در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
دستان خالی!
یکی از مزیتهای اتوبوسهای قرمز و زرد تندرو این است که با یک بلیت ناقابل میتوانیم، از این سرشهر به آن سر شهر برویم، اما شاید تا به حال برایتان پیش آمده که عجله داشتهاید، اما دریغ از داشتن یک بلیت در جیب. اگر نگهبان ایستگاه حواسش به شما باشد و آن روز از کسی یا چیزی دلخور سرتان داد میزند که هی چرا بلیت نمیاندازی؟ اما اگر حوصله چک و چانه زدن نداشته باشد با بیاعتنایی اجازه عبور میدهد.
از قضای روزگار یک بار با یکی از دوستان میخواستیم از بیآرتی استفاده کنیم، اما بلیت نداشتیم و نگهبان هم زل زده بود به دستانمان تا بلیت را در جایگاهش بیندازیم در این زمان دستان خالی را در جایگاه بلیت کردم تا نگهبان با تکان سر از این وظیفهشناسیمان قدردانی به عمل آورد که دیدنی بود تصور کنید اگر نگهبان میگفت دستت را باز کن ببینم بلیت داری یا نه چه گل یا پوچی آن وسط راه میافتاد.
تبعیض در بیآرتی
تبعیض بین مرد و زن را از قانون طلاق گرفته تا کنکور دیده بودیم، اما دیگر در اتوبوسهای تندرو نه. معلوم نیست مسوولان حمل و نقل شهری با چه انگیزه و معیاری این تقسیمبندی را انجام دادهاند.
چه در آن اتو بوسهای اولیه که از گرما به خود میپیچیدیم و چه در این اتوبوسهای دوواگنه یا مترو باس که از پیش از مهر ماه شروع به فعالیت کردهاند و در این سرمای پاییز هنوز سیستمهای خنککنندهشان کار میکند و هر چقدر مردم داد و فریاد میکنند که راننده کولر را خاموش کند، فایدهای ندارد. بیشتر ظرفیت مربوط به قسمت آقایان و کمتر از یک سوم متعلق به قسمت بانوان است. بعضی اوقات در حالی که آقایان راحت ایستاده یا نشستهاند، خانمها باید با فشار جای پایی برای خود دست و پا کنند، گاهی با یکدیگر ستیز کنند و گاهی به خود بدو بیراه بگویند که چرا گول ظاهر اتوبوس را خوردهاند.
پر از بیآرتی
گاهی تعدادشان آنقدر زیاد میشود که پشت سر هم به شکل واگنهای قطار درمیآیند و گاهی باید آنقدر دست به دعا شوید تا سر و کله یکیشان پیدا شود. این در حالی است که تعداد افرادی که در صف ایستادهاند از جایگاه ایستگاه تا وسط خیابان آمده و خود ترافیک سنگینی را ایجاد کردهاند. مدتی پیش یکی از مسوولان حمل و نقل شهری از افزایش تعداد خطوط بیآرتی خبر داده بود. تصور کنید که تا مدتی دیگر همه خیابانها تبدیل به خطوط ویژه بیآرتی و ایستگاههای عظیم آنها شود، آن وقت رانندگان وسایط شخصی باید در سطح شهر به پرواز درآیند.
زنان بیآرتیران
یک بار با یکی از دوستان میخواستیم سوار اتوبوسهای تندرو شویم تا هم در وقت صرفهجویی کرده باشیم وهم در هزینه. با زور خود را در یکی از صفهای طویل جا کردیم، اتوبوسها پشت سر هم میآمدند و میرفتند، اما کسی سوار نمیشد. متعجب از این که چرا کسی سوار نمیشود ایستاده بودیم که ناگهان اتوبوسی ظاهر شد که خانم نسبتا جوانی پشت فرمان آن نشسته بود. مردم برای سوار شدن به این اتوبوس همدیگر را هل میدادند، در حالی که اتوبوسهای دیگر نسبتا خالی حرکت میکردند ما هم از روی کنجکاوی و با سبقت گرفتن از دیگران سوار همان اتوبوس شدیم تا ببینیم دستفرمان خانم چه طور است. اتوبوس در خط ویژه به راه افتاد. هنگام توقف در هر ایستگاه همان قضیه پیش میآمد، مردم با تعجب راننده را به یکدیگر نشان میدادند حتی ماشینهای دیگر هم به اتوبوس خیره مانده بودند.
<عجب دست فرمانی، دست مریزاد، خسته نباشید> خانم راننده بیتوجه به این تعریف و تمجیدها با سرعت به راه خود ادامه میداد، مدتی نگذشت تعریفها جای خود را به انتقادهای کوبنده داد. خانم راننده در حالی که پایش را بشدت روی گاز فشار میداد با تلفن همراه خود حرف میزد و مخاطب خود را در آن سوی خط تهدید میکرد، درها را اشتباه باز و بسته میکرد، با هر بار ترمز مردم از این سوی اتوبوس به آن سوی اتوبوس پرت میشدند و موج مکزیکی در اتوبوس به راه افتاده بود. مردم فریاد میزدند که راننده آهستهتر براند. همه دعا میکردیم تا اتوبوس زودتر به مقصد برسد که ناگهان بومب!!! سر چهارراه تصادف کردیم.
مدتی است که دیگر برایمان دستفروشهای داخل واگنهای مترو عادی شدهاند و میتوانیم بسیاری از احتیاجات خود را ارزانتر از قیمت مغازهها تهیه کنیم، سر قیمت با فروشنده چک و چانه بزنیم و دست آخر راضی و خوشحال مترو را با خاطرهای خوش ترک کنیم، اما باید این مژده را به شما بدهم که پای دستفروشها به اتوبوسهای تندرو هم باز شده است، در بعضی روزها اگر شانس با شما همراه باشد، در حالی که با هل دادن نفر جلویی سعی میکنند جایی برای خود باز کنید یا در حالی که سفت و سخت میله را چسبیدهاید تا مبادا بیفتید میتوانید خرید خود را نیز انجام دهید.
اتوبوسی پر از کارشناس
این روزها دیگر مردم از هر فرصتی برای باز کردن سر صحبت با دیگران و اظهارنظر درباره مسائل روز جامعه بهره میبرند؛ حال میخواهد در کوچه، اداره، دانشگاه، مغازه و... باشد یادر اتوبوس بیآرتی.
از گرانی گوشت و مرغ گرفته تا رئیسجمهور شدن اوباما در آمریکا، از آب گرفتگی معابر در روزهای بارانی گرفته تا استیضاح وزیر کشور، از خرابی میدانها و سنگفرش کردن خیابانها و سریالهای تلویزیونی تا مسائل هستهای ایران و خیلی موضوعات دیگر که گوشمان به شنیدن آنها عادت کرده است.
سوار یکی از اتوبوسهای بیآرتی بودم که خانم مسنی که احتمالا چندین نوه و نتیجه داشت، مثل کارشناس مسائل ایران و جهان، سیاستهای بوش را به باد انتقاد گرفته بود و خدا را هزار مرتبه شکر میکرد که بالاخره شرش از سر جهان کم شده است. خانم مسن در حالی که دستهایش را در آن فضای اندک در هوا تکان میداد، خبرهای چند روز اخیر را برای دیگران مرور میکرد. مسافران دیگر گاهی ابراز عقیده میکردند و گاهی سراپا گوش میشدند و جالبتر از همه این که راننده هم در بحث آنها شرکت میکرد. اتوبوس حامل کارشناسان ایران و جهان هم در مسیر ویژه به راه خود ادامه میداد.
راحله رسولی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه