بزرگترین مشکلی که درباره لوسمی وجود دارد این است که افراد مبتلا تصور می کنند دیگر هیچ راه بازگشتی برایشان وجود ندارد، هر چند نباید با گفتن جمله همه چیز درست می شود، بیش از پیش به این افراد امیدواری داد، اما در چند سال اخیر به واسطه استفاده از روشهای مختلف درمانی توانسته اند تا حد امکان از مرگ و میر زودرس مبتلایان جلوگیری کرده و مرگ آنها را به تاخیر بیندازند.
معمولا برای درمان بیمار مبتلا به لوسمی 2 فاز را در نظر می گیرند:
1 -درمان تحکیمی
2 -درمان پس از سپرنت.
بیماری در فاز اول به واسطه شیمی درمانی و تزریق خون و پلاکت سعی می کنند لوسمی را به صورت کنترل شده درآورند و در فاز دوم که به منظور پیشگیری از عود مجدد و ازدیاد عمر بیمار است با انجام آزمایش های منظم و داروهای خاص بازگشت شرایط نخست را مهار می کنند.
در سالهای اخیر برای درمان لوسمی از روش جدیدی به پیوند مغز استخوان نیز کمک می گیرند که البته چون این روش نیازمند انجام آزمایش های دقیق ، یافتن دهنده گیرنده مناسب و رعایت شرایط قرنطینه پس از جراحی است که معمولا به صورت کامل انجام نمی شود هنوز نتوانسته به عنوان یک روش درمانی مطلق مورد استفاده قرار بگیرد.
از آنجا که لوسمی بیماری برگشت پذیربوده و در صورتی که تحت کنترل نباشد دوباره به وضعیت نخست باز می گردد، حتی پس از انجام کلیه مراحل درمانی و بهبود نیز باید شخص تا پایان عمر زیر نظر پزشک باشد تا از عود مجدد آن جلوگیری به عمل آید.
در یک جمعبندی کلی می توان گفت در اوایل قرن 21 هنوز هم لوسمی به عنوان یکی از بیماری های با مرگ و میر بالا تلقی می شود که مثل خیلی دیگر از سرطان ها بدون مقدمه قبلی به سراغ شخص می آید و جز نکاتی که درباره پیشگیری از آن ذکر شد هیچ راه اساسی برای مقابله و شاید مهمترین عاملی که می توانددر مهار و کنترل آن موفق باشد، تشخیص بموقع است و این تشخیص امکان ندارد مگر این که هر فرد بویژه بالای 35 سال به طور مکرر و هر چند ماه یک بار کلیه آزمایش های مربوط به خون را انجام دهد تا در صورت مشاهده هر گونه اختلالی بلافاصله برای درمان اقدام کند.