سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
قطعه نخست
سرطان به عنوان عامل بر هم زننده نظم حیات زوج جوان فیلم امشب شب مهتابه مانند شمایل زندگی آنها در حد یک کالای لوکس و گردشگری در سازمان فیلم تعریف میشود. پیام بسان برخی قهرمان درامهای یونانی باستان به نوعی روئینتن است! نه تنها بیماری مهلک و نمایشی او بر سیما و وجناتش تا 5 دقیقه پایانی فیلم خدشه وارد نمیکند، بلکه وی خیلی سر حال و قبراق برای فرزند به دنیا نیامدهاش در یک نطق طولانی و فرسایشی، راه و رسم عاشقی و حیات را با اهرم فناوری تصویری مزمزه میکند! نقطه ضعف و به نوعی پاشنه آشیل این خواننده پاپ وطنی، عنصر عشق است.
ایده مرکزی فیلم که به وصیت پدری در حال موت به فرزند از راه نرسیدهاش تمرکز دارد، اگر دچار انحرافات مولفههای جوانپسند و دمدستی نمیشد، شاید میتوانست برای سازندهاش در تعریف یک ملودرام وطنی توفیقی را به ارمغان آورد؛ اما مناسباتی که بین سحر و پیام در فیلم ترسیم شده، بیشتر روی مولفههای بیرونی و دیداری کار مانور داده است.
حبس کردن 2 آدم محوری داستان در مکانهای سربسته که با ریتمی راکد و ایستا در 20 دقیقه نخست فیلم توسط سازنده اثر رقم خورده است، فقدان ایجاز و توزیع درست دادههای داستانی را نمایانگر میکند. در عمل مولفه داستانی امشب شب مهتابه در حد تله فیلمهای تلویزیونی است. وقتی سحر و پیام به شیراز میرسند در نیم ساعت پایانی، فیلم رمقی نصف و نیمه پیدا کرده به نوعی از اغما خارج میشود. به هر روی باز هم مانعی چون سرطان در خانه پدری پیام در حد یک کالای لوکس که با چند آمپول و قرص سر و ته آن هم میآید، به ذهن مخاطب سنجاق میشود. کینه و نفرت دیرینه پسر نسبت به پدر کارایی و کاربرد مقبولتری نسبت به مانع شیکی چون سرطان در کلیت فیلم میتوانست داشته باشد. به هر روی مخاطب با چنین تحرکات باسمهای و بدلی برای همدلی با جوان رعنا و اتو کشیده داستان همراه نخواهد شد.
قطعه دوم
برای جذب مخاطب فیلمهای جوانپسند و امروزی، بدیهی ترین شاهراه پوشاندن ردای خوانندگی به تن قهرمان داستان است، هر چند فیلم از اهرم هنر نمایی علیاکبرخان شیدا، استاد قدیمی موسیقی برای باریکه راه ورودی داستانش خرج میکند، اما این مصادره موسیقی در عمل به خلق چند تصنیف و کلیپ کم جان در کلیت اثر ختم میشود که قصه نحیف و لاغر فیلم را چاق و فربه میکند.
از آنجا که هنرپیشه خوشچهره داستان از خوانندگی فقط ادا در آوردن و فیگور گرفتن آن را ناشیانه تقلید میکند، این بخش تصنیف سرایی هم که با لبخوانی بامزه و ناموزون وی رقم میخورد، کارکرد عکس در فیلم پیدا کرده و فضای فرحبخشی را در سکانسهای خوانندگی فیلم رقم میزند. واکنش تماشاگران و تبسم آنان در دیدن بخشهای ترانهای اثر، خود گویای حقیقت دیگری از این حفره اجرایی شنیداری اثر است.
از آنجا که این عنصر خوانندگی از کودکی به صورت عقده در قهرمان داستان نهادینه شده است، وقتی هم که فیلم به زمان کودکی و شیدایی قهرمان داستان سرک میکشد دوباره با پروسه شیک و اتو کشیدهای از نوجوان قهرمان داستان تماشاگر مواجه میشود؛ نوجوانی که شباهت فراوانی به جیمز دین مرحوم دارد! گذشته قهرمان داستان و شیدایی وی به موسیقی هم در همین حد ادا و اطوار فیگوری متوقف میماند.
معضل مهم داستانهای اینچنینی از جایی آغاز میشود که قهرمانان قصه از فقر، نداری، بیمحبتی و عدم درک متقابل سخن میگویند؛ اما آنچه از شمایل فیلم در ارتباط با آدمهای داستان رصد میشود، طیفی از اشخاص مرفه و شکم سیر است که ادا و اطوار آدمهای پر از چالش و معضل را در میآورند. آدمها به جای این که پوست و خون و رگ پی داشته باشند، بیشتر شبیه عروسکهای مقوایی و مانکنهای فروشگاه هستند.
وقتی فیلمهای جوانپسندانه تاریخ سینما را مرور میکنیم، بیشک آنچه باعث ارتباط و همراهی مخاطب با چنین آثاری میشود نه وجنات منظر هنرپیشگان، بلکه روایت درست یک داستان بدون لکنت و تپق است. نکته مهم در ارتباط با چنین فیلمهایی که در آن جوانان عاصی از خانه و کاشانه خود خارج شده و در صف نخست منازعات فردی و اجتماعی پرسه میزنند، نحوه ارتباط تنگاتنگ این قهرمانهای جوان با معضلات اجتماع و خانواده است. پسر جوان امشب شب مهتابه، گویی با جامعه خود و مناسباتش بیگانه است. رفتار وی در دیدار با پدرش پس از چند سال جدایی، خیلی فرنگی و آن طرف آبی است، این آدم خودخواه و کینهای گویی از دماغ فیل به میان خانواده و اجتماع افتاده است.
قطعه سوم
رنگآمیزی و بعد دادن به قهرمانهای داستان سبب میشود بیننده از چند منظر مختلف به قهرمانهای فیلم نگاه کند. این ابعاد وقتی معنی و مفهوم پیدا میکنند که آدمهای فرعی که در جوار قهرمانهای محوری چیده میشوند، این فرآیند وزین و باورپذیر کردن شخصیت را تکمیل کنند. نگاه تحقیرآمیز و یکسویه پیام به خانوادهاش اگر به دلیل قضیه سرطان و مرگش باشد که به هیچ وجه قابل پذیرش نیست.
فیلمساز، قهرمانی را در فیلم خود ترسیم کرده که یکجانبه نسبت به دیگران قضاوت کرده و بدون دلیل منطقی، آنها را به قربانگاه میفرستد. دلایل پیام برای روزمرگی و زندگی نمایشی دیگران در جوارش در حد شعار و گفتار باقی میماند. این آدم با این سیاهه عقیدتی با یک مجلس جشن تولد باسمهای از خر شیطان پیاده شده و با پدرش آشتی میکند؛ هر چند بارها هم در جای جای فیلم اعلام میکند که پدر و برادرش در حال ادا در آوردن و در مسیر گول زدن وی حرکت میکنند!
نکته بامزه و مفرح داستان این است که این جوان رعنا که سلام پدرش را علیک نمیگوید در حال توصیههای اخلاقی، اجتماعی، انسانی و فلسفی به کودک به دنیا نیامدهای است که قرار است به نام او هویت پدر سرطانی خود را پس از موت رنگ و لعاب زندگی ببخشد.
قهرمان امشب شب مهتابه، یک روند جمع اضداد را در طول زمان کشدار فیلم رقم میزند که در این مناظره گفتاری که با سحر همسرش راه میاندازد، جایگاه و منفذی برای داستان و پردازش دراماتیک نمیتوان متصور شد. جغرافیا و مکان نفس کشیدن آدمهای کارکرد آنچنانی در بافت و ساختار اثر و مناسبات آدمها ندارد، چون با تمرکز بر حاشیه صوتی امشب شب مهتابه و حذف شمایل لوکس و رنگ لعاب بدلی اثر توسط مخاطب در ذهن خود، وی به هیچ وجه ضرر نخواهد کرد. در شرایط اینچنینی، تماشاگر با یک نمایش نیم بند رادیویی و چند تصنیف پاپ امروزی بیشتر همراه خواهد شد تا آنچه در زمانی راکد و کشدار بر پرده نقرهای سینما میبیند.
سینمای جوانپسند و بدنهای ما بیشتر به داستان بیلکنت و تپق و اینجایی نیاز دارد تا بهره بردن ابزاری از تصنیفهای پاپ روز و آدمکهای وجیهه المنظری که از در گشاد هنر هفتم وطنی بدون حساب و کتاب داخل شده و سردرهای سینما را قرق کردهاند. به هر روی تماشاگر امروزی، فیلمهای اورژینال و روز جهان را که با نازلترین قیمت در سطح شهر وجود دارد، به آثار پر از ادا و اغلاط روایی و ساختاری ترجیح خواهد داد، چون او حق انتخاب دارد.
علی احسانی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد