سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
او زن خوشمشربی است؛ از آن آدمهایی که از کودکی زیر بار این حرف که زنها ضعیفهاند نرفته است و با کوشش فراوان و با گرفتن مدرک دکتری جامعهشناسیاش ثابت کرده توان آدمها ربطی به جنسیتشان ندارد. او دختر پدری است که همیشه حاکم و فرماندار بوده و مادر او تنها دختری است که دیپلمش را از مدرسه دارالفنون گرفته است.
این دوستدار پیر طبیعت از اینکه بگوید در طویلهای در بین راه شاهرود به مشهد به دنیا آمده است ابایی ندارد، حتی از این هم ابا ندارد که بگوید نقش زنها در نابودی طبیعت به خاطر تکثیر نسل به وسیله آنها بیش از مردها است.
وقتی همراه عکاس روزنامه به خانه باصفا و پراز گیاهش میرویم از من میخواهد تا سوال سیاسی از او نپرسم. اما این مادربزرگ طبیعت آنقدر شهامت دارد که بگوید خیلی وقت است زنگ خطر برای محیط زیست زده شده و حالا ناقوسها برای آن در حال نواخته شدن هستند.
نخستین جرقههایی که باعث شد شما به یکی از دوستداران و فعالان محیط زیست تبدیل شوید، از کی زده شد؟
من از بدو تولدم در طبیعت بودم، برای همین عشق به طبیعت در وجودم هست. با اینکه پدر من همیشه فرماندار یا استاندار بود، اما در عین حال از آن آدمهایی بود که دوست نداشت هیچ وقت عصرها در خانه بمانیم، برای همین همیشه غذایمان را در طبیعت میخوردیم و آنجا دور هم بودیم. به همین سبب طبیعت جزیی از زندگی من است.
چه اتفاقی افتاد که به فکر تاسیس انجمن زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست افتادید؟
راهاندازی انجمن از سال 1372 بود، ولی مطالعات قبلی من از سال 1352 که رئیس مر کز تحقیقات روانشناسی بودم شروع شد. در آن زمان همیشه برای کتابدارها کاتولوگ میآمد تا کتابهای مورد نظر را برای بخشهای مختلف تهیه کنند. ما از انتشاراتیهای کشور آمریکا، فرانسه و انگلیس کاتولوگ داشتیم که بیشتر کتابها در مورد روانشناسی بود اما یک روز در کنار کاتالوگهایی که آمده بود، دو کتاب هم درباره علوم جدید وجود داشت که یکی از آنها راجع به محیط زیست و آلودگیهای آن بود.
من یک دستیار انگلیسی داشتم که با یک ایرانی ازدواج کرده بود. ما با هم شروع به خواندن این کتاب کردیم و روز به روز گرایش من به محیط زیست بیشتر شد. در این کتاب نوشته شده بود بشر بخصوص در آمریکا در حال نابود کردن طبیعت است. یعنی همه آن چیزی را که ما الان داریم در مورد آن فریاد میزنیم مثل گرمایش زمین، آب شدن یخها و نابودی لایه ازن در این کتاب منعکس بود. این کتاب روی من اثر فوقالعادهای گذاشت و من هم که در طبیعت بزرگ شده بودم به فکر افتادم باید کاری کرد، یعنی این کتاب شوکی به مغز من وارد کرده بود که میگفتم نباید یک گوشه نشست و دست روی دست گذاشت و همزمان با آن یک علامت سوال برای من به وجود آمد که چه باید کرد و از کجا باید شروع کرد.
من فکر کردم تنها راه ایجاد یک انجمن است، چون برای اینکه شما بخواهید آموزش بدهید به هیچ وجه نمیتوانید این کار را تنها انجام دهید و نیاز به یاری دیگران دارید. من اواخر سال 1355 بازنشسته شدم و اتفاقا به دعوت یکی از دوستانم به سازمان بازرسی کل کشور رفتم. وقتی ما به بازرسی رفتیم، گفتیم میخواهیم یک تحقیق درخصوص محیط زیست انجام بدهیم و آنها هم موافقت کردند. من هم برای خودم چند همکار انتخاب کردم و روی هم گروهی چهار نفره برای تحقیق درباره محیط زیست تشکیل دادیم. در آنجا گفتند اول درخصوص آلودگی هوای تهران مطالعه کنید. من هم شروع به مطالعه کردم و به دنبال این بودم که ببینم آیا در دانشگاه تهران استادی در این زمینه وجود دارد یا نه و اینکه آیا در این زمینه کاری شده یا نه. وقتی شروع به تحقیق کردم دیدم فردی که در سال 1351 سمیناری درباره آلودگی هوای شیراز برگزار کرده و در کنار آن آلودگی بنزین را هم بررسی کرده آقای دکتر ابتکار است. ما پیش ایشان رفتیم و ایشان گفتند الان میآیید؟ ما 25 سال است در تاخیریم. بعد اطلاعاتی از ایشان گرفتیم و برخی اطلاعات دیگر هم از جاهای دیگر جمع کردیم و صحبت با ممالک خارجی را شروع کردیم.
با تعدادی از کشورها نامهنگاری کردیم و از آنها خواستیم اطلاعاتی درباره محیط زیست کشورشان برای ما بفرستند که از بن آلمان، فرانسه، انگلیس، سوئیس و چند کشور دیگر برای ما جزواتی آمد. این مساله سبب شد گزارش من مورد قبول واقع شود تا آنجا که در سال 1356 موفق شدیم از طریق بازرسی، کارخانههای آجرپزی را گازسوز کنیم و کارخانههای سیمان را که درست وسط شهر تهران بود خارج کنیم.
در سال 1357 هم من از طرف سازمان بازرسی به لرستان رفتم و تحقیقی را در جامعهشناسی انجام دادم و گزارش آن را تهیه کردم، اما بعد از این اتفاق وضع بهم خورد و انقلاب شد. زمان گذشت تا اینکه بازرسی به کل تغییر شکل داد و ما هم تمام مدارک، کتابها و تحقیقاتمان را گذاشتیم و آمدیم. از آن تاریخ بود که فکر کردم چه باید کرد و از چه کانالهایی باید آموزش داد.
همه اینها را در مغزم تنظیم کرده بودم که در سال 1372 یکدفعه دیدم بخصوص به خاطر وقوع جنگ، اوضاع محیط زیست خراب شده است. پس به خودم گفتم نشستن جایز نیست. برای همین در روزنامهها مقالهای نوشتم که نمیشود ما از آیات قرآن که به طبیعت اطلاق میشود استفاده کنیم، ولی آنقدر طبیعت آلوده باشد. بعد از آن من به سازمان حفاظت محیط زیست رفتم و نامه تاسیس انجمن سریع مورد قبول قرار گرفت. بعد به موسسه محیط زیست دانشگاه رفتم و برای خودم یار گرفتم و اساسنامه را نوشتم و به وزارت کشور رفتم. مشاور وزیر کشور در آن موقع خانمی بود که همسر وزیر هم بود که بعد از دیدن نامه ما خودش هم عضو جمعیت شد و وزیر هم با آن موافقت کرد و بعد از یک سال و نیم دوندگی مجوز تاسیس انجمن را گرفتم و بعد از آن در موسسه مطالعات محیط زیست اعلام موجودیت کردیم.
به نظر شما وضعیت فعلی محیط زیست کشورمان چگونه است؟
ما داریم محیط زیست کشورمان را به دلیل بیاطلاعی به طور وحشیانهای نابود میکنیم. ببینید الان چطور به کوه دماوند حمله شده است. کوه دماوند یکی از بزرگترین ارکان طبیعت است. شما ببینید آیا ما الان یک قطره آب پاک داریم؟ مدتی پیش یک بطری آب آشامیدنی خریده بودم و وقتی در آن را باز کردم یک کرم پیدا شد، حالا ببینید ما چه آبی میخوریم. شما ببینید که در شهر تهران چند رودخانه وجود دارد و در قدیم چطور این رودخانهها آب کشاورزی را تامین میکردند ولی الان همه آنها به فاضلاب تبدیل شدهاند.
بچههای گروه ما وقتی روی نهر فیروز آباد مطالعه کردند، دیدند چه فاجعهای رخ داده است. همین رودخانه دربند الان فاضلاب است. چند سال پیش برای پاکسازی کوهستان رفته بودیم آنجا، خانمی آمد و گفت بچه من در این رودخانه آبتنی کرده و حالا وبا گرفته است. میخواهم بگویم بشر به دلیل بیاطلاعی در تمام سطوح دارد خودش را در فاضلاب و در زبالهای که درست کرده دفن میکند و این برای من خیلی غمانگیز است که بشر با تمام اطلاعاتی که دارد و مسائل علمیای که به دست آورده است چرا باید چنین بکند.
ما داریم جنگلهایمان را به طور کلی از میان میبریم. همین سیلی که در گلستان آمد ما به آنجا رفتیم و پرسیدیم که چرا چنین سیلی که سابقه نداشته اتفاق افتاد، آنها هم گفتند بنیاد.... و بنیاد... همه درختان جنگل را بریدهاند. حتی وقتی ما و گروههای دیگر مشغول کمکرسانی بودیم در همان حال میدیدیم که کامیونهای چوب در حال رفت و آمد است. اینها همه خیلی غمانگیز است. بشری که به این مرحله از رشد رسیده است، چرا نباید بفهمد با طبیعتش چه کار میکند.
خانم ملاح عملکرد سازمان محیط زیستمان را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما معتقدیم باید به محیط زیست قدرت بیشتری داد. رئیس سازمان باید مدیری باشد که محیط زیست را بشناسد و به آن علاقه داشته باشد. باعث تاسف است که سالها قبل این همه منطقه حفاظتشده داشتیم، اما الان هر روز از وسعت آن کم میشود. چندی قبل شنیدم رئیس سازمان حفاظت محیط زیست گفت ما مناطق حفاظتشدهمان را میفروشیم و جاهای دیگر مناطق حفاظتشده درست میکنیم. حالا معلوم نیست چطور میشود حیوانات یک منطقه را به مناطق دیگر برد و اینکه چطور یک اکوسیستم را میشود به جای دیگر منتقل کرد.
این مساله خیلی برای ما حیرتآور بود که البته واکنش نشان ندادیم. ما معتقدیم یک وزارتخانه بسیار قوی باید در حوزه محیط زیست وجود داشته باشد. ما چند بار نیز با تعدادی از وزرا در این زمینه صحبت کردیم، اما اتفاقی نیفتاد.
یادتان هست بهترین رئیس سازمان که از نظر شما خوب کار کرد چه کسی بود و چه کارهایی انجام داد؟
آقای فیروز زمانی در زمینه مناطق حفاظتشده خوب فعالیت کرد و کتابخانه های زیادیرا در باره محیط زیست ایجاد کرد. در واقع او اسم محیط زیست را در جامعه وارد کرد. البته نظر من به تنهایی مهم نیست، بلکه باید نظر کارشناسان دیگر را هم پرسید، ولی در مجموع آقای فیروز خوب بود.
نظرتان در مورد عملکرد ریاست فعلی سازمان (خانم جوادی) چیست؟
وقتی وزرا و روسای سازمانها انتخاب میشوند باید به آنها فرصت داده شود تا بتوانند فعالیتشان را با تحقیقاتی که انجام میدهند گسترده کنند، اما در درجه اول مدیر سازمان باید طبیعت را بشناسد یعنی جغرافیای مناطق را بداند و جامعه را هم خوب بشناسد. وقتی من در سال 57 برای تحقیق به الیگودرز رفتم تمام دهات آنجا را گشتم ولی غیر از یکی دو نفر پیر هیچکس دیگری آنجا نبود. چون من زمان مناسبی را برای تحقیق انتخاب نکرده بودم و همه ایلات کوچ کرده بودند. بنابر این مدیر سازمان محیط زیست باید جامعه را بشناسد و اگر دین دارد و معتقدات دینی دارد، باید شاورهم فی الامر را که در دین ما یک اصل است رعایت کند. مدیر نباید خودمحور باشد و خودش به تنهایی فکر کند. او باید هر چند وقت یک بار با سایر ارگانها مشاوره کند، اما مهمتر از آن باید به او اختیار بدهند.
الان شما ببینید وزارت صنایع دارد از کوههای دماوند مواد صنعتی استخراج میکند. پس مدیر باید قدرت و اختیار برای توقف این کار را داشته باشد. در واقع نکات خیلی ظریفی در مدیریت هست و ما مدیرانی که واقعا مدیریت خوانده باشند و بتوانند این نکات را پیاده کنند کم داریم. در جامعهشناسی لغت ظرفیت ارتباط تنگاتنگی با همه مسائل دارد. در سال 1356 تمام کارشناسان داخلی و خارجی گفتند تهران ظرفیت 4 میلیون نفر جمعیت را ندارد، اما حالا چند میلیون نفر جمعیت در تهران است و چه تعداد جمعیت متحرک داریم؟
حالا در کنار این امر مسائل دیگری هم وجود دارد مثل اینکه این تعداد جمعیت در تهران یعنی چند هزار روستا خالی از سکنه شده است. وقتی تمام سرمایه یک کشور در یک نقطه بلوکه شود، مردم به آنجا میروند تا خودشان را از فقر نجات دهند. پس مدیر باید اقتصاد جامعه را هم تشخیص بدهد و بداند جامعهای که در حال اداره کردن آن است فاصله طبقاتیاش چگونه است. آقای مشاور شهردار چندی قبل در تلویزیون گفت در شهر تهران 2 میلیون حاشیهنشین وجود دارد. این یعنی چه؟ هر حاشیهنشین یعنی یک خانوار، پس 2 میلیون حاشیهنشین یعنی 2 میلیون آدم با امکانات نامناسب. من با یکی از شهرداران منطقه یک صحبت کردم و او گفت الان یک میلیون نفر از این حاشیهنشینها در منطقه یک هستند. میخواهم بگویم مساله خیلی پیچیدهتر از آن است که یک پیرزن 92 ساله که دید جامعهشناسی دارد درباره آن حرف بزند، هرچند این نظرات هم میتواند راهگشا باشد.
به نظر شما طبیعت ما بیشتر از سوی چه کسانی یا چه نهادهایی در حال تهدید شدن است؟
افراد را نمیتوان نام برد بلکه مهمتر از همه برنامههای یک مملکت است. وقتی به ظرفیت و حریم اهمیت داده شود، خیلی از مسائل حل میشود، در برنامهها باید تشریح شود که حریم یعنی چه، یعنی وقتی اجازه میدهیم که کنار رودخانه خانهسازی شود و فاضلاب آن به آب برود، این رعایت نکردن حریم رودخانه است. اگر شما در کوچه یک متر آن طرفتر بروید شهرداری فورا جریمه میکند، ولی وقتی حریم رودخانه رعایت نمیشود یا حریم دریا شکسته میشود، اتفاقی نمیافتد. اولین کسانی که حریم دریاها را از بین بردند رضاشاه و پسرش بودند که در حریم دریا که باید 60 متر باشد ویلاهای دریاکنار را ساختند. بعد از آن از آنها اقتباس شد و در سراسر حریم دریا ویلاسازی کردند. الان شما ببینید که چه فاضلابهایی به دریای خزر میریزد. اینها نکات خیلی دقیقی است که نیاز به بحث دارد.
خانم ملاح شما به عنوان کسی که زیاد به کشورهای خارجی سفر کردهاید وضعیت محیط زیست کشور ما را در قیاس با کشورهای دیگر بویژه کشورهای پیشرفته چگونه میبینید؟
تمام کشورهای اروپایی الان در رابطه با محیط زیستشان واقعا تلاش میکنند. در سال 56 که من از کشورهای اروپایی خواستم تا اطلاعات زیستمحیطیشان را برای ما بفرستند سوئد اعلام کرد که ما آنقدر طبیعتمان را آلوده کردیم که حجم بالای فاضلاب ورودی به دریاها و کف حاصل از آن نمیگذارد کشتیهای ما پهلو بگیرند. همچنین نوشته بودند تمام زمینهای ما از حیز انتفاع افتادهاند و کیسههای رها شده در طبیعت پودر شدهاند و نمیگذارند از زمین چیزی رشد کند. جزوه سوئد خیلی تکاندهنده بود. انگلیس هم نوشته بود ما رودهایمان را آنقدر آلوده کردهایم که یک دانه ماهی هم نمیشود از آن گرفت و کشتیها هم همه فاضلابشان را به دریا میریزند. دولت فرانسه هم نوشته بود رودخانههای ما خیلی آلوده است و همه به این شکل؛ اما آلمان نوشته بود کارخانههایمان آنقدر محیط را آلوده کردهاند که ما به فکر افتادهایم چطور میشود این آلودگیها را پاک کرد. یعنی آنها آموزش داده بودند که چطور میشود آب کارخانه را تصفیه کرد تا وقتی به رودخانه میریزد پاک باشد. در همان زمانها آقای فیروز از یکی از استادان بزرگ سوئیس دعوت کرده بود در یک کنفرانس سخنرانی کند. او وقتی آمد همراه خود اسلایدهایی آورده بود که در سوئیس چه فاجعهای بهوجود آورده بودند.
او میگفت ما تمام دریاها و جنگلهایمان را نابود کردهایم. این استاد گفت ما آبهایمان را به حدی آلوده کردهایم که دور تا دور دریاچه لوزن نوشتهاند خطر مرگ، نزدیک نشوید. همان زمان از او پرسیدیم حالا برای برطرف کردن این وضعیت چهکار کردهاید؟ او گفت ما از آموزش دانشجوها شروع کردهایم که آنها هم به سراغ روستاییان میروند و به آنان آموزش میدهند. این مساله گذشت تا سال 2000 که من به سوئیس سفر کردم.
من به دریاچه لوزن رفتم تا تابلوهای خطر مرگ را ببینم. اما وقتی رفتم دیدم مردم مشغول ماهیگیری هستند و هیچ تابلویی وجود ندارد. یعنی در جایی که نوشته بودند اصلا نمیشود ماهیگیری کرد و پرندهها همه از آنجا رفته بودند، حالا پرندهها تخمگذاری میکنند. من به کوهها و جنگلهای سوئیس هم رفتم، اما اثری از آلودگی نبود و وقتی سوار تلهکابین شدم، دیدم همه جنگلها نو است و آنها همه جا درخت کاشتهاند. آنها میگفتند زمانی تمام حیوانات ما از بین رفتند، اما از ایتالیا گرگ وارد کردیم و اگر آنها به گوسفندان صدمهای بزنند ما خسارتش را میدهیم. یعنی آنها تا این حد طبیعتشان را احیا کردهاند. آنها با تمام وجود تلاش میکنند تا طبیعتشان را نجات دهند. در واقع محیط زیست در کشورهای اروپایی یک اصل است.
مریم خباز
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد