نگاهی به سریال زمین انسان‌ها

شخصیت‌هایی‌ که در بیمارستان شکل می‌گیرند

تصور خیلی از کسانی که در اطرافیان‌شان ‌پزشک‌ سراغ ندارند، از دنیای پزشکی، دنیایی فانتزی است که ساکنان آن مرفه‌های بی‌دردی هستند که شغلی تضمین‌شده دارند و جزو اقشار پردرآمد جامعه محسوب می‌شوند، اما اگر از نزدیک به زندگی پزشک‌ها نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که آنها هم مانند دیگران‌ برای حفظ جایگاه خود بی‌وقفه تلاش می‌کنند.
کد خبر: ۴۱۰۲۳۷

 این تلاش گاهی به منظور به دست آوردن شهرت و ثروت است و گاهی محدود به امرار معاش و گذران زندگی. همان‌طور که هر کدام از ما در زمینه کاری که انجام می‌دهیم‌ با طیف وسیعی از عواطف و حوادث، از دغدغه و شکست گرفته تا پیشرفت و موفقیت‌ سروکار داریم، پزشک‌ها هم همین مراحل را در زندگی دارند.

چگونگی آشکار شدن این عناصر در زندگی آنها را می‌توانید در سریال «زمین انسان‌ها» که از شبکه تهران در حال پخش است درک و لمس کنید. داستان ‌زمین انسان‌ها‌ به کارگردانی ابوالحسن داوودی در یک بیمارستان می‌گذرد.

شخصیت‌های داستان، گستره‌ای از پزشکان سالخورده، دانشجویان جوان و بیماران و مراجعان آن بیمارستان هستند. بعضی از شخصیت‌ها مثل پرستاران و پزشکان شخصیت‌های ثابت سریال و بقیه شخصیت‌ها که همان بیماران و همراهان آنها هستند، برای یکی دو قسمت مهمان سریال هستند.

این همان الگوی روایی مشهوری است که پیش از این در بسیاری از سریال‌های مطرح دنیا امتحان شده و نمونه آشنا و دم‌دستش برای مخاطبان ایرانی تلویزیون، سریال پرستاران است که به مدتی طولانی پخش می‌شد.

از این لحاظ شاید بتوان ‌زمین انسان‌ها‌ را نوعی سریال پرستاران ایرانی شده دانست که با خصوصیات و حال و هوای جامعه ایرانی هماهنگ شده است.

تنوع شخصیت‌ها یکی از مشخصات اصلی این سریال است. در این داستان، برای هر‌کدام از شخصیت‌ها ماجرا و خصوصیات مشخصی تعریف شده که منحصر به خودشان است، چنان که هر شخصیت به نماینده‌ای از یک طبقه خلق‌وخو، نحوه زندگی و اخلاقیات تبدیل شده است.

برای مثال در مقابل یک استاد پرخاشگر، عصبانی و تندزبان (استاد شایگان با بازی صدرالدین شجره)، یک استاد ملایم، مهربان و پدرگونه (استاد جلیلی با بازی علی نصیریان) قرار دارد که البته این هم یک الگوی آشنا در شخصیت‌پردازی و طراحی قهرمان‌های درام است یا در بین دانشجویان، در ازای یک دانشجوی فعال، پیگیر و کوشا، یک دانشجوی بی‌انگیزه، تنبل و بی‌حوصله وجود دارد. همین که در شخصیت‌پردازی این افراد، بسته به عنوان مشترکی که پشت اسم‌شان هست، خصوصیات مشترکی به صورت کلیشه وجود ندارد، نکته مثبتی است.

مرزبندی بین آدم‌های خوب و بد داستان هم تکراری و نخ‌نما نیست. یعنی این‌طور نیست که آدم بد داستان مثل یک انسان دیوسیرت مغرضانه کاری شیطانی انجام دهد، او هم مثل همه آدم‌ها فقط «اشتباه» می‌کند.

برای مثال شخصیتی که برای دکتر شایگان در نظر گرفته شده، به خاطر استعدادی که در به وجود آوردن سوءتفاهم دارد، دافعه‌برانگیز است، اما یکی دو دیالوگی که در همان قسمت‌های اول سریال گفته می‌شود به بیننده می‌فهماند که فعلا نباید در مورد او قضاوت کند، چرا که تندزبانی و بدخلقی او‌ نتیجه فاجعه‌ای است که در گذشته برای او رخ داده و او را تا پای چوبه‌دار کشانده است.

در نتیجه بیننده منتظر می‌ماند تا پرده از راز دکتر شایگان کنار برود و ابعاد دیگر زندگی او مشخص شود، شاید آن موقع بتواند او را درک کرده، با او همذات‌پنداری کند.

اما ساختار سریال طوری نیست که هر قسمت چیزی به شناخت بیننده از یک شخصیت خاص اضافه کند. گاهی چند قسمت می‌گذرد بدون این که به جز رفتار معمول، رفتار دیگری از شخصیت‌ها ببینیم که پازل سرگذشت‌شان را ذره‌ذره تکمیل کند. این مساله هم به خاطر تعداد شخصیت‌ها و حجم داستان‌هایی است که در سریال به صورت موازی پیش می‌روند.

شاید در سریال‌های دیگر هم ‌همان ابتدا با چندین شخصیت آشنا شویم، ولی در بسیاری از آنها به خاطر مشترکات زیادی که شخصیت‌ها با هم دارند، دانستن ماجرای زندگی یکی دو نفر از آنها بخش مهمی از زندگی دیگران را هم ترسیم می‌کند، اما در ‌زمین انسان‌ها‌ با 10، 12 شخصیت ثابت روبه‌ر‌و هستیم که نقطه مشترک زندگی‌شان کار (و تحصیل) در دنیای پزشکی است. هر کدام از این شخصیت‌ها هم داستان خودشان را دارند و برای هر کدام‌شان باید یک زندگی جداگانه با تمام جزئیات تعریف شود.

به همین خاطر ممکن است در چند قسمت از سریال اصلا به شناخت ما از یک شخصیت اضافه نشود. این خصوصیت سریال‌هایی مثل ‌‌زمین انسان‌ها‌ است. برای مثال در «ساختمان 85» هم همان ابتدا با تعداد زیادی شخصیت روبه‌رو می‌شدیم که تنها نقطه مشترک‌شان زندگی کردن در یک آپارتمان بود.

اینها هر‌کدام درگیری و داستانی داشته‌اند که باید به آن پرداخته می‌شد. به همین خاطر در آن سریال هم بعضی از شخصیت‌ها برای چند قسمت در حاشیه قرار می‌گرفتند و مرکز ثقل داستان به واحدی دیگر از یک آپارتمان منتقل می‌شد.اما مساله‌ای که در ‌زمین انسان‌ها‌ کمتر به آن توجه شده، توازن و تعادل بین روایت داستان‌هاست.

گاهی بعضی از داستان‌ها قربانی شلوغی و ریتم تند سریال ‌شده و برای چندین قسمت فراموش می‌شوند. مثلا داستان زندگی شخصی کیمیا صدر (با بازی عسل بدیعی) که فصل آغازین سریال را رقم می‌زند تا قسمت هشتم مسکوت می‌ماند به طوری که اگر بیننده یکی دو قسمت اول سریال را از دست داده باشد، با بازگشت پررنگ ماجرای زندگی همسر او، تازه می‌فهمد ‌ این زن همسری دارد که در خارج از کشور ظاهرا مشغول تحصیل است یا داستان دخترکی که توسط مادرش شکنجه می‌شده است.

این داستان به اندازه کافی غنی است که بتوان بیشتر به آن پرداخت اما با کشف شدن راز شکنجه او، سرنوشت‌اش به دست فراموشی سپرده می‌شود یا در نهایت در یکی دو دیالوگ خلاصه می‌شود. داستان سمیه، دختر نوجوانی که به سرطان خون دچار است هم با کشف این راز که فرزند واقعی پدر و مادرش نیست کنار گذاشته می‌شود.

البته ممکن است دوباره در قسمت‌های آینده به این پرونده‌ها سری زده شود اما باید قبول کنیم ‌فاصله‌ای که بین این داستان‌ها ایجاد شده، باعث می‌شود ‌بسیاری از این شخصیت‌ها و داستان‌های جذاب‌شان هدر بروند.

با تمام این توصیفات و در یک جمع‌بندی کلی، می‌بینیم که این سریال از سر و شکلی کار شده و قابل تأمل برخوردار است. ‌زمین انسان‌ها‌، نمونه‌ای موفق از سریالی با دنیایی جدی، متین و عمیق است که بیننده را براحتی با خود همراه می‌کند و باید امیدوار بود ‌روندی که این سریال در پیش گرفته تا پایان حفظ شود.

شروینه شجری‌کهن
جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها