در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
گفتگوی مفصل ما در 3 بخش فعالیتهای اجرایی نوربخش در خانه موسیقی، آسیبشناسی آواز و بررسی نقدهای اخیر نسبت به کنسرت گروه عارف به خوانندگی او انجام شده است که میخوانید:
اگر موافقید ابتدا خیلی خلاصه از سابقه خود و از شروع آموزش آواز و موسیقی بگویید.
من اول آبان 1344 در خانواده روحانی اهل آواز در قم متولد شدم. موسیقی را در کودکی نزد پدرم شروع کردم؛ او به شیوه تاج آواز میخواند و با او حشر و نشری داشت و من هم به همان سبک و سیاق آواز را آموختم تا در دوره دبیرستان که با شیوه آوازی ردیفهای استاد کریمی و استاد دوامی از طریق نوار آشنا شدم و آن شیوه را کار کردم تا اواخر دوره دبیرستان و اوایل دانشگاه که به خدمت استاد شجریان رسیدم.
چه سالی آموزش را نزد استاد آغاز کردید؟
سال 1363 بود؛ از آن سال به بعد شیوهام تغییر کرد و بعد از آن دوره بود که با استادان دیگری هم ارتباط پیدا کردم؛ نزد مرحوم استاد عبادی 5 سال جواب آواز کار کردم و بعد به دانشگاه رفتم و در رشته حقوق تحصیلم را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادم.
نزد استاد شجریان چه ردیفی فرا گرفتید؟
کلاسهای استاد شامل دو دوره مقدماتی و عالی بود؛ در دوره مقدماتی، ردیف آقای دوامی و بخشی هم شیوه طاهرزاده به روایت برومند تدریس میشد و در دوره عالی هم دریافت و درک خود استاد از موسیقی آوازی را فرا میگرفتیم.
چه مدت زمانی طول کشید؟
4 سال مقدماتی و 5 سال هم عالی.
بعد از دوره عالی این ارتباط قطع شد؟
خیر، ارتباط قطع نشد، هرچند کلاس به صورت رسمی نداشتیم، اما نشستها و مراودات دوستانه استمرار داشت و هرازگاهی شاگردان قدیمی استاد دور هم جمع میشویم و آواز میخوانیم و درباره مباحث مربوط به آواز صحبت میکنیم.
ساز هم فرا گرفتید؟
خیلی کم سه تار نواختم، اما از هنرهای جنبی من جدیتریناش رشته خوشنویسی بود که با آقای موحد کار کردم؛ ارتباط و مراوده ما دو طرفه بود؛ من به او آواز درس میدادم و ایشان به من خط و خوشنویسی.
تدریس آواز را از کی آغاز کردید؟
از سال 68 - 67 بود که با اجازه استاد شجریان شروع به تدریس کردم؛ شروع تدریسم در کلاسهای فوق برنامه دانشگاه تهران بود که متعاقب آن بعد از یکی دو سال مسوولیت بخش آموزش امور فرهنگی و جهاد دانشگاهی را به عهده گرفتم.
چند سالی در تدریس وقفه داشتید؛ علت چه بود؟
از سال 73 دلمشغولی و دغدغهام نسبت به روش آموزش بیشتر شد و در همان سال بود که من کلاس تدریس را تعطیل کردم، چون احساس کردم بازدهی تدریس خوب نیست؛ همواره برایم جای سوال بود که چرا هنرجویان آواز از آموزشها بهره کافی نمیبرند؟ آنها آواز و ردیفها را یاد میگیرند، خیلی دقیق هم یاد میگیرند اما وقتی میخواهند اجرا کنند، اغلب با مشکل مواجه میشوند، در حقیقت کارشان رنگ و بوی آوازی ندارد به همین دلیل دنبال این مبحث را گرفتیم و چند سالی که درس نمیدادم دنبال این موضوع بودم؛ با استاد و برخی دوستان در این باره و همچنین در باره شیوه آوازو نقصهای آموزش ساعتها بحث میکردیم تا این که بالاخره به این نتیجه رسیدیم که مشکل بیشتر در تکنیک است؛ در سال 1378 دوباره کار تدریس را با این یافته آغاز کردم و این بار با صداسازی و تاکید بر تکنیک کار آموزش را شروع کردم و بعد دیدم که چقدر بازده کار بهتر شده است.
آیا خود استاد هم با شما صداسازی کار کرده بود؟
خیر؛ البته از قدیم به نوعی صداسازی در دل تمرینات کلاسهای آواز بوده است و طبیعتا برای ما نیز صداسازی به همان روش اتفاق افتاد اما امروزه نمیتوان تنها به این روش اکتفا کرد و به نظر میرسد در این روش جدید که صداسازی به صورت تدوین شده پیاده میشود، برای طیف گستردهتری جواب میدهد.
آیا در کل قبول دارید که مخاطبان آواز کم شدهاند؟
در این که امروزه گوش شنوا برای آواز کمتر پیدا میشود، شکی نیست. بعضیها شرایط زمان، ریتم تند و شتاب زندگی را علت این موضوع میدانند؛ بعضیها علل محیطی دیگر را مطرح میکنند، اما من اینها را قبول ندارم به این دلیل که هنوز معتقدم اگر آواز خوب پخش شود، گوش شنوا وجود دارد؛ علت اصلی این است که ما آواز خوب نداریم.
چرا آواز خوب نداریم؟
این یک سوال اساسی است و پاسخی طولانی میطلبد؛ بخش زیادی از این کمبود آواز خوب مربوط به ضعف تکنیکی است و بخش دیگر به این که تعلیم خوب و معلم جامع الشرایط نداریم؛ پشتکار لازم برای آموختن آواز خیلی کم شده است؛ صدا درآوردن و صداسازی هنرجویان خوب نیست و هر یک از خوانندگان در بخشهایی از صدایشان مشکل دارند؛ از سوی دیگر هنرجویانی که صدای خوبی دارند، پس از اندکی تعلیم زود جذب بازار میشوند و ضرورتی هم نمیبینند که آموزش را تا مراحل بالاتر ادامه دهند.
بحث مهم دیگر، دانش آواز است که در این زمینه بسیار فقیریم. از بین این صدها هنرجوی آواز اگر بپرسید مقصد کجاست یا نمیدانند یا اکثر آنها جواب میدهند ردیف!
یعنی ردیفی که در واقع به مثابه یک گذرگاه و یک پل است، تبدیل شده است به یک هدف و یک مقصد! من هنرجویانی را دیدهام که در کلاسهای آوازردیف را طی 8 سال 3 بار دوره کردهاند و احتمالا تا 15 سال دیگر هم همین کار را میکنند! 3 بار را میکنند 4 بار و بیشتر و بیشتر ولی در نهایت یک خط آواز هم نمیتوانند از خودشان بخوانند! در حقیقت ذهن این هنرجویان یک بایگانی است و خلاقیتی وجود ندارد؛ چرا؟ چون کسی آنها را راهنمایی نکرده است که راه کدام است.
بزرگترین هنر برخی مدرسان و معلمان آواز این است که یک بار که ردیف را کار کردند، بار دوم شعر را عوض میکنند تا آواز تغییر کند بعد فکر میکنند از این راه هنرجو شعر دیگری را پیدا میکند ولی غافل از آن که اگر شعر دیگر را پیدا کنید، باز هم شاکله و وزن و تحریرها همان است، فقط کلمات عوض شده است.خب با این روش که آوازخوان در نمیآید.
درباره تقلید ازاستاد شجریان که بسیار شایع است، چه نظری دارید؟
شیوه آقای شجریان خیلی طرفدار دارد و نا خودآگاه جوانان همه از او تقلید میکنند و به دنبال این راه میروند، اما متاسفانه چون روش آن را نمیدانند در نتیجه کار آنها صرفا مبدل به یک تقلید ابتدایی و گاهی خندهدار میشود مثلا عدهای تصویر ایشان را در حال خواندن میبینند و سپس سعی میکنند فرم دهان، چانه و نحوه نشستن و... او را تقلید کنند؛ یک تقلید کورکورانه! و خود همین تقلیدهای بیمورد در صدایشان تاثیر نامطلوب میگذارد.
درباره تقلید از صدای استاد و نحوه خواندن چه نواقصی هست؟
مشکل در این قسمت بیشتر است؛ چرا که بسیاری از خوانندگان میخواهند از استاد تقلید کنند بدون این که تکنیک لازم را داشته باشند؛ آنها صرفا ادای او را در میآورند؛ در صورتی که شما باید تکنیکی از جنس آقای شجریان داشته باشید، باید صدایتان آن چرخش و گردش راداشته باشد تا بتوانید از او تقلید کنید و چون تکنیک مورد نظروجود ندارد، فقط جملهبندیها عین همان میشود در نتیجه کل کار با یکدیگر جور در نمیآید، (وصله ناجور)؛ چرا که آن جملهبندی (جملهبندی استاد) مال آن تکنیک است؛ از غیر آن تکنیک که آن جملهبندی درست در نمیآید لذا در فضای دهان همه تحریرها یخ و سرد و غیرواقعی میشود و مخاطب هم احساس می کند که آواز سرد و خستهکنندهای میشنود.
چاره چیست؟
مسائل آواز بسیار پیچیده و متنوع است؛ مثلا ما چندین سال در دوره عالی روی تولیدکنندگی آواز کار کردیم، چرا که هنرجو تا مقطعی مصرفکننده است ولی از دورهای باید تولید کننده شود؛ حالا این راه تولیدکنندگی را باید به هنرجو یاد داد.
راه تولیدکنندگی در آواز کدام است؟
باید به هنرجو ملاکهای زیبایی شناسانه آواز را یاد داد، ملاکهای انتخاب شعر، تلفیق شعر و موسیقی، مرکبخوانی و... را تعلیم داد. مباحثی که در این حوزه مهم است، باید مطرح شود: روش جملهسازی و جملهپردازی، تقویت تکنیک و ارتباط عوامل مختلف اجرای آواز باهم و... باید به هنرجو آموخت که پس از فراگیری ردیف. به ابتکار خودش و با بر هم زدن بایگانی ذهنش چیز تازهای خلق کند (تولیدکنندگی همین جاست). متاسفانه بسیاری از مدرسان و معلمان آواز اینها را نمیدانند.
یکی ازپرسشهای مهم این سالها این است که چرا سبک و شیوه جدید در آواز نسبت به گذشته کم شده است و همه تقریبا به یک شیوه میخوانند؟
یک هنرمند باید حداقل 20 سال کار هنری مداوم و مستمربکند و بازخورد کارهایش را ببیند و بشنود تاهنرش صیقل بخوردو به سبک وشیوه نزدیک شود.شما تا وقتی کاری ارائه نکنی، اگر 50 سال هم به کارهنر بپردازی، فایده ندارد؛ ما (خوانندگان و اهالی موسیقی) در حال حاضر نه تریبونی داریم و نه کاری که قابلتوجه باشد (به لحاظ کمی) ارائه میکنیم و آن وقت میگویند چرا صاحب شیوه نمیشویم! یک خوشنویس تا ننویسد و آثارش را بکرات در معرض دید خود و مخاطبانش نگذارد، خوشنویس نمیشود و...
یک زمانی رادیو بود و خوانندگان موظف بودند در ماه دوتا کار جدید ارائه کنند؛ خب وقتی شما مجبورید سالی 24 کار جدید ارائه کنید، طبعا به تلاش و تکاپوی هنری میافتید و در این مسیر به مرور کار تکوین پیدا میکند و شیوه از این طریق پیدا میشود، اما در حال حاضر آیا میشود با سالی یک کار، خوانندهای صاحب شیوه مستقل بشود؟ با این سیر چگونه موزیسینها میتوانند در به دست آوردن سبک و شیوه مستقل موفق باشند.
اولین اجرای صحنهای اتان کی بود؟ منظورم فعالیت حرفهای است.
در سال 1372 اولین کنسرت رسمی من با استاد پایور ابتدا در تهران و شهرستانها و بعد در اروپا برگزار شد و در سال 73 نیز نوار آن کار (پرده عشاق) انتشار یافت. البته قبل از آن جسته گریخته در دانشکده فنی و پزشکی و...کنسرتهایی داشتم.
بعد از پرده عشاق، کاری را با آقای مشکاتیان ارائه دادید؛ آغاز همکاریتان با ایشان از کی و کجا بود؟
پس از یک دوره همکاری با استاد پایور در سال 76 با گروه عارف و در دور جدیدی از کنسرتها با آقای مشکاتیان شرکت داشتم که این همکاری از کنسرت در تالار وحدت شروع شد که بعدا در شهرستانها و خارج از کشور هم تکرار شد و آلبوم آن کار هم به نام کنسرت گروه عارف انتشار یافت.
نگاه به گذشته کاری شما در زمینه اجرای کنسرت و انتشار آلبوم از نوعی وقفه و فراز و فرود کمی حکایت دارد، این موضوع چه علتی دارد؟
من اساسا به موسیقی به عنوان یک شغل و ممر درآمد نگاه نکردم و علاقهای هم نداشتم که چنین باشم؛ معتقدم حداقل در کشورما چنین است که یک هنرمند بهتر است تامین معاش وی با موسیقی نباشد؛ چرا که اگر بخواهد وسواس هنری و کاری به خرج بدهد، از زندگیاش باز میماند و اگر هم بخواهد که از زندگیاش نماند مجبور است که خیلی کارهای سطح پایین و فاقد وجهه هنری انجام بدهد که در این صورتشان هنریاش را باید زیر پا بگذارد.
اما هستند هنرمندانی همچون استاد شجریان و... که با حفظشان و مرتبه هنری خودشان از پس زندگی قابل قبولی هم برآمدهاند.
صحبت من بیشتر به 3 دهه اخیر مربوط میشود و هنرمندانی که در این سه دهه وارد کار و فعالیت هنری شدهاند؛ در گذشته شرایط مهیا و بستر آمادهتر بود؛ هنرمند میتوانست روی مرز خودش راه برود و در عین حال با حفظ تعادل، شانیت و امرار معاشش را داشته باشد؛ حساب هنرمندانی مثل استاد شجریان هم که دارای پشتوانه بسیار غنی بوده و از گذشته شناخته شده هستند و در جایگاهی ویژه قرار گرفتهاند، جداست اما روی سخن من با کسانی است که این پشتوانهها را ندارند؛ اگر این افراد در این عرصه وارد بشوند حتما دچار این مشکلات خواهند شد در نتیجه یا هنرمند باید پشتوانه خوب مالی داشته باشد تا بتواند آن کاری را که به لحاظ هنری دوست دارد انجام بدهد یا تن به هرکاری بدهد تا چرخ زندگیاش بچرخد و من چون نمیخواستم به این مشکل دچار بشوم برنامهام از اول این بوده که موسیقی را منبع درآمد قرار ندهم و طبیعتا چون از این نظر نیاز مالی نداشتم وسواسهایم را اعمال کردم و فقط با کسانی کار کردم که دوستشان داشتم، قبولشان داشته و دارم و کارهایی را هم که اجرا کردم اگر نگویم تماما اما حداقل بالای 50 درصد مورد قبولم بوده وهست.
درباره کنسرتها هم همین نظر را دارید؟ بویژه در باره کنسرتهای اخیر که انتقادهایی هم مطرح شد چه؟ آقای پورناظری معتقد بودند که نقد بیرحمانهای از سوی مطبوعات صورت گرفت و... ابتدا در باره آن کنسرت بگویید.
بحث کنسرت جداست. ما وقتی با آقایان پورناظری توافق کردیم و قرار گذاشتیم که همکاری داشته باشیم آن همکاری فقط برگزاری یک کنسرت نبود؛ تولید و ارائه کاری بود که من کلیت آن را قبول داشتم، یعنی بالای 50 درصد آن کار مورد قبول من بود و بخشی از کار هم در آلبومی به نام «پنهان چو دل» منتشر شد.
درباره کنسرت هم همین طور بود؟
بخشی ازقطعات کنسرت،قبلا در همان آلبوم پنهان چو دل اجرا شده بود وبخش دیگری از کنسرت هم مربوط به موسیقی تنبور بود؛ البته من از نظر ذهنی با آن موسیقی (تنبور) چندان مرتبط نبودم و آن موسیقی هیچوقت برایم ملموس نبوده ولی چون نظر گروه شمس این بود که این بخش نیز در کنسرت گنجانده شود طبیعتا من هم پذیرفتم و کار کردیم.
صحبت شما به منزله قبول انتقادات و ضعف در اجرای کنسرت سال گذشته است؟
ببینید من نمیگویم آن کار هیچ ایرادی از جانب گروه و من نداشته است اما نکاتی هم هست که باید حتما به آنها اشاره شود؛ بهعنوان مثال ترکیب گروه شمس در آن برنامه ترکیب نویی بود؛ سابقه نداشته است که ارکستر بزرگی متشکل از ارکستر فیلارمونیک اکراین با موسیقی محلی و ساز تنبور جمع بشوند و اجرای زنده داشته باشند. طبیعتا این حرکت بزرگ نقاط ضعف و قوتی هم خواهد داشت ضمن اینکه این گروه مدت زمان کوتاهی در ایران حضور داشت و ما جایی هم برای تمرین نداشتیم و.... همه این عوامل باعث شدکه کار آنچنان که باید و شاید جا افتاده و روغن انداخته نشود؛ اما قطعا بدانید که اگر ما زمان کافی داشتیم اینگونه نمیشد.
از سوی دیگر باید به این نکته هم اشاره کنم که قرار گرفتن در جشنواره موسیقی فجر مسائلی را به دنبال داشت؛ مثلا ما 2 ساعت مانده به اجرای کنسرت هنوز پودس (سکوی صحنه) نداشتیم تا چیدمان انجام بدهیم و صدا بردارها صدا را تنظیم کنند و...
مواردی که گفتید چند درصد در ضعف اجرا تاثیر داشته است؟
در یک اجرای زنده همه چیز به حالت روحی و روانی نوازندگان و خواننده باز میگردد. شب اول به علتهایی که به آنها اشاره کردم همه ما عصبی بودیم اما شب دوم بهتر شدیم؛ همه اینها روی کار تاثیر میگذارد و انصاف نیست که فقط یک شب ملاک نقد منتقدان قرار بگیرد.
یعنی شما معتقدید برای نقد کنسرتی که 5 شب برگزار میشود، منتقد باید هر 5 شب را ببیند؟
به نظر من بله، برای ارائه یک نقد منطقی و سالم باید برآیند و فرآیند 5 شب مورد بررسی قرار بگیرد، نه یک شب.
اگر موافقید، همینجا به کنسرت اخیرتان با گروه عارف هم بپردازیم که نقدهای بسیار تند و تیزی بهدنبال داشت؛ در اینباره چه پاسخی دارید؟
من نظراتم را درباره نقد قبلا هم گفتهام اما باید در اینجا با تاسف بگویم که یک نسلی بهعنوان منتقد پیدا شده که اینها هیچ ریشه و پیشینهای ندارند، هیچ صلاحیتی هم ندارند و فقط با بیپروایی و گستاخی جاهلانه دست به قلم میبرند. این طیف خیلی خطرناکند؛ نکته دیگر در اینباره اینکه حب و بغضها خیلی بیشتر ملاک قرار گرفته و گویی همه دارند به نوعی تسویه حساب میکنند.
تسویه حساب؟ بهنظر شما نقد عارف با هدف تسویه حساب بود؟
ببینید، مشخصا درباره این برنامه من هیچ نقد واجد ارزشهای علمی یک نقد ندیدم؛ یا طنز و فحاشی و هتاکی بود که من میگویم تسویه حساب و یا همان بروشور برنامه را در قالب گزارش و نقد نوشته بودند و جالب اینکه در یکی از این به اصطلاح نقدها چیزهایی نوشته بودند که اصلا اتفاق نیفتاده بود.
مثل چه اتفاقاتی؟
مثلا نوشته بودند قیچک باس در جواب آواز اصلا موفق نبود در صورتی که قیچک باس اصلا جواب آواز نداده بود یا تکنوازی عود خوب نبود حال آنکه عود هم تکنوازی نداشت... البته در برخی از این نقدها دم خروس کاملا مشخص بود.
قبلا هم این نوع نقدها را درباره خودتان خوانده بودید؟
خیلی کم اما از زمانی که من در سمت مدیرعاملی خانه موسیقی قرار گرفتم بیشتر این موضوع را احساس میکنم؛ چه در این سمت، چه در کنسرت و کلا در هرکاری که میکنم این نقدها را بیش از گذشته میبینم؛ البته از سوی دیگر خوشحالم و بخشی از این نقدها را به حساب موفقیت میگذارم چرا که هیچکس درباره آدمهای خنثی و بی خاصیت حرف نمیزند، شما اگر کنش داشتید و کاری کردید که تاثیرگذار بود طبیعی است که دشمن هم پیدا میکنید چون در عملکرد شما یک اتفاقی افتاده و به جایی برخورده است پس واکنشهایی برای تخطئه آن پدید میآید.
فکر میکنید ریشهاش در مدیرعاملی شماست؟
بخش زیادی از آن بله.
اما خود مشکاتیان هم در این تسویه حسابها بی نصیب نبود.
بله؛ ولی واقعا بیانصافی بود؛ بههرحال اتفاق بدی افتاد؛ البته درباره دیگر هنرمندان هم این بیانصافیها و نارواییها رفت و متاسفانه از سوی خود هنرمندان هم این نارواییها صورت گرفت؛ از قدیم گفتهاند حرمت مسجد را باید متولیاش نگه دارد و بههرحال باید متاسف بود و گفت که از ماست که برماست.
فرض کنیم همه این نقدها بیارزش و تسویه حساب بوده است. آیا خود شما هیچ نقدی به این کنسرت نداشتید؟
نسبت به کار خودم یا گروه؟
اول خودتان و بعد گروه؟
خب البته ما نمیتوانیم بگوییم که کار اصلا بیعیب بود.
مثلا شما خودتان میتوانید آن کار را بهتر از آنچه اجرا شده بود اجرا کنید؟
بله؛ قطعا اگر این برنامهها ادامه پیدا میکرد بهتر میشد؛ مثل کنسرتهای سال 76 که هرچه پیش رفت بهتر شد و من هم ادعایی نداشتم که کارم بهترین بوده اما اعتقادم این است که در کل کار ما (کنسرت گروه عارف) بینقص بود.
بی نقص؟
بله؛ آن نقصهایی را که نوشته بودند بههیچوجه وارد نبود. شما میتوانید بگویید از لحاظ کیفی میتوانست سی چهل درصد بهتر شود ولی از نظر ایرادهایی که گرفتند مثل ناکوک بودن یا از ریتم افتادن و... اصلا پذیرفته نیست.
از نظر شما چه ایرادی داشت؟
من خودم به برخی سولوها انتقاد داشتم یا انتقاد حذف آنتراکت را میپذیرم ولی این را که کار مشکل فنی داشت اصلا نمیپذیرم.
کوک نبودن برخی سازها و خارج شدن صدای شما و...
مطلقا قبول ندارم؛ سی دی همه اینها هست و میشود مورد بررسی قرار بگیرد، مضاف بر آن مگر کسی میتواند به گوش هنرمندانی چون پرویز مشکاتیان شک کند؟
اگر موافق باشید به مسائل خانه موسیقی و انتقادی که هست بپردازیم؛ میگویند چرا خانه فعالیتهایش را فقط روی برگزاری کنسرت متمرکز کرده است؟
البته به این شدتی که میگویند نیست؛ اگر منصف باشیم میبینیم و میپذیریم که خانه موسیقی سال گذشته حضور پر رنگتری نسبت به سالهای قبل داشته است؛ بخش عمدهای ازاین حضور مرهون برگزاری کنسرتهاست و این مساله کمی نیست؛ ما چگونه میتوانیم حضور موسیقی را در جامعه پررنگ بکنیم؟ طبیعتا یکی از بهترین راههایش همین است؛ البته در کنار آن فعالیتهای دیگری هم داشتهایم که چون مثل کنسرت تظاهرات بیرونی نداشته کمتر بهچشم میآید.
خانه موسیقی هزینه نمی کند
باید توجه داشت که کنسرت گذاشتن خانه موسیقی به معنای هزینه کردن نیست؛ بعضیها فکر میکنند خانه امکاناتی دارد که آنها را برای افراد خاصی ارائه میدهد، اینگونه نیست؛ خانه موسیقی امکاناتی ندارد که به بعضیها بدهد و به بعضی ندهد! بودجه و پولی هم برای این منظور ندارد؛ خانه موسیقی با برگزاری این کنسرت ها در حقیقت از ظرفیت این هنرمندان استفاده میکند؛ همه میدانند و میدانیم که حضور خانه موسیقی باعث نمی شود تا مثلا کنسرت آقای شجریان پر شود یا از کنسرت آقای علیزاده یا کامکارها و گروه شمس استقبال شود، خیر؛ آنها تیراژ خودشان و مخاطبان خودشان را دارند و قطعا هرکس برای آنها کنسرت بگذارد مردم میآیند؛ کاری که خانه موسیقی در این مسیر انجام میدهد صرفا استفاده است؛ طبیعی است که استمرار این فعالیتها در دراز مدت برای خانه موسیقی اعتباری خواهد آورد که از آن اعتبار میتوان بعدها برای دیگر هنرمندان استفاده کرد.
در مورد نقش خانه موسیقی در صرف هزینه به منظور برگزاری کنسرت برای گروههای ناشناخته یا کم مخاطب است خیر اما در زمینه ارائه برخی تسهیلات به هنرمندان بله؛ مثلا درباره دریافت مجوز و جلوگیری از طولانی شدن مراحل مجوز و کارهایی از این دست خانه موسیقی دریغ نداشته و ندارد.
حمیدرضا عاطفی
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد