درباره «به همین سادگی»

تراژدی تردید و تنهایی

طبقه متوسط جامعه هرقدر که به اندیشه جدا کردن خود از شرایط موجود نظر داشته باشد، باز در گرداب مناسبات ساده وگاه پوچ زندگی غوطه خواهد خورد. در چرخه روزمرگی که نفوس جامعه با آن درکلنجار هستند آنچه همیشه زیر چرخ این مناسبات عادی له می‌شود، فردیت و آمال و آرزوهای بشر به عنوان اشرف مخلوقات است؛ موجودی که بر قوّه درایت و هوشمندی خود بسیار می‌نازد. به هر روی، آدمی از زمان تولدش که با گریه وزاری گام برهستی می‌گذارد تا زمانی که درآغوش مرگ آرام می‌گیرد، براستی تنهاست.
کد خبر: ۱۶۷۵۸۱

 تراژدی تردید و تنهایی انسان جهان‌سومی را در دنیای جمع و جور و بی‌شیله و پیله « به همین سادگی » به عینه می‌توان رصد کرد. درآوردن چنین فضای سهل وساده‌ای در واقع سخت‌ترین روندی است که سازنده به همین سادگی از آزمون آن روسپید بیرون آمده است. با نقب‌زنی به فیلم‌های مهم و تاثیرگذار در تاریخ سینما، این موضوع بدرستی بر ما اثبات می‌شود که بهترین آثار مرتبط با دغدغه‌ها و آلام زنان را به‌واقع کارگردانان مرد ساخته‌اند. 

به همین سادگی بر تار موی سازمان روایی وچفت وبست تصویرش استوار است که کوچک‌ترین خطای آن را به ورطه نابودی وساده انگاری می‌کشاند. دنیای طاهره ازدریچه نگاه سازنده اثر، هم خیلی دور است و هم خیلی نزدیک. ریسمان باریکی دراین میان وجود دارد، برخلاف نظر عده‌ای که اعتقاد دارند شمایل روایی به همین سادگی فاقد داستان آنچنانی و به قولی ضدّ قصّه است، در این فیلم اصول کلاسیک ومدرسه‌ای روایت را ازبستر فیلم براحتی می‌توان استخراج کرد.

شاید درنگاه نخست 24 ساعت از زندگی روزمره طاهره به زعم عده‌ای، پیش روی مخاطب قرارگرفته باشد، ولی براحتی می‌توان با نکته سنجی و ریزبینی پی برد روزهای حیات طاهره در عینی که تشابهات و تکرار در آن موج می‌زند، اما 2 روز زندگی شبیه هم نخواهد داشت ؛ کما این که برای یک روز قبل یا بعد طاهره درجهان فیلم به همین سادگی می‌توان در تخیل خود، طاهره را در موقعیت‌های ساده و البته ملموس دیگری تصور کرد.

در این موضوع که به همین سادگی فیلم سختی از لحاظ ساختار و اجراست نمی‌توان شک کرد، چون مصالحی که در اختیار سازنده اثر است چنان بدیهی و ملموس به نظر می‌رسد که هر فردی در دیدار نخست از فیلم خواهد پرسید: «خب که چی؟». همان گونه که پس از نمایش فیلم در جشنواره، سگرمه‌های برخی منتقدان را  می‌دیدید که در هم رفته بود ! اما سازنده اثر یک ظرفیت بالقوه در اختیار داشته که از آن بهره برده است و آن جان‌بخشی به اجزا و اشیای دم دستی زندگی طاهره است. همان خرت و پرت‌هایی که در زندگی همه ما وجود دارد.

ابزار وآکسسوار در به همین سادگی به اندازه خود کاراکترها اهمیت و ارزش دارند. از قلمی که در اوج خلق چند بیت شعر ناقابل از دست طاهره می‌گریزد تا فضله پرنده‌ای که مانتوی معلم شعر را به شاهکار خود مزین می‌کند یا ظرف غذایی که طاهره برای امیر به چهره یک عروسک می‌آراید، تمامی در خدمت مناسبات درون جهان اثر است.

سازنده اثر به قولی تلاش کرده تا ردی از خودش در شمایل فیلم نگذارد و به ایده حذف کارگردان که کیارستمی به آن ارادت دارد، گوشه چشمی نشان دهد. به هرروی، ما هوشمندی ودرایت کارگردان را در تمام سلول‌های فیلم می‌توانیم رصد کنیم، اما در برخی از این سلول‌ها هسته وپوسته داستان دریک راستا قرار نمی‌گیرند.

اولین و بدیهی‌ترین نکته به شمایل تصویری و نوع چیدمان و مهم‌تر پوشش طاهره مرتبط است. بهره‌وری از رنگهای سرد، به‌خصوص در لباس‌های طاهره یک پیشداوری زودهنگام و قضاوت سریع را رقم می‌زند. به واقع کارگردان به همان مولفه‌های آشنا  که دیگر از فرط بهره‌وری بسیار نخ‌نما شده  روی خوش نشان داده است. این که طاهره ازگرمای زندگی بهره‌ای ندارد وبی التفاتی دیگران او را به استخاره، بستن بار و بندیل برای ترک خانه ترغیب کرده است، دلیل نمی‌شود که هرچه المان ونشانه سرد وجود دارد پیرامون کاراکتر بچینیم و به نوعی اورا محاصره سرمایی کنیم. این سردی مراودات دیگران با طاهره، زمانی دلچسب تر می‌شد که پیرامون او را رنگ و لعاب و گرمای دروغین زندگی روزمره محاصره می‌کرد.

برخی معادل‌سازی‌های آکسسواری در جای خود قابل تامل است. برف، ملحفه‌های سفید و پودر رختشویی بدرستی در 3 نقطه فیلم، دنیای آرمانی طاهره را نمود می‌دهد. حتی آن روتختی که طاهره پیش از ورود شوهرش آن را پهن می‌کند، به نیکی نیاز او را به درک دیگران نشان می‌دهد؛ امّا تمامی قوّت و صلابت این ریزه‌کاری‌ها با ورود شوهر طاهره در بخش پایانی فیلم به هم می‌خورد. حضور امیر بسان وصله ناجوری است که به شمایل فیلم سنجاق شده است. همان طور که در طول 90 دقیقه از فیلم، فقط ردی از امیر را از طریق صدایش و منشی شرکت می‌گیریم، ای‌کاش نویسنده و کارگردان امیر را درهمان هاله‌ای از ابهام قرار می‌دادند وریختار، شمایل و آداب و مناسک و بده بستان او را به ذهنیت پویای بیننده واگذار می‌کردند، چون طاهره بعد از استخاره‌ای که نیمه شب برای بهجت خانم انجام می‌دهد و ما هم نمی‌دانیم او راست می‌گوید یا برای دلگرم شدن زن همسایه نتیجه استخاره را مثبت ارزیابی کرده است، زمانی که پشت در اتاق می‌نشیند، شوهرش بین خواب و بیداری او را صدا می‌زند، اگر به‌ جای امیر همان دختر خردسالش روی تخت دراز کشیده بود و طاهره هم پشت در نبود، شاید جمع‌بندی فیلم را خود بیننده راحت‌تر انجام می‌داد و تاثیرگذاری آن دوچندان می‌شد، چون دایره تردید و نگرانی‌های طاهره، نه‌‌تنها به شخص او بلکه به تمامی نفوس جامعه بخصوص طبقه متوسط شهری طعنه می‌زد.

علی احسانی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها