تفکر غرب؛ شناختن و نشناختن

«وقتی غرب مدرن فرهنگ و تاریخ خودش را که فرهنگ و تاریخ منطقه اروپاست، «تاریخ جهانی» معرفی می‌کند؛ این به معنای به حاشیه رفتن و نفی سایر فرهنگ‌ها و تواریخ است . این یکسان‌سازی جهانی و نابودی سایر فرهنگ‌ها به‌منزله نابودی اصل آزادی و انتخاب بشر و اعلان جنگ با هر چیزی است که بخواهد در قد و اندازه مدرنیته و تمدن غربی عرض‌اندام کند. این همان صفت قهر و غلبه‌ای است که همزاد آزادی از طرف غرب، چندین قرن استعمار سایر جوامع غیرغربی را رقم زده است...».
کد خبر: ۱۵۰۵۳۰۰
نویسنده دکتر موسی نجفی | نویسنده و پژوهشگر
 
از مسائل مهمی که در سده اخیر به‌طور عام در مقاطعی مانند مشروطه یا نهضت نفت و انقلاب اسلامی، ذهنیت بسیاری از اهل نظر را به‌خود مشغول داشته، همانا مسأله نگرش ما به مجموعه تفکر و تمدن غرب است. در این فراز مناسب است سرچشمه نگرش خود را از دوران مشروطه بر چنین دیدگاهی متمرکز کنیم و نحوه ارزشیابی جایگاه غرب در سطوح مختلف اندیشه و زندگی اجتماعی و سیاسی مردم ایران را نیز از نظر دور نداریم.شیفتگی به ترقیات مغرب‌زمین مطلبی است که حتی امروزه نه فقط از مشروطه، چشم‌ها را خیره می‌کند و این ستایش‌ها (۶۸ تا۷۰ هویت‌ دینی استعمارشناسی ایرانی) لزوما خیانت یا وابستگی تلقی نمی‌شود.
ای بسا در بسیاری مواقع تجددطلبی نه از سر خیانت یا جاسوسی و توطئه بلکه از روی آرمانخواهی و از سر صدق بوده است. مسأله البته در اینجا صرفا صرافی و نقد اندیشه‌هاست؛ نقدی که متاسفانه در تاریخ تفکرات اجتماعی و سیاسی ایران به‌طور مداوم و منصفانه و پیگیر دنبال نشده است.
یکی از مستشرقانی که پس از مشروطیت به ایران آمد موریس پرنو فرانسوی است. او در اصفهان با آیت‌الله حاج‌آقا نور‌الله اصفهانی دیدار کرد و از میزان اطلاعات او و دامنه معلوماتش درباره غرب و روشنی فکر او ستایش‌ها کرده و نوشته است:
«او غرب را می‌شناخت بدون آن‌که بدان به دیده ستایش بنگرد. حاج‌آقا نور الله می‌گفت نه ایده‌آلیسم آلمان نه مکتب آنگلوساکسون‌ها تشنگی روح ایرانی را سیراب نمی‌کند.»
از جمع‌بندی مطالبی که عنوان شد، می‌توان منظور ما را چکیده‌وار چنین نوشت: هر تفکری را نمی‌‌توان به محض آن‌که داعیه تجدد و پیشرفت داشت، منتسب به غرب کرد ولی این منتسب‌نکردن مستقیم، دلیل نمی‌شود که رشته‌های ارتباطی با غرب کاملا گسسته شده باشد. در بین نحله‌‌های تجددطلب رگه‌های مذهبی و حتی علمایی به چشم می‌خورند که برای رفع عقب‌ماندگی ایران برنامه‌ها و طرح‌های اصلاحی قابل‌تأملی ارائه داده‌اند و چنانچه از زاویه تجددخواهی به مسأله نگاه کنیم، شاید بتوان سه گرایش را در این زمینه دسته‌بندی کرد: گرایش تجدد‌طلب غربگرای وابسته به سفارت‌ها و جریان‌های رسمی وابسته به غرب مثل فراماسونرها و انجمن‌های سری و احزاب و مطبوعات و کتب کاملا وابسته به دول خارجی که در مشروطه پرهیاهو اما اندک‌شمار بودند.
گرایش تجددطلب شیفته غرب و خواهان رفع عقب‌ماندگی و طالب پیشرفت و آزادی و نافی استبداد که افرادش سر در آخور اجنبی نداشتند و از سر صدق و پاکی طینت‌خواهان عظمت ملت و کشور بودند ولی بی‌تجربگی و سطحی‌نگری باعث خودباختگی و شیفتگی‌شان به غرب شده بود.گرایش تجددطلب با گرایش مذهبی از دو قشر قبلی نفوذ بیشتری داشتند و می‌خواستند بین تجدد غرب و تمدن و فرهنگ اسلامی آشتی و تفاهم ایجادکنند اما نکته مهمی که برای این طیف‌ها مبهم باقی ماند، شناخت بنیادین ذات استعمار و ماهیت و عمق تفکر غربی بود... .ادامه دارد 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها