در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
سال 2003 تیم برتون با اقتباس از داستان دنیل والاس، اما با نگاهی متفاوت، فیلم ماهی بزرگ را ساخت. برتون به شیوه مرسوم و قاعده کاری همیشگیاش، فانتزی را با نمادهای سرد و خشک سوررئالیسم مدرن ترکیب کرد و نتیجهاش، تقابل یک تلخکامی مفرط و همچنین بدبینی فزاینده به آینده بود. البته ماهی بزرگ به اعتقاد برخی یک فیلم سینمایی بشدت سرخوشانه و شاد و امیدبخش هم میتوانست باشد با این توضیح که تمام این روایتهای سوررئالیستی هرگز در ذهن تماشاگر ماندگار نشد، زیرا عمدتا مردم مایلند همان داستانهای اسطورهای اصلی و نوشتاری را در ذهن یا قلبشان داشته باشند. در واقع سیطره نفوذ ماهی بزرگ بر ذهن و روح تماشاگر به همان زمان حضور وی در سالن سینما محدود میشود و سپس از ذهن پاک میگردد نه مانند سایر کتابهای شاه و پریانی که لبه تخت هر کودکی با هر فرهنگ و ملیتی دیده میشود و هر زمانی صحبت از این داستانکها مرسوم است.
داستان ماهی بزرگ برخلاف دیگر داستانهای اینگونه، یک روایت خطی نیست که هیچ، بلکه داستانی تمام رنگی با گونگیهای چند لایه و پیچ و خمهای فراوان است. به اینها باید فانتزی از نوع پرتحرک یعنی فانتزی ماجراجویانه و همچنین سوررئالیسم مدرن از نوع نگرش تیم برتونی را اضافه کرد که پیش از این با آثارش آشنا بودهایم؛ سوئینی تاد (2008) و آلیس در سرزمین عجایب (2010).
برتون، احتمالا مستر پیس در ساخت و سازهای اینچنینی است، اما با این تفاوت که از نگاه او تقابل خیر و شر، سیاهی با روشنی و خیر و برکت باید الزاما با زبانی فانتزی و سوررئال ارائه شود، حال نتیجه هرچه میخواهد باشد. از این منظر اما تماشاگران، موافق تیم برتون نیستند و اگر بودند همین ماهی بزرگ یا سوئینی تاد را به هرشکل قبول میکردند. اگرچه فروش ماهی بزرگ به عنوان فیلمی با بودجه کلان حدود 70 میلیون دلار به 122 میلیون رسید، اما توقع از این فیلم به عنوان اثری که مخاطب کودک و نوجوان نیز دارد بسیار فراتر از این بود.
شروع روایت در ماهی بزرگ، یک ماجرای درون خانوادگی بین پدری به نام ادوارد و پسرش به نام ویلیام است. ما از همان ابتدا درمییابیم رابطه پدر و پسر خانواده بسیار شکرآب است و این دو سالهای متمادی است که کاری با هم ندارند و دست برقضا علت این کدورت بدجوری به ذات و اصل قصه اصلی مرتبط است.
ادوارد بلوم (آلبرت فینی نقش سالهای کهنسالی او و ایوان مک گریگور، نقش سالهای جوانی او را ایفا میکنند) که حالا پا به سن گذاشته و سخت هم مریضاحوال است سالهای سال و تقریبا از جوانیاش علاقهمند به گفتن داستانهای شاه و پریانی بوده، با این تفاوت که در تمام داستانها خودش نقش اصلی ماجرا و نفر اصلی داستان است. چنین داستانها و نقل قولهایی البته در طول زندگی ادوارد روایت میشده، یعنی او ابتدا برای همسرش ساندرا (جسیکا لانگ)، بعد پسرش ویلیام (بیلی کروداپ) سپس برای بچههای دیگر طی نیم قرن این روایتهای فانتزی را میگفته است.
پسر ادوارد ابتدا اگرچه یکی از طرفداران پرشور قصههای پدرش و به تبع آن ماجراجوییهای وی بوده، اما در بزرگسالی دیگر این داستانها را باورنکردنی تشخیص داده و پدرش را دروغگویی خیالپرداز مینامد. به زعم او این داستانها فقط برای بچهها جذاب است و ویلیام بشدت برایش این سوال است که چرا بزرگسالان نیز حتی بزرگسالانی همسنوسال پدرش، شنیدن هزاران باره این داستانها را با لذت پیگیری میکنند؟
تماشاگر اگر صبور باشد با ورود ویلیام بر بالین پدرش، به جواب این سوال میرسد، چون ادوارد به سنت همیشگی، اما این بار برای پسرش ماجراهای جدیدی را روایت میکند که باز هم پسر، این روایتها را برنمیتابد، اما همسرش ژوزفین (ماریون کوتیارد) با عشق و علاقه، مانند همه به شنیدن این فانتزیها پافشاری میکند. هرچه روایتها کاملتر میشوند، پسر پی میبرد در پس همه این داستانها معانیای از عشق و محبت و مهرورزی حقیقی وجود دارد. اینجاست که نقطه عطف ماهی بزرگ شکل میگیرد. پسر دوباره به پدر و محبت او ایمان میآورد... .
یک نکته مهم در ماهی بزرگ، مقایسه باورهای زمان قدیم در عصر مدرنیته در زندگی اجتماعی آدمهاست. در واقع هر سفر و ماجرایی که ادوارد بلوم بهعنوان یک جوان پر از محبت آغاز میکند با دلخوشی و سرخوشی شروع میشود و با امید به آینده ادامه مییابد. حتی اگر در حین این ماجراها ادوارد به مرگ و نیستی نیز نزدیک شود، اما فضا سرشار از امید است و در نهایت ادوارد پیروز است و به مرحله و داستان و ماجرای بعدی پا میگذارد. در مقابل این سرخوشی و لطافت و امید به آینده که در زمان قدیم وجود دارد، حالا حس و حال بیاعتمادی و سیاهی است که جایگزین شده است. قدیمها همه با لذت پای صحبتهای ادوارد بلوم مینشستند، اما حالا چه؟ میتوان انبوه شک و تردیدها را حس کرد، حتی خود پسر ادوارد با بدبینی، رفتار زنندهای بروز داد. به دیگر سخن، چیزی که زمانی محبوب قلوب و آرامشدهنده و سبب اصلی گردآمدن و جمعشدن خانواده، فامیل، دوستان و آشنایان شده بود در چنین روزهایی نهتنها دیگر هیچ قدرتی برای ازدیاد محبت و گرمابخشی خانواده ندارد بلکه حتی میتواند موجب پراکندگی آنها نیز بشود.
در روایت تیم برتون همان اعتمادی که باورهای زمان قدیم وجود داشت دوباره بازمیگردد آن هم با کمترین هزینه و بیشترین امتیاز. ادوارد دوباره محبوب ترین پدر دنیا و ویلیام هم مجدد به اصلیترین طرفدار پدر بدل میشود. به نظر میرسد بازهم باورهای قدیمی کارکرد از دست رفته شان را بازیافتهاند.
ماهی بزرگ همان شکلگیری ظرافتهای فراگیر و متعدد آدمی طی مراحل گذران عمر است و مجموع کاراکترهای عادی و عجیب و غریب فیلم نیز نماد خیر و شر مرسومی هستند که در زندگی بشر قطعا حضور دارند. به کرات طی ماجراجوییهای ادوارد بلوم، تماشاگر با شخصیتهای عجیب و غریب غیر انسان یا نیمه انسان نیز مواجه میشود که در نهایت نیز همگی کنار او میایستند و راه را برای او باز میکنند. به اینها انسانهایی را نیز اضافه کنید که اگرچه در ظاهر بسیار خوب هستند، اما در پس ماجرا دارای بحرانهای روحی فراوان هم هستند. همه این کاراکترها در نهایت به آرامش ادوارد و موفقیت او کمک میکنند و رمز موفقیت هر ماجرایی، امید به آینده نام دارد و این مهم دقیقا همان چیزی است که در داستانهای اسطورهای میتوان یافت.
ماهی بزرگ BIG FISH
کارگردان: تیم برتون،
فیلمنامه: جان آگست،
موسیقی: دنی الفمن،
فیلمبردار: فیلیپ روسلات،
تدوین: کریس لبنزون،
بازیگران: آلبرت فینی، ایوان مکگرگور، بیلی کروداپ، جسیکا لنگ، ماریون کوتیارد، استیو بوشمی، هلنا بونهام کارتر و دنی دوویتو. محصول 2003
مهدی تهرانی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد