سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
جام جم:از گلایه امام تا ملاحظات امروز
«از گلایه امام تا ملاحظات امروز»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛«من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاط پیش بیاورد. من به خدای تبارک تعالی پناه میبرم اگر برای خودم نسبت به سایر انسانها مزیتی قائل باشم. این انحطاط فکری و روحی است. من در عین حال از آقای حجازی تقدیر میکنم که ناطق برومند و متعهد است. گله میکنم که در حضور من مسائلی را مطرح میکند که ممکن است باورم بیاید.»
این جملات، واکنش بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به سخنان مرحوم فخرالدین حجازی در خرداد 1359 است. در آن روز، مرحوم حجازی که خطیبی مبرّز و توانا بود و به عنوان نماینده اول تهران برگزیده شده بود، همراه بقیه نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دیدار امام رفته بودند و ایشان در محضر امام سخن ایراد کرد. وی پس از بسم الله صحبت خود را با «بابی انت و امّی» آغاز کرد و با توصیفات ویژه از حضرت امام (ره) ادامه داد. مشابه این مسأله یک بار هم از سوی عالم جلیلالقدری تکرار شد و امام گلایهمندانه چنین فرمودند: «آن قدری که ما گرفتار نفس خودمان هستیم، این کافی است. دیگر مسائلی نفرمایید که در نفوس ما انباشته شود و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که ما دستمان به بواطن نمیرسد، لااقل به ظواهر عمل کنیم. من دعا میکنم که خدای تبارک تعالی ما را از قید و بند نفس اماره نجات دهد.»
در عین حال فراموش نمیکنم که در همان سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، آقای محمدعلی انصاری که از اعضای بیت حضرت امام(ره) بود، در یک اردوی دانشجویی، حدود سه ساعت به تبیین شخصیت امام خمینی(ره) در سهبعد شخصی و خانوادگی، عبادی و عرفانی و سیاسی و حکومتی پرداخته بود و نوارهای این جلسه بین ارادتمندان و عاشقان امام دست به دست میچرخید و هیچگاه هم شنیده نشد که امام در این مورد تذکر و نهی فرموده باشند.
شنیدن مطالب آن جلسه، امامشناسی را از یک مرحله صرفا احساسی و عاطفی و کاریزما به لایههای عمیقتر و آگاهانهتر ارتقا میبخشید و ضمنا درس آموز بود و شنونده را در تأسی به امام ترغیب میکرد. 23 سال از عروج ملکوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و آغاز زعامت حضرت آیتالله خامنهای میگذرد و به نظر میرسد گفتن و نوشتن درباره شخصیت بینظیر معظمٌله همچنان گرفتار ملاحظاتی است. ملاحظه تا جایی که سال گذشته در همین ایام، کنگرهای برای تبیین ابعاد شخصیتی رهبر انقلاب در لبنان برگزار شد و سیدحسن نصرالله در افتتاحیه آن، پرده از مظلومیت ایشان برداشت و گفت: «بسیاری در این امت هستند که از این شخصیت والا، آگاهی و شناختی جز اندک ندارند و به همین دلیل است که به جرأت میتوانیم بگوییم که ایشان میان امت اسلام و حتی در ایران چقدر مظلوم هستند.»
رهبر حزبالله لبنان ادامه داد: «این مسوولیت ماست که این امت را با این شخصیت بزرگ و عظیم آشنا کنیم تا از آن بهرهبرداری لازم و شایسته را ببرند و از برکات وجودی چنین رهبری و چنین ولی فقیه و اندیشمند و متفکری برای حال و آینده و دنیا و آخرت خود مستفیض شوند».
موضوع ما در این نوشتار چرایی این مظلومیت نیست که در این باره قبلا نوشتهایم*، پرسش ما این است که این مظلومیت تا کی باید ادامه پیدا کند؟
ممکن است عدهای هنوز ضرورت این مهم را درک نکرده باشند و شاید برخی هم عدم رضایت رهبر معظم انقلاب را بهانه کنند .
بدیهی است کسی که در جایگاه ولیفقیه قرار میگیرد نباید از شنیدن و خواندن مدح خود، خرسند شود که خوش آمدن از ثناگویی و حتی صله دادن به ثناگویان، رسم ملوک و جبابره و طواغیت است ولی این ناخرسندی تکلیف دیگران را ساقط نمیکند.
در شرایطی که برخی هتّاکان وامانده، هراز چندگاه، نامه به اصطلاح سرگشادهای مینویسند و گستاخانه و بهدور از انصاف، لاطائل میبافند، ارادتمندان مطلّع باید، بگویند و بنویسند تا میدان برای هتّاکی فراخ نباشد.
از آنچه درباره امام خمینی(ره) گفتیم میتوان نتیجه گرفت زمان، مکان و نحوه ورود به این موضوع در درست یا نادرست بودن چنین کاری، دخالت تام دارد. لذا در شرایطی که افکار عمومی دنیای اسلام متوجه جایگاه و شخصیت رهبر انقلاب اسلامی است و محبوبیت ایشان روزافزون شده است، افراد مطلّع از ابعاد متنوع شخصیت حضرت آیتالله خامنهای باید به شکل صحیح و بهدور از مجیزگویی و مبالغه که سمّ مهلک این اقدام است به این مهم بپردازند. افکار عمومی امت اسلام و در درجه اول داخل کشور باید رهبر خود را آنگونه که هست بشناسد تا ضمن افزایش دامنه پیروی، بر عمق آن نیز افزوده گردد.
* دلایل یک مظلومیت، جام جم، 23 خرداد 1390
کیهان:زوج مصلحت و عدالت
«زوج مصلحت و عدالت»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛این یادداشت در پی آن نیست که برای خود صلاحیتی جعل نماید و بیرون از قواعد و مقررات قضایی و آیین دادرسی به داوری درباره افراد یا عملکرد نهادها بنشیند.
آنچه نوشته پیش روی تلاش می کند تا بدان بپردازد طرح نکاتی درباره معضلی است که این روزها در افکار عمومی بازتاب منفی گسترده ای به همراه داشته است.
بنابراین تنها برای روشن تر شدن برخی مسائل، این یادداشت ناگزیر گریزی به مفاهیم حقوقی خواهد داشت.
1- در متون قانونی و حقوقی برای این که مشخص شود چه کسی و با چه میزان از مسئولیت مرتکب جرم شده است ظرایف و دقایقی نهفته است.
از همین روی؛ وقتی جرمی اتفاق می افتد که بیش از یک اراده عالماً و عامداً در تحقق و عینیت آن نقش داشته است میان این افراد و میزان نقش و مسئولیت جزایی آنها تفاوت وجود دارد.
گاهی یک شخصی جرمی را با علم و اراده انجام می دهد که او را «مباشر» (فاعل مادی) می نامند. اگر در صحنه جرم، کسی مجرم را کمک نماید او «شریک در جرم» خواهد بود. امکان دارد کسی دور از صحنه جرم، اجرایی شدن جرم را تسهیل کند و یا مجرم را تحریک، ترغیب و تطمیع نماید که به لحاظ حقوقی «معاون در جرم» است.
همچنین حالت دیگری وجود دارد که علمای حقوق از آن به عنوان «فاعل معنوی جرم» نام می برند و آن موقعی است که کسی هرچند در عنصر مادی جرم شرکت نداشته ولی جرم به حساب او و به نفع او انجام می شود؛ گویا که مباشر جرم نقش وسیله را دارد.
مسئله هنگامی پیچیده می شود که در بعضی از جرایم باندی و شبکه ای، کسانی که صحنه گردان اصلی هستند رد پایی حقوقی از خود به جا نمی گذارند و هر چند نقش ویژه ای را در بروز جرایم و تخلفات داشته اند اما از دایره مباشرین، شرکاء، معاونین و حتی فاعل معنوی جرم با لطایف الحیل جسته اند.
شاید واژه مسببین به لحاظ حقوقی-و نه عرفی- در فرآیند پیچیده اینگونه جرایم نیز واژه دقیق و صحیحی نباشد.
در میان افکار عمومی بعضا در رسیدگی به برخی از پرونده های بزرگ فساد این تلقی وجود دارد که «اصلی ها» غایب هستند و...
2- با گشوده شدن پرونده فساد بانکی اخیر که از اواسط مردادماه سال گذشته روند رسیدگی به آن آغاز شده و هم اکنون پس از صدور کیفرخواست در مرحله تحقیقات مقدماتی پرونده به دادگاه آمده و سیزده جلسه محاکمه انجام گردیده بسیاری از واقعیت ها روشن شده است.
از چندی پیش نیز محاکمه متهمان پرونده اختلاس از شرکت بیمه ایران در مرحله دوم آن (پس از آنکه در اسفند سال 89 سه جلسه دادگاه برگزار شد) شروع شده و امروز جلسه نهم آن قرار است برگزار شود.
همین دو پرونده بزرگ فساد اقتصادی نشان دهنده عزم قوه قضائیه و نظام در مبارزه با مفاسد اقتصادی و مالی است که به تعبیر رهبرمعظم انقلاب، این مبارزه «خط سلامت نظام» است.
اما سوالی که پیش کشیده می شود این است که آیا متهمان اصلی در این 2 پرونده که توجهات عموم مردم را به خود معطوف کرده است پای میز محاکمه آمده اند؟
بدون شک مباشرین، شرکاء و معاونین جرم در هر دو پرونده به گواهی جلسات متعدد و منظم دادگاه که در حضور اصحاب دعوا، وکلا و رسانه ها به صورت علنی برگزار شد مورد محاکمه قرار گرفته اند و البته هنوز جلسات هر دو دادگاه ادامه دارد.
برخلاف شبهات و شایعات دشمن که از روز اول بصورت مدام و بی وقفه القاء می کرد که پرونده فساد بانکی- و در ادامه پرونده اختلاس بیمه ایران- به جایی نمی رسد! آنچه اکنون غیرقابل انکار است سلامت و عزم جدی و قاطعانه دستگاه قضایی در برخورد با مفسدان اقتصادی است که هر منصفی از شیوه و چگونگی رسیدگی به این پرونده ها می تواند به این واقعیت پی ببرد.
3- اگر نظام و قوه قضائیه اراده جدی- خدای ناکرده- در رسیدگی نسبت به فساد سه هزار میلیاردی یا اختلاس از شرکت بیمه ایران نداشتند آیا لازم بود که؛ الف: در پرونده فساد بانکی برای حدود 30 متهم دانه درشت کیفرخواست صادر شود، ب: 12 هزار صفحه پرونده به دادگاه بیاید؟ پ: آیین دادرسی بصورت دقیق و حقوقی انجام شود؟ ت: وکلا آزادانه به دفاع از موکلین بپردازند؟ ث: دادگاه به صورت علنی و در حضور اصحاب رسانه برگزار گردد؟ ج: خبرنگاران در تهیه گزارش و انتشار آن در رسانه ها و مطبوعات کاملاً آزاد باشند و از سمت هایی در سطح بالای مسئولیت نظیر نماینده مجلس، معاون وزیر، مدیر کل و... در شکل گیری این فساد پرده بردارند؟ چ: حدود 80 متهم در پرونده اختلاس از بیمه ایران در ردیف محاکمه قرار بگیرند و تاکنون عناوین اتهامی بسیاری از آنها مورد رسیدگی قرار بگیرد؟ ح: سخنگوی قوه قضائیه در جایگاه دادستان کل کشور به عنوان ناظر ویژه در پرونده فساد بانکی تعیین شود؟ خ: رئیس قوه قضائیه به عنوان بالاترین مقام قضایی کشور بارها و به کرات تأکید کند که هیچ مصونیت ویژه ای برای هیچ کس قائل نیستیم و یا تصریح کند که برخورد با مفسدین عبرتی ماندگار خواهد شد؟ و...
4- با تمام زحمات و اقدامات ارزشمندی که قوه قضائیه در رسیدگی به پرونده های فساد اقتصادی و به خصوص 2 پرونده یاد شده انجام داده است افکار عمومی یک انتظار دیگر از این قوه دارد و امید دارد که بر زمین نماند.
با توجه به افشاگری متهمان علیه یکدیگر در این 2 پرونده و اظهارات و دفاعیاتی که متهمان و از سوی دیگر نماینده دادستان در دادگاه انجام داده اند اسامی برخی از مسئولان با ابهام به میان آمده است و اینجاست که هرگونه شبهه- در چارچوب معذوریت های قانونی- باید برای مردم برطرف شود.
ضرورت این اقدام وقتی دو چندان می شود که افکار عمومی به یاد می آورد که پیش تر سخنگوی محترم قوه قضائیه درباره پرونده فساد بانکی تصریح کرده بود: «در این پرونده اعمال نفوذ صورت گرفته و کسانی که صاحب قدرت بوده اند و می توانستند به بانک نفوذ کنند و شرکت را به بانک معرفی کنند، حمایت هایی را انجام داده اند و...».
اکنون مطالبه برحق افکار عمومی این است که وضعیت این گونه افراد در کجای پرونده قرار دارد؟
5- نکته حائز اهمیت این است که هر چند رسانه ها باید در راستای رسالت خطیر خودشان به روشنگری بپردازند و مطالبه بر حق افکار عمومی را فریاد بزنند اما این حقیقت را نباید از نظر دور داشته باشند که رسانه دادگاه نیست.
اشکالی ندارد و ضرورت دارد که رسانه ها خواستار محاکمه حلقه هایی در پرونده های فساد شوند که بیرون از دایره مباشرین و شرکاء و معاونین در جرم هستند اما آیا این رسالت مطبوعاتی و رسانه ای باید به داوری نشستن درباره برخی مسئولان بینجامد؟
6- و بالاخره با توجه به فضای شکل گرفته پیرامون 2 پرونده بزرگ فساد و اختلاس باید گفت، شایسته نیست برخی مسئولان از تریبون ها، خود را بر کرسی قضاوت بنشانند و بی توجه به حجم و عمق کارهای صورت گرفته همه چیز را نادیده بگیرند.
برای این که تمامی متهمان اعم از عوامل میدانی و پشت پرده پای میز محاکمه بیایند و به نسبت نقش و مسئولیت جزائی شان به مجازات عادلانه برسند باید تمامی قوا و نهادها به دور از تنگ نظری ها، شعارها و بهره برداری های بعضا سیاسی، قوه قضائیه را در صدور آرای متقن، قاطع و عادلانه کمک نمایند.
نمی شود از یک سو بر طبل عدالت کوبید و از سوی دیگر، افکار عمومی را نسبت به واقعیات منحرف کرد.
بدون شک آنچه که مورد مطالبه رهبری و مردم است برخورد با مفسدان در هر سطحی و هر مقامی است و قوه قضائیه در این میان مسئولیت خطیر و ویژه ای دارد و باید کارهای ارزشمندش را تا گام آخر به سامان برساند و از هر خط قرمزی ولو با بالا رفتن هزینه ها برای برخورد عبور نماید و اینچنین است که «مصلحت» و «عدالت» یک مفهوم درهم تنیده می یابند و هیچ کدام قربانی یکدیگر نمی شوند.
خراسان:رشد پرشتاب تولید علم و گام های پیش رو
«رشد پرشتاب تولید علم و گام های پیش رو»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مریم حقپرست است که در آن میخوانید؛جدیدترین آمارهای تولید علم در جهان طی ۵ ماهه نخست سال ۲۰۱۲ بر اساس داده های موسسه بین المللی «ISI» به تازگی منتشر شده که حاکی از افزایش سهم ایران در تولید علم جهان و کسب جایگاه بیستم در این زمینه است. این ارقام تنها بخشی از موفقیت های گسترده ایران و درخشش محققان کشورمان در عرصه علم و فناوری است. در سال ۲۰۱۱ نیز طبق اعلام مجله علمی «نیچر» (Nature) ایران با ثبت رشد ۲۰ درصدی، رتبه نخست جهان را از نظر رشد تولید علم کسب کرد و به گزارش مجله معتبر «نیوساینتیست»، در سال ۲۰۱۰ روند تولید علم در ایران ۱۱ برابر میانگین جهانی بوده است.
در این رابطه موسسه کانادایی «ساینس متریکس» نیز چندی پیش طی گزارشی اعلام کرد که ایران طی ۲ دهه گذشته زیرساخت های علمی را به سرعت فراهم کرده و در نتیجه امروز به چنین جایگاه رفیعی در عرصه تولیدات علم و فناوری دست پیدا کرده است و در صورت استفاده مناسب و سازنده از این تولیدات علمی، کیفیت زندگی ایرانیان افزایش پیدا خواهد کرد.
واقعیت این است که در دنیای امروز این توسعه علمی است که حرف اول را می زند و تعیین کننده قدرت و برتری برای هر کشور است و اندیشمندان جهان به این نتیجه رسیده اند که اگر جامعه ای می خواهد به سمت توسعه پایدار در عرصه های مختلف حرکت کند و شرایط ایده آلی داشته باشد، باید از نظر علمی به رشد و بالندگی برسد چرا که اقتصاد دنیا امروز بر پایه دانش و فناوری استوار است.
در واقع تولید علم و افزایش دانایی و توانمندی علمی بهترین نوع قدرت را تولید می کند که می تواند اقتدار در زمینه های دیگری از جمله نظامی، سیاسی، اقتصادی و ... را به ارمغان بیاورد. از این رو عرصه ای که امروزه به عنوان نیروی محرک و پیش برنده کشورها از آن یاد می شود، توسعه و پیشرفت علمی است که از زیرساخت های قدرت ملی نیز به شمار می رود و با توجه به همین ضرورت است که مقام معظم رهبری از سال ها پیش اهمیت مقوله جنبش نرم افزاری و تولید علم را مطرح و بر لزوم جهاد علمی و کسب مرجعیت علمی منطقه تاکید فرموده اند چرا که توجه جدی به مقوله تولید علم و توسعه تحقیقات در راستای جلوگیری از سلطه جهان استکبار و افزایش قدرت و توانمندی، دفاع از استقلال و امنیت کشور و حفظ روحیه خودباوری و خلاقیت و افزایش رفاه جامعه است.
در واقع یکی از استراتژی های نظام سلطه، جلوگیری از دستیابی کشورهای تحت سلطه به علم است چون می دانند که علم ابزار قدرت است.
در این میان ضرورت دارد که برای فراهم کردن زمینه رشد علمی هرچه بیشتر کشور و برخورداری جامعه از دستاوردهای محققان، در عرصه تکمیل چرخه ایده تا عمل و تولید محصول و تجاری سازی نوآوری ها و اختراعات در سطح گسترده و به طور جدی سرمایه گذاری شود، به ویژه آن که این مقوله در واقع حرکت در راستای تحقق شعار امسال برای حمایت از تولید ملی است. البته برای تبدیل ایده به محصول ساز و کارهایی نیاز است که مواردی همچون ارزیابی بازار مشخص برای کالاها، بحث نفوذ کالا و مواد تولیدی در بازار و منابع مالی برای سرمایه گذاری از مهم ترین ساز و کارهاست که باید در پردازش ایده و تولید کالا در نظر گرفته شود.
در این عرصه همچنین باید برای آشنایی و تعامل صاحبان ایده با سرمایه گذاران خصوصی و دولتی، جشنواره ها و بازارهایی در قالب «فن بازار» و یا «بورس فناوری» در سطح گسترده در استان های مختلف به طور مستمر برگزار شود تا امکان به فعلیت رساندن دستاوردهای محققان کشور بیش از پیش فراهم شود که البته در این زمینه حدود یک ماه پیش برای اولین بار شاهد برگزاری بورس فناوری به عنوان بخشی از جشنواره ملی فن آفرینی شیخ بهایی بودیم که با استقبال گسترده ای نیز مواجه شد. البته این رویدادها باید گسترش و استمرار پیدا کند.
مقوله مهم دیگری که برای تضمین توسعه علمی کشور باید مورد توجه قرار گیرد، آغاز به کار هر چه سریع تر صندوق نوآوری و شکوفایی است که چند سالی است وعده راه اندازی آن با سرمایه ۳ هزار میلیارد تومان برای تکمیل زنجیره ایده تا بازار و کاربردی کردن دانش از طریق ارائه کمک ها و خدمات مالی و پشتیبانی به شرکت ها و موسسه های دانش بنیان مطرح شده است.
همچنین از آن جایی که سرمایه گذاری در عرصه فناوری با ریسک بسیار همراه است و نتایج آن نیز در بلندمدت به بار می نشیند، لازم است که دولت از بخش خصوصی در این عرصه به طور جدی حمایت کند تا سرمایه گذار ترغیب شود که با وجود ریسک بالا، در این زمینه ورود کند.
تقویت پارک های علم و فناوری به عنوان حلقه پایانی زنجیره تبدیل علم به ثروت، گسترش دایره حمایت از نخبگان، توجه ویژه به افزایش بودجه پژوهش که متاسفانه طی سال های اخیر به کرات مورد بی مهری قرار گرفته است، تقویت زیرساخت های پژوهشی دانشگاه ها و موسسه های تحقیقاتی از جمله تجهیز آزمایشگاه ها، کاربردی کردن پایان نامه ها و مقالات پژوهشی دانشگاه ها و ... از دیگر مواردی است که می تواند زمینه ساز تداوم توسعه علمی کشور شود.
رسالت:عزت واقعی کجاست؟
«عزت واقعی کجاست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛یکی از اهداف اصیل انقلاب اسلامی بازیابی عزت و اقتدار ملی است. در گذشته اقتدار ملی تابعی از قوه قهریه کشورها بود. امروز در غرب با گسترده شدن ارتباطات بشری، پیشرفتهای تکنولوژیک و همگرایی های اقتصادی و سیاسی؛ اقتدار ملی به مجموعه عوامل مادی و معنوی گفته می شود که به ترجیحات طرف مقابل شکل می دهد. توسعه حوزه های نفوذ قدرت نرم در روابط بین الملل و ترکیب پیچیده آن با عناصر سخت از قبیل توان نظامی و اقتصادی، فضاهای جدیدی در برابر تئوری پردازان قدرت باز شده تا با بازتعریف منافع ملی و عناصر بومی شکل دهنده به اقتدارملی، این مفهوم را از زنگار یکجانبه قوای قهریه برهانند و رنگی انسانی تر و به مراتب هوشمندانه تر بدان بزنند.
در اندیشه اسلامی عزت ملی فراتر از نگاه های انسان گرایانه و ساده انگارانه بشری است.
رهبر معظم انقلاب اخیرا در بیست سومین سالگرد مراسم رحلت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) ضمن اشاره به دمیدن روح عزت ملی در کالبد کشور به عنوان یکی از خطوط اصلی در سیره و منش امام خمینی(ره) بحث قرآنی دقیقی در این خصوص مطرح فرمودند مبنی بر اینکه" در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبهه خدایی قرار می گیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبهه خدا و جبهه شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبهه خدایی قرار میگیرند. این، منطق قرآن است. در سوره فاطر میفرماید: «من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا».(فاطر: 10)
در سوره منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛(منافقون: 8) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمیکنند؛ نمیفهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست."
مبانی عزت ملی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب را باید در هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی الهی ایشان به عنوان رهبر جامعه اسلامی جستجو کرد. مبانی هستی شناسی مقام معظم رهبری در تبیین مفهوم عزت ملی همچون امام خمینی(ره) مبتنی بر حکمت متعالیه صدرایی و اصالت وجود است. این جهانبینی که در برابر جهانبینی ماتریالیستی معاصر (اعم از لیبرالیسم یا کمونیسم) قرار دارد، هستی را دارای هدف، مبدأ، معاد، نظام اکمل و جلوه ظهور حقتعالی میداند. در نگاه توحیدی از آنجا که غایت القصوای هستی یگانه پرستی و تسلیم در برابر ذات اقدس اله است از این رو کسی که خود را بنده خدا می داند حاضر نمی شود بندگی و بردگی کس دیگری را بپذیرد چرا که خواسته یا ناخواسته در دام شرک افتاده است. از دیدگاه آیت الله خامنه ای زمانی که در پاسخ به سئوال «لمن الملک»، گفته شود: «للَّه الواحد القهّار»( غافر: 16) شالوده استقلال چیده می شود. (رهبر معظم انقلاب،10/03/1369) از منظر ایشان در دوران سلطه استکبار، غفلت از توحید ناب اسلامی و مفهوم زندگی شمول آن بود که صحنه را برای بُتهای استعمار باز گذارد و به خداوندان زر و زور، فرصت تاختوتاز داد.(همان)
خداوند متعال در آیه 255 سوره بقره میفرماید: "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ".
آنچه که از این آیه شریف مستفاد می شود این است که مالک حقیقی همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتی بیش نیست. مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودی است که از طرف مالک حقیقی یعنی خداوند تعیین میشود. حال که همه مملوک او هستند، پس چرا مملوکی مملوک دیگر را بپرستد؟
دیگران نیز بندگانی همچون ما هستند؛ «عباد امثالکم». طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند. ای کاش انسانها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده میکردند. اگر همه چیز از خدا و برای خداست، دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خدای خالق، ما را رها کرده است؟ «أیحسب الانسان ا ن یترک سدی» ( نگاه کنید به تفسیر نور)
در این هستی شناسی خداوند متعال انسان را رها نکرده است و به میزانی که خود صلاح می داند از استقلال، ملک و عزت بهرمندش می سازد. "قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَیَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ "(آل عمران:26)
بگو: خداوندا، ای مالک حقیقی هر مملوک، و ای حاکم مطلق بر همه حکومتها، به هر که خواهی حکومت میبخشی، و از هر که خواهی حکومت را بازمیگیری، و هر که را خواهی عزت میدهی، و هر که را خواهی خوار میگردانی، (حقیقت) خیر در دست توست، حقّا که تو بر هر چیزی توانایی .
منطبق بر این هستی شناسی خداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد، حکومت میدهد. همان گونه که به سلیمان، یوسف، طالوت و ذوالقرنین عطا نمود. اما در حقیقت مالک اوست و دیگران امانتداری بیش نیستند و باید طبق رضای مالک اصلی عمل کنند. در واقع عزّت به دست خداست و از دیگران نمی توان توقّع عزیز شدن داشت.
به بیان رهبر معظم انقلاب "وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه میشود، مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک باروی مستحکم عمل میکند؛ نفوذ در او، محاصره او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود؛ انسان را از نفوذ و غلبه دشمن محفوظ نگه میدارد. آن وقت هرچه این عزت را در لایههای عمیقتر وجود فرد و جامعه مشاهده کنیم، تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر میشود؛ کار به جایی میرسد که همچنان که انسان از نفوذ و غلبه دشمن سیاسی و دشمن اقتصادی محفوظ میماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلی، یعنی شیطان هم محفوظ باقی میماند. آن کسانی که عزت ظاهری دارند، این عزت در دل آنها، در درون آنها، در لایههای عمیق وجود آنها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بیدفاعند، نفوذپذیرند."( مقام معظم رهبری،14/03/1391)
انسان به طور طبیعی دارای ویژگی های ذاتی مثل فطرت و در عین حال ویژگی های اکتسابی مثل پیشرفت و تکامل است. ویژگیهای اکتسابی، بر حسب انتخاب انسان، می تواند سه جهت داشته باشد؛ جهت الهی، شیطانی و حیوانی. مبتنی بر هستی شناسی و شناخت شناسی الهی انسان معتقد و موحد به خداوند متعال به استقلال از غیر خدا می رسد. اسلام، دین توحید است و توحید یعنی رهایی انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکس به جز خدا. این انسان با احساس بی نیازی از غیر خدا ضمن نفی سلطه پذیری به نوعی عزت شخصیتی می رسد. امام علی (ع) در وصیتی خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) می فرماید: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» بنده غیرخدا مباش, زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است. (مجلسی، محمدباقر، ج 47: 214 ).
در واقع انسان مستقل، از طاغوت استقلال می یابد و بنده ذات اقدس الهی می گردد. چرا که در این منظرهیچ انسانی بر انسان دیگری حق ولایت ندارد و تنها مالکیت،ربوبیت و ولایت از آن ذات اقدس الله است.(شورا: 9 ) و(انعام: 62). و از آنجا که خداوند مالک همه مالکها و مملوکها نیز هست به اذن خود این نعمت یعنی ملک را بندگان خاصش تفویض می نماید. به تعبیر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه 26 سوره آل عمران کلمه" ملک" بدان جهت که در این آیه، مطلق آمده، (و نفرموده ملک حق را به هر کس بخواهی میدهی)، شامل" ملک حق" و" ملک باطل" هر دو میشود و خلاصه میفهماند مالکیت آن کس که در ملکش عدالت میکند و هم مالکیت کسی که در ملکش جور و ستم روا میدارد، هر دو از خدا است، برای اینکه ملک خودش فی نفسه موهبتی از مواهب خدا است، نعمتی است که میتواند منشا آثار خیری در مجتمع انسانی باشد و به همین جهت است که میبینیم خدای تعالی علاقه و دوست داشتن ملک را فطری و جبلی انسانها کرده است.
پس ملک حتی آنکه در دست غیر اهلش افتاده بدان جهت که ملک است، مذموم نیست، آنچه مذموم است یا به دست گرفتن نااهل است، مثل ملکی که شخص ظالم و غاصب از دیگری غصب کرده، و یا خود آن هم مذموم نیست، بلکه سیرت و باطن خبیث او مذموم است، چون او میتوانست برای خود سیرتی نیکو درست کند، که البته برگشت این نیز به همان وجه اول است. و به بیانی دیگر میگوییم: ملک نسبت به کسی که اهلیت آن را دارد نعمت است و این نعمت را خدای سبحان در اختیار او نهاده و نسبت به آنکه اهلیت ندارد نقمت و بدبختی است و این نقمت و عذاب را خدا به گردن او انداخته، پس به هر حال ملک چه خوبش و چه بدش از ناحیه خدا است و فتنهای است که با آن بندگان خود را میآزماید.( علامه طباطبایی، المیزان،206)
همین اذن پروردگار در تفویض ملک سرمنشا ولایت است. و خداوند متعال از آنجا که تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء است عده ای از بندگان و اولیاء خود را بر سایرین مسلط کرده و بدانها مقام اولو الامری بخشیده است. در حقیقت اطاعت از ولی منافاتی با عزت نه تنها ندارد بلکه اگر انسانی می خواهد عزت واقعی داشته باشد حتما می بایست خداباور باشد و این خدا باوری به غیر از اطاعت از ولایت غیر ممکن است. در این دیدگاه عزت در وجود "و من یکفر بالطاغوت و یومن بالله" تجلی
می یابد. در این انسان شناسی بی نیازی از غیرخدا مقدمه عزت شخصیتی و خودباوری است که این خودباوری سنگ بنای اعتماد به نفس ملی به حساب می آید.
در حقیقت مبتنی بر نگاه وحیانی رهبر معظم انقلاب تحقق عزت حقیقی تنها برای یک انسان موحد ممکن است. در انسان شناسی مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی نتیجه تحول در ویژگیهای اکتسابی مردم ایران به سوی ملاکها و معیارهای الهی است." ان الله لا یغیر ما بقـوم حتی یغیروا ما بانفسهم" (رعد:11) از این رو عزت حقیقی تا زمانی که یک ملت خودشان این عزت را نخواهند تحصیل نخواهد شد.
آفرینش:ساده اما تاثیر گذار
«ساده اما تاثیر گذار»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم فائزه رفیعی طباطبائی است که در آن میخوانید؛برگزاری یک آزمون سراسری فرآیند پیچیده، زمان بر، پر هزینه و پر مسئولیتی است که مستلزم توجه و برنامه ریزی های دقیق و حساب شده ای برای متولیان برگزاری این آزمون ها است. در مقابل، شرکت در امتحانات کشوری و وسیع نیز برای جوانان و شرکت کنندگان در آن بسیار دشوار، هزینه بر، پر اضطراب و سرنوشت ساز است. داوطلبی که ماه ها و گاه، سال ها برای ساخت آینده و زندگی خود وقت صرف کرده و برای ساخت آینده شغلی و اجتماعی خود به نتیجه این آزمون ها چشم دوخته است، بسیار حساس و زود رنج خواهد شد.
اوج این حساسیت ها و اضطراب ها زمان حضور در جلسه آزمون و پاسخگویی به سوالات است. و هنگامی که داوطلب پا به سالن برگزاری امتحان می گذارد، کمترین محرک های بیرونی برایش شدید و استرس زا می شود، از شکل سالن و مزه شکلات تا بوی عطر بغل دستی اش.
و کسی همیشه موفق تر و امیدوار تر خواهد بود که با آرامش و تمرکز بالا به این عوامل خارجی بی توجه باشد و به سوالات بهترین پاسخ را دهد. در این مواقع، ساده ترین اتفاقات و تغییرات به شدت آزار دهنده است. مسائلی مثل یک ساعت انتظار برای آغاز فرآیند آزمون در حالی که در حوزه های امتحانی صبح ساعت 7:30 بسته می شود اما دفترچه ها ساعت 8:30 توزیع می شود و این موجب اغتشاش و ایجاد سر وصدا و نگرانی در داوطلبان می شود.
شرکت کنندگان عموما توقع دارند تا برگزار کنندگان آزمون های وسیع کشوری، یعنی سازمان سنجش آموزش کشور، مرکز آزمون دانشگاه آزاد، سازمان سنجش آموزش پزشکی، موسسات برگزار کننده آزمون های زبان بین المللی و سایر متولیان امر، متوجه شرایط پیچیده و دشوار افراد داوطلب باشند. داوطلبانی که ماه ها انرژی و روحیه و هزینه را صرف این آزمون کرده اند با دقت و وسواس سوالات را می خوانند و تمام آموخته های ماه های گذشته را مرور می کنند. تمام چیزهایی که احتمال دارد به کمک شان بیاید را از پستوی ذهنشان بیرون می کشند و این تمرکز زیادی می خواهد که همه چیز، حتی دمای محیط وجهت وزش باد در آن اثر دارد.
موارد به ظاهر ساده ای مانند شیوه پذیرایی و صدای کفش مراقبان حاضر در جلسه می تواند تمام تلاش های فرد را بی ثمر کند. سرمای صندلی ها یا گرمای سالن تمرکز داوطلبان را پایین می آورد و شاید نتیجه را کاملا تغییر دهد. یا صفهای طولانی باجه های امانات که ترس از دیر رسیدن به جلسه امتحان را به جان شرکت کنندگان می اندازد. در برخی رشته ها مانند زبان و ادبیات فارسی، معماری، زبان و ادبیات عربی، گرافیک و ... غلط های تایپی ساده و کیفیت پایین چاپ، بسیار آزار دهنده و تاثیر گذار است. صدای زیاد و ناخوش بلند گو که مراحل برگزاری امتحان را اعلام میکنند، گاه بسیار گوش خراش است.
برخی از داوطلبان و حاضرین در جلسات کنکور که چند دفترچه دریافت میکنند، از اغتشاش هنگام جمع آوری دفترچه اول و توزیع پر سر و صدای دفترچههای بعدی شکایت دارند و این شیوه نادرست را باعث ناآرامی و پریشانی فکر خود میدانند که موجب اتلاف وقت و انرژی حاضرین در جلسه می شود.
شاید مسئولان برگزاری آزمون های کشوری برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت زیادی داشته باشند تا سطح کنکور های کشور را ارتقا دهند و امنیت، سطح استاندارد سوالات را بالا ببرند. اما نباید این نکته را از خاطر دور کرد که گاهی مسائلی به سادگی صدای صندلی های ناراحت و فرسوده سالن ها بیش از مسائل بزرگ و مهم چون شخصی سازی دفترچه ها و میزان تاثیر سوابق تحصیلی و ضریب مواد امتحانی در موفقیت و آینده ی شرکت کنندگان این آزمون ها نقش آفرین است.
البته واضح است که نمی توان بهبود قابل توجه وضعیت آزمون های سراسری کشور را در چند سال اخیر نادید گرفت و نباید تلاش های سازمان های ذیربط را برای ارتقای کیفیت محل برگزاری آزمون ها فراموش کرد. ولی یادآوری و تذکر این نکات ساده و جزیی برای بهبود سطح آزمون های کشور و بهبود نحوه برگزاری کنکورهای کشوری تا سطح بهترین دانشگاه های جهان لازم و ضروری ست.
تهران امروز:نگاه سیاسی ممنوع!
«نگاه سیاسی ممنوع!»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن بیادی است که در آن میخوانید؛در رابطه با سیلاب اخیر تهران و سرازیر شدن آن به داخل تونل مترو دو دیدگاه کارشناسی وجود دارد. اول اینکه چرا این حادثه اتفاق افتاد و دیگر اینکه بعد از وقوع چگونه این حادثه باید مدیریت میشد؟در مورد اینکه چرا حادثه سیل در تهران اتفاق افتاد که بالطبع مترو این کلانشهر را تحت الشعاع خود قرار داد، پارامترهای مختلفی وجود دارد که در نگاه کارشناسی باید به این پارامترها بدون هیچ گونه حب و بغضی توجه شود.
مسائلی مانند چرایی عدم اجرای طرحهای آبخیزداری در بالادست، چرایی عدم نظارت دستگاههای ذیربط به مسیلها و رودخانههای حریم شهر تهران و همینطور چگونگی گودبرداری پیمانکار مترو در نزدیکی سیل برگردان میانرود و ... باید به دقت مورد بررسی دقیق و کارشناسی قرار گیرد. اما آنچه در مورد سیلاب تهران مشخص و واضح است، غیرمترقبه بودن حادثه است. حوادث غیرمترقبه همانطور که از نامش پیداست، خبر نمیکند و سیلاب تهران نیز یکی از همان حوادث غیرمترقبه ای بود که در این کلانشهر اتفاق افتاد.
اما مسئله مهم بعد از بروز این حادثه چگونگی مدیریت بحران پیش آمده بود که مدیریت شهری با بسیج صددرصدی تمامی نیروهای خود توانست به نحو شایستهای این بحران را مدیریت کند. در قدم اول، نخستین اقدام مهم مدیریت شهری نجات جان شهروندان بود. در واقع شهرداری تهران با استفاده از مدت زمان کمی که در اختیار داشت توانست تمامی مسافران خط 4 مترو را در ایستگاههایی که در معرض خطر و آسیب بودند، نجات دهد.
نجات جان مردم به قدری برای مدیریت شهری اهمیت داشت که حتی حاضر شدیم 4 قطار مترو غرق آب شود تا از مدت زمانی که داشتیم تنها برای نجات جان مردم استفاده کنیم به گونهای که مردم در نزدیکترین ایستگاه به محل حادثه ظرف مدت سه دقیقه خارج شدند و به ترتیب این اقدام در 4 ایستگاه دیگر نیز با در نظر گرفتن مدت زمان کوتاه به خوبی انجام شد. حتی مدیریت شهری توانست برخی از تجهیزات و قطارهای مترو را در همین مدت زمان کم از ایستگاه های حادثه دیده خارج کند. این اقدام شهرداری تهران همان استفاده از مدت زمان طلایی ای است که در گزارش کمیسیون عمران شورای شهر تهران نیز به آن اشاره شد.
به عبارت دیگر میتوان گفت که اولویت اول در مدت زمان طلایی نجات جان مردم بود نه اینکه به جای این کار بیاید دیواره شکسته شده رودخانه میانرود را ترمیم کند.حضور به موقع تمامی ارگانها، سازمانها و معاونتهای شهرداری در محل حادثه برای مهار سیلاب در مدت زمان کم نیز قدم دیگری بود که می توانست بعد از وقوع حادثه برداشت. ورود سازمان آتشنشانی در همان ساعات اولیه وقوع حادثه به همراه سازمانهای دیگر چون سازمان آب منطقه ای، هلال احمر،وزارت نفت، صدا و سیما و رسانهها برای اطلاع رسانی به موقع به شهروندان نشان از مدیریت بحران سیلاب در آن زمان داشت.
هرچند برخی از رسانه ها و برخی از مسئولان استانداری تهران با انتشار مطالب و انجام گفتوگوهایی درصدد ایجاد تشنج در آن زمان بودند اما با صبری که مدیریت شهری از خود نشان داد، توانست این بحران را در کمترین مدت زمان ممکن مدیریت کند. به جرات میگویم که اگر بحران سیلاب مترو به خوبی مدیریت نمیشد، حتما فاجعه تایتانیک این بار در مترو تهران اتفاق
می افتاد.اینکه در گزارش دولت در خصوص حادثه مترو بیان می شود که مدیریت شهری بعد از حادثه سیلاب پیگیر نبوده بی انصافی است و نشأت گرفته از همان نگاه سیاسی و یکطرفه دولت به مدیریت شهری است.همچنان شهرداری تهران و اعضای شورای شهر به دنبال چرایی این حادثه هستند تا در آینده شاهد چنین حوادثی در پایتخت نباشیم.
در مورد گزارش دولت از حادثه سیلاب مترو تهران آنچه بیشتراز نظرات کارشناسی نمود دارد، نگاه سیاسی دولت به این حادثه است. در صورتی که گزارشی که از سوی رئیس کمیسیون عمران شورای شهر تهران از این حادثه در صحن شورا برای اعضا و شهردار تهران قرائت شد، به هیچ عنوان سیاسی نبود و حتی مورد تقدیر شهردار تهران نیز قرار گرفت.
هرچند اختلاف نظرهایی در مورد بخشهایی از این گزارش وجود داشت که هم شهردار تهران و هم اعضای شورای شهر این اختلاف نظرها را مطرح کردند اما 95 درصد از این گزارش کارشناسی بود و هیچ شائبه سیاسیای نداشت. اما آنچه تحت عنوان گزارش دولت از حادثه سیلاب مترو منتشر شده برعکس بوده و بیشتر شائبه سیاسی دارد تا یک نظر کارشناسی و علمی.
آنچه که هم برای اعضای شورای شهر تهران و هم برای مردم مشخص است،این نکته است که مدیریت شهری در زمان وقوع حادثه تمام توان خود را به کار گرفت تا این بحران را مدیریت کند که جای تقدیر و تشکر دارد. این حادثه هشداری برای ما بود که اگر این اتفاق همزمان در سه نقطه از پایتخت می افتاد آن وقت با چه حوادثناگواریروبهرو می شدیم؟ از سوی دیگر باید به این مساله نیز توجه کنیم که آیا در زمان وقوع این حادثه تمام ارگان های مسئول ورود پیدا کردند یا برخی از دستگاههای دولتی ترجیح دادند که در حاشیه این حادثه قرار بگیرد و خود سیلاب دیگری از نوع سیاسی را برای مترو تهران ایجاد کنند؟این در حالی است که در زمان بحران پیش آمده مردم در کنار مدیریت شهری قرار گرفتند و هر کمکی که از دستشان برمی آمد، انجام دادند.
حتی در موردی که احتمال وقوع حادثه برای شهروندان وجود داشت مدیریت شهری اقدام به اسکان آنها در یکی از هتلهای تهران کرد. به جرات می توان گفت که مدیریت شهری با در نظر گرفتن جان شهروندان و جلوگیری از بروز هر حادثه ای برای آنها هم از مردم و هم از شورای شهر تهران نمره عالی گرفت .
شرق:انگیزههای سهگانه سفر لاوروف
«انگیزههای سهگانه سفر لاوروف»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم مهدی سنایی است که در آن میخوانید؛در هفتههای اخیر سیاست خارجی روسیه در محیط بینالمللی و منطقهای بیشتر از گذشته فعال شد که در حقیقت این ناشی از سه واقعیت است؛ نخست ناشی از نگاه روسیه به مسایل جهانی میشود. پس از روی کار آمدن مجدد آقای ولادیمیر پوتین، روسیه سوءظن بیشتری نسبت به اقدامات غرب پیدا کرد. عامل دوم مربوط به تحولات سوریه میشود و سومین دلیل این سفر نیز به مذاکرات هستهای ایران که در راه است بر میگردد.
روسیه کنونی اراده بیشتری برای تقویت بلوک شرقی و مقاومت در برابر سیاست یکجانبه غرب در دنیا دارد به همین دلیل نیز بین حوادث مختلف دنیا ارتباط بر قرار میکند و غرب را بیشتر از گذشته به بهرهگیری از استانداردهای دوگانه متهم میکند. کرملین معتقد است این دوگانه عمل کردن به خوبی در انقلابهایی که در کشورهای عربی رخ داد قابل مشاهده است. از سویی برخورد با تونس و مصر و از سوی دیگر برخوردهایی که با معترضان یمنی و بحرینی میشود شاهد ادعای روسهاست.
همچنان که در اعلامیه پوتین در هنگامه انتخابات آمده است غرب ذیل حقوقبشر و مردمسالاری به دنبال سلطه منافعش در نقاط مختلف جهان است و اشاره میکند که آمریکا و ناتو در موضوع لیبی نشان دادند که در تعقیب منافع خودشان حقوق، اصول و عرف بینالمللی را نقض و از ساختارهای نظام بینالملل سوءاستفاده میکنند. در مجموع از سوی روسیه نگاه متفاوتی نسبت به اعمال آمریکا و ناتو وجود دارد که به خوبی در مواضع پوتین در اجلاس شانگهای قابل رویت است و به همین دلیل نیز او در اجلاسهای کمپ دیوید و شیکاگو شرکت نکرد.
در مورد سوریه نیز روسیه با وجود محدودیتهایی که در عرصه بینالملل به آن مبتلاست، مقاومت بیشتری از خود نشان داده و با همراهی چین دو قطعنامه علیه سوریه را در سازمان ملل وتو کرده است.
همچنین مسکو اعلام کرده که هرگونه قطعنامه جدیدی که خواستار مداخله نظامی در سوریه باشد را وتو خواهد کرد. در واقع روسیه در برابر کشورهایی که به دنبال سرنگونی نظام سیاسی سوریه و جابهجایی بشار اسد هستند، جبههای متفاوت باز کرده و تلاش میکند از طریق مسالمتآمیز مشکلات سوریه حل شود.
اعتقاد کرملین بر این است که عامل بسیاری از مشکلات سوریه مداخلات و فشارهای خارجی است و در حلوفصل مشکلات سوریه نگاه واقعبینانهتری دارد و از سوی دیگر برای ایران جایگاه ویژهای در حل بحران سوریه قایل است. در موضوع پرونده هستهای نیز روسیه از چند زاویه به مساله توجه دارد و زاویه دیدش با غرب و بقیه عضوهای 1+5 متفاوت است.
روسیه و چین در واقع متفاوت از انگلیس، فرانسه، آلمان و آمریکا حق فعالیت صلحآمیز هستهای را برای ایران به رسمیت میشناسند. بنابراین، این سفر همزمان با نشستی که در استراسبورگ برگزار میشود در واقع تلاشی است برای آنکه 1+5 با نگاه متفاوتی به مساله هستهای ایران وارد شوند و از سویی مقدمهسازی برای مذاکرات مسکو است. روسیه نگاهی متفاوت و میانهتری نسبت به سایر اعضا دارد و از سوی دیگر تاکید میکند که ضمن به رسمیت شناختن غنیسازی و فعالیتهای هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی، ایران نیز باید اقدامات بیشتری در راستای اعتمادسازی انجام دهد و گامهای اساسیتری بردارد.
بنابراین راهحلی میانه و گامبهگام پیشنهاد میکند و طبیعتا این سفر میتواند به دنبال تنظیم کار برای مذاکرات و پیشبینی یک مکانیسم و توافق حداقلی میان ایران و 1+5 باشد. در واقع تعیین یک نقطه آزاد برای توافقات طرفین در این سفر دنبال میشود. از طرفی دیگر برگزاری مذاکرات برای مسکو حساس و آزمونی سخت برای وزارت خارجه این کشور است و اهمیت بسیار دارد.
درواقع روسها نمیخواهند مذاکرات پیشرو بدون دستاورد به پایان برسد. پس همانطور که در ابتدا نوشته شد، مجموعهای از عوامل منطقهای و سیاست خارجی روسیه ضرورت این سفر را ایجاب کرد تا با وجود فضای بدبینی به وجود آمده توافقات حداقلی بین ایران و 1+5 حاصل شود.
مردم سالاری:نیروی انتظامی و حساسیتها
«نیروی انتظامی و حساسیتها»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛ نیروی انتظامی طی هفتههای اخیر در حوزه اجتماعی فعال تر شده اما به نظر می رسد که در عملکرد این نیرو نوعی شتاب زدگی دیده میشود که میتواند ذهنیت افکار عمومی را نسبت به پلیس که باید ذهنیتی مثبت، اطمینان بخش و امیدبخش باشد خدشهدار کند. ذکر چند مورد، موضوع را روشنتر میسازد.
1- برخورد نیروی انتظامی با بدحجابی در قالب گشت ارشاد و موارد مشابه وارد حوزه جدیدی شده است. اگر زمانی گشت ارشاد- که البته در نوع نامگذاری آن ابهامات و پرسشهای جدی وجود دارد- به برخورد با بدحجابی در خیابانها و پاساژها میپرداخت، اکنون به سینما و کنسرت موسیقی هم رسیده است. به طوری که دوشنبه شب- 22 خرداد- در کنسرتی در برج میلاد تهران، تعداد زیادی از زنان و دختران، به دلیل عدم رعایت حجاب کامل توسط ماموران نیروی انتظامی دستگیر شدند.
2- پیش از آن موضوع تماشای مسابقات فوتبال در سینماها به صورت مختلط مورد انتقاد و مخالفت پلیس مواجه شد، اما معلوم نیست این مخالفت به چه دلیل است؟ چگونه است که اگر زنان و مردان در سینما به صورت مختلط، فیلم سینمایی ببینند اشکالی ندارد، اما فوتبال تماشا کنند اشکال دارد؟ علاوه بر آن چگونه تماشای مسابقات والیبال و بستکبال و ورزشهای مشابه برای زنان و مردان به صورت مختلط بیاشکال است اما تماشای فوتبال به صورت مختلط در سینما مشکل دارد؟
3- مدتی پیش هم موضوع برخورد با کراوات مطرح شد، آن هم در شرایطی که بیشاز 33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی سپری میشود و به نظر میرسید موضوع کراوات پس از این همه سال حل شده باشد. به ویژه با توجه به این که در ایام انتخابات اخیر مجلس، چه مرحله اول و چه مرحله دوم، صدا وسیما به منظور تشویق مردم برای شرکت در انتخابات، حتی با مردان کراوات زده هم گفتوگو میکرد.
4- یکی از مسوولان نیروی انتظامی به تازگی از بیحجابی و دست دادن یک هنر پیشه زن ایرانی با نامحرم در جشنواره کن به شدت انتقاد کرد در حالی که همه می دانند که هنرپیشه ایرانی در جشنواره کن نه تنها بیحجاب نبوده، بلکه با هیچ فرد نامحرمی هم دست نداده است و گویا آن مسوول محترم به دلیل اطلاعات اشتباه، جشنواره دیگری را با جشنواره کن اشتباه گرفته است.
این مثالها را ذکر کردم تا به اینجا برسم که بدون تردید ما حامی بد حجابی و بیحجابی و ناهنجاریهای اجتماعی نیستیم و اعتقاد داریم کشوری که داعیه امالقرایی اسلام را دارد باید شرایطی متفاوت داشته باشد. اما چگونه؟ راهاندازی گشتهای ارشاد و برخورد با افرادی که معیار تشخیص بدحجابی آنها ناگزیر، بیشتر سلیقهای است، تا چه حد در ارتقای سطح فرهنگ حجاب در جامعه ما تاثیر داشته است؟ ظواهر نشان میدهد برخلاف آنچه مسوولان پلیس میگویند،این برخوردها تاثیر مثبتی نداشته چرا که اگر داشت، لازم نبود تا این حد حساسیتهای نیروی انتظامی نسبت به این موضوع افزایش یابد. پس وقتی این برخوردها تاثیر مثبتی در نهادینه کردن فرهنگ حجاب نداشته، چرا برای تداوم این برخوردها که تنها حاصل آن، تغییر ذهنیت مردم نسبت به پلیس و تبلیغات منفی رسانههای خارجی علیه کشور ماست، این همه اصرار دارند؟
از سوی دیگر ملاک برای بدحجابی هنوز روشن نیست. به عنوان مثال اگر فردی بلوز و دامن سنتی بپوشد و حجاب کامل داشته باشد یا فردی لباس رنگی به تن داشته باشد، علیرغم کامل بودن حجاب، به دلیل رنگ و نوع آن میتوان با فرد برخورد کرد؟ نکته دیگر اینکه چگونه میتوان پذیرفت ماموران مرد هم در موضوع برخورد با زنان بدحجاب نقش داشته باشند و با مشاهد چهره و لباس زنان، تشخیص دهند که چه فردی، تا چه حد حجاب دارد و با دقت، متوجه شود مصداق بدحجابی هست یا خیر؟ استفاده از عکاسان خبرگزاریهای رسمی به منظور عکسبرداری از زنان و دخترانی که توسط نیروی انتظامی بازداشت میشوند چه حکمی دارد؟ آیا صلاح است با آبروی این افراد بازی شود؟ از کجا معلوم در برخی رسانهها در مدتی بعد، این عکسها بدون محو چهره افراد پخش نشود؟
تلاشهای جدید نیروی انتظامی برای برخورد با بدحجابی که در کنسرت برج میلاد از حیث تعداد نیروی حاضر در محل به اوج خود رسید، مقابله با تماشای مختلط مسابقات فوتبال در سینماها یا برخی اظهار نظرهای نادرست در حالی صورت می گیرد که هنوز چند روزی از حمله اراذل و اوباش در پارک طالقانی تهران نمیگذرد و هرروز موارد مشابهی در صفحات حوادث روزنامهها نقش میبندد. اشتباه نکنید؛ کسی مخالف برخورد با بدحجابی نیست، اما اولا معیار برخوردها چیست و ثانیا اولویتها کجاست؟ ای کاش مسوولان محترم این موضوع را با کارشناسی بیشتری مورد بررسی قرار دهند و از کنار این موضوعات به راحتی و با بیتفاوتی عبور نکنند.
ابتکار: اشکهای حوزه فرهنگ؟!
«اشکهای حوزه فرهنگ؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛«فرهنگ در جامعه ما هم مظلوم است و هم غریب!»؛ این قضاوت برای جامعهای که بیش از سه دهه روی سفره انقلابی نشستهاست که به گفته معماران آن، مهمترین ویژگیاش فرهنگی بودن آن میباشد، تأسفبار است.
تأسفبار نه از آن جهت که چرا چنین قضاوتی میشود بلکه ابراز تأسف به دلیل صحیح بودن این قضاوت است! مظلومیت و غربت فرهنگ در شرایط کنونی نیاز به دلیل و برهان ندارد که شاخصهای فرهنگی خود فریادگر این موضوع هستند. شاید کسانی با تکیه بر آمار تعداد دستگاههای عریض و طویل حکومتی و دولتی در حوزه فرهنگ، نخواهند به این قضاوت تن در دهند چنانچه دولتمردان غالباً در پاسخ به وضع فرهنگی جامعه، به آمار دستگاهها و حجم بودجهای که به این دستگاهها اختصاص میدهند توسل میجویند و تکالیف خود را انجام شده، میپندارند. اگر ملاک، تعداد دستگاهها و میزان بودجه باشد، فرهنگ نه تنها مظلوم و غریب نیست که از نظر ساختاری به یک امپراطوری تبدیل شده و از نظر بودجه نیز گرفتار ظلم در حق دیگر دستگاههاست اما اگر معیار، میزان تأثیرگذاری و ارزیابی کارکردها باشد، آنگاه باید به حال فرهنگ خون گریه کرد.
شاید هیچگاه فرهنگ به چنین غربتی گرفتار نیامده بود؛ آنان که دوره هاشمی را به”کمای فرهنگی" تعبیر میکردند و دوره خاتمی را تیر خلاص به جسم نیمهجان فرهنگ تفسیر مینمودند، حال معلوم نیست شرایط کنونی را با چه عنوانی ترجمه میکنند.
مظلومیت فرهنگ در شرایط فعلی تا جایی است که مردم تحت تأثیر شرایط اقتصادی و به دلیل ضدکارکردهای نهادهای فرهنگی، خود اقدام به حذف سهم ناچیز فرهنگ از سبد هزینه خانوار کردهاند. دیگر کسی نگران تیراژ کتاب، مطبوعات و محصولات فرهنگی نیست. این روزها هیچ گوشی فریاد و استغاثه اهالی فرهنگ را نمیشنود. بیتفاوتی مردم نسبت به فیلمهای تولید شده، باعث افت کیفیت شدید هم در محتوا و هم تکنیک فیلمها شدهاست.
دیگر فریاد اهالی کتاب و روزنامه در خصوص گرانی سرسامآور قیمت کاغذ و نایاب شدن آن، هیچ کس را تحریک نمیکند و هیچ مسئولی را به مجلس نمیکشاند. در چنین شرایطی خبر میرسد تنها 9 نفر از نمایندگان مجلس نهم جهت عضویت در کمیسیون فرهنگی اعلام آمادگی کردهاند که شاید این تعداد هم به دلیل جا ماندن از عضویت در دیگر کمیسیونها بودهاست!
این در حالی است که همواره کمیسیون فرهنگی مجلس به دلیل شأن بالا، جزو کمیسیونهای پرجاذبه و مورد استقبال نمایندگان بود؛ کمیسیونی که بناست حوزه فرهنگ را رصد نماید، عملکرد دستگاههای متعدد فرهنگی را نظارت و قوانین متناسب را تصویب نماید و سهم فرهنگ را ادا کند، اکنون خود گرفتار فقر جایگاه شدهاست. البته کمبود شناخت نسبت به مقوله فرهنگ، امری فراگیر است؛ چنانکه موضوعات فرهنگی، حریم و جایگاه فرهنگ و نسبت آن با دیگر حوزههای حیات انسانی را در برمیگیرد. آنان که در حوزه نظر، ضدمارکسیست نشان میدهند در حوزه عمل، همچون یک مارکسیست تمامعیار ظاهر میشوند. غلبه نگاه سیاسی و اقتصادی بسیاری از کارگزاران باعث شدهاست تا برای فرهنگ هیچ سهم و ارزشی در روند توسعه قائل نباشند.
بنابراین فرهنگ، اینچنین گرفتار افت منزلت شدید شدهاست به گونهای که حتی چهرههای فرهنگی مجلس هم حاضر به عضویت در کمیسیون فرهنگی نیستند و این در حالی است که کارشناسان، ریشه بخش اعظم مشکلات کنونی را در حوزه فرهنگ جستوجو میکنند. اگر اعتماد و انسجام در حال تحلیل رفتن است، در نتیجه ضعف فرهنگ صداقت است. اگر بیرحمی در جامعه اقتصادی عامل بر هم خوردن سامانه اقتصاد است، خود یک معضل فرهنگی است. اگر باور مسئولان به جایگاه فرهنگ، کاهشی چشمگیر پیدا کرده، این هم خود یک مسئله فرهنگی است. عجیبتر اینکه، تئوریپردازان مارکسیستی خود نیز به نقش فرهنگ اذعان کردهاند اما در کشور ما فرهنگ هرروز غبار مظلومیت، محرومیت و غربت بیشتری به خود میگیرد.
وضعیت موجود بسی اشکآور و چشمانداز آن تاریک و پرابهام است. جا دارد که شورای عالی انقلاب فرهنگی به جای بحث پیرامون موضوعات انتزاعی و صحبت از طرحهای آرمانی همچون مهندسی فرهنگی و...، پیرامون”چرایی جایگاه فرهنگ در جامعه ایران" به بحث بنشیند و برای این منزلت متزلزل پاسخی بیابد. اینجا دیگر امکان فرافکنی و تقصیر را بر دوش عوامل خارجی گذاشتن وجود ندارد. کمیسیون فرهنگی در مجلس نهم با حضور اکثریت مطلق اصولگرا، به حدنصاب در عضویت نمیرسد، چرا؟!
دنیای اقتصاد:حقیقت تسهیل مقداری
«حقیقت تسهیل مقداری»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛یک کشور فرضی را در نظر بگیرید که کل تولید ملی آن اعم از خدمات، کشاورزی، صنعت، مسکن و موارد دیگر 100 واحد است.
حال اگر در این کشور 30 واحد از تولید کل، دارای مشکل بوده و احتمال تعطیلی آن باشد (البته میزان یا درصد در اینجا مهم نیست) چه کمکی میتوان به این کشور کرد. یک پیشنهاد این است که برای جلوگیری از رکود یا تعطیلی این بخش از تولید ملی، آن 70 واحد دیگر مجبور شوند بخشی از داراییهای خود را به واحدهای مشکلدار تقدیم کنند. اجرای پیشنهاد فوق نتایج کاملا مشخصی را در پی دارد، به این صورت که بدون حل مشکل رکودی تنها این معضل به صورت استخوانی لای زخم باقی میماند و مسوولان این کشور فرضی مجبورند دائما این چرخه معیوب را تکرار کنند و با این کار، واحدهای بدون مشکل را هم مشکل دار کنند. چنین اقدامی در واقع جایزه دادن به ناکارآمدی و تنبیه کارآمدی میباشد و طبیعی است که با وجود چنین سیستم جایزهدهی در یک کشور، رشد بهرهوری و تولید کیفی بسیار دشوار خواهد بود.
مثال بالا ترجمان وضعیتی است که در بسیاری از کشورها و تحت آموزههای اقتصاد کلان در حال وقوع است. در این وضعیت، بانکهای مرکزی با عرضه بیش از حد پول، قصد حمایت از تولید و افزایش رشد اقتصادی را دارند و با این کار، تورم را برای کشورهایشان به ارمغان میآورند و در این میان در رقابت بین کشورها، هر کشوری که تورم کمتر و نیروی کار ارزانتر داشته باشد شرط لازم برای پیروزی در رقابت را کسب کرده است. به عبارت دیگر، کشوری مثل چین میتواند میوه اجرای سیاست تسهیل مقداری را در کشورهای دیگر بچیند. این سوال همیشه وجود داشته است که چرا در شرایط رکود اقتصاد جهانی، کشور چین در فاصله سالهای 2008 تا به امروز همچنان رشد بالای اقتصادی خود را حفظ کرده است. پاسخ این سوال همانطور که گفته شد برمیگردد به اتخاذ سیاست انبساط پولی که بسیاری از کشورهای صنعتی بعد از شروع بحران گرفتند که منجر به حفظ رشد بالای اقتصادی چین شد.
رشد ناشی از سیاست تسهیل مقداری درست مانند آن است که کسی بخواهد از یک پله برقی در حال حرکت برخلاف جهت آن بالا برود. در صورتی که عقل سلیم حکم میکند که ابتدا پلهبرقی را خاموش کنیم (یا جهت حرکت آن را تغییر دهیم) سپس شروع به بالا رفتن از آن کنیم. خاموش کردن پلهبرقی همانند خاموش کردن آتش تورم در کشورها است.
برگردیم به ابتدای بحث و اینکه چه کمکی به آن کشور فرضی در حال رکود میتوان کرد. همانطور که گفته شد مهمترین کمک به اقتصاد هر کشوری حذف تورم است. به عبارت دیگر هیچ امری نمیتواند اتخاذ سیاست تسهیل مقداری و تحمیل تورم را توجیه کند مگر آنکه مساله مرگ و زندگی در میان باشد که اکل میت را جایز میکند.
اما کمک خوبی که وجود دارد حمایت تعرفهای از تولید کنندگان در یک مدت زمان معقول و زمانبندی شده است (البته به شرط عدم عضویت در سازمان تجارت جهانی) که در این صورت میتوان ظرف چند سال در کنار مهار تورم به وضعیتی رسید که حتی عضویت در WTO هم صدمهای به تولیدکنندگان نزند. در این خصوص به یاد دارم سالها پیش یکی از هموطنان که با اتمام تحصیلات خود در انگلستان به کشور بازگشته بود با اعتراض میگفت که چرا ما هم نباید مثل کشورهای صنعتی کالای ارزان و باکیفیت تولید کنیم، زیرا مردم ما شایسته بهترینها هستند و پیشنهاد میداد که ایران هم مثل کشورهای صنعتی، تعرفههای گمرکی را به صورت ضربتی به صفر برساند. متاسفانه وجود همین طرز تفکر در کنار تفکر کینزی انتشار پول و ایجاد تورم باعث شده است ایران تبدیل به کشوری شود که تولید کردن در آن بسیار مشکل باشد. با توضیحات فوق میتوان موانع پیشرفت اقتصادی یک کشور را به ترتیب اهمیت، ذیلا برشمرد:
1- عرضه بیش از حد پول توسط بانک مرکزی
2- تورم
3- معضل جایگزینی
4- بی ثباتی نرخ ارز
5- قیمت گذاری دولتی
6- عدم وجود نیروی کار ارزان
7- واردات بی رویه
8- تفکر کینزی که به جای محوریت دادن به بخش خصوصی دولت را به نقش یک فرمانده اقتصادی ارتقا میدهد؛ در حالی که نقش دولت در اقتصاد باید محدود به عرضه کالاهای عمومی و داوری در سایر حوزههای اقتصادی باشد.
جهان صنعت:بازگشت به تمکین از قانون
«بازگشت به تمکین از قانون»عنوان یادداشت روز روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کریمیجونی است که در آن میخوانید؛ ناخرسندی دولت از مفاد لایحه بودجه ابعاد پیچیدهای به خود گرفته و ظاهرا محمود احمدینژاد در آخرین سال زمامداری، ارادهاش را بر انجام اقدامات مناقشهبرانگیز گذاشته است.
نه فقط برکناری اعضای هیات امنای صندوق توسعه ملی که تصمیم برای باز بررسی مصوبه قانونی بودجه و مواردی که ممکن است بعدا رسانهای شود از جمله این اقدامات مناقشهبرانگیز است.
در مقابل این اقدامات البته نهادهای نظارتی و در راس ایشان مجلس شورای اسلامی ایستادگی کرده و تلاش میکنند دولت را به جاده تمکین از قانون بازگردانند. اما اگر مقامات ارشدتر از دستگاههای نظارتی حمایت نکنند آیا تلاش این نهادها ثمربخش خواهد بود؟
گسترش صنعت:نقش رسانه در تولید ملی
«نقش رسانه در تولید ملی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت است که در آن میخوانید؛نامگذاری امسال بهعنوان سال «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» در راستای اهداف رشد اقتصادی و صنعتی طبق افق ۱۴۰۴ نشاندهنده توجه مقام معظم رهبری به مقوله صنعت و مباحث اقتصادی است.
سالی که با نام « جهاد اقتصادی» سپری شد، بهعنوان بستری برای تحقق اهداف سالجاری قلمداد میشود. هدف از بیان جهاد اقتصادی، فرهنگسازی و بسترسازی فضایی است که از آن به آگاهسازی مردم نسبت به مباحث اقتصادی نام برده میشود.
بهطور حتم نگرش بدنه جامعه به اقتصاد و رشد صنعتی با کارشناسان و استادان حوزه اقتصاد متفاوت است و رفاه اجتماعی تنها واژهای است که مردم، بدون در نظر گرفتن عوامل موثر، با آن سروکار دارند. به بیانی دیگر جهاد اقتصادی، فضایی را ایجاد کرد که همه اقشار جامعه خود را در اقتصاد و رشد و نزول آن شریک بدانند.
شراکت در امور اقتصادی مانند مشارکتهای مردم در امور سیاسی و اجتماعی از جمله مشارکت باشکوه مردم در انتخابات کشور و همچنین مراسمهای ملی، نتیجه تلاشهای سازمانهای مربوطه در زمینه تحقق اهداف جهاد اقتصادی بوده است.
براساس فرمایشات مقام معظم رهبری، جهاد در مسیر اقتصاد مختص به سال گذشته نبوده است و باید همواره مورد توجه قرار گیرد، الگوی فکری و بینش مخصوصی را میطلبد که نگاه به تولید ملی و شکوفایی آن را در مسیر صحیح و مناسب قرار میدهد.
تولیدی که با واژه «ملی» همراه میشود، تمامی ایرانیان را در بر میگیرد و «حمایت از کار و سرمایه ایرانی» سود و نفع رونق تولید ملی را به تلاشگران عرصه اقتصاد که جامعه را شامل میشود، بازمیگردد.
تولید ملی نیازمند مشارکت گروهی مردم ایران است و نتیجه و محصول افزایش تولید ملی، سرمایه ایرانی و اشتغالزایی را تامین خواهد کرد. ارتباط کار و سرمایه ایرانی با تولید ملی، رابطهای دوسویه است. رشد و شکوفایی تولید ملی بدون وارد شدن کار و سرمایه ایرانی بیمعنا خواهد بود و از سویی سرمایه ایرانی و نیروی کار که باید آن را سرمایه انسانی نامید، با محصول و تولید هویت مییابد.
اگر به مشارکت همگانی و وجود جهاد اقتصادی در تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی باور داشته باشیم، تحقق اهداف امسال را مختص به نهادی خاص نمیدانیم. تمامی اقشار جامعه سرمایههای بیبدیلی هستند که در قالب مشاغل و حرفههای گوناگون، نقشی موثر در صحنه اقتصاد کشور ایفا میکنند.
در این صورت یک نهاد اقتصادی تنها بانی و مجری حمایت از تولید ملی نخواهد بود و در این معادله مبهم، یک وزارتخانه یا ارگان اقتصادی در مقابل جامعه و انتظارات آن قرار خواهد گرفت و پاسخ به برخی شبهات، به افزایش موانع و مشکلات منجر خواهد شد.
یک نهاد در مقابل یک جامعه قرار میگیرد و کوچکترین موارد زیر ذرهبین جامعه بزرگ شده و گویی جامعه در مقام منتقد قرار گرفته و باید به محاکمه مجریان اهداف اقتصادی بپردازند.
در معادله منطقی و کارشناسی که البته همین نوع از تفکر مورد نظر مقام معظم رهبری بوده است، تمامی نهادها و مردم در پیوندی ناگسستنی باید به تعالی صنایع و معادن و رشد اقتصادی کشور بیندیشند و خود را در اجرای آن سهیم بدانند.
رسانه و هنر بهعنوان بازوان تاثیرگذار فرهنگ میتوانند نقشی موثر در مشارکت مردم و تمامی دستگاههای کشور داشته باشند. رسانه، بستری برای آموزش تفکر به شمار میرود. فضایی که رسانه ایجاد میکند را میتوان با جمله معروف راه رفتن برلبه تیغ تشبیه کرد. مردم آنچه را که میشنوند باور میکنند و رسانه صدای رسایی که گوشهای بسیاری برای شنیده شدن در اختیار دارد.
در فضایی که رسانههای بیگانه تنفس میکنند و با هزاران ادعای کاذب، خادمان کشور را به عناوین مختلف متهم میکنند، شایعه و شایعهپراکنی در اولویت نخست موضوعات مورد علاقه مردم قرار میگیرد.
تولید ملی و رونق آن مسیری پیچیده را طی میکند و همانگونه که جهاد اقتصادی را نمیتوان به فراموشی سپرد، تولید داخل و حمایت از آن نیز تنها به امسال محدود نمیشود.
رسانه میتواند افکار جامعه را به سوی همراهی با صنعتگر و معدنکار ایرانی فراخواند و اگر نقدی بر عملکرد برخی از دستگاهها وارد میشود، باید نقد علمی و سازنده باشد.
روزنامه نگار آموزگار جامعه است و همان گونه که آینده یک فرد به نحوه برخورد با آن در زمان کودکی مربوط میشود، آتیه جامعه نیز در گرو فرهنگ و بینشی است که رسانه بهعنوان معلم و مدبر در تربیت آن کوشیده است.
نگاه منفی به زندگی و جامعه و بینش خوشبینانه به آینده از رسانه شامل میشود. افرادی که با انواع اخبار منفی و در بیشتر موارد کاذب بمباران خبری میشوند، خود را در باتلاق سیاهی میبینند که درون و بیرون زندگی خصوصیاش را دربر گرفته است و اگر هموطن خود را که با برخی مشکلات اقتصادی یا خانوادگی درگیر است را با فضای مثبت از پیرامون تصور کنیم، امید به کار و فعالیت را در جامعه زنده کردهایم و حفظ متخصص و جلوگیری از مهاجرت آن، همان نکتهای است که به سرمایه ایرانی شهرت یافته است.
وجود برخی نگاههای حزبی و سیاسی به اقتصاد و صنعت، به سمی کشنده برای اقتصاد تبدیل شده است. نیروی متخصص و صنعتگر خود را در قالب افرادی موثر در تعالی صنایع کشور میبیند و درگیر شدن این افراد با مواضع سیاسی و حزبگرایی حاصلی جز ضربه خوردن اقتصاد و صنایع کشور نخواهد داشت.
متاسفانه برخی رسانهها با نادیده گرفتن رسالت حقیقی خود، فضای شایعه را در حوزه صنعت، معدن و تجارت بسط دادهاند و با گزارشها و اخباری که از شنیدهها ناشی میشود، مخاطب را نسبت به دولتمردان و صنعتگران و بازرگانان بدبین کردهاند.
در فضایی که این رسانهها ترسیم کردهاند، فعال اقتصادی در بخش خصوصی به زالویی برای مکیدن خون مردم تبدیل شده است و مدیران صنعتی و معدنی کشور، افرادی خارج از حوزه کارشناس و متخصص هستند که از روشهای رشد صنعت و معدن بویی نبردهاند.
مدیریت در حوزههای صنعت، معدن و تجارت را میتوان به مدیریت فرهنگی تشبیه کرد. مدیریتی که زمان تنها عاملی است که به قضاوت عملکرد مدیران میپردازد. همانگونه که برخی تصمیمها در اسرع وقت و برای رفاه جامعه اتخاذ میشود ولی چارچوبی خاص میطلبد که گریز از آن به تولد موانع و مشکلات بزرگ تری میانجامد.
بهتر است رسانهها در نخستین قدم، صبور بودن را به جامعه بیاموزند و پس از آن، نگاه منفی و طلبکارانه را به بینشی مثبت و منتقد تبدیل کنند. جامعه ما، بیشتر از آنکه محتاج روحیه طلبکارانه باشد، به منتقدانی نیاز دارد که با ابزارهایی چون دانش و بینش به همراهی و همکاری با صنعتگران شتافتهاند.
رابطه رسانه و تولید ملی، معادلهای دوسویه است و بهطور حتم عدم حمایت از رسانهها، پای برندهای خارجی را به رسانهها و مطبوعات کشور باز کرده است. شرکتهایی که با هزینه کردن مبالغ بسیار، صفحات ثابتی در نشریات کشورمان دارند و در طول سالها توانستهاند، فرهنگ مصرف کالای خارجی و بیاعتمادی به کالای ایرانی را در جامعه نهادینه کنند.
کالای ایرانی نیازمند همت ملی است و بهتر است قبل از تولید ملی، به بینش ملی در همه ابعاد دست یابیم. در دنیای کنونی تلاش برای موفقیت کشور باید به یک فرهنگ ملی تبدیل شود و این مهم، یاری رسانه را بهعنوان یکی از ابزارهای فرهنگسازی طلب میکند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد