در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
همچنین در ادامه همین فیلم، گریفیث فیلم دیگری با نام «تعصب» ساخت. فیلم روایت موازی چهار داستان است که به موضوع تعصب در طی قرون مختلف میپردازد. برخی منتقدان معتقدند مضمون اصلی این فیلم، که در فیلم دیگرش نیز با نام «آیا زندگی عالی نیست؟» تکرار شده است، پذیرش زندگی است به همان صورت که هست.
از سال 1917 سینمای امریکا شاهد ساخت فیلمهایی برای تشویق به خرید اوراق قرضه است. چاپلین در این سال چندین فیلم کوتاه و در سال 1918 فیلم «دوشفنگ» را در تبلیغ همین مضمون میسازد. «مری پیکفورد» نیز برای همین مضمون به میان مردم میرود و به سخنرانی میپردازد. در همین زمان گریفیث نیز که به خاطر ورود امریکا به جنگ با ساخت فیلم «تعصب» متحمل شکست شده بود، به دعوت انگلستان مشغول ساخت فیلمهای تبلیغاتی جنگی و از جمله «قلبهای دنیا» میشود. گریفیث در این فیلم از ضدیت با سیاهپوستان که در فیلم «تولد یک ملت» به خوبی نمایان بود کمی عقب نشینی میکند. «او که تا آن زمان حتی با این منطق هالیوود که از سیاهان تنها میتوان به عنوان واکسی یا حمال راه آهن استفاده کرد مخالف بود... سرباز سفید پوستی را وا میدارد تا یک سرباز سیاهپوست محتضر را در قلبهای دنیا ببوسد». منتقدان معتقدند این تغییر نگرش به علت فداکاری سرباز سیاهپوست در جنگ است.
سینمای جهان پس از جنگ به دورانی از اوج وارد میشود. روسیه، ژاپن و فرانسه تولیدات سینمایی قابل ملاحظهای، برخی به لحاظ کمی و برخی دیگر به لحاظ کیفی ارائه کرده بودند و در امریکا نیز هالیوود مشغول فعالیت بود. در این سالها هالیوود با پشتوانه مالی قدرتمند خود تمام امیدهای آینده سینما را از آن خود میکرد.«اندرو مارتون، ارنست لوبیچ و فردریک ویلهلم مورنائو از آلمان، گرتا گاربو، ویکتور سیستروم و مائوریتس استیلر از سوئد و بسیاری دیگر از هنرمندان» در همین سالها جذب هالیوود شدند.
جنگ جهانی علاوه بر تمام تاثیرات در عرصه بینالمللی، بر روحیه مردم امریکا نیز موثر بود. پس از پایان این جنگ مردم امریکا نسبت به جنگ و ثمرات آن در مقابل خساراتی که در بر داشت بدبین بودند و این مساله بر فیلمسازان امریکا نیز تاثیر گذار بود. برای مثال میتوان به فیلمهایی نظیر «دوشفنگ» ساخته چارلی چاپلین، «نانوک شمالی» مستند رابرت فلاهرتی و «حرص» اریک فون اشتروهایم اشاره کرد.
فیلم وسترن که فیلم «دزدی بزرگ قطار» ساخته ادوین اس. پورتر آغازگر آن بود یکی دیگر از جنبههای خاص سینمای امریکاست این ژانر که میتوان آن را امریکاییترین ژانر سینما نامید، پیوند ویژهای با تاریخ امریکا و ورود سفیدپوستان به این قاره دارد. فضا و لوکیشن، قصهها و ماجراها و تقریبا تمام عناصر فیلم یادآور امریکا و امریکاییان است و این مساله باعث شد که فیلمهای ساخته شده در این ژانر در دیگر کشورها موفق نباشد.
جنگ جهانی دوم نیز تاثیری چشمگیر سینمای امریکا داشت و به زودی به عنوان مضمون و محتوا وارد این سینما گردید. هالیوود در این زمان مشغول تهیه و پخش فیلمهایی نمود که در آن متحدین و حملهشان به نیروهای متفقین را محکوم میکرد و از نبرد سربازان امریکایی ستایش میکرد. راست گفتار در کتاب خود فیلمهایی نظیر « نبرد میدوی»، «هفتم دسامبر» و «آواز صحرا» را از جمله فیلمهایی میداند که بازنمای نگاه امریکا به جنگ جهانی دوم هستند.
همچنین در این دوره سینمای مستند نیز در همین زمینه در حال فعالیت است. این فیلمهای مستند که با مجموعه «چرا میجنگیم؟» فرانک کاپرا در 1942 آغاز شده بود توسط ولمن و هیوستن پی گرفته شد و همان اهداف فیلمهای سینمایی را در زمینه جنگ پیگیری میکرد.
البته در همین زمان فیلمهایی نظیر «خوشههای خشم» جان فورد و «همشهری کین» و «امبرسونهای باشکوه» اورسن ولز ساخته شد که در جریان اصلی سینمای امریکا در آن دوره نبودند. این مسائل باعث شد تا در 1947 تحقیقی درباره سینماگران امریکایی در سنای امریکا آغاز شود و باعث جلوگیری از فعالیت برخی از آنان شود.
مهدی رضایی
منابع:
- نگرشی بر تاریخ سیاست در سینما، کاظم راست گفتار
- مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی، سوزان هیوارد
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد