در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
فریدنی عکاسی خودآموز بود. نه مکتب هنری رفته بود تا با ایسمهای معروفش پزهای روشنفکری هنرمندان ایسم زده را به خود بگیرد، نه هر روز کافهنشینی را عادت کند تا به امید چند فریم عکس انداخته و نینداختهاش هر روز پز نمایشگاه برپا شده و نشدهاش را بدهد. مطلب زیر ناگفتههای عکاسان برجسته کشورمان پس از مرگ این هنرمند است.
بسیاری درباره نیکول عقیده دارند او پس از یک عمر پیمایش چهار گوشه این سرزمین پهناور، به چنان درجهای از شناخت رسیده بود که اگر او را چشم بسته در هر نقطه از ایران بگذارند، با حداکثر50 کیلومتر اشتباه محاسبه میتوانست بگوید آنجا کجاست.
امیر علی جوادیان، عکاس طبیعت مرگ نیکول را باور ندارد وقتی به او میگویم که نیکول درگذشت، میگوید: فلانی بنویس نیکول نمرده است، بلکه تصویرش در سطر سطر طبیعت ایران مستور است.
او ادامه میدهد: دید مستقل نیکول به عکاسی باعث شده است وی به سبکی منحصر به فرد در عکاسی طبیعت دست یابد که تا سالها هیچکس نخواهد توانست به این سبک و شیوه در عکاسی طبیعت برسد.
به گفته او، نیکول در زمانی که هیچکس دغدغه کار حرفهای عکاسی طبیعت را نداشت، با سفر به گوشه گوشه ایران و با سختکوشی و تلاش فراوان به ثبت نگرشی نو به طبیعت پرداخت که پیش از آن عکاسان این حوزه به طور کامل با این مفهوم بیگانه بودند.
عکاس شاعر
«نیکول شاعری بود که عکاسی میکرد، حس شاعرانگی ممزوج در عکسهای نیکول فریدنی از او اسطورهای دست نیافتنی در حوزه عکاسی ساخته است.» این جملات حبیبالله صادقی، رئیس مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد است که پس از مرگ نیکول به زبان میآورد.
صادقی درباره آثار فریدنی ادامه میدهد: نیکول عکاس و شاعری باهوش و خلاق بود که با نگاه تیزبینانهای که به طبیعت پیرامونش داشت حس شاعرانگی خود را به طبیعت منتقل و از سویی دیگر، حسی مشابه را از طبیعت دریافت میکرد.
او ادامه میدهد: هنوز از خاطرم نمیرود که نیکول در روزهایی که نمیتوانست دیگر سخن بگوید، با چهرهای مهربان و معصوم به قاب عکسهای آویخته به دیوار خانهاش مینگریست. در همان روزها همان معصومیت و مهربانی را میشد از تک تک عکسهای آویخته به دیوار هم سراغ گرفت.
روزگار غریبی است
«روزگار غریبی است. نیکول 5 روز بعد از تولدش مرد.
12 بهمن تولدش بود. به اتاق پشتی گالریاش که بیشتر شبیه اتاق بیمارستان شده است میروم. دل میخواهد، ولی چشم طفره میرود از دیدن مردی که هزاران هزار کیلومتر این خاک را در بیش از نیمقرن عکاسی زیر پا گذاشته است تا طبیعت ایران را برای همیشه ماندگار کند.» این جملات سیفالله صمدیان، هنرمند عکاس و فیلمساز است که او بعد از مرگش به زبان میآورد. او نیز مرگ نیکول را باور ندارد.
پیشگام بزرگ طبیعتگرایی
فخرالدین فخرالدینی، عکاسی که خود سالها در حوزه عکاسی طبیعت به فعالیت پرداخته درباره آثار فریدنی میگوید: شخصیت کاری نیکول فریدنی در ایرانشناسی و طبیعتگرایی او را جزو پیشگامان کرده بود و درگذشت وی ضایعه بزرگی برای جامعه عکاسی بهشمار میرود.
به عقیده وی، فریدنی یک عمر زندگیاش را در طبیعت گذرانده بود، گویا شخصیت او اساسا برای طبیعت ساخته شده بود که عمرش و زندگیاش را در طبیعت میگذراند.
او گفتههای خود را با این جمله به پایان میبرد که نیکول بیش از نیم قرن پرترهنگاری از مفاخر علم و ادب و هنر را در کارنامه حرفهایاش ثبت کرده است، اما شخصیت وی در فرم طبیعت قرار گرفته بود، بهگونهای که چه او را مستندنگار و چه طبیعتنگار اطلاق کنیم، درست است.
هنرمند جاودانه
بسیاری از نیکول فریدنی به عنوان هنرمندی ساعی و پرکار یاد میکنند و برای اثبات این امر میتوان تنها به این نکته اشاره کرد که کارهای او که با موضوعی همچون بقایای پلهای تاریخی ویران شده یا بادگیرهای همه شهر و روستاهای حاشیه کویرهای ایران، مساجد، کلیساها، کاخها، خانههای قدیمی و بالاخره مجموعههایی از تاریخ معماری این کشور مثل ارگ بم و تخت جمشید و طبس، پیوند خورده است نه تنها تصاویر بسیار زیبا و به یاد ماندنی را از فرهنگ و هنر گذشتگان ما پدید آورده، بلکه میتواند به عنوان سندی ماندگار برای آینده این مرز و بوم به شمار رود.رسول اولیازاده، رئیس خانه عکاسان ایران در باره آثار این هنرمند میگوید: نیکول هنرمندی بود که کیفیت را همراه با کمیت در عکاسی معاصر ایران پیگیری کرد و در این میان توانست آثار در خور توجهی را نیز خلق کند. به عقیده اولیازاده، او از معدود عکاسانی است که با پشتکار فراوان توانست در تاریخ معاصر هنر ایران حرکتی متفاوت را پایهگذاری کند.
یک ایرانی واقعی
آیدین آغداشلو تمام صحبتهایش را در چند جمله خلاصه میکند تا بگوید: درباره نیکول فریدنی گفتنیهای زیادی دارم؛ اما کوتاه بگویم آدمهایی هستند که این سرزمین را بسیار دوست دارند؛ همه جایش را، همه چیزش را، هر چیزی را که در آن روییده است و هر آدمی را که در آن زیسته است. این سرزمین را و آدمها و تاریخ و دست ساختههای مردمانی را دوست دارند که در روزگاران دور در آن زیستهاند و آداب و آثارشان را تکثیر و منتقل کردهاند؛ از آدمی به آدمی، و از دورانی به دورانی.
آدمهایی هستند که زمین و آسمان و درخت و کوه و دشت و رود آن را عاشقند و در هر ذره خاک و هر برگ درخت و هر ابر و آب روان آن معنایی را سراغ میکنند و مییابند متفاوت با هر جای دیگر، و گمان دارند و درست هم گمان دارند که این سرزمین شکلی دارد یگانه و حس و مفهومی در آن گسترده و جاری است که باید در آن رشد کرد و بالید و ماند تا درک و لمس شود. نیکول یکی از همین آدمها بود.
عکاس کاربلد
نصرالله کسراییان، یکی از عکاسان طبیعت درباره پدر عکاسی معاصر ایران کوتاه سخن میگوید. به عقیده وی فریدنی دهها سال در بیابانها میگشت و عکاسی میکرد. او از پرکاری نیکول به عنوان نکتهای مهم برای یک عکاس طبیعت یاد میکند و او را عکاسی برای همیشه میخواند. کسراییان جملاتش را اینگونه به پایان میبرد که فریدنی یکی از عکاسانی بود که در کارش با نگاهی ویژه به هر آن چیزی که از عکاسی میخواست رسید.
هنرمندی برای همیشه
شاید بسیاری ندانند که نیکول برای عکسهایش میگریست. اگر نیکول را خوب میشناختید با من هم باور بودید که پارکینسون بلای جانش نشد تا چند سالی را بیحرکت روی ویلچر بنشیند، بلکه این بیماری باعث شد همه دریابند که چه قدر از «پدر عکاسی معاصر ایران» غافلند. مردی که زندگیاش معمولاً از دو حال خارج نبود یا در سفر بود، یا به سفر میاندیشد.
مهدی نورعلیشاهی
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد