محمدعلی رجبی‌‌ دوانی، نقاش پیشکسوت :

طعم واقعی انقلاب اسلامی را با دولت شهید رئیسی چشیدیم

رجبی‌ دوانی معتقد است اندیشه‌ای که در پس‌زمینه اقدامات شهدای مقاومت نهفته، تأثیرات پایداری بر هویت جامعه گذاشته است

مکتب حاج‌ قاسم از میدان نبرد تا عرصه فرهنگ

حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی و تجلیات آن در هنر انقلاب اسلامی، هنر فطری، تجسم حماسه یا درس‌گفتار‌هایی در شناخت هنر‌های تجسمی انقلاب اسلامی، نگاهی به تاریخ و آداب معنوی نگارگری اسلامی ایرانی، هنر اساطیری، جایگاه هنر و نقش آن در توسعه فرهنگ، هنر در قاموس امیرالمومنین، مکتب خیالی‌نگاری، نقاشی اسلامی در ایران، طرح پژوهشی و نگارش آموزش (دو دوره هرکدام ۱۰ جلدی) نگارگری اسلامی ایران، طرح پژوهشی فضیلت‌های فراموش‌شده هنر اسلامی، مضامین شیعی در نگارگری و... اشاره‌ای است به کارنامه استاد محمدعلی رجبی که با نقاشی‌هایش آشنا هستیم.
حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی و تجلیات آن در هنر انقلاب اسلامی، هنر فطری، تجسم حماسه یا درس‌گفتار‌هایی در شناخت هنر‌های تجسمی انقلاب اسلامی، نگاهی به تاریخ و آداب معنوی نگارگری اسلامی ایرانی، هنر اساطیری، جایگاه هنر و نقش آن در توسعه فرهنگ، هنر در قاموس امیرالمومنین، مکتب خیالی‌نگاری، نقاشی اسلامی در ایران، طرح پژوهشی و نگارش آموزش (دو دوره هرکدام ۱۰ جلدی) نگارگری اسلامی ایران، طرح پژوهشی فضیلت‌های فراموش‌شده هنر اسلامی، مضامین شیعی در نگارگری و... اشاره‌ای است به کارنامه استاد محمدعلی رجبی که با نقاشی‌هایش آشنا هستیم.
کد خبر: ۱۵۰۵۵۴۷
نویسنده علی مظاهری

 گذشته از کار‌هایی که استاد رجبی انجام داده و جایگاه ویژه‌ای که در هنر انقلاب دارد، در فراز‌های این گفتگو درباره آثار هنرمندان مخصوصا در دوران دفاع‌مقدس و آغاز انقلاب، صحبت می‌کنیم؛ کار‌هایی که در راستای بینشی بود که انقلاب اسلامی ما داشته و دارد، بینشی معنوی و الهام‌بخش که بایستی ما را تعالی می‌د‌اد و دست‌مان را به ملکوت می‌رساند.

به هر حال، هنر انقلابی ایرانی در آن زمان به‌ویژه سال‌های آغازین و دوران دفاع‌مقدس شناخته شده بود و توانست درخشش و خلاقیت فراوانی داشته باشد. 

ظاهرا در یکی دو دهه اخیر، این درخشش و تکاپو کاهش یافته و آن شور و خلاقیت سابق را ندارد. آیا شما هم این احساس را دارید؟ آیا به نظر شما هم این‌گونه است؟
عرض کنم که من کاملا موافق نیستم که هنر انقلاب به معنای واقعی کلمه دچار رکود شده باشد، اما در این‌باره که پیدایش آثار جدید کمتر شده است. بله، درست می‌فرمایید. هنر انقلاب، چون یک تحول بزرگ بود در مقایسه با دوران ماقبل خودش، مثل هر تحول دیگری یک دوره جهش داشت و پس از آن، دوره‌ای ویژه از خودنگری آغاز شد. الان ما در دوران خودنگری هستیم؛ یعنی هنرمندان بازگشتی کرده‌اند به این‌که «ما چه می‌کردیم؟»، «چه داریم؟» و «چه باید داشته باشیم؟»؛ یعنی هم به گذشته‌شان نگاه می‌کنند و هم به آینده می‌اندیشند تا بتوانند وضعیتی جدید ایجاد کنند که زمینه مناسب‌تری برای جهش تازه‌ای باشد. این روند در همه جهش‌ها معمول است که ابتدا یک جهش رخ می‌دهد و سپس مرحله خودنگری و بازاندیشی شروع می‌شود.

همان‌طور که در انقلاب‌ها و تحولات بزرگ دیده شده، این مرحله خودآگاهی بسیار مهم است.
هنرمندان پس از آن همه کار‌های مهم و همراه با حرکت و جهش خود انقلاب در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، اکنون در مرحله‌ای هستند که بازگشته‌اند و درحال نگاه کردن به گذشته و آینده هستند. این مرحله خودآگاهی حتما به نتایج بسیار خوبی خواهد رسید و کار‌هایی که در آینده نزدیک انجام خواهد شد، کار‌هایی بسیار آگاهانه‌تر و عمیق‌تر نسبت به حقیقت خواهند بود.به همین دلیل است که الان ممکن است به نظر برسد که آفرینش اثر یا وفور کار، کم شده است. من در آثار برخی از هنرمندان انقلاب، به‌ویژه در بخش نقاشی که بسیار فعال بوده و همراه با انقلاب حرکت کرده، آثاری می‌بینم که هنرمندان بیشتر در حال تفکر و تجربه‌اندوزی هستند. این تجربه‌اندوزی و تأمل، به جای تولید انبوه آثار، به معنای تعمیق در مفاهیم و کشف راه‌های نوین بیان هنری است که می‌تواند زمینه‌ساز جهش‌های خلاقانه و درخشان آینده باشد. این‌طور نیست که هنرمندان فقط با وقایع روز حرکت کنند؛ بلکه آنچه اکنون مشاهده می‌شود، یک حرکت عمیق و مرتبه‌ای از خودآگاهی است.

در واقع، الان بیشتر به عمق می‌روند و از آن واکنش‌های صرفا احساسی در هنرشان کاسته شده است و بیشتر به عمق و تأمل می‌پردازند؟
ببینید، الان هنرمندانی که در آن زمان ۲۰ یا ۲۲ ساله بودند، همه پا به سن گذاشته‌اند، اغلب تحصیلات عالیه خود را تا مقطع دکترا ادامه داده، استاد دانشگاه شده‌اند و سال‌هاست که تدریس می‌کنند. برای تدریس و ارتباط با نسل‌های بعد، به عنوان معلم وارد عرصه هنر شده‌اند و همه این عوامل باعث شده که آن‌ها بیشتر به عالم و جهان نزدیک شوند.
تحولات جهانی که اکنون رخ می‌دهد، بسیار متفاوت از ۴۰ سال پیش است. آن‌ها این عالم جدید را مطالعه می‌کنند و فقط به تحولات ایران محدود نیستند بلکه تحولات منطقه و جهان را نیز در نظر دارند. 
به همین دلیل، مجموعه آثارشان بسیار کم شده، اما همراه با پرسش‌های عمیق است. برخی که این روند را نمی‌فهمند، فکر می‌کنند که هنرمندان تغییر موضع داده‌اند؛ اما این‌طور نیست. موضع آن‌ها همان موضع انقلاب است، اما قرار نیست همیشه به یک شکل و یک شیوه ظاهر شود. اکنون در این مرحله قرار داریم که مرحله‌ای بسیار مهم است و نتیجه آن را شاید خیلی دور نبینیم، اما آن را بسیار عمیق و استوار می‌بینیم.

پس اگر بخواهیم درباره هویت صحبت کنیم، باید بگوییم که این هنرمندان با گذار از مرحله یادشده به هویت واقعی خود رسیده‌اند؟
این خودشناسی و جهان‌شناسی است که به‌تدریج در آثارشان تجلی پیدا می‌کند. وقتی درباره هویت مسلم صحبت می‌کنیم، باید گفت اگر هنرمندان هویت خود را نمی‌شناختند، نمی‌توانستند حتی یک اثر خلق کنند. شناخت هویت همیشه ابتدا با قلب آغاز می‌شود، نه با عقل.
 در واقع، ابتدا احساسات و شور و هیجان به عنوان کار قلب شروع می‌شود و آثار خود را سریعا نشان می‌دهد، اما بعد عقل وارد می‌شود، نگاه می‌کند، تجزیه و تحلیل می‌کند و به تعمق می‌پردازد. این مراحل طبیعی رشد و تکامل هنری است.
انسان دو پایگاه ادراکی دارد: یک پایگاه قلب که با آن شهود می‌کند و یک پایگاه عقل که استدلال و تحلیل می‌کند. این دو پایگاه در کنار هم مسیر تکامل هنری را شکل می‌دهند و اکنون هنرمندان در مرحله‌ای هستند که این دو را به تعادل رسانده‌اند و این تعادل در آثارشان منعکس می‌شود.

امروز این مرحله‌ای است که هنرمندان انقلاب در نسبت با آن حقیقتی که انکشاف یافته، می‌گذرانند که روشن شده آن حقیقت، حقیقت درستی بوده، اما شناخت زوایای آن نیاز به فرصت و آرامش دارد؛ فرصتی که در آن زمان وجود نداشت. زیرا انقلاب در حال تحول بود و عالم نسبت به امروز به‌گونه‌ای دیگر بود، اما امروز این فرصت فراهم شده و هنرمندان به خودآگاهی توجه کرده‌اند و در حال گذراندن این مراحل هستند. 

درباره هنر مقاومت چه نظری دارید؟ ما شاهد یک جنبش جهانی هنری درباره غزه بوده‌ایم که هنرمندان بزرگی از سراسر جهان آثار متعددی در زمینه‌های مختلف خلق کرده‌اند. با این حال به‌نظر می‌رسد هنر مقاومت ما هنوز به‌پای هنر دفاع‌مقدس‌مان نرسیده و آن تجلی و ظهور واقعی را پیدا نکرده است. آیا واقعا چنین است؟ 
واقعیت این است که ایران به‌دلیل رهبری و هدایت در همه زمینه‌ها به‌ویژه در فرهنگ انقلاب، راه را آغاز کرده؛ راهی که بیش از هر چیز بر پایه هویتی اصیل و انقلابی استوار است. البته همیشه در جهان، انقلاب‌هایی با گرایش مارکسیستی وجود داشته‌اند و بسیاری از آثار هنری تحت تأثیر تفکرات مارکسیستی (چپ) شکل گرفته‌اند. حتی در جهان اسلام نیز چنین آثاری دیده شده است که وجهه دینی و اسلامی نداشته‌اند، اما ایران بود که این نگاه را تغییر داد و چنین هویتی را برای جهان اسلام و عالم مطرح کرد. 
ایران از این مرحله عبور کرده است، اما در زمینه هنر مقاومت، هنوز در همان مرحله جهش‌های خود قرار دارد که بعد‌ها به شکلی کامل‌تر و عمیق‌تر ظهور خواهد کرد، اما از نتایجی که هنر ایران در این روند می‌گیرد، همیشه دیگران نیز بهره‌مند خواهند شد. 
اگر به آثار هنرمندان مقاومت_ به‌ویژه هنرمندان غزه و جنبش هنری جهانی نگاه کنیم_ می‌بینیم آثار آن‌ها هنوز تا حدی متأثر از هنر ما هستند. این نشان می‌دهد که آن‌ها در مراحل اولیه مسیر ما قرار دارند. 
مثلا آثار هنرمندان آمریکای لاتین، روسیه و دیگر کشور‌ها نشان می‌دهد آن‌ها در حال گذراندن مراحل ابتدایی کاری هستند که ما قبلا طی کرده‌ایم. این مسأله طبیعی است. آن‌ها اکنون پرشور و فعالند و در حال خلق آثار خود می‌باشند، اما ما در ایران باید با آرامش و دقت به مسائل نگاه کنیم، آن‌ها را بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم؛ بنابراین همان‌طور که اشاره کردید، اثرات هنر مقاومت در ایران هنوز کمتر دیده می‌شود، اما این روند در حال شکل‌گیری است و به‌مرور زمان به بلوغ و تجلی خواهد رسید. 

وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم سردار سلیمانی و دیگر بزرگواران شهید، جان تعداد زیادی از انسان‌ها را نجات دادند و بخش مهمی از خاک کشور را حفظ کردند، اما شما هنرمندان هستید که کاری می‌کنید که یک ملت نجات پیدا کند. زیرا هویت آن ملت مهم است، شخصیت آن ملت مهم است و این هویت و شخصیت است که در قالب هنر بازتاب پیدا می‌کند، در برابر حوادث مهم و تهدیدات گوناگون بازآموزی، یادآوری و بیمه می‌شود. در این زمینه که هنرمندان ما چه کرده‌اند، به‌نظر شما چه جایگاهی دارند؟ 

آثار نظامی (آثاری که به جنگ و جهاد می‌پردازند) همچنین آثار اجتماعی، خیلی سریع خودشان را نشان می‌دهند. به‌هر حال شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی با هلیکوپتر وسط دشمن پیاده می‌شد، می‌جنگید و دشمن را شکست می‌داد و مردم مستضعف را نجات می‌داد. آثار این نوع فعالیت‌ها سریع و ملموس است و به‌سرعت دیده می‌شود. 
اما آثار فرهنگی و اجتماعی این‌گونه نیستند. آثار فرهنگی حتی اگر مطرح شوند، خودشان را با گذشت سال‌ها نشان می‌دهند چرا‌که زبان فرهنگ زبان عمیق، پایدار و ماندگاری است. آثار اجتماعی دو وجه دارند. یک وجه ظاهری که به‌خوبی دیده می‌شود و همان لحظه مورد ستایش قرار می‌گیرد و یک وجه عمیق‌تر که فهم آن ممکن است ۲۰ یا ۳۰ سال طول بکشد. 
همان‌طور که مشاهده کردیم، آن بزرگواران با جان خودشان آن کار‌ها را کردند، دشمن را از کشور بیرون کردند و این اثر ظاهری کارشان بلافاصله دیده و تحسین شد، اما این‌که این کار چه معنایی داشت و چه تأثیری بر فرهنگ و هویت ما گذاشت، فهم آن به‌مرور زمان و با گذشت دهه‌ها حاصل می‌شود. 
ستایش اصلی نسبت به فعالیت آن بزرگواران سال‌ها طول خواهد کشید تا به‌درستی درک شود؛ این‌که اگر آن‌ها آن زمان این کار‌ها را انجام نمی‌دادند، چه اتفاقی می‌افتاد و چه کار بزرگی انجام دادند. هنوز هم که هنوز است کسی به‌طور کامل به این موضوع نپرداخته. 

دقیقا همین است. هنوز به عمق و گستره مکتب شهید حاج قاسم پرداخته نشده. این‌که صحبت از مکتب حاج قاسم می‌شود، نشان می‌دهد جامعه و هنرمندان در حال بررسی و فهمیدن این موضوع هستند و این تازه آغاز راه است. 

اما نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که مکتب حاج قاسم همان‌طور که فرمودید، تنها متعلق به او نیست. این مکتب به تمام شهیدان بزرگوار از جمله شهید تقوی‌فر که نخستین بار وارد عراق شد و شرایط را تغییر داد، شهید صیاد و دیگرانی مانند آنان تعلق دارد. هنوز کسی نتوانسته به‌طور جامع و دقیق، فرهنگ این شهیدان را بررسی کند. چه فرهنگی بود؟ این خود یک فرهنگ بود که ابتدا ظاهرش نمایان می‌شود و همه آن را می‌بینند، اما تأثیرات عمیق و پایدار آن در عرصه‌های معرفتی و اجتماعی هنوز به‌طور کامل درک نشده است. 
در حقیقت، این فرهنگ، یک فرهنگ منحصر‌به‌فرد است که تأثیراتش در تمام ابعاد زندگی ما مشهود است، اما باید آن را به‌طور ژرف‌تری تحلیل کرد. مقام معظم رهبری در برخی از فرمایشات‌شان به‌طور غیرمستقیم به این موضوع اشاره کرده‌اند. 
به‌عنوان مثال، شهید رئیسی که شاید بعضی‌ها دل‌شان نخواهد حتی نامی از ایشان برده شود، اما مقام معظم رهبری به‌صراحت از ایشان یاد کردند و بر ضرورت فراموش نکردن آثار فرهنگی‌ای که آن بزرگواران به‌جا گذاشته‌اند تأکید نمودند. فرهنگ کار‌های آنان باید بررسی شود. زیرا نه‌تن‌ها کاری که آن بزرگواران انجام دادند مهم نیست بلکه این‌که چه تأثیری بر جامعه و فرهنگ ما گذاشتند، موضوع اصلی بحث ماست. 
همه می‌دانیم که با مرگ این عزیزان، دیگر نمی‌توان همان کار‌ها را دوباره تکرار کرد. اما آنچه که باقی می‌ماند، فرهنگ و اندیشه‌ای است که در پس‌زمینه اقدامات آنان نهفته است.
‌این فرهنگ، در واقع ادامه‌دهنده راه آنان است و تا زمانی که نتوانسته‌ایم آن را به‌طور کامل بشناسیم و درک کنیم، هنوز نمی‌توانیم به‌طور کامل از آن بهره‌برداری کنیم.
در عرصه هنر انقلاب اسلامی نیز، ما تلاش کردیم تا از تاریخ خود، از تجربه‌های گذشته استفاده کنیم و راه آینده را از دل آن‌ها بسازیم. 

هنرمندان ما، همان‌طور که در مکتب نگارگری کمال‌الدین شما شاهد هستیم، با پیروی از سنت‌های گذشته و با درک عمقی از حکمت نهفته در آنها، زبان جدیدی برای بیان مفاهیم انقلاب اسلامی خلق کرده‌اند. این کار به‌ویژه در شرایطی که در دانشگاه‌ها و نهاد‌های آموزشی ما بسیاری از آموزه‌های غربی در اولویت قرار دارند، چالشی بزرگ محسوب می‌شود.
در این راستا، ما تلاش کرده‌ایم تا نه‌تن‌ها تکنیک‌ها و روش‌های گذشته را بازسازی کنیم، بلکه حکمت و فلسفه پشت این تکنیک‌ها را نیز مورد مطالعه قرار دهیم. این فرآیند، در حقیقت یک سفر علمی و هنری است که به زمان و تلاش فراوان نیاز دارد. چرا که بازسازی این سنت‌ها و درک عمق فرهنگی آنها، بدون شک زمان‌بر است.
هنر انقلاب اسلامی تنها در تکنیک‌ها و شکل‌های ظاهری آن نیست، بلکه در درون آن یک حقیقت عمیق‌تر نهفته است که باید برای انتقال آن به نسل‌های آینده، مسیر پژوهش و اندیشه‌ورزی را طی کرد. در این راستا، ما باید همچنان به آموزش و ترویج این فرهنگ ادامه دهیم تا این حقیقت عمیق و پایدار در ذهن و عمل مردم و هنرمندان ما تثبیت شود.

استاد! هنرمند باید همواره ساختارشکن باشد. به‌هرحال، هنرمند باید از تمامی محدودیت‌ها فراتر برود، حتی اگر این به‌معنای مواجهه با چالش‌ها و فشار‌های اجتماعی باشد. هنر باید به‌طور دائم در حال نوزایی و تغییر باشد، چرا که هنرمند نمی‌تواند از آفرینش دست بکشد؛ او همچون ماهی است که اگر شنا نکند، خواهد مرد. این چیزی است که در ذات هنرمند وجود دارد، یک نیاز درونی برای آفرینش و بیان حقیقت.اما در این مسیر، با چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌شویم. به‌ویژه در جامعه ما و در مسئولان بی‌خبر از هنر یا بی‌هنر که نگاه‌های محدودکننده یا آزاردهنده‌ای وجود دارد که تلاش می‌کنند از به‌روز و دیده شدن آثار هنری جلوگیری کنند...؟

 مواجهه با این نوع برخوردها، نه تنها در دنیای نقاشی، بلکه در تمامی هنرها، مسأله‌ای مهم است که باید به آن اندیشید. بسیاری از هنرمندان در طول تاریخ با چنین چالش‌هایی مواجه شده‌اند، اما آنچه مهم است این که هنر همیشه به‌عنوان ابزاری برای بیان حقیقت و نوآوری باید سرسختانه به راه خود ادامه دهد.
در هنر انقلاب اسلامی، این موضوع حتی عمیق‌تر می‌شود. هنر انقلاب، همان‌طور که شما اشاره کردید، از نظر مفهومی فراتر از آنچه در مکتب‌های هنری غرب مطرح شده است، به‌ویژه هنر مدرن و پست‌مدرن، قرار دارد. هنر انقلاب می‌خواهد فهم جدیدی از جهان به نمایش بگذارد، اما ابتدا، این فهم نو برای بسیاری از افراد قابل درک نیست. مانند هر حرکت نوینی در تاریخ، هنر انقلاب نیز با چالش‌های فراوانی روبه‌روست، اما با گذشت زمان و تحلیل و فهم عمیق‌تر، این هنر جایگاه خود را می‌یابد.
این روند مشابه با تاریخ هنر است. همیشه هنر‌های نوین با مقاومتی روبه‌رو بوده‌اند، اما پس از مدتی، این هنر‌ها وارد جریان اصلی فرهنگی و حتی دانشگاه‌ها می‌شوند. به‌طور مشابه، هنر انقلاب اسلامی ممکن است با مخالفت‌هایی مواجه شود، اما این مواجهه‌ها نشان‌دهنده ناتوانی در درک عمق آن است. هنر انقلاب تنها در سطح ظاهر و تکنیک‌ها قابل مشاهده نیست، بلکه در پشت آن یک فلسفه و تفکر عمیق قرار دارد که نیاز به زمان و درک بیشتری دارد.
هنرمندان انقلاب اسلامی و هنرمندان مقاوم، با تمامی چالش‌ها و تهدیدها، ایستادگی کرده‌اند و این ایستادگی خود یک هنر مقاومتی است. آن‌ها به عنوان افرادی که در برابر مشکلات و موانع ایستاده‌اند، نشان‌دهنده پیوند عمیق‌شان با فرهنگ و ارزش‌های انقلاب هستند. این موضوع نشان‌دهنده نسبیت در برخورد با هنر است؛ هیچ چیز مطلق نیست، بلکه بسته به دیدگاه‌ها و شرایط، هنر و فرهنگ دستخوش تغییرات و تحولات می‌شود.
اما زمانی که ما با سوالاتی از سوی دیگران مواجه می‌شویم، چه این سوالات از روی علم و آگاهی باشد و چه از روی خصومت و دشمنی، باید آن‌ها را جدی بگیریم. همه این‌ها باعث می‌شود تا مدخل‌های جدیدی برای تحقیق و شناخت هنر انقلاب به وجود آید و این شناخت به ما کمک می‌کند تا بتوانیم عمق بیشتری در هنر انقلاب پیدا کنیم.

حال اگر از شما بخواهم به جوانانی که شیفته هنر پست‌مدرن و فرهنگ غربی هستند و از هنر سرشار ایران چندارند، توصیه‌ای کنید؟

باید بگویم که ما در تاریخ خود از تمدنی برخوردار بودیم که بر تمام جهان تاثیر گذاشته است، در حالی که خودمان آن تمدن را فراموش کرده‌ایم. متاسفانه بسیاری از جوانان به‌ویژه در عصر حاضر، بیشتر تمایل دارند مانند دیگران ببینند، بکشند و بیافرینند. این مسأله نشان‌دهنده نوعی بی‌خبری از تاریخ خودمان و از جایگاه تمدنی‌مان است.ما در دوران غرب‌زدگی قرار داریم، دورانی که در آن تلاش کرده‌ایم تا به مدرنیته برسیم، اما این تلاش، اغلب به تقلید از غرب بوده و نه به‌طور واقعی. در حقیقت، ما هیچ‌گاه به‌طور واقعی در مسیر مدرن شدن قرار نگرفته‌ایم تا بتوانیم وارد دوران پست‌مدرن شویم. در عوض، ما تنها ادا و تقلید کرده‌ایم. به همین دلیل، بسیاری از ما در یک دوران سرگشتگی به‌سر می‌بریم. این دوران، دوران سردرگمی است، نه تنها از نظر فلسفی بلکه از نظر فرهنگی و هنری. بسیاری از هنرمندان ما در تلاش‌اند تا در این دوران سرگشتگی به‌دنبال هویتی جدید بگردند، اما برای یافتن این هویت، باید به گذشته‌مان بازگردیم و از آن برای ساختن آینده‌ای نو استفاده کنیم.در نهایت، باید به جوانان بگویم که هنر پست‌مدرن تنها راه برای بیان نیست.
‌باید بیاموزیم که از آثار خود و تاریخ خود برای ساختن هویت جدید استفاده کنیم. هنر انقلاب اسلامی، با تمام چالش‌ها و مشکلاتش، به ما این امکان را می‌دهد که به عمق فرهنگ و تاریخ خود بپردازیم و از آن برای خلق هنر‌های جدید بهره بگیریم. هنر باید برای ما به [ابزاری]؟ برای بیان هویت خود تبدیل شود، نه برای تقلید از دیگران.

به قول آقای داوری که گفته‌اند ما در دوران بی‌عالمی به‌سر می‌بریم. من نمی‌گویم که دقیقا بی‌عالمی است، اما واقعا در یک دوران سرگشتگی قرار داریم. 
در این دوران است که انقلاب وارد می‌شود و می‌خواهد چشم‌های ما را باز کند تا بفهمیم که چه سرگشته‌ایم. این کار بسیار دشواری است، چراکه باید از وضعیتی که در آن قرار داشتیم، بیرون بیاییم. باید ابتدا خود را از آن شرایط رها کنیم و سپس به شناسایی آنچه که داشتیم، به‌ویژه آنچه که هنوز باقی‌مانده بپردازیم.
این فرآیند به‌خودی‌خود بسیار پیچیده است. به این معنا که ما باید همزمان به گذشته‌مان بنگریم، به تحلیل وضع موجود بپردازیم و سپس نتیجه‌گیری‌هایی را که از این دو مرحله به‌دست می‌آید به‌صورت عینی و روشن بیان کنیم. این‌ها همگی مراحل سنگینی است که در پیش داریم. به همین دلیل است که اکنون در این مرحله خاص قرار داریم.

افرادی که پیشرو بوده‌اند و درک بهتری از انقلاب داشتند، آن‌طور که باید، با انقلاب و مفاهیم آن نزدیک‌تر بودند و برای ما میراثی عظیم به‌جا گذاشتند. امروز ما دست‌خالی نیستیم. 
کار‌هایی که در طول انقلاب انجام شده، ازجمله در عرصه‌های شعر، موسیقی، نقاشی، گرافیک و دیگر هنرها، همگی اهمیت بسیاری دارند. این‌ها همگی نشان‌دهنده تحولی بزرگ در دنیای هنر و فرهنگ ماست.اما در حوزه‌ای مانند معماری، هنوز خیلی فاصله داریم. در این عرصه، شاهد دستاورد‌های چشمگیر و قابل‌توجهی نیستیم. در برخی موارد، شاید کمی تلاش برای پیوند با معماری‌های گذشته و سنتی خودمان وجود داشته باشد، اما به‌طورکلی در زمینه معماری نسبت به انقلاب اسلامی، دستاورد‌های کمی داشته‌ایم. حتی برخی از کسانی که به این زمینه پرداخته‌اند، تا حدی انحرافاتی داشته‌اند که باعث شده‌اند بر پیکره معماری انقلاب آسیبی وارد شود. به‌عنوان‌مثال، بعضی‌ها در بحث مساجد و معماری مذهبی، به‌جای روحانیت و معنویت، تنها ظاهر و فرم را به‌عنوان معیار در نظر گرفته‌اند که این نشان‌دهنده فاصله‌گرفتن از حقیقت انقلاب است.

در این شرایط، باید به‌طور جدی به ریشه‌ها و تاریخ خود توجه کنیم.
باید اول به این بپردازیم که از چه فرهنگی و تمدنی برخاسته‌ایم و چه چیزی در طول تاریخ‌مان داشته‌ایم. پس از آن، باید ببینیم در طول این سال‌ها چه به‌دست‌آورده‌ایم، نه‌فقط از منظر هنر، بلکه در تمام ابعاد. اگر بخواهیم مثالی بزنیم، به کار‌هایی که شهید حاج‌قاسم سلیمانی یا دیگر بزرگان در حوزه‌های مختلف انجام داده‌اند توجه کنیم. برای مثال، در دوران انقلاب، زنان ایران نقش‌آفرینی بزرگی داشتند. آن تحولاتی که بین زنان در مسیر انقلاب رخ داد، یک نقطه‌عطف در تاریخ ما بود. این تحولی که در دل انقلاب اسلامی به‌وجودآمد، نه‌تن‌ها در عرصه اجتماعی، بلکه در عرصه‌های فرهنگی و هنری نیز تاثیرات عمیقی برجای گذاشت.
تمام این موارد، به‌ویژه کار‌هایی که در طول انقلاب در تمامی حوزه‌ها انجام شده، باید به‌طور دقیق‌تر مورد مطالعه قرار گیرد.
 این‌ها مواد اولیه‌ای است که ما می‌توانیم از آن‌ها برای تحلیل و ساختن یک نگرش نوین استفاده کنیم. همان‌طور که اهل فلسفه و حکمت می‌گویند، این مواد اولیه می‌توانند در قالب یک نگرش و تفکر نوین به جامعه ارائه شوند. امیدواریم که با تکیه بر این تجربیات و آموخته‌ها، بتوانیم در آینده‌ای بسیار موفق، نه‌تن‌ها برای ایران بلکه برای تمام جهان تاثیرگذار باشیم.درنهایت، باید به آینده‌ای امیدوار باشیم که در آن هنر، تفکر و فرهنگ انقلاب اسلامی بتواند جایگاه خود را پیدا کند. 

ان‌شاءالله که با شناخت بیشتر از گذشته‌مان و تجزیه‌وتحلیل دقیق آن، بتوانیم به آینده‌ای روشن و موفق دست پیدا کنیم. یاد کتاب‌های شما افتادم مثل «هنر فطری».
بله، در ابتدا من یک جمعی را تشکیل دادم؛ صدای انقلاب که در حوزه هنری آغاز به کار کردیم. این حرکت ابتدا در همان حوزه هنری شروع شد و سپس در جا‌های دیگر گسترش یافت تا این‌که یک مکان ویژه به ما اختصاص دادند که به‌نام «مکتب نگارگری کمال‌الدین بهزاد» شناخته می‌شود. این مکتب به‌عنوان یک حرکت نوین در هنر انقلاب اسلامی به‌وجودآمد و جمعی از شاگردانم که آن زمان دانشجو یا محصل بودند، به این مسیر پیوستند. ما در این مکتب به تدریس و آموزش هنر‌های مختلف ازجمله نقاشی، گرافیک، مجسمه‌سازی و تصویرسازی پرداختیم.
این تلاش‌ها، البته در اندازه خودمان، به‌عنوان مکتب جدیدی در هنر انقلاب شناخته شده است. در این مسیر، ما سعی کرده‌ایم تا مفاهیم و آثار هنری مرتبط با انقلاب اسلامی را به شیوه‌ای نوین و مبتنی بر اصول و آموزه‌های اسلامی ارائه دهیم. این مکتب، که نگارگری کمال‌الدین بهزاد نام‌گذاری شده، سعی دارد همزمان با حفظ اصالت‌های گذشته، راهی نو برای هنر معاصر انقلاب بگشاید و این کار را با همکاری جمعی از شاگردانم که بسیاری از آن‌ها دانشجو یا محصل در آن زمان بودند، پیش بردیم.

یکی از نتایج این فعالیت‌ها؟
 انتشار کتابی به‌نام «حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی» بود که توسط فرهنگستان هنر چاپ شد. این کتاب درواقع نوعی اثر ایدئولوژیک است که به بیان ارتباط هنر اسلامی با ابعاد معنوی و حکمت‌های نهفته در آن می‌پردازد.همچنین، اخیرا کتاب دیگری به نام «هنر فطری» منتشر شد که همچنان از همین مجموعه فعالیت‌ها و ایده‌ها نشأت گرفته است. باید اشاره کنم که حوزه هنری در انتشارات این کتاب، متأسفانه برخلاف توافقات قبلی، قیمت پشت جلد آن را بسیار بالاتر از قیمت واقعی در نظر گرفته است. این کتاب که با هزینه‌ای حدود دومیلیون و ۴۰۰ هزار تومان به فروش می‌رسد، قرار بود با قیمت یک‌میلیون و صدهزار تومان عرضه شود. چنین افزایش قیمت غیرمنطقی‌ای باعث شد که بسیاری از علاقه‌مندان نتوانند به آن دسترسی داشته باشند و متأسفانه این مشکل دسترسی به آثار علمی و فرهنگی را ایجاد کرده است.همچنین، باید اشاره کنم که در این مدت، بیش از صد مقاله توسط خود من و شاگردانم نوشته و منتشر شده است. این مقالات در قالب‌های مختلف علمی، هنری و فلسفی، گام‌های مؤثری در شناخت و بسط هنر انقلاب اسلامی و تأثیرات آن در دنیای معاصر بوده‌اند.به‌طورکلی، هدف ما از این تلاش‌ها ایجاد بستری برای شناخت و گسترش هنر انقلاب اسلامی است. ما نه تنها می‌خواهیم از گذشته خود درس بگیریم، بلکه تلاش داریم تا مفاهیم جدیدی را برای هنر معاصر ایران و جهان اسلام پیشنهاد دهیم. امیدواریم که این روند با حمایت و تلاش بیشتر، همچنان ادامه یابد و نسل‌های آینده بتوانند از آن بهره‌مند شوند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها