آیا می توان به سوی گفتگو حرکت کرد؛

چندی پیش رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در اتاوا سمیناری در چارچوب سلسله بحثهای گفتگوی بین ادیان برگزار کرد. در این سمینار استادانی از دانشگاه های مختلف جهان شرکت داشتند.
کد خبر: ۳۲۹۶۳
نوشتار حاضر حاصل سخنرانی پروفسوربرول برایانت استاد کالج رنیسی دانشگاه واترلوی کانادا در رشته دین و فرهنگ در این سمینار است. از دیرباز علاقه شخصی من دربارهتقابل و برخورد مذهب و فرهنگ با علم و فناوری بوده است.
افزون بر آن ، همواره علاقه مند موضوع برخورد مذاهب با یکدیگر بخصوص اسلام و مسیحیت بوده ام که به منظور ارائه در سمینار، مطالب خود را به این صورت خلاصه کرده ام.
نکته نخست: این که چرا تجدد و مدرنیته؛ چالشی برای ادیان ابراهیمی است؛
از آنجا که پیشتر در سال 1996 با همکاری دکتر نقوی در مقاله ای با عنوان «ارزشها و نحوه نگرش به علم و تکنولوژی» به بررسی ابعاد مختلف ارزشها و نگرش به مقوله علم و فناوری از دیدگاه های مختلف از جمله دیدگاه اسلامی پرداختم ، وجه مشترک میان تمامی ابعاد بررسی شده این بود که تجدد (که مقوله ای استوار بر علوم تجربی و تکنولوژی شناخت است) ادیان بزرگ را به چالش کشانده است.
به اعتقاد من در تاریخ بشریت؛ مذهب سرچشمه و منبعی برای ظهور فرهنگ بوده و ایجادکننده سایبان مقدسی برای فعالیت های خود بوده است. چنین امری نه تنها برای سنتهای کهن (که در آنها مذهب و فرهنگ عملا مترادف بوده اند) صادق است، بلکه برای فرهنگ های بزرگ و برجسته ای چون چین ، هند، خاورمیانه و غرب نیز همخوانی دارد.
از چنین مسیری بود که فرهنگ های گوناگون مذهب را درک و تجربه کردند و الگوهای تعیین کننده حیات فرهنگی (به همراه ابزار و فناوری هایش ) ظهور یافتند. البته (در حقیقت) فرهنگ ها و تمدنهای کلاسیک با شریعت و سنتهای مذاهب مختلف تکامل پیدا کردند و از آنها الهام گرفتند.
نکته اساسی مورد تاکید این است که تنها استثنائ برای چنین تقابلی میان فرهنگ و مذهب ، فرهنگ غربی مدرن است . آنچه فرهنگ غربی مدرن را استثنائ کرد این نکته است که این فرهنگ به جای بناشدن بر پایه ای متعالی و فرازگرا، براساس پایه ای غیردینی و سکولار استوار شده بود. این نکته توسط افراد مختلفی نیز مورد اشاره واقع شده است.
از جمله آنان هاستن اسمیت (Huston Smith) در نوشتار «حقیقت گمشده» اشاره کرده است: ماهیت دیدگاه مدرن غربی از آنچه به نام «اتحاد انسانی» از آن یاد می شود تفاوت کرده است و این امر به خاطر تاکیدی است که بر مقوله «دانش گرایی» شده است.
یا به عبارت دیگر، بینشی که در آن جهان شناخته شده از طریق علم را تنها جهان می داند. جورج گرنت (George Grant) فیلسوف و جامعه شناس برجسته کانادایی ، تجدد را آرمانی برای تفوق و تسلط بر جهان انسانی و غیرانسانی توصیف کرده است.
در دیدگاه سیدحسن نصر (اساسا) گرایش های غیردینی و تقدس زدایی در قلب تجدد و مدرنیته قرار دارد. چنین تحلیل های فلسفی از تجدد؛ فقدان تعالی بخشی و فرانگری را مرکز چالش میان مدرنیته و ادیان ابراهیمی به حساب می آورند.
هنگامی که دانش گرایی نه دانش تجدد، سنتهای مذهبی را به چالش کشید، مسیحیان در خط مقدم چنین جهان بینی مدرنی قرار گرفتند. با وجود این آنچه را که ادیان سنتی اغلب با مدرنیته در چالش می یابند، باورهای آنان درباره مقولات متعالی و درباره خدا و الله به عنوان حقیقت آغازین و به عنوان منبع تمامی هستی است.
در چنین جایگاهی دیدگاه من از جنبه ماورای طبیعی ، دیدگاهی سنت گراست. مجددا یادآوری می کنم که این موضوع در مرکز تمامی چالشهایی است که شریعت های ابراهیمی با آن مواجه اند. اما چنین مساله ای لزوما به این معنی نیست که تنها مسلمانان هستند که خود را در تضاد با تجدد دربرگیرنده علوم تجربی و تکنولوژی، یافته اند، بلکه به این معنی است که تمامی شریعت های بزرگ، خود را با ظهور تجدد در کشاکش یافتند.
نکته دوم همان گونه که ویلفرد کنتول اسمیت (Wilfred Cantwell Smith)اسلام شناس برجسته کانادایی در سال 1957در مقاله خود تحت عنوان «مردمی در غوغای جهان مدرن» اشاره کرده است:
جامعه مسلمانان در روزگار ما همانند بقیه انسانها در یک مرحله انتقالی جدی و اساسی به سر می برند. ویژگی این جامعه این است که اعضای آن در حالی که با سرگشتگی و فرصتهای حاصله از چنین تجددی مواجه اند، همچنین میراث دار شریعت منحصر به فردی هم هستند. علی رغم این که مسلمانان احساس می کنند توسط نوگرایی جدید به چالش کشیده شده اند و نسبت به علوم و فناوری های جدید نگرانند، وجود چنین مساله ای را مرتبط با پدیده غربگرایی می دانند.
از طرف دیگر دلایل فراوانی نیز وجود دارد که نشاندهنده تایید و پذیرش علوم و فناوری های جدید به طور فزاینده ای توسط نخبگان مسلمان است. کنکاش بر سر چالشهای میان علوم و فناوری های جدید در جهان اسلام، مساله ای ادامه دار است.
نکته پایانی این گفتار: در سال 1996 ساموئل هانتینگتون از دانشگاه هاروارد چنین بیان کرد که:
در جهان پس از جنگ سرد ریشه اساسی تضاد و تقابل ، اصول ایدئولوژیکی یا حتی اقتصادی نیست؛ بلکه اختلافات و تفاوت های میان انسان ها و ریشه تضاد و تقابل، فرهنگی است. نزاع میان تمدن ها تبیین کننده سیاست های جهانی خواهد بود.
ما در غرب به صورت وحشتناکی به اسلام بی اعتنائ و از آن غافل مانده ایم ، با وجود این که اسلام سنت و دین بزرگی است. اسلام دومین شریعت بزرگ جهان بوده که پیروان آن بیش از 25 درصد از جمعیت معتقد به آیین در سراسر جهان را به خود اختصاص می دهد.
اسلام همچنین از جمله ادیانی است که در امریکای شمالی به سرعت گسترش و رشد داشته است (که البته عمدتا به واسطه مهاجرت است) اما چنین رشدی به واسطه بازگشت به اسلام (توسط پیروان سایر ادیان) نیز هست.
هم اکنون حدود 600هزار مسلمان در کانادا و بیش از 6میلیون مسلمان در امریکا ساکن هستند. اسلام مذهبی است که به واسطه عمق و اهمیت نماز که یکی از ستون های پنجگانه آن نیز است همین طور نسبت به اعتقادش به الله ، ممتاز شده است.
اسلام به معنی صلح همراه با تسلیم و گردن نهی نسبت به الله است و زندگانی معنوی مردمان را برای قرنها پس از ظهورش در سالهای 600میلادی شکل داده است. اسلام مکتبی است که مستحق احترام ماست ، اگرچه همان گونه که اسمیت بیان می کند مکتبی است در کشاکش با نوگرایی و تجددگرایی.
با وجود این مسیحیان یک پیشینه دهشتناک نسبت به اسلام دارند و این دین بزرگ بیشتر از آن که مورد شناخت قرار گرفته باشد، مورد تهمت واقع شده است. ما همواره این دین را به منظور تحقیر مسلمانان «محمدیسم»، نامیده ایم نه این که آن را با نام صحیحش بنامیم.
پیروان این مکتب در گذشته توسط مسیحیان بدنام می شدند و اکنون نیز چنین است. کتاب مقدس آن (قرآن) هیچ گاه مورد توجه قرار گرفته نشده و برای مسیحیان بسیار ناآشناست.
پیشینه ای که باعث برداشت های منفی نسبت به اسلام در عالم مسیحیت شده است ، باید به همت مسیحیان در جهت بهبود روابطشان با مسلمانان اصلاح شود. نکته مهم قابل توجه این که هنوز تعداد قابل توجهی از مسلمانان در غرب (اروپا وامریکای شمالی) به سر می برند.
حرکت و مهاجرت این دسته از مردم پس از پایان یافتن استعمارگری و همچنین نیاز به نیروی کار در بسیاری از کشورهای اروپایی مانند آلمان به غرب صورت گرفت که به درک مجدد از این مردمان و باورهای آنان نیاز است.
بخصوص در این زمینه ما مناسب عمل نکرده ایم و تعصبات و پیشداوری ها هنوز متداول و شایع است. 22 می ماجرای یک قاضی در نیویورک را خواندم که از بانوی سالخورده ای که برای جریمه پارکینگ به دادگاه مراجعه کرده بود، سوال کرده بود که آیا وی تروریست است؛!
جوامع غربی روابط و معاملاتی با مسلمانان در زمینه های مختلف دارند که در گذشته نداشته اند. با حضور شهروندان مسلمان در جوامع غربی، گروههایی وجود دارند که در جهت گفتگو با همسایگان جدید مسلمانشان قدم برمی دارند.
براساس چنین تلاشهایی که ثابت کننده مردود بودن نظریه هانتینگتون نیز هست،بر ماست که موانع ایجاد شده در ایجاد پل تفاهم میان مسلمانان و مسیحیان را دست کم نگیریم.
در نتیجه ما به ادامه فعالیت به منظور گفتگو میان مکاتبی همانند اسلام و مسیحیت که هر دو در کشاکش با تجددگرایی هستند، نیازمندیم تا بتوانیم از چنین فرضیات حاکمی در میان خود رها شویم و به پیش حرکت کنیم. وی در بخشی از سخنان خود گفت: چرا نوگرایی را در مصاف با ادیان ابراهیمی معرفی می کنند؛
آیا واقعا نوگرایی در تضاد با ادیان ابراهیمی است؛ این تصور بیش از آن که متضمن حقیقت باشد، ناشی از عدم تفاهم میان مذاهب است.

نویسنده: پروفسور برول برایانت
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها