کمی قساوت لازم است!

اصلی ترین نکته ای که توجه هر مخاطب را در فیلم تلویزیونی «امن ترین جای دنیا» جلب می کند، این نکته است که داستان در شب اتفاق می افتد. این ساده ترین چیزی است که از فیلم در ذهن هر مخاطبی می ماند و مشخص ترین ویژگی فیلم ، برای افرادی است که بخواهند از آخرین ساخته اسماعیل فلاح پور تعریفی ارائه کنند. فیلمی با این ویژگی ، چند امکان خوب را در اختیار سازنده خود قرار می دهد. اولین نکته آن که کارگردان می تواند با خیال راحت داستان خود را بر چند شخصیت محدود متمرکز کند و این مساله برای مخاطب هم قابل باور باشد. داستان فیلم امن ترین جای دنیا درباره یک گروه شناسایی است که داخل خاک دشمن ، قتل عام می شوند و از آنها تنها دو نفر زنده می مانند. حالا مسوولیت سنگینی بر دوش این دو نفر است و باید اطلاعات مهمی را به نیروهای خودی برسانند. در چنین شرایطی تضادها و تفاوت های شخصیتی میان این دو نفر، داستان هایی فرعی را رقم می زند که در کنار داستان اصلی ، زمان فیلم را شکل می دهند.
کد خبر: ۱۶۴۹۱۹

در چنین چارچوبی ، مخاطب به سادگی با حضور دو شخصیت در داستان کنار می آید. طبیعی است بیننده توقع ندارد فیلمی که در چنین فضایی روایت می شود، داستان کل نیروهای یک گردان را روایت کند و ارتباط او با دو شخصیت و حتی یک شخصیت بسیار ساده تر و راحت تر است . از سوی دیگر همین فضا به فیلمساز امکان می دهد تا به شخصیت ها و روحیات آنها نزدیک شود. این اتفاقی است که در فیلم به خوبی رخ می دهد و حداقل در این بخش از شخصیت پردازی داستان نمی توان ایرادی به فیلم وارد کرد. ضمن آنکه تفاوت سنی دو شخصیت داستان ، به خوبی تفاوت شخصیتی آنها را رقم زده و این تفاوت در کنار بازی بازیگران که تلاش کرده اند در صحنه های شب نیز از تمام توان خود به خصوص میمیک چهره برای ایفای نقش استفاده کنند، نتیجه خوبی را رقم زده است.

روایت داستان در شب یک استفاده تولیدی نیز داشته و آن حذف مساله ای به نام «دکور و طراحی صحنه » است . فیلم از این نظر برجستگی خاصی ندارد. تمام داستان در منطقه شهرک سینمایی دفاع مقدس به تصویر کشیده می شود و بینندگانی که تاکنون چند فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی ساخته شده در این مکان را دیده باشند، حتما می دانند این منطقه یک منطقه بیابانی با بافت «تپه ماهور» است و جز این ، بافت خاص دیگری در آن مشاهده نمی شود. یکی از مشکلاتی که در فیلم رخ می دهد از همین ناحیه است . یعنی یکدست بودن این فضا سبب می شود تا داستان نیز در یک مسیر مستقیم روایت شود و در این مسیر مستقیم ، از یک جایی به بعد دیگر حوادث و اتفاق هایی که رخ می دهد نمی تواند مخاطب را «میخکوب » کند. حتی دیدن مار در داخل لوله انتقال نفت و یا کشتن سرباز عراقی توسط افسر مافوق و انداختن جسد او بر روی لوله و دیدن چشم های او توسط سرباز جوان ایرانی هم جز جذابیت های لحظه ای چیزی به فیلم اضافه نمی کند. باید به این نکته هم اشاره کرد که کار کردن در فضای شب ، به دلیل نیاز به نورپردازی و نیز هزار و یک مشکل دیگر، واقعا سخت است اما نباید کاری کرد که این مزیت به یک آفت تبدیل شود. شاید فیلم سینمایی «مزرعه پدری » ساخته مرحوم رسول ملاقلی پور نمونه خوبی از فیلم های جنگی باشد که بخش عمده ای از آن در شب رخ می دهد. در این فیلم ملاقلی پور با استفاده از بافت های متنوعی همچون : دریاچه ، تپه و نیز استفاده از تجهیزاتی مانند توپخانه ، فضای بصری زیبایی را در شب خلق کرده بود اما فیلم امن ترین جای دنیا از نظر فضای بصری که بستر روایت داستان است ، لخت و برهنه به نظر می رسد و این فقر امکانات و تجهیزات ، از جذابیت فیلم می کاهد. تصور کنید این داستان در یک بافت متنوع از کوه و جنگل و تپه و رودخانه رخ می داد. می توانید حدس بزنید در چنین شرایطی چه جذابیت هایی به فیلم اضافه می شد؟!

فیلم چند صحنه خوب هم دارد که متاسفانه تکرار نمی شود. انداختن پیکر سربازان ایرانی در یک کانال اگر با ریتم تندتری صورت می گرفت ، حتما تاثیرگذاری بیشتری داشت و اگر عراقی ها در دفن اجساد و دزدیدن وسایل آنها کمی قساوت به خرج می دادند، حتما ترس و دلهره دو سرباز فراری ایرانی ،باورپذیر بود. در بخشی از فیلم ، دوربین ، افسر عراقی را نشان می دهد که در حاشیه جشنی که در بیابان برگزار شده ، از کشتن سرباز عراقی ناراحت است اما بیش از این دوربین به این شخصیت متمرکز نمی شود و همچنان عراقی های این فیلم نیز مانند اغلب فیلم های ایرانی در حد تیپ باقی می مانند.

در هر فیلم جنگی مخاطب توقع دارد کمی هم صحنه های جنگی ببیند. صحنه پایانی فیلم و زمانی که دو سرباز ایرانی به سمت خاکریز خودی می دوند، فرصت خوبی برای نمایش این ماجراست اما همه بضاعت فیلم در این بخش به چند انفجار کوچک و مقدار اندکی تیراندازی محدود شده است . تحرک این صحنه ها هم کم است و آنگونه مخاطب را نسبت به سرنوشت این شخصیت ها علاقمند نمی کند. ضمن آنکه در طول فیلم ، هیچ صحنه ای از جمع ایرانی هایی که منتظر رسیدن این دو سرباز هستند نشان داده نشده تا بر اهمیت به نتیجه رسیدن این عملیات شناسایی تاکید شود. بنابراین در این صحنه دوربین باید فعال تر باشد و ریتم تند فیلم و موسیقی حماسی دست به دست هم دهند تا برای لحظاتی در مخاطب دلهره ایجاد کنند اما نتیجه نهایی چندان قابل قبول نیست.

نکته آخر آنکه در فیلم هایی از جنس «امن ترین جای دنیا» عناصری مانند صداگذاری و موسیقی اهمیت زیادی دارند. بخصوص در فضای شب که سکوت وهم انگیز آن می تواند با چاشنی صداگذاری نتیجه کیفی خوبی بدهد. اما این اتفاق هم رخ نمی دهد و امن ترین جای دنیا تا پایان تنها به همان چند نکته مثبتی که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد، بسنده می کند.

رضا استادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها