخار بازنمایی این حماسه را از آن خود کرد. امید که مورد قبول امام حسین (ع) قرار گیرد.

کیهان:بدل جوخه های ترور موساد

«بدل جوخه های ترور موساد»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛به کوچکی باریکه غزه نگاه نکنید. این باریکه اگر 7 سال پیش در ماجرای عقب نشینی ارتش اسرائیل تیرخلاص را به زندگی سیاسی آریل شارون زد، این بار «ناپلئون ارتش اسرائیل» را به زمین زده است. ایهود باراک از فرماندهی جوخه های ترور به فرماندهی ستاد مشترک ارتش اسرائیل رسید و پس از آن طی دو دهه گذشته به عنوان نخست وزیر، وزیر خارجه و وزیر دفاع رژیم صهیونیستی فعالیت کرده است. مردی که 5 روز پس از جنگ غزه مجبور به استعفا و کناره گیری از سیاست شد، غیر از سوابق ممتد ترور، یکی از معماران سه جنگ 2006، 2008 و 2012 بوده است.

باراک بیش از 7 سال وزیر دفاع بود و روز دوشنبه مجبور به استعفا شد در حالی که می گفت «به رغم اختلاف نظر من با نتانیاهو، مسئله ایران به عنوان مسئله کانونی و پراهمیت برای اسرائیل باقی خواهد ماند». عکس ناپلئون از زین افتاده ارتش اسرائیل را باید کنار عکس آریل شارون (بولدوزر اسرائیل)، ایهود اولمرت زمامدار دوره جنگ 33 روزه و شماری از مقامات سیاسی و نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به عنوان قربانیان این 3جنگ قاب کرد.

از پاریس-پایتخت ناپلئون- تا تل آویو بیش از 3 هزار کیلومتر فاصله است. صحنه جنگ 8 روزه از این شهر چگونه دیده می شود؟ لیبراسیون روزنامه فرانسوی روز گذشته تصویر جنگ اخیر را این چنین ترسیم کرد: «برد و تعداد موشک هایی که از غزه به سمت اسرائیل شلیک شد، به شکل بی سابقه ای افزایش یافته بود. حماس برای اولین بار موفق شد تا هراس به دل اسرائیل بیندازد و آنها را وادار به اعلام آتش بس کند. یک سیاستمدار مستقل و ساکن غزه می گوید من از طرفداران حماس نیستم اما باید بگویم که آنها پیروز شدند و محبوبیت شان احیا شد.

در حالت کلی، جنگ همواره در غزه رخ می داد و موشک های حماس و جهاد اسلامی توان عبور از شهرک سدیروت را نداشتند اما این بار موشک ها به تل آویو و بیت المقدس رسید. دیدن تصاویر اسرائیلی ها که از ترس در حال دویدن به مناطق امن بودند، مزه پیروزی را به مردم غزه چشاند». تحلیلگر روزنامه ایندیپندنت در لندن تصویر دیگری را شکار کرده و در تحلیل خود قاب کرده است. «در عالم واقعیت، درس عبرتی که از درگیری های غزه گرفته شد، خلاف ادعاهای اسرائیل و آمریکاست.

معضلاتی که اسرائیل در عملیات کوچک غزه و علیه دشمنی ضعیف تجربه کرد، بر دشواری هایی صحه می گذارد که تل آویو در صورت رویارویی با ایران مواجه خواهد شد. اتفاقات غزه حاوی درس های عبرت فراوانی برای اسرائیل است، همان درس هایی که به رغم همه لفاظی های جنگ طلبانه نتانیاهو، باعث عقب نشینی او شد و بعید می نماید وی بتواند وارد ماجراجویی مقابل ایران شود».

تصویر سوم، مربوط به روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال است که فراتر از کلید واژه مهم «موشک فجر»، بر «قدرت نرم ایران» در منطقه زوم کرده است. این روزنامه می نویسد «درگیری اخیر اسرائیل در مرزهای غربی (غزه) و کاهش فشار علیه سوریه، برای ایران رضایت بخش است. قدرت نرم ایران در خاورمیانه آن هنگام که بحران ها و آشوب ها می توانند به اقدامات آمریکا یا اسرائیل مربوط باشند، فزونی می گیرد و اوباما مجبور است در چنین مواقعی از جمله در جنگ اخیر، ترمزها را فشار دهد.

اتفاقاتی نظیر بحران غزه، تمرکز آمریکا روی پرونده هسته ای ایران را به هم می زند. اوباما در درجه نخست باید جبهه داخلی و اقتصاد را سامان دهد و مسائلی نظیر جنگ افغانستان را به سرانجام رساند. اما ایران این توانایی را دارد که روند مورد علاقه آمریکا را به هم بزند.

تمام روسای جمهور آمریکا پس از کارتر این تجربه را دارند که ایران قادر است حرکت آمریکا در قبال خاورمیانه پس از بحران را نافرجام بگذارد. در شرایطی که ایران و دیگر گروه های اسلامگرا دارای قدرت هستند و می توانند اقداماتی را ترتیب دهند، سناریو آمریکا در آسیا بغرنج می شود. ادامه درگیری فلسطین و اسرائیل، اوباما را گرفتار می کند حال آن که برنامه هسته ای ایران نیز برای وی تبدیل به یک کابوس شده است. این مسئله همراه همیشگی سیاست خارجی اوباما خواهد بود».

غزه (فلسطین) و لبنان خط مقدم جنگ با رژیم صهیونیستی است. نقش آفرینی در این عرصه همچنان که مسئولیت اسلامی و انسانی ماست، مقتضای منافع ملی است. 3 سال پیش به فاصله 4 ماه دو اتفاق در خیابان های تهران رخ داد. اواخر شهریورماه سال 88 مصادف با روز قدس، گروهی از آشوبگران به شکلی سازمان یافته به خیابان آمده و شعاری را که روز قبل از آن در سایت وزارت خارجه اسرائیل منتشر شده بود، سر دادند؛ «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران».

این جماعت از ادعای حمایت از موسوی و کروبی و تقلب علیه آرای آنان شروع کرده اما در کمتر از 3 ماه تابلوی حمایت از اسرائیل را بالا برده بودند. بی دلیل نبود که در همان دوره شیمون پرز و بنیامین نتانیاهو به حرف آمدند و این جریان آشوبگر را سرمایه بزرگ اسرائیل و کسانی که به نیابت از اسرائیل با ایران در داخل مرزهایش می جنگند، توصیف کردند.

قریب 4 ماه از ماجرای عبرت آموز روز قدس گذشت. بساط فتنه به اعتبار رسوایی بزرگ تر در روز عاشورای حسینی(ع) در روز نهم دی جمع شد و دو هفته بعد (22 دی ماه88) سرویس جاسوسی موساد ناامید از حرکت پیاده نظام خود، دستور ترور یکی از دانشمندان هسته ای ایران را صادر کرد و پس از دکتر مسعود علی محمدی، نوبت به دکتر شهریاری، دکتر عباسی، و شهیدان رضایی نژاد و احمدی روشن رسید.

موساد در گسیل تروریست های مزدور خود، کاری به سلیقه سیاسی گوناگون اهداف ترور نداشت. برای رژیم صهیونیستی مهم آن بود که ترمز پیشرفت ایران کشیده شود؛ اگر با کاریکاتور انقلاب (کودتای مخملی) شد که فبها واگر نشد با جوخه های ترور. تروریست هایی که به دستور موساد در روزهای 22دی88، 8آذر 89، اول مرداد 90 و 21دی 90 دست به ترور دانشمندان هسته ای ما زدند، بدیل فتنه گرانی بودند که کشور را به مدت 8 ماه در کام التهاب و آشوب برده و پرچم دفاع از اسرائیل را با شعار «نه غزه نه لبنان» و حمله به رکن مقاومت اسلامی(فرهنگ عاشورا) بلند کرده بودند.

حالا آیا عجیب خواهد بود اینکه عنایت داشته باشیم عامل ترور شهید علی محمدی (جمالی فشی)، نامزد خانم ندا آقاسلطان (کاسپین ماکان) و برادر همسر وزیر ارشاد دولت اصلاحات(یکی از 5عضو اتاق فکر جنبش سبز در خارج کشور) چرا مشترکا -ولو با مأموریت های متفاوت- به تل آویو در فلسطین اشغالی سفر کردند؟ و چرا همین عضو اتاق فکر توانست با اغوای آقای منتظری از وی فتوایی علیه فناوری اتمی بگیرد مبنی بر اینکه کشورها مجازند کشوری را که حاضر به کنار گذاشتن این فناوری خطرناک نیست، تحت فشار قرار دهند؟!

ملت ما البته اسرائیل را خاری در چشم بشریت می داند و قائل به منطق نبوی و علوی است مبنی بر اینکه «کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً». اما باید عنایت داشت اسرائیل و به سیاقی دیگر آمریکا، در این دشمنی پیشدستی دارند و در واقع آنها بوده اند که طی چند دهه گذشته حتی قبل از انقلاب، علی الدوام با ملت ما دشمنی ورزیده اند و آنها بوده اند که در طول سال های پس از انقلاب انواع حربه های سخت و نرم جنگ علیه جمهوری اسلامی را به کار بسته اند. بنابراین ما حتی اگر مسلمان هم نبودیم، موظف بودیم به اعتبار منافع و مصالح ملی در برابر این دشمنان خبیث سینه سپر کنیم.

خوشبختانه سیاست خارجی ما در طول 2 دهه اخیر به اعتبار انواع سلیقه های سیاسی که در دولت و مجلس روی کار آمدند دو سویه انفعال و ابتکار را آزمود. دولت سازندگی نقطه عطفی در زمینه نرمش با غرب (اروپا و آمریکا) بود و کار تا نگارش مقاله مذاکره مستقیم با آمریکا توسط معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور وقت از یک سو و پایین کشیدن فتیله حکم اعدام سلمان رشدی پیش رفت اما در همین دوره بود که در اتفاقی بی سابقه و منحصر به فرد، رئیس دولت وقت از سوی یک دادگاه اروپایی رسما متهم شد.

این دستخوش غرب به پروژه تنش زدایی یکطرفه بود که تلخی آن از کام مردم ما بیرون نخواهد رفت. در دولت اصلاحات نیز در کنار خوش بینی های افراطی رئیس دولت و بازی های گاه به گاه برخی از اعضای آن دولت در پروژه های فرهنگی و سیاسی غرب، عملا در اشغال افغانستان از سوی ارتش آمریکا تسهیلاتی ایجاد شد اما در همان دوران -دقیقا در همان دوران- دولت آمریکا به جای استقبال از این رویکرد، ایران را جزو «محورشرارت» و سزاوار حمله اتمی معرفی کرد و تحریم های موجود علی الدوام تمدید شد تا آنجا که رئیس جمهور و وزیر خارجه وقت کشورمان به نمک نشناسی آمریکا گلایه و اعتراض کردند.

با این حال عبرت نگرفتن از روند حوادث باعث شد تا همین دولت تعلیق برنامه های اتمی را حتی به مراحل ماقبل غنی سازی تسّری دهد و سرانجام در هفته های آخر عمر همین دولت با درک این واقعیت که غرب صرفا دنبال کلاهبرداری است و بهترین تضمین را تعطیلی تمام برنامه های اتمی ایران می داند، اقدام به شکستن تعلیق ها و از سرگیری فعالیت غنی سازی شد.

این اتفاق سال 1384 افتاد اما باید پرسید کدام سقوط در دوره ای 4 ساله رخ داده بود که عوامل ترور دانشمندان هسته ای ما (اجیرشدگان موساد) و برخی اجزای همان دولت و مجلس مدعی اصلاحات، در یک صف کنار هم ایستاده بودند؟! از برخی عناصر کددار سرویس های جاسوسی و مرتبطان به این سرویس ها که بگذریم، طیفی از دست اندرکاران فتنه و آشوب سال 88، مانند عوامل ترور دانشمندان هسته ای در تل آویو آموزش خرابکاری و خیانت و جنایت ندیده بودند و مأموران کددار سیا و موساد و ام آی سیکس محسوب نمی شدند. اما رفتار آنان - از جمله در روز قدس و 13 آبان و 16 آذر و روز عاشورا- زمامداران صهیونیست را ذوق زده کرد. خوش بینانه ترین تحلیل درباره این طیف، خودکامگی و ترمز بریدگی است.

خودکامگی، توهم، جاه طلبی ، شهرت طلبی، لجبازی و عقده گشایی، همان سرطان کشنده ای بود که جناب «سیف الاسلام» منا اهل البیت را به ایستادن در زیرپرچمی در فتنه جمل واداشت که به تصریح جناب عمار یاسر، پرچم جبهه مقابل پیامبراعظم(ص) در جنگ های صدر اسلام بود و شخص زبیر با پیروان و پیشاهنگان همان جبهه جنگیده بود. با این حال او امروز همرزم کسانی چون مروان بن حکم و ولید بن عقبه شده بود.

آنها ثابت قدم در جبهه خود مانده بودند و این زبیر بود که به آن جبهه پیوسته بود. و همین سرطان مهلک بود که نظایر عمر بن سعد ابی وقاص و شمر و نظایر آنها را از همرزمی علی علیه السلام در صفین به جنگ با امام حسین علیه السلام در کربلا کشاند. ما اکثر العبر و اقل الاعتبار! حال شما این معادله را حل کنید که چگونه برخی همراهان انقلاب و امام، به تدریج در طول 20 سال زیر پرچم جبهه ای دیده شدند که در پنهان و آشکار با اسلام و انقلاب و امام خمینی(ره) عداوت می کرد؟ یا بپرسید که امروز منافقین محارب از جان برخی رجال سیاسی چه می خواهند؟

اسرائیل پس از انبوه خباثت ها علیه ملت ما، سیلی های سختی خورده که تا مدت ها گیجی آن به جان زمامداران صهیونیست خواهد ماند و به زیر کشیده شدن جلادانی چون بولدوزر و ناپلئون اسرائیل کمترین عواقب این سیلی است. جبهه استکبار این بار بیش از گذشته ایران را خار چشم و معارض پروژه های امپریالیستی خود خواهد دید. آنها از جنگ و ترور و تحریم و خرابکاری و اخلال دریغ نکرده اند و اگر جایی پنجه در پنجه ما نینداخته اند، صرفا به اعتبار کند شدن حربه های آنان است.

با این حال انبوه اسناد تاریخ معاصر گواه آن است که اولویت تهاجم دشمن، یارگیری از درون جبهه مقاومت اسلامی (ایران) است. 6 ماه آینده تا انتخابات ریاست جمهوری، از نگاه دشمن فرصت مناسبی است برای جستن و یافتن رجالی که دچار بیماری های کشنده اخلاقی - سیاسی هستند. چنین سقوط کردگانی از صدها تروریست و بمب و موشک و توپخانه برای دشمن موثرتر هستند.

خراسان:هزینه های آزمون و خطا در اقتصاد

«هزینه های آزمون و خطا در اقتصاد»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی عرفانیان است که در آن می‌خوانید؛بسیاری از اقتصاددانان بر این موضوع اتفاق نظر دارند که به کارگیری روش های مبتنی بر «آزمون و خطا» در حوزه اقتصاد به دلیل بازخوردهای کلان و آسیب های بعضاً جبران ناپذیر مطرود است و از این رو اساساً عرصه اقتصاد، فضای حرکت با روش های «آزمون و خطا» نیست.

در اقتصادهای توسعه یافته هر چه قدر که گستره تأثیرگذاری سیاست های اقتصادی افزایش می یابد، عمق بررسی های کارشناسی و پیش بینی های اثرات سیاست ها به تناسب افزایش می یابد.

اما متأسفانه در کشور ما طی یک سال گذشته و پس از بروز نوسانات شدید در بازار ارز و افزایش بی سابقه قیمت دلار هر روز شاهد صدور بخشنامه ها و ابلاغیه های متعدد در حوزه های مختلف نظیر پولی و بانکی و تجارت خارجی هستیم که به دلیل عدم برخورداری از عمق کارشناسی کافی، اگر چه با هدف برطرف کردن یک مشکل اقتصادی تدوین می شود اما در چند حوزه دیگر مشکلاتی به وجود می آورد که اعتراض و انتقاد جمعی از افراد مرتبط با آن حوزه را به دنبال دارد. به عنوان مثال در حوزه مقررات پولی و بانکی طی یک سال گذشته بیش از ۵۰ بخشنامه و ابلاغیه از سوی بانک مرکزی صادر شده است که برخی از آن ها به فاصله چند روز توسط ابلاغیه جدید از گردونه اجرا خارج شده است.

در حوزه تجارت خارجی (صادرات و واردات) نیز به عنوان یکی از بزرگترین زیرمجموعه های اقتصادی مرتبط با بازار ارز و خدمات بانکی طی چند ماه گذشته شاهد صدور بخشنامه های متعدد بودیم، بخشنامه هایی که بعضاً پس از ۲ یا ۳ روز مورد تجدیدنظر و اصلاح قرار گرفته است به عنوان مثال چند هفته قبل اعلام شد که موقتاً ثبت سفارش لوازم خانگی، خودرو، رایانه و گوشی تلفن همراه و... ممنوع است، انعکاس این خبر نوسانات شدید قیمتی در بازار و نگرانی برای تعدادی از مصرف کنندگان را به دنبال داشت، پس از چند روز برخی از اقلام این بخشنامه از فهرست ممنوعیت ها خارج شد.

در حوزه صادرات نیز همین اتفاق رخ داد، ابتدا لیست ۵۲ قلم کالای ممنوعه صادراتی ابلاغ شد اما پس از بررسی های کارشناسی مشخص شد که تعدادی از اقلام ممنوعه تا حدود زیادی مصرف صادراتی دارد بر همین اساس برخی از کالاها از فهرست اولیه خارج شد. این سریال بخشنامه ای ادامه داشت تا این که چند روز پیش بخشنامه جدیدی از سوی سازمان توسعه تجارت به گمرک ابلاغ شد که بر اساس بند ۲ آن واردات کالا با ارز آزاد ممنوع و از ترخیص آن ها از تاریخ ذکر شده در بخشنامه جلوگیری شود. بلافاصله یک روز پس از رسانه ای شدن این بخشنامه به دنبال اعتراض فعالان بخش خصوصی مبنی بر غیرقانونی بودن ممانعت از ورود کالاهایی که قبلاً ثبت سفارش و با ارز آزاد خریداری شده اند، از سوی مسئولین دولتی اعلام شد که این بند بخشنامه اصلاح می شود و با مشخص شدن منشاء ارز اختصاص داده شده برای خرید کالا، واردات بلامانع است. آن چه از مجموع تصمیمات و ابلاغیه ها و بخشنامه ها در حوزه تجارت خارجی و پول و ارز قابل استنباط است را به شرح ذیل می توان دسته بندی کرد:

۱ - جزو معدود کشورهایی هستیم که در برخی از موارد ابتدا بخشنامه و ابلاغیه صادر و سپس کارشناسی و آسیب شناسی می کنیم به عبارت واضح تر دقت را فدای سرعت می کنیم.

۲ - صدور بخشنامه های متعدد که برخی از آن ها عمر چند روزه بلکه چند ساعته دارند و هنوز مهر و امضای پای آن ها خشک نشده مورد تجدیدنظر و اصلاح قرار می گیرد نشان می دهد که در این حوزه ها بدون برنامه و به دور از استراتژی مشخص با به کارگیری روش های مبتنی بر آزمون و خطا پیش می رویم، این رویه دستاورد خطرناک سلب اعتماد فعالان اقتصادی بخش خصوصی از دولت و تشدید بی ثباتی قیمت ها را به دنبال دارد که امکان هر گونه برنامه ریزی میان مدت و بلند مدت را در حوزه های مختلف تولید و تجارت دشوار و بعضاً غیرممکن می سازد.

۳ - این واقعیت را باید قبول کنیم که بخش قابل توجهی از بخش های تولیدی کشور از نظر وابستگی به واردات مواد اولیه و کالاهای واسطه ای به طور مستقیم در تنگناها و محدودیت هایی قرار دارند که افزودن بخشنامه ها و ابلاغیه های دست و پاگیر و محدود کننده به وضعیت موجود، ارمغانی جز سخت کردن شرایط کاری فعلی به همراه نخواهد داشت.

۴ - زیر مجموعه های اقتصادی تصمیم ساز دولتی چنان چه در تدوین ابلاغیه ها و بخشنامه ها از نظر مشورتی و کارشناسی فعالان بخش خصوصی استفاده کنند، خروجی این تصمیمات جامع تر و تبعات منفی کمتری به دنبال خواهد داشت.

۵ - حرکت به سمت اتخاذ روش های مبتنی بر «آزمون و خطا» در عرصه اقتصاد هزینه های غیرقابل پیش بینی را به مردم به عنوان مصرف کنندگان نهایی و حلقه انتهایی چرخه تجارت تحمیل می کند به عبارت واضح تر مصرف کننده نهایی هزینه بی برنامگی سیاستگذاران عرصه تجارت و اقتصاد را پرداخت می کند و از سوی دیگر بی ثباتی به فضای تولید و تجارت کشور تزریق می شود.

جمهوری اسلامی:بخشی‌‌نگری و ناهماهنگی، آفت‌های اقتصاد

«بخشی‌‌نگری و ناهماهنگی، آفت‌های اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛اقتصاد ایران این روزها با رویه نادرستی مواجه شده است؛ به جای آنکه قوانین و مقررات مادر و اصلی، مصدر و مستند تدوین بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌های اجرایی قرار گیرد، روندی کاملا معکوس از سوی مسئولان و مدیران اجرایی کشور در حوزه تجارت خارجی دنبال می‌شود. به عبارت دیگر طی ماه‌های گذشته و خصوصا چند هفته اخیر، دائماً شاهد صدور بخشنامه‌ها و مصوباتی هستیم که در تناقض و تضاد آشکار با قوانین کلی و اساسی حوزه صادرات و واردات قرار دارند و تمام یا بخشی از آن قوانین را دچار خدشه می‌کنند.

به عنوان مثال می‌توان به صدور دستورالعمل ممنوعیت صادرات 52 قلم کالا اشاره کرد که در تناقض آشکار با مواد متعددی از قانون برنامه پنجم یا قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار قرار دارد. براساس این دو قانون، صادرات تمامی کالاها به جز اقلام خاصی که در متن قانون یا آئین‌نامه اجرایی آن آمده، آزاد است و دولت غیر از وضع تعرفه‌های صادراتی نمی‌تواند و نباید مانع دیگری بر سرراه صادرات ایجاد کند درحالی که در کمال تعجب شاهد صدور دستورالعملی برای ممنوعیت صادرات 52 قلم کالا بودیم که البته به دلایل گوناگونی بعدها در این فهرست، تعدیل‌هایی صورت گرفت. از سوی دیگر بنابر نص صریح قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار، دولت موظف است اولاً تغییرات در آئین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌ها را با مشورت نمایندگان بخش خصوصی ایجاد کند و در ثانی تغییرات را حدود دو هفته زودتر از ابلاغ و اعمال به اطلاع فعالان اقتصادی برساند و ثالثاً برای اجرای تغییرات جدید مهلت زمانی معقولی در نظر بگیرد. اما همه اینها در مورد دستورالعمل ممنوعیت صادرات به روشنی نادیده گرفته شد و در شرایطی که تعدادی از معاونان وزارت صنعت، معدن و تجارت با نمایندگان تشکل‌های صادراتی به توافقی شش ماده‌ای برای تبادل ارز حاصل از صادرات و واردکنندگان دست‌یافته بودند، تعدادی دیگر از معاونان و مدیران دولتی در حال تکمیل فهرستی از کالاها بودند که صادرات آنها باید ممنوع شود! این دستورالعمل تنها نمونه‌ای از ده‌ها بخشنامه‌ای است که طی چند هفته اخیر بدون مشورت با بخش خصوصی، مراعات قوانین بالادستی و حتی هماهنگی میان بخش‌های مختلف خود دولت صادر و ابلاغ شده است.

نکته تاسف‌بار دیگر این است که به علت همان موارد سه‌گانه‌ای که در بالا به آنها اشاره شد یعنی عدم بهره‌گیری از نظرات و دیدگاه‌های فعالان بخش خصوصی، نقض قوانین مادر و تصمیم‌گیری جزیره‌ای در دولت، اکثریت قریب به اتفاق این قبیل دستورالعمل‌ها در کوتاهترین زمان ممکن لغو شده‌اند. نمونه اخیر این اتفاق، دستورالعملی بود که گمرک با دخالتی آشکار در حوزه مسئولیت‌های سازمان توسعه تجارت، واردات با منشأ ارز صرافی را ممنوع اعلام کرده بود. این تصمیم غیرمنطقی گرچه بعدها از سوی مسئولان گمرک، سوء برداشت از مصوبه آنان اعلام شد اما به همان دلیل نادرست بودنش ظرف کمتر از یک روز ملغی شد!

در این میان، آنچه این ابلاغ و الغاها به دنبال دارد، تخریب بیش از پیش فضای کسب و کار و سلب اعتماد فعالان بخش خصوصی به فرایند تصمیم‌گیری در دولت است.

واقعیت تلخ این است که فعالان خصوصی اعم از تولیدکنندگان، تجار و ارائه‌دهندگان خدمات وقتی این همه تشتت، بی‌برنامگی و ناهماهنگی را در فرایند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری مدیران دولتی مشاهده می‌کنند، دیگر کمتر رغبت و اطمینانی برای ادامه فعالیت‌های اقتصادی حتی میان مدت در خود سراغ می‌گیرند و اگر برای مدتی دست از کار نکشند، حداقل از برنامه‌ریزی برای سرمایه‌گذاریهای میان و بلندمدت پرهیز می‌کنند و ترجیح می‌دهند به حکم منطق اقتصادی به سمت فعالیت‌های کوتاه‌مدت و سفته‌بازانه بروند.

کاهش روند تشکیل سرمایه ثابت، رشد روند بیکاری، افت تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی، کمترین بهایی است که بی‌رغبتی بخش خصوصی به سرمایه‌گذاری بلندمدت در اقتصاد کشور به دنبال خواهد داشت.

بدین ترتیب ضرورت دارد دولتمردان با متوقف‌کردن شیوه‌های نادرست تصمیم‌گیری، بالابردن هماهنگی‌های میان بخشی، پرهیز از رفتارهای بخش‌نگر و جزیره‌ای و بهره‌گیری از تجارب و دیدگاه‌های بخش خصوصی ضریب خطا را در تصمیمات اتخاذ شده به حداقل ممکن برسانند تا در شرایط حساس امروز ایران، سرمایه اجتماعی کشور حفظ شود و ملت و نظام تاوان بی‌تدبیری‌های اقتصادی را نپردازند.

رسالت:توهم مالیخولیایی فتنه گران برای حضور در انتخابات

«توهم مالیخولیایی فتنه گران برای حضور در انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛یکی از مهمترین فلسفه های سوگواری هر ساله برای اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیت باوفایش (علیهم السلام) بازخوانی آسیب شناسانه اوضاع سیاسی و اجتماعی است که منجر به مصائب عظیم عاشورا می شود. اینکه چه اتفاقی می افتد جامعه اسلامی تنها پس از گذشت 50 سال از رحلت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) به نقطه ای می رسد که در انظار عمومی فرزند همین رسول خدا به فجیع ترین شکل ممکن پای منافع سیاسی و مطامع دنیوی عده ای مسلمان نما قربانی می شود.    بعد از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) با فاصله گرفتن جامعه از ارزشهای اسلامی، زمینه های تبعیت از هوای نفس و بدعت گذاری در دین در بین مسلمانان به وجود آمد و روحیه تبختر، نژادپرستی، مال اندوزی و راحت طلبی بر جامعه اسلامی مستولی شد و زخم های جوش نخورده دوران جاهلی نظیر نفاق، جهالت، خباثت، خیانت و... دهان باز کرد.

خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) در کوفه  و خطبه حضرت سجاد (علیه السلام) در مسجد شام آسیب شناسی انقلاب نبوی و علوی است. این خطبه نهیبی بود به کسانی که در زمانه فتنه حق را از باطل تشخیص ندادند و در مقابل حق ایستادند و یا به وظایف تاریخی خود عمل نکردند. در نقلی آمده است حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) در مسجد شام روی به یزید کرد و گفت: "ای یزید! این پیغمبر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می‏دانند که دروغ می‏گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟ ! این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاک زد و گریست و گفت: به‌خدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟ ! آن‌گاه فرمود : ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می‏گویی: محمد رسول خداست؟ ! و روی به قبله‏می‏ایستی؟ ! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند. پس یزید فریاد زد که مؤذن اقامه بگوید! در میان مردم هیاهویی برخاست، بعضی نماز گزاردند و گروهی نماز نخوانده پراکنده شدند."

سیره حضرت زینب(سلام الله علیها) و حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) در آسیب شناسی فتنه ها درس بزرگی برای جامعه اسلامی در همه زمانهاست.آسیب شناسی انقلاب نبوی و انقلاب علوی توسط حضرت سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) شیعیان را به خود آورد و موجی از تنفر از دستگاه حاکمیت اموی را در بین مردم رواج داد. از این پس بود که موج بیداری اسلامی جامعه را فرا گرفت و زمینه قیام توابین ، قیام حره، شورش در حجاز، قیام در عراق ، قیام مختار بن ابی عبدالله ثقفی و قیام زید بن علی را ایجاد کرد. در واقع اگر نبود خطبه های زینب کبری(سلام الله علیها) و روشنگری های
علی بن الحسین(علیه السلام) کربلادر کربلامی ماند و... .

جامعه اسلامی هیچ گاه از فتنه در امان نبوده است و فتنه ها در آخر الزمان به مراتب پیچیده تر هستند. از این رو ضرورت دارد که زینب وار و سجاد وار فتنه گران را دائما مورد خطاب قرار داد که چرا ستم کردند؟ چرا دروغ گفتند؟ چرا جبهه حق را یاری نکردند؟ چرا مردم را فریب دادند؟ چرا سکوت کردند؟ و چرا زمانی که ندای هل من ناصر امام زمانشان بلند بود در سوراخ موشی پنهان شده بودند؟ و ...

پس از انتخابات شکوهمند22 خرداد سال 1388 فتنه ای بس عظیم علیه نظام اسلامی راه افتاد. در این فتنه جریان نفاق با تمام منابع و امکانات داخلی و به پشتوانه حمایتهای مادی و سیاسی بیگانگان سعی کرد با بدعت گذاری مانع از تشخیص حق و باطل در نگاه مردم شود. با شعار یا حسین به جنگ حسین زمان آمد و با رنگ منتسب به ائمه(ع) به مصاف نایب بر حق امام زمان(عج) آمد و با ادعای خط امامی بودن مقابل خلف صالح حضرت امام خمینی(ره) ایستاد. دشمن در صدد بود با کپی برداری از شعارهای انقلاب و به حاشیه راندن منطق امام خمینی(ره) به تعبیر مقام معظم رهبری یک “جمهوری اسلامی تقلبی” را در مقابل جمهوری اسلامی حقیقی که میراث ناب و گرانبهای امام خمینی(ره) است علم کند که البته چیزی از سیرت مبارک نظام اسلامی به ارث نبرده است. تنها صورتی بی محتوا و متمایل به زرق و برق نظام های سکولار است.

فتنه گران در عاشورای 88 با سرکردگی مستقیم منافقین به دستگاه عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)، هیئت ها، حسینیه ها و عزاداران حسینی اهانت و جسارت کردند. رخداد ناگوار عاشورای سال 1388 در تهران به فرماندهی منافقین صورت پذیرفت و همان ها مسئولیت آن را برعهده گرفتند. منافقین جشن و پایکوبی در روز عاشورا را در کارنامه سیاه خود داشتند. حوادث خرداد 60 تومار منافقین را در هم پیچید و آنها را به نوکری صدام بد عاقبت واداشت. سرکرده گروهک تروریستی منافقین رسما اعتراف کرد که این گروهک در دامن زدن به آشوب های روز عاشورا در تهران در سال 1388 نقش داشته است. مریم رجوی همسر سرکرده این گروهک تروریستی با اعلام اینکه "این یک هماهنگی ضروری میان کسانی است که نقش ولایت فقیه را قبول ندارند" ادعا کرد: "جنبش سبز که علیه تقلب در انتخابات شکل گرفت در حال جایگزینی با یک جنبش عمیق تر است که برای سرنگونی نظام ایران تلاش می کند." موسوی نامزد خسرالدنیا و الاخره انتخابات 88 در بیانیه خود نه تنها این حرکت موهن را محکوم نکرد بلکه از رفتار موهن این عده حمایت کرد و آنها را مردان خداجوی نامید! البته وی حاضر نشد جسارت و اهانت این عده از منافقین را به عزاداری عاشورا محکوم کند و بی محابا تر از گذشته در این بیانیه به نظام، انقلاب و مردم حمله کرد.

بسیاری از کسانی که امروز در بین جریان اصلاحات ادعای حضور در انتخابات آینده را دارند اقدام به سکوت زشتی در خصوص این حوادث کردند که پژواک این سکوت بی صدا هنوز در گوش عزاداران حسینی می پیچد.اقدام فتنه گران در عاشورای 88 و سکوت معنادار آنها در برابر این حرمت شکنی آشکار آخرین میخی بود که آنها بر تابوت حیات سیاسی خود کوباندند و برای همیشه از کشتی نظام اسلامی پیاده شدند.

حوادث 18 تیر سال 1378، تحصن نمایندگان دوم خردادی در سال 1382، حوادث فتنه 1388 دو دهه ساختار شکنی این جریان را رقم زد. امروز آنها چگونه می توانند وارد ساختاری شوند که بدان التزام و اعتقادی ندارند. آنها چگونه می توانند خود را در معرض رای و انتخاب مردمی قرار دهند که در انتخابات سال 88 رای آنها را تاب نیاوردند و بر جمهوریت و حتی اسلامیت نظام شوریدند.

امروز فتنه گران دچار نوعی توهم مالیخولیایی شده اند که از ترس پاسخگو نبودن در خصوص عملکرد دو دهه گذشته خود مرتب دم از حضور در انتخابات می زنند.افکار و گمانهای فاسد و  ترس و وحشت از روبه‌رو شدن با گذشته غیر قابل دفاع، آنها را واداشته به نوعی بی قراری سیاسی برسند. سردمداران اصلاحات بهتر می دانند که مردم و نظام از جنبش سبز عبور کرده چرا که جنبش سبز از نظام عبور کرد.

آنها همان راهی رفتند که نهضت آزادی رفت و امروز به مراتب وضعیت وخیم تری نسبت به نهضت آزادی دارند. فتنه گران و کسانی که در جریان فتنه 88 سکوت کردند در انزوای سیاسی و اجتماعی به سر می برند. آنها بهتر از هر کسی می دانند که هیچ وقت نمی توانند روی نامزد واحدی متمرکز شوند چرا که بنیان اصلاح طلبی را با ندانم کاری ها، سکوت ها و خیانت های خود فروپاشاندند. پیاده شدن فتنه گران از کشتی نظام نوید دهنده دوران جدیدی در عرصه سیاست و رقابت در ایران است که صدای واقعی مردم از زبان احزاب و نمایندگان اصلی آنها شنیده شود. صدای مردم پژواک روشنفکری غرب زده و واداده در برابر آمریکا و اروپا نیست.

صدای مردم گرایشات لیبرال سرمایه دارانه نیست. صدای مردم نجواهای سازشکارانه با غرب نیست. صدای مردم لقلقه زبان برخی تحصیلکردگان غرب زده دانشگاه های فرنگ نیست. صدای مردم را تنها بلندگوهایی در جامعه مدنی از جنس خود مردم می توانند بلند کنند. دهه چهارم انقلاب هندسه رقابت سیاسی با عبور از دو قطبی اصولگرایی- اصول ستیزی دوران جدیدی برای پرداختن به مطالبات اصلی مردم، بایسته های تحقق عدالت و پیشرفت در کشور است.

انتخابات مجلس نهم و مشارکت 60 درصدی مردم در این انتخابات نشان داد که دوگانه های دیگری هستند که به مراتب بهتر از گذشته می توانند سلایق واقعی ملت را نمایندگی کنند. دوگانه آیت الله مهدوی و آیت الله مصباح و یا همان دوگانه مکتب سیاسی دانشگاه امام صادق(علیه السلام) و مکتب سیاسی موسسه امام خمینی(رحمت الله علیه) و یا دو قطبی که امروز در هیبت دو فراکسیون رهروان ولایت و پایداری در مجلس در خصوص مهمترین مسائل مبتلا به مردم به رقابت می پردازند دوگانه مطلوبی برای رقابت است.

امروزه هیچ دموکراسی پیشرفته ای در دنیا انتخابات ها را بر سر حیات و ممات خود  برگزار نمی کند. اصلاح طلبان در دو دهه گذشته نشان داده اند که تنها به زوال نظام راضی می شوند و اینکه تصور کنند نظام در یک روند قهقرایی حضور آنها را در انتخابات آینده به رسمیت خواهد شناخت به نظر می رسد که تنها یک توهم برای گرم کردن سر خود است.

سیاست روز:روزهای پر التهاب مصر

«روزهای پر التهاب مصر»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛مصر در روزهای اخیر با مجموعه‌ای از ناآرامی‌ها همراه شده است. محور این تحولات را اقدامات مرسی رئیس جمهور در ساختار سیاسی و قضایی کشور تشکیل می‌دهد. بر اساس دستورات جدید مرسی در کنار از سرگیری محاکمه مبارک و عاملان کشتار مردم، برکناری دادستان کل مصر، افزایش اختیارات رئیس جمهور و... مشاهده می‌شود. در واکنش به تحرکات مرسی دو دیدگاه موافق و مخالف مشاهده می شود.

طرفداران اقدامات مرسی شامل اخوان المسلمین و برخی از گروه‌های مردمی می‌باشند که تاکید دارند این اقدامات در چارچوب روند انقلاب بوده که از حقوق مرسی می‌باشد.

طیف مخالفان مرسی شاخه‌های متعددی را در بر می‌گیرد. بخشی از آن برگرفته از نزدیکان مبارک می‌باشند که تحولات کنونی را خطری برای خود می‌دانند و به هر نحوی به دنبال مقابله با آن می باشند.

طیف دیگر را قضات مصری تشکیل می‌دهند بویژه آنهایی که در دوران دادستان سابق دارای مناسبی بوده و اکنون آن را در معرض تهدید می‌بینند. لازم به ذکر است ساختار میانی مصر همچنان برگرفته از دوران مبارک هستند و در برابر تغییرات مقاومت می کنند.
جریان سوم شامل گروه‌های سیاسی می‌شود. گروه‌هایی که طیف‌های مختلف می باشند و با اهداف مختلفی در برابر مرسی صف بندی کرده‌اند اما همه آنها یک سخن را تاکید می‌کنند و آن اینکه اقدامات مرسی می‌تواند به دیکتاتوری منجر شود بویژه اینکه وی اختیارات رئیس جمهور را گسترش داده است.

طیف دیگر جریان‌های مردمی هستند که به پیشینه تاریخی نظیر مبارک و سادات هراس دارند که مرسی نیز در مسیر آنها گام بردارد لذا خواستار محدود شدن اختیارات وی هستند.

در کنار تقابل های موجود میان دو دیدگاه موافق و مخالف یک نکته قابل توجه است و آن نقش و جایگاه بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. ائتلافی از صهیونیست‌ها و کشورهای عربی و غربی در کنار اختلافاتی که در زمینه مصر دارند اما در برخی موارد دارای نقاط اشتراکی هستند. از نقاط اشتراک آنها این است که آنها از تقویت پایه‌های قدرت مرسی نگران می باشند بویژه اینکه در رفتارهای وی توازنی مشاهده نمی‌شود و آنها هنوز اطمینان کاملی به وی ندارند. اما در باب اینکه بحران در مصر ادامه داشته باشد این طیف دارای نگاهی واحد می‌باشند. صهیونیست‌ها این شرایط را عاملی برای پنهان سازی شکست در جنگ غزه می‌دانند. کشورهای عربی در لوای انحراف افکار عمومی به سرکوبگری در کشورهای خود می پردازند در حالی که سکوتشان در قبال جنگ غزه را نیز پنهان می‌کنند. آنها در کنار صهیونیست‌ها، ترکیه و غرب مداخلاتشان در سوریه را نیز از دید افکار عمومی پنهان می سازند.

به هر تقدیر تحولات مصر با هر عنوانی که باشد در نهایت استمرار آن یک نتیجه دارد و آن تشدید فضای ناآرامی در این کشور و ضررهای سیاسی و اقتصادی بسیار در کنار انحراف انقلاب مردم از مسیر صحیح به حاشیه‌ها است که مسلما مورد تایید دشمنان مصر بویژه صهیونیست‌ها و آمریکا خواهد بود در حالی که گفت‌وگوی ملی و ایجاد توافق سراسری میان دولت و جریان های سیاسی راهکاری برای برقراری آرامش و مقابله با توطئه های دشمنان خواهد بود.

تهران امروز:راز یک عشق

«راز یک عشق»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت‌الاسلام علی فلاح‌رفیع است که در آن می‌خوانید؛استقبال بی نظیر مردم شهرهای قم وتهران از ضریح جدید امام‌حسین (ع) که قرار است به زودی به کربلا منتقل شود، جلوه‌ای دیگر از عشق پایان ناپذیر مردم این مرز و بوم را به سالار شهیدان کربلا به نمایش گذاشت. نمایشی که هرانسانی را به این فکر فرو می‌برد که راز آن چیست؟

نهضت عاشورا سرشار از مفاهیم بلند وعمیق انسانی است که در طول تاریخ سبب بروز قیام‌های بسیاری علیه ستمگران و ظالمان شده است. از زمان آغاز حماسه عاشورا قیام‌ها و عزاداری‌های بسیاری شکل گرفت که از دایره شیعیان نیز فراتر رفته است و این نشان می‌دهد که قیام امام حسین(ع)‌ الهی بوده و سنت الهی نیز بر این قرار گرفته است که نام امام حسین(ع)‌در طول تاریخ زنده بماند. اگرچه بیگانگان درصدد هستند که بگویند شور و عشق به امام حسین(ع) در جامعه کمرنگ شده اما برپایی مراسم‌های کوچک و بزرگ عزاداری در گوشه و کنار کشور و حتی دنیا در ایام محرم و صفر نشان می‌دهد که مردم ما اصالتا به امام حسین(ع)‌و اهل‌بیت علاقه دارند و محبت به خاندان عصمت و طهارت در سینه‌های آنها فوران می‌کند و این شور حسینی و عزاداری‌ها با وقوع انقلاب اسلامی بیشتر در دنیا رواج پیدا کرده است. چرا که به قول امام راحل، انقلاب اسلامی ما مدیون حماسه عاشوراست و ما هر چه در این انقلاب داریم از محرم و صفر است و هرچه پیش می‌رویم و به خواست خداوند متعال سال به سال بر شکوه عزاداری‌های امام حسین(ع)‌ اضافه می‌شود. استقبال بی‌نظیر مردم از ضریح امام حسین(ع) نیز نشان می‌دهد که مردم ما باطنا و اصالتا عشق به ولایت و اهل‌بیت دارند و این استقبال بی‌نظیر از ضریح امام حسین(ع)‌ یک نماد بسیار عالی از بقای ارادت مردم به اهل‌بیت است.

مردم با استقبال باشکوه از ضریح مطهر امام حسین(ع) در استان‌های مختلف به دنیا ثابت خواهند کرد که به اصول و شعارهای اساسی انقلاب اسلامی‌که برگرفته از نهضت عاشوراست، پایبند هستند چون عاشورا جریان قوی فرهنگی است و برگزاری آیین‌های سوگواری و عزاداری سیدالشهدا(ع) همه توطئه‌ها و دسیسه های دشمنان را خنثی می‌کند. این استقبال به نوعی باطل کردن ادعای کسانی است که مدعی‌اند دین در جامعه ما کمرنگ شده است. اما هم مردم باید همیشه بیدار و هشیار باشند و هم مسئولان باید تلاش کنند تا عملا اخلاق در جامعه رشد پیداکند و حرکت‌هایی را انجام ندهند که موجب شود بیگانگان سوءاستفاده کنند و بعد بخواهند آن را نشانه‌ای از کمرنگ شدن دیانت در مردم بدانند. نکته آخر اینکه بقای اسلام به امام حسین(ع)‌و نهضت عاشوراست و هیچ‌کس نمی‌تواند آتشی را که با شهادت امام حسین(ع) در دل شیعیان روشن شده است،خاموش کند.

آفرینش:تقابل دوستان سوریه و دوستان ترکیه

«تقابل دوستان سوریه و دوستان ترکیه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛بحران سوریه مایه به وجود آمدن دغدغه های بین المللی در تحولات این کشور گردیده است. از اعراب گرفته که همواره قصد ضربه زدن به دولت دمشق را داشتند تا اتحادیه اروپا که معمولاً در مناقشات خاورمیانه با سکوت و تأمل برخورد می کردند، امروز در جلسات تصمیم گیری خود "میزسوریه" را دراولویت قرار داده اند. لذا بحران دمشق باعث به وجود آمدن جبهه دوستان و جبهه مخالفان سوریه گردیده است.

ترکیه نیز یکی از مخالفان اصلی دولت دمشق می باشد که از همان ابتدا منافع خود را به سرنگونی حکومت بشاراسد گره زد و خود را به عنوان مأمن پناهجویان و مخالفان دولت سویه معرفی کرده است. این مخالفت ترک ها تا مرز درگیری نظامی با سوریه نیز پیش رفت که حمایت کشورهایی همچون روسیه و چین تاکنون مانع چنین امری شده است. باتوجه به اینکه ترکیه عضوپیمان نظامی ناتو می باشد، تلاش بسیاری نموده تا بتواند از قوه نظامی این تشکل در افزایش قدرت نفوذ خود در ضربه زدن به حکومت سوریه استفاده کند.

درهمین راستا خواستاراستقرار سیستم راداری و موشکی ناتو در مرزهای خود با سوریه شد که نمایندگان کشورهای عضو ناتو موافقت کردند که در نزدیکی مرز سوریه در ترکیه موشک‌های پاتریوت را مستقر کنند. این سامانه پیشرفته قادر به سرنگونی جنگنده های مهاجم و موشک های پرتابی در ارتفاعات مختلف می باشد. تاکنون کشورهای آمریکا،هلند،آلمان و اسرائیل از این سامانه موشکی برخوردار می باشند.

ین اقدام ناتو با مخالفت شدید مقامات سوریه، روسیه و ایران مواجه شد. اما استقرار این اسامانه راداری و موشکی پیش فرض هایی را به وجود آورده است که تحقق هرکدام دور از دسترس نیست.

1- یکی از مهمترین احتمالاتی که از این اقدام ناتو متصور است ، استقرار سامانه پاتریوت در نزدیکی مرزهای سوریه و اعلام "منطقه پرواز ممنوع" دربرخی شهرهای این کشورمی باشد. تاکنون مخالفان سوری دربرخی شهرهای شمالی به دنبال ایجاد یک منطقه امن و مستقل از حکومت مرکزی هستند که با پشتوانه این سامانه موشکی و ایجاد منطقه پرواز ممنوع این امکان قوت بیشتری می گیرد و این فرصت را به شورای ملی مخالفان می دهد تا بتوانند دولت انتقالی را دراین مناطق تشکیل دهند.

2- براساس پیمان های امنیتی میان سوریه و ترکیه در سال 1971 هیچ یک از دو کشور اجازه پرواز در 5 کیلومتری مرزهای یکدیگر را ندارند. لذا با استقرار این سامانه موشکی، عملاً حضور جنگنده های ارتش سوریه برای ضربه زدن به مواضع مخالفان در شهرهای مرزی با مشکل مواجه خواهد شد و این فرصت را به ترکیه می دهد تا بیش از پیش به حمایت های تسلیحاتی و اطلاعاتی مخالفان سوری بپردازد.

3- دولت ترکیه اعلام کرده که این سامانه را در دفاع از حملات احتمالی سوریه به خاک خود مستقر نموده است. اما آنچه از تحولات سوریه برمی آید اینکه دولت دمشق به هیچ وجه قصد و توان حمله نظامی به ترکیه را دراین اوضاع و احوال ندارد. لذا این احتمال می رود که غرب زمینه های احتمالی حضورنظامی خود، برای فیصله دادن بحران سوریه را در سر بپروراند.

4- همانطورکه گفته شد این اقدام ناتو با مخالفت شدید روسها مواجه شده است. باتوجه به این که ازدیرباز روسها حامی تسلیحاتی سوریه بوده اند، این اقدام باعث یک رقابت تسلیحاتی میان دوستان سوریه و دوستان ترکیه خواهد شد. درصورتی که ناتو بتواند در جنگ تسلیحاتی سوریه را شکست دهد عملاً ضربه ای برقدرت و حیثیت تسلیحاتی روسها وارد خواهد کرد. ضمن اینکه قطعاً روسها برای تجهیز تسلیحاتی سوریه درمقابل این سامانه موشکی اقداماتی را دردست خواهند داشت.

نتیجتاً باید اذعان کرد که چنین اقدامی باعث تزلزل ثبات در منطقه می شود و نظامی کردن مرز سوریه و ترکیه یک سیگنال هشدار دهنده را ارسال می کند که موجب عمیق تر شدن باتلاق سوریه و غیرقابل دسترس شدن راه حل های مسالمت آمیز می گردد.

جوان:خاتمی به دنبال چیست؟

«خاتمی به دنبال چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم حسن رشوند است که در آن می‌خوانید؛پرونده اصلاح‌طلبان طی هشت سال گذشته به ویژه در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری آنچنان فراز و نشیب داشته است که شاید تحلیل آن در یک ستون یادداشت قابل جمع نباشد. در این مختصر تحلیل از فضای ذهنی اصلاح‌طلبان، به ویژه لیدر این جریان یعنی خاتمی تنها به دنبال پاسخ این سؤال هستیم که چه اتفاقی افتاده است گروهی که در سال ۸۴ با یک تشتت آرای زیاد پای به عرصه انتخابات نهاد و در انتخابات ۸۸، با شکست و بست نیم بند سیاسی خود تلاش داشتند از برجسته‌شدن اختلافات جلوگیری کنند و به صراحت بیان می‌کردند که از نداشتن سر در جریان اصلاحات رنج می‌برند، امروز به جایی رسیده‌اند که ورود به عرصه انتخابات ۹۲ را یک تکلیف برای خود فرض می‌کنند و خاتمی همه تلاش خود را مصروف می‌کند تا این جماعت پراکنده را به دورخیمه‌ای جمع کرده و این پیام را به جامعه منتقل کند که اصلاح‌طلبان هنوز زنده‌اند و این در حالی است که حوادث و اتفاقات سال‌های اخیر به ویژه فتنه ۸۸ نشان داد این جماعت تنها با هدف بحران‌آفرینی پای به عرصه نهاده و درهیچ رفتار سیاسی سالم و همسو با آرمان‌های امام و انقلاب، صداقت دیده نمی‌شود، هرچند در این خیمه غیرخودی انقلاب، صداهای متفاوت با یک راهبرد مشترک شنیده می‌شود. در حالی که خاتمی وانمود می‌کند آمده است تا در یک بستر طبیعی از همه ظرفیت‌های نظام برای پیشبرد اهداف و آرمان‌های امام و انقلاب در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ استفاده شود.

دیگر عضو مجمع روحانیون و یار ‌ غار خاتمی یعنی موسوی خوئینی‌ها سلسله جنبان فتنه ۸۸، روز گذشته در جمع تعدادی از دانشجویان به صراحت بیان کرد:«ما از موسوی و کروبی برائت نمی‌جوییم و با شرکت در انتخابات هم مخالفم و انتخابات آزاد از نظر من یعنی موسوی هم ازداخل حصر کاندیدا شود.» این یعنی همان کنه اقدامات پس ذهن جریان اصلاحاتی که خاتمی درصدد فراهم کردن بستر ورود آنها به عرصه انتخابات ۹۲ است.

در چنین شرایطی باید دید خاتمی و طیف‌های همسو با وی به دنبال طراحی چه سناریویی برای انتخابات هستند و اصالتاً آنها با چه هدفی بر طبل انتخابات می‌کوبند؟ طراحی و استراتژی آنها برای فعال شدن در این عرصه با نگاه به چه افقی است؟ یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برای آنان هدف است یا وسیله؟‌برای تحت تأثیر قرار دادن فضای سیاسی- اجتماعی همچون انتخابات ۸۸ به دنبال تزریق چه کلیدواژه‌ای هستند؟ این سؤالات و نمونه‌هایی از این دست، از جمله پرسش‌هایی است که این روزها ذهن و فکر نظریه‌پردازان «فتنه – اصلاحات» را مشغول کرده و اتاق فکر بالادستی آنها با مدیریت خوئینی‌ها و در نسخه بدل آن مدیریت خاتمی تلاش دارند با هم‌اندیشی و شرکت در جلسات سیاسی و دانشجویی، برای پرسش‌های ساخته شده دراین اتاق‌های فکر، پاسخ‌های عملیاتی پیدا کنند. از این رو محورهای فعالیت آنها را در شرایط حاضر می‌توان به قرار زیر مطرح کرد:

۱- مدیریت اصلاحات درصدد است با شکست سیاست‌ مقاومت خود در سال‌های اخیر و رویگردانی افکار عمومی از این سیاست که تاکنون هزینه غیرقابل جبرانی را بر نظام اسلامی تحمیل کرده است،‌هویت مقاومت خود را به هویت مشروعیت انتقال دهند. آنها در هویت مقاومت که استراتژی آنها پس از فتنه۸۸ بود، تلاش داشتند خود را کنش‌گرانی تعریف کنند که حاکمیت آنها را در حاشیه قرار داده است و داغ ننگ بر پیشانی آنها زده شده است و به ناچار به مقاومت با حاکمیت - بخوانید ضدیت با انقلاب و مردم- روی آورده‌اند. بنابراین همه تلاش آنها این است که با حضور در انتخابات پیش رو، یک مشروعیت عاریتی برای خود دست و پا کنند.

۲- باز گرداندن فتنه به نظام، راهبرد دیگر آنها برای این دوره از انتخابات است. خاتمی و جریان همراه او با دستاویز قرار دادن برخی سوءرفتارها در سال‌های اخیر توسط بخشی از حاکمیت، به دنبال القای این نکته است که مقابله حاکمیت با جریان آنها به حق نبوده و نظام دچار انحراف شده است و آنها این رسالت را برای خویش فرض می‌دانند که از این انحراف جلوگیری کنند. سخنان وقیحانه روز گذشته موسوی خوئینی‌ها مؤید این نگاه است.

۳- شاید بزرگ‌ترین هدف خاتمی و جریان «فتنه- اصلاحات» اصرار و تأکید آنها بر هویت اصلاح‌طلبی است. این جریان معتقد است نظام برای مقابله با آنها درصدد است تا هویت این جریان را سلب و اصلاح‌طلبان جعلی را به عنوان یک رقیب، در صحنه تعریف و تفسیر کند.

پرخاشگری نسبت به کاندیداتوری عارف، جهانگیری و حتی نجفی از سوی خاتمی و افراد شاخص این جریان، گویای این واقعیت است که آنان نگران هستند با جدا شدن بخشی از این جریان و اعلام موجودیت برخی با نام اصلاح‌طلب، اقتدار گذشته آنها فرو ریزد و مدیریت تحکمی پدرسالاران جریان اصلاحات دچار چالش جدی شود. نکته‌ای که در جریان مقابل آنها یعنی اصولگرایان صورت گرفت و با وجود برچسب نبودن آزادی و اراده‌های مختلف به جریان اصولگرا، در انتخابات مجلس نهم شاهد بودیم اصولگرایان با هویت جبهه متحد و پایداری به صحنه انتخابات آمدند و یک رقابت معنادار و واقعی را شکل دادند.
 
خاتمی همه تلاش خود را مصروف می‌کند تا ثابت کند اوست که سکان هدایت اصلاح‌طلبان را در دست دارد و هیچ کس بدون اذن وی نمی‌تواند وارد عرصه انتخابات شود. خواه این فرد عارف، معاون اول وی باشد، یا نجفی کارگزاران رقیب که روزگاری برای سهم‌خواهی از قدرت از هیچ تعرضی نسبت به هم ابا نداشتند. بنابراین به نظر می‌رسد هدف اصلی خاتمی این است که یک هویت را برای اصلاح‌طلبان تعریف کند، آن هم هویتی که فقط با لیدری او شناخته می‌شود و لاغیر.

۴- خاتمی و عناصرش با تأکید بر تلاش حیاتی خود برای حضور در حاکمیت می‌کوشند تا این تلاش‌ها در بدنه جریان «فتنه- اصلاحات»‌در چارچوب «عقب‌نشینی و معامله» تعریف و تفسیر نگردیده و بدنه اجتماعی آنها «خودفروشی» سران اصلاح‌طلب را تداعی نکنند. این مسئله بیش از هر چیز در سخنان عبدی و علوی‌تبار مشاهده می‌شود و آنها تأکید دارند که اصلاح‌طلبان باید طرفدار سیاست‌ورزی باشند، حتی اگر لازم باشد گامی به عقب برداشته شود.

تاکنون از خویش پرسیده‌ایم که چرا خاتمی به هر قیمتی حاضر است به حاکمیت‌ گرا داده شود تا حاکمیت بپذیرد او و طیف تعریف شده‌اش به حاکمیت بازگردند. این نکته کاملاً روشن است که خاتمی به درستی فهمیده است اگر در این دوره از انتخابات نتواند خود را سنجاق به حاکمیت کند- فرقی هم نمی‌کند که به کجای حاکمیت سنجاق شود- برای همیشه باید فاتحه اصلاح‌طلبان را که او خود را سکان‌دار و بنیانگذار آن می‌داند، فراموش کند و این یعنی مرگ یک گروه سیاسی و گفتمان حاکم بر آن.

۵- در نهایت باید گفت خاتمی و نظریه‌پردازان جریان «فتنه- اصلاحات» به دنبال آن هستند با انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲، خلأ تئوری و ایده‌پردازی این جریان را حل کرده و با ارائه یک چهره سفید از خود و بازگرداندن موج فتنه به سمت نظام و متهم ساختن نظام به انحراف از اصول انقلاب و تشدید اختلافات میان طیف‌های اصولگرا، فضای سنگینی را در ماه‌های آینده بر نظام تحمیل کنند تا شاید از بستر این رفتارها و اقدامات، بار دیگر زمینه بازگشت به قدرت و حاکمیت را برای خود فراهم کنند. غافل از آنکه چهره این جماعت آنچنان کریه است که بعید به نظر می‌رسد مردم به راحتی بتوانند آن را فراموش کنند.
 

مردم سالاری:نگاهی به تصمیمات عجولانه دولت

«نگاهی به تصمیمات عجولانه دولت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن می‌خوانید این روزها اقتصاد ایران، اوضاع مساعدی را سپری نمی‌کند و تورم ناشی از نوسانات شدید ارزی طی ماه‌های گذشته همچنان بر پیکر اقتصاد ایران چسبیده و فشار ناشی از این افزایش قیمت‌ها، تاثیر زیادی بر زندگی طبقات متوسط و ضعیف جامعه داشته است.

اما در این میان، در حالی که تحریم‌های شدیدی علیه جمهوری اسلامی‌ایران پدید آمده، برخی تصمیمات عجولانه و بی‌تدبیری‌های داخلی در مدیریت امور اقتصادی سبب شده تا با مشکلات عدیده‌تری روبرو شویم. به نحوی که تغییر مداوم بندهای بخشنامه‌های دولت در مدیریت امور ارزی، بر نگرانی‌ها‌ی اقتصادی افزوده و تصمیم گیری‌های اقتصادی را با بحران روبرو کرده است به نحوی که صدور و اصلاح مکرر بخشنامه‌های تجاری در دو ماه اخیر طوری افزایش یافته که اکنون فعالان اقتصادی کشور، آن را یک معضل جدید در مدیریت امور می‌دانند.

به طور نمونه در این مدت از سوی سازمان توسعه تجارت به نمایندگی از وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت اقتصاد و گمرک برای صادرات و واردات بخشنامه‌هایی نظیر در نظر گرفتن فهرست‌های مختلف برای ممنوعیت گروه‌های کالایی وارداتی و صادراتی، چگونگی عرضه ارز صادرکنندگان در مرکز مبادلات ارزی، استفاده از نرخ ارز مرکز مبادلات ارزی در بورس کالا، محاسبه حقوق و عوارض گمرکی با نرخ ارز مبادلاتی و سپس اصلاح تعرفه‌های واردات برخی کالاها و سرانجام بخشنامه درباره ممنوعیت واردات کالا با ارز آزاد از جمله بخشنامه‌های صادره اخیر است. تصویب این بخشنامه‌های پی در پی از یک طرف و تغییر بندهای آن پس از صدور از طرف دیگر، سردرگمی‌ها و تبعات بسیاری در پی داشت.

اگرچه بالاخره طبیعی است وقتی بحرانی پدید می‌آید، دولتی‌ها می‌بایست تصمیمات جدیدی برای مدیریت امور، اتخاذ کنند، اما تغییرات پس از ابلاغ بخشنامه‌ها، حکایت از موضوعی دیگر دارد و آن عدم کار کارشناسی دقیق در صدور دستور‌العمل‌های جدید است. به نحوی که تغییرات مداوم در محتوای بخشنامه‌ها، عملا برنامه‌ریزی جاری را مختل کرده است. این تغییر مداوم سبب می‌شود تا واردکنندگان و صادرکنندگان هر روز با یک قانون جدید روبرو شوند و همین امر سبب می‌شود تا تبعات آن در بازار مصرفی کل جامعه اثرگذار باشد.

تازه‌ترین تغییرات در پی آن صورت گرفت که بخشنامه‌ای از سوی معاون امور گمرکی ایران به کلیه گمرک‌های اجرایی کشور برای اجرا ابلاغ شد،که در آن ترخیص کلیه کالاهای وارداتی دیگر با ارز آزاد امکانپذیر نیست! هنوز چند ساعت از انتشار این بخش‌نامه نگذشته بود که نایب رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران از اصلاح آن خبر داد و عنوان کرد: «طبق اطلاع واصله از گمرک جمهوری اسلامی‌ایران، این مرجع در رابطه با این بخشنامه تصمیم‌گیری نکرده است و یا اظهارنظر فنی آنها پذیرفته نشده است، بنابراین در بند 2 بخشنامه مذکور، متاسفانه منشا ارز به نوعی محدود شده که بخش عمده‌ای از ارز موجود در دست فعالان تجارت خارجی و در بازار را از چرخه تجارت خارجی خارج کرده است. این بخش‌نامه به گفته مسئولان گمرک در حال اصلاح است و قرار است به زودی واردات بدون انتقال ارز یا استفاده از ارز خود واردکنندگان به این بند اضافه شود. لذا این بخش‌نامه هم از جمله آن بخشنامه‌هایی است که روند اصلاح آن کلید خورده تا مشکلاتی را که برای تجار به وجود آورده است از بین برود.»

روز گذشته نیز با اعلام سازمان توسعه تجارت مصوبه ممنوعیت واردات کالا با ارز صرافیها لغو شد. تا بازهم تصمیمات آنی دولت با تغییر آنی روبرو شود.

بر این اساس بیان چند نکته مهم است:

اول آنکه دولت باید بداند، مدیریت امور اقتصادی با دستورالعمل‌های ضربتی بدون کار کارشناسی دقیق، امکانپذیر نیست و بهتر است قبل از صدور هر بخشنامه جدیدی، تمام زوایای آن بررسی شود. نمی‌توان در شرایط نا مساعد شاهد تغییر نظرهای مداوم برای مدیریت امور بود . چراکه این تغییرات آنی، نه تنها کمکی به آرام کردن اوضاع نمی‌کند، بلکه سبب می‌شود تا نگرانی‌ها افزوده شود و در پی آن تصمیم‌گیری‌های اقتصادی تبعات زیادی به همراه داشته باشد.

دوم آنکه، شرایط امروز اقتصاد ایران با نظر به نوساناتی که در بازار ارز پدید آمده، نیازمند ثبات است. ثباتی که یک سر آن به تصمیم‌گیری‌های دولتمردان بر می‌گردد. طبیعی است وقتی در تصمیمات مهم اقتصادی تزلزل وجود داشته باشد، این بی‌ثباتی در بقیه بخش‌ها نیز تزریق می‌شود‌. آن گاه به جای بهتر شدن شرایط باید نگران افزایش بحران‌ها بود.

سوم آنکه، تغییرات لحظه‌ای در تصمیمات بخشنامه‌ای، حکایت‌گر یک نگرانی دیگر هم هست. نگرانی از اینکه مبادا دولت برای روزهای سخت‌تر نیز برنامه‌ریزی صورت نداده باشد. چرا که نمی‌توان برای آینده‌ای که مشخص است باید آمادگی بیشتری داشته باشیم، در آینده تصمیم‌گیری کرد و از امروز باید به فکر فردا بود. حال با این نحوه مدیریت امور اقتصادی، نسبت به آماده بودن دولت برای روزهای سخت‌تر، باید کمی‌ نگران بود.

ابتکار:وقتی حافظه‌ها هم کاسب کار می‌شوند

«وقتی حافظه‌ها هم کاسب کار می‌شوند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛مدتهاست که مواضع متناقض سیاسیون کسی را متعجب نمی‌کند و باعث پرسش نمی‌گردد. شرایط به گونه ای شد که تناقض گویی و رفت و برگشت‌های اهالی سیاست به عادت تبدیل شده است.با این استدلال که در کشور اختلافی وجود ندارد تا نیاز به طرح‌های وحدت بخش باشد، چنان آتش بپا می‌کنند که نه فقط طرح‌های وحدت قادر به خاموش کردن آن نیست، که حتی دامن طراحان و مدعیان ضرورت وحدت در این آتش گرفتار می‌شوند.

اظهارات جناب حاج آقا جلالی رئیس دفتر حضرت آیت ا... مصباح یزدی در مشهد مقدس مصداق بارز مواضع متناقضی است که البته به دلیل تکرار، مایه شگفتی نیست ایشان در این سخنرانی با انتقاد شدید از طرح وحدت ملی خواهان احیای گفتمان سال 84 گردید.

مطالعه متن این سخنان آیینه تمام نمایی از تناقضات عرصه کنونی سیاست است. وی ضمن حمله به طراحان دولت وحدت ملی مدعی می‌شود که هیچ اختلافی در کشور وجود ندارد تا نیاز به طرح وحدت ملی باشد و برای اثبات اینکه هیچ اختلافی وجود ندارد مجبور می‌شود همزمان هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی را با حملات تند خود و ذکر اوصاف عجیب مورد نوازش قرار دهد.

گویا آقای جلالی هیچ ارزشی برای هوش و فهم مخاطبان خود قایل نیست و بعید است شخصیتی چون ایشان متوجه نباشد که ممکن است مخاطبانش متوجه تناقض در استدلال هایش باشند. نفس سخنرانی ایشان برای نمایش دامنه اختلافات در کشور کافی است. او برای مطرود شمردن طرحهای وحدت مجبور می‌شود انگیزه و اهداف طراحان را به نمایش بگذارد و برای این منظور کدهایی ارائه می‌دهد که همه حکایتگر اوج اختلاف در جامعه می‌باشد و مهمتر اینکه صدر تا ذیل سخنان ایشان سراسر اختلاف افکنی است.

حال یا در نگاه ایشان آقای هاشمی و لاریجانی و نمایندگان مجلس جزو جامعه اسلامی ایران بحساب نمی‌آیند و بنابراین تخصصاً از حریم جامعه اسلامی خارج هستند، پس مشمول وحدت نیستند. که این خود اول مدعاست و با این فرض عمق اختلافات مبنایی پیداست و یا آنان را عددی بحساب نمی‌آورد که این هم ممکن است برای شخص ایشان مجوز باشد ولی با واقعیت فرسنگها فاصله دارد و یا تعریف وحدت و محدوده وحدت در نگاه آقایان با آنچه تا حالا به صورت معمول فهمیده می‌شد تفاوت بنیادی دارد.

متأسفانه به دلیل اینکه برخی وحدت را به همراهی با نظرات خود مصادره می‌کنند به هیچ وجه حاضر به قبول طرحهای که پذیرش سلایق مختلف را لازم دارد نیستند و ظاهراً ترس از لوازم وحدت موجب انکار ضرورتش می‌شود و اینگونه طرحها را انحراف از مسیر قلمداد می‌کنند.

نگارنده معتقد است که اینگونه خود را به تجاهل زدن، امکان سواری گرفتن از حافظه فراموش کار مردم را فراهم نمی‌کند. لازم نیست برای حمله به هاشمی طرح وحدت را بهانه کرد. دلایل دیگری برای صحرای کربلا وجود دارد.آقای جلالی در بخش دیگری از سخنانش تلاش کرد دو نوع احمدی نژاد تصویر و یکی را مطلوب و دیگری را نا مطلوب قلمداد کند.

به هر حال بخش مهمی از جامعه احمدی نژاد کنونی را همان احمدی نژاد 84 می‌دانند.

تلاش امثال آقای جلالی برای تبرئه احمدی نژاد 84 و تبرئه خود نسبت به احمدی نژاد 91 مغالطه ای نا چسب می‌باشد. تفسیر دلخواه مسایل نه فقط واقعیت‌ها را تغییر نمی‌دهد که نوعی توهین به افکار عمومی هم تلقی می‌شود صاحب این قلم ابا دارد از اینکه امثال آقای جلالی که خود از فرهیختگان است را متهم به تفسیرهای کاسب کارانه نماید ولی مجبوراً باید گفت این شیوه رفتار از حافظه‌های کاسب کار تراوش می‌کند.

احمدی نژاد، احمدی نژاد است اگر امروزش را نمی‌پسندیم لازم نیست دو شخصیت تصویر نمائیم، اگر امروزش مورد تأیید نیست، شجاعت داشته باشیم و بر اشتباه دیروز خودمان اذعان نمائیم. جوانمردانه نیست که برای فرار از مسئولیت افکار عمومی را به اشتباه بیندازیم و خود را پشت حافظه فراموش کار مردم پنهان سازیم. احمدی نژاد امروز محصول استدلالهای دیروز امثال آقای جلالی می‌باشد به انکارش گرفتن در حقیقت به انکار گرفتن خویشتن است.

خلاصه درست است که ساحت سیاست مملو از تناقض گویی و مغالطه سرایی است ولی انتظار از امثال آقای جلالی که مسئول اداره مرکزی است که سالها به آموزش شناخت صناعات استدلال برای پرهیز از تناقض و مغالطه مشغول می‌باشد این است که اینگونه خود به شکل واضح و ابتدایی در دام تناقض و مغالطه گرفتار نشود. تسلط بر علم منطق تنها برای بهره مندی از صنعت مغالطه و تناقض نیست با این علم می‌توان جامعه را از افتادن به ورطه تناقض گویی و مفالطه گریی نجات داد.

آرمان:ملزومات دستیابی به ارز تک‌نرخی

«ملزومات دستیابی به ارز تک‌نرخی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم کمال سیدعلی است که در آن می‌خوانید؛کاهش قیمت ارز در مقطعی کوتاه طی هفته گذشته به این دلیل بود که ظرفیت ریالی کشور در شرایط فعلی پذیرای ارز بالاتر از سه هزار تومان نیست. در این میان به‌نظر می‌رسد که نقل‌وانتقالات به‌خوبی انجام شده و طرح‌های جدیدی ارائه نشده که بتواند در بازار ناآرامی ایجاد کند. در واقع مطرح شدن بحث تک‌نرخی شدن ارز به‌دلیل نزدیک شدن نرخ مبادلاتی ارز به نرخ آزاد است که باید از آن صیانت شود تا بتوان فاصله میان این دو نرخ را کاهش داد.

به‌نظر می‌رسد که بحث تک‌نرخی شدن ارز به این معنی است که نرخ اتاق مبادلات به‌عنوان تنها نرخ مدنظر قرار گیرد که در این صورت باید تاکید کرد که این نرخ چندان واقعی نیست، چراکه تقاضاهایی وجود دارد که با ارز مبادلاتی پاسخگو نیست. به همین دلیل است که نرخی موازی نرخ اتاق مبادلات ارزی ایجاد می‌شود. اگر در سیستم ارز مبادلاتی، نرخ ارز پاسخگوی همه تقاضاها باشد در آن صورت می‌توان از تک‌نرخی شدن ارز صحبت کرد و این درست به همان معنای یکسان‌سازی نرخ ارز است و تنها در آن صورت است که می‌توان از یک نرخ واحد برای ارز صحبت کرد.

در شرایط فعلی به‌نظر می‌رسد با پاسخ دادن به 70درصد نیازهای موجود برای ارز، به هدف یکسان‌سازی نرخ ارز نزدیک شده‌ایم. درحال حاضر و با ورود نرخ مبادلاتی به بازار ارز به‌نظر می‌رسد که تصور اینکه فردی بخواهد کالای خود را با نرخ سه هزار تومان خریده و آن را با نرخ پنج هزار تومان به فروش برساند از بین رفته و خود این مساله حرکت مثبتی است که در راستای یکسان‌سازی نرخ ارز صورت گرفته است.

البته بخشی از نوسانات نرخ ارز که در هفته‌های اخیر شاهد آن بودیم به‌دلیل مقاومت بازار است که برخی ارزهای خریداری شده و با نرخ بالاتر به فروش می‌رسد. اگر اعتقاد ما این باشد که بازار قیمت واقعی نرخ ارز را تعیین می‌کند، در این صورت می‌توان درجهت از بین بردن سفته‌بازی در بازار حرکت کرد. واقعیت این است که اگر نوسانات بازار بین 500 تا 700 تومان باشد باید گفت که سفته‌بازی در بازار ارز صورت گرفته است.

برای رسیدن به یک نرخ مناسب در بازار باید توجه کرد تا پروژه‌هایی که با این ارز تامین مالی می‌شوند مقرون به‌صرفه باشند تا نرخ مربوطه بتواند به‌عنوان نرخ بازار مورد توجه قرار گیرد.

دنیای اقتصاد:ممنوعیت واردات، راه‌حل یا مساله؟

«ممنوعیت واردات، راه‌حل یا مساله؟»عنوان سرمقاله روزنامه‌ دنیای اقتصاد به قلم شهرام شریف است که در آن می‌خوانید؛تصور اینکه کسی ۱۰۰ سال قبل واردات قلم و دوات را ممنوع کند بی‌شباهت به فضای این روزها نیست که گفته می‌شود واردات کالاهای دیجیتالی نیز ممنوع شده است.

التهابات بازار محصولات دیجیتالی در این روزها به طور مستقیم بر شکل توزیع و قیمت این کالاها تاثیر گذاشته و در این میان فعالان بازار و صاحبان بنگاه‌ها با نگرانی تحولات پیش رو را دنبال می‌کنند. افزایش و نوسانات مداوم، اولویت‌بندی تخصیص ارز، عدم‌ثبت سفارش و حالا ممنوعیت واردات، بخشی از دلایل افزایش شدید قیمت‌ها در این بازار نوپا عنوان شده است. مسوولان دلایل استقرار چنین روش‌هایی راکاهش تقاضا برای ارز برمی‌شمرند و هرچند به نظر می‌آید مجموعه این سیاست‌ها هنوز بر ثبات قیمت ارز موثر نبوده؛ اما در عین حال آنچه از دید سیاست‌گذاران غافل مانده، موضوع تقاضا برای کالاهایی است که اتفاقا روز به روز بر تقاضای آنها افزوده می‌شود.جدا از اینکه شرط عضویت در WTO لغو موانع غیر‌تعرفه‌ای واردات است در قانون برنامه سوم هم موضوع لغو ممنوعیت‌های وارداتی و استفاده از قوانین تعرفه‌ای به جای آن تکلیف شده است.

همین موضوع در برنامه‌های چهارم و پنجم توسعه نیز عینا تایید شده تا نشانی باشد بر اینکه ممنوعیت‌های وارداتی نه تنها راهکارهای بسیار کهنه‌ و تاریخ گذشته‌ای به حساب می‌آیند، بلکه از محمل‌های قانونی (محلی و بین‌المللی) نیز برخوردار نیستند.اما فراتر از قوانین، وابستگی امروزه دستگاه‌ها و سازمان‌ها‌(ی عموما دولتی) به واردات تجهیزات و توسعه دیجیتالی است. ممنوعیت‌ یک عقبگرد و یک ایست به این دستگاه‌ها و هر نهادی است که بنا به شرایط و مقتضای روز سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای را در حوزه دیجیتال و خدمات شبکه‌ای و اینترنتی انجام داده است. اغلب پروژه‌های بزرگ دولتی ما (مثلا پروژه کارت سوخت یا پرداخت یارانه) از طریق شبکه‌های اینترنتی و دستگاه‌های کامپیوتری و دیجیتالی صورت گرفته است. میلیاردها ریال خرج آموزش و تجهیزات مراکز آموزشی و تشویق مردم به استفاده از روش‌های نوین اینترنتی (مثلا بانکداری اینترنتی ) شده است.

 همین امروز بدون تجهیزات دیجیتالی اساسا زندگی در ایران ما به دشواری ممکن است، حال چگونه می‌توان به چنین سطح تقاضایی در بازار ناگهان پاسخ منفی داد و انتظار التهاب قیمتی و تورمی را نداشت؟ ممنوعیت یا ایجاد مشکل در واردات کالاهای دیجیتالی بخش گسترده‌ای از شبکه توزیع فروش و خدمات پس از فروش (شامل صدها هزار فروشگاه و مغازه و شرکت) را دچار وقفه می‌کند، بسیاری از شرکت‌های گارانتی‌کننده و خدمات دهنده را به ورشکستگی می‌کشاند و در مقابل کانال‌های قاچاق را قدرتمند و وسیع می‌سازد. به همه اینها اضافه کنید کاهش شدید درآمدی که دولت از این بابت متحمل می‌شود که اتفاقا قرار است با افزایش مالیات دوباره به چرخه خود وارد کند. در غیاب شرکت رسمی و قانونی که دیگر فرصتی برای واردات قانونی ندارد، قاچاقچی نه مالیاتی به دولت می‌دهد و نه خدماتی را به مصرف‌کننده ارائه می‌کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها