آن مرد نمونه بود
«طیبهصادق علیشاه مداح» همسر آقای ماهرخسار در زیرزمین خانه میزبان من است. جایی که روضههای خانگی خانواده ماهرخسار در آنجا جاری بوده است. از همسرش چنین یاد میکند: «از کدام بخش زندگی بگویم که خوبیهای حاجآقا را بازگو کند. بیش از ۵۵ سال با مردی زندگی کردم که نمونه بود.» از او میخواهم از ازدواج با سیدجعفر ماهرخسار بگوید: «آقای ماهرخسار از اهالی روستای ابرده شاندیز بود که بعدها در محله نوغان ساکن شدند. ما هم ساکن همان محله بودیم. پدرم در برخی مجالس «شاهنامهخوانی» میکرد. همان جلسات باعث آشنایی پدرم و آقای ماهرخسار شده بود. پدرم علاقه زیادی به داشتن داماد از سلسله سادات داشت و معتقد بود اگر ازدواج با سادات سر بگیرد، وصلت با خانواده فاطمه زهرا (س) صورت گرفته، علاوه بر این خیلی از رفتار و اخلاق آقاسیدجعفر خوشش آمده بود و زمانی که خانواده حاجآقا برای خواستگاری آمدند، از من خواستند تا به این درخواست جواب مثبت بدهم. آن زمان من ۱۴ ساله بودم و حاجآقا ۱۸ ساله. مراسم عروسی ما در یک منزل کوچک در همان محله نوغان در نزدیکی تکیه علیاکبریها برگزار شد. صبح مراسم عقد بود و شب عروسی. با آنکه وضع اقتصادی پدرم خوب بود، اما مراسم بسیار ساده برگزار شد. زندگی ما هم مثل بقیه مردم سختیهایی داشت. زندگی را در یک اتاق ۱۲ متری استیجاری شروع کردیم. حاجآقا مداحی میکرد و روضهخوان مجالس امام حسین (ع) بود. یکی از جلساتی که آقا در آن مداحی میکرد جلسات مرحوم آقای کافی بود. وقتی با ایشان ازدواج کردم از شنیدن صدای ایشان متعجب بودم، زیرا بسیار دلنشین و گیرا بود. البته قبل از ازدواج هم صدای ایشان را در مجالس فاطمیه شنیده بودم. مدتی از زندگی ما گذشت و خداوند پسرم جواد و دخترم عفت را به ما داده بود که با کمک پدرم توانستیم در چهارراه عامل منزلی خریداری کنیم.»
آرزوهای زنانه، فدای روضه حسین
خانم ماهرخسار از ویژگیهای شخصیتی حاجآقا میگوید و اینکه او را با همه سختیهای راه، پذیرفته بود؛ «یکی از مسائلی که من در زندگی مشترک با آقای ماهرخسار پذیرفتم این بود که او متعلق به مردم بود. مثل همه زنها آرزو داشتم با همسرم مسافرت بروم، اما او خودش را وقف روضه امامحسین کرده بود. زندگیکردن با چنین شخصی با وجود همه سختیهایی که داشت برایم شیرین بود، چون حاجآقا را دوست داشتم. علاقه من به همسرم بهخاطر عشق و اخلاصی بود که به امام حسین داشت. خوشبختانه در سالهای زندگی مشترک هیچگاه از ازدواج و زندگی با آقای ماهرخسار پشیمان نشدم. خداوند به من ۱۱ فرزند هدیه کرد؛ شش دختر و پنج پسر. خدا را شاکرم که همه فرزندانم در مسیر دین هستند و از آنها راضی هستم. دلیل این امر را هم لقمهای میدانم که از سفره امام حسین (ع) روزی فرزندانم شد. همیشه به حاجآقا میگفتم من کنیز بچهها هستم، چون مادر اینها حضرت زهراست. حاجآقا میگفت: شما خیلی برای من و بچهها زحمت کشیدی. من همیشه در سفر هستم و بار زندگی روی دوش تو بوده است. خیلی قدردان بود و همیشه به بچهها سفارش میکرد مراقب مادرتان باشید.
گرچه زندگی با مردی که همیشه در سفر است و من که میخواستم تربیت فرزندانم به بهترین شکل انجام شود، سخت بود، اما علاقهام به حاجآقا ماهرخسار و راهی که انتخاب کرده بود، باعث شد سختیهای زندگی، هموار و شیرین باشد. یکی از بهترین شیرینیهای زندگی با ایشان این بود که من بهرههای معنوی بسیاری از زندگی با حاجآقا بردم. وقتی بچهها میخوابیدند، مینشستیم به خواندن اشعار، من هم شنونده، همراه و همکارم او بودم.
یکی از ویژگیهای خوب حاج آقا این بود که با وجود سفرهای پیاپی و جلسات متعددی که میرفت از زندگی شخصی غافل نبود. یکی از خاطرات خوبی که از همسرم به یاد مانده همراهی و دلسوزی او زمان تولد فرزندانم است. قبل از اینکه از منزل خارج شود، غذای من را میپخت و کمکم میکرد. بسیار مهربان بود. حاج آقا همانطور که به فرزندان توصیه میکرد که قدر مادر را بدانید، خود نیز در احترام و کمک به والدین نمونه بود. من معتقدم اگر سیدجعفر ماهرخسار، حاج آقای ماهرخسار شد به لطف دعای پدر و مادر اوست».
ماجراهای زوج انقلابی
حاجخانم ماهرخسار گریزی به زمان انقلاب و فعالیتهای شوهرش میزند و میگوید: «زمانی که اعتراضات و انقلاب مردم به رژیم پهلوی آغاز شده بود، ما فقط یک رادیو داشتیم که حاجآقا اخبار را توسط آن پیگیری میکرد، چون نگران سرنوشت انقلاب بود. در محله نوغان تکیه علیاکبریها محل فعالیت جوانان مذهبی و انقلابی بود. جلسه معروف شبهای سهشنبه در همین تکیه برگزار میشد که پاتوق جوانان انقلابی محله نوغان بود. در آن جلسه همه دوستانش بودند و خیلی از شعرها را از حاجآقا میگرفتند و میخواندند. در مبارزات آن دوران رهبر معظم انقلاب، شهید هاشمینژاد، مرحوم آقای واعظطبسی، مرحوم اکبرزاده، سیدرضا موید، آقای خسرو، مرحوم ثابت و آقای قصاب از مبارزانی بودند که پدرم با آنها ارتباط داشت. آقای قصاب (پدر همسر پسرم)، که آن زمان شغل قصابی داشت، به بهانه آوردن گوشت به منزل حاجآقای ماهرخسار، اعلامیهها را به دست ایشان میرساند و حاجآقا هم در مجالس توزیع میکرد.»
حاجخانم ادامه میدهد: «این را هم بگویم که برای محافظت از حاج آقا و اینکه کسی متوجه نشود اعلامیهها همراه اوست، آستر لباس را باز میکردم و اعلامیهها را به صورت لولههای باریک درمیآوردم و جاساز میکردم و دوباره میدوختم. وقتی میدیدم همسرم علاقه دارد که در فعالیتهای انقلابی حضور داشته باشد، با او همراهی میکردم، با اینکه فرزندانم خردسال بودند و همیشه نگران این بودم که بهخاطر این فعالیتها، دستگیر شود. برای اینکه جان همسرم را از دست ساواک در امان بدارم یک تابلو پارچهای از پدرم گرفته بودم که عکس شاه و فرح روی آن بود! زمانی که مأموران برای دستگیری حاجآقا آمدند، من بلافاصله آن تابلو را به دیوار نصب کردم و رفتم دم در منزل! با اخم گفتم با همسر من چه کار دارید؟ وقتی وارد منزل شدند و عکس را دیدند عقبنشینی کردند و رفتند! خب همسر من جوان، زیبا و نمونه بود و من دلم نمیخواست به دست مأموران رژیم شاه بیفتد. با این ترفند از همسرم محافظت میکردم! هرچند با وجود این احتیاطها یکبار در بیمارستان امام رضا دستگیر شدند ولی کار به زندان نکشید. چون مدرکی پیدا نکردند زود آزاد شدند. علت دستگیری بهخاطر اشعاری بود که میخواند. یکی از کسانی که همراه آقا ماهرخسار بود، مرحوم آقای ثابت از شعرای مشهدی بود. مرحوم ثابت قبل از انقلاب در میدان شهدا اتوشویی داشت. او نقل میکرد انتهای مغازه را پرده زده بودم، مقام معظم رهبری و آقای طبسی حدود یکماه پشت آن پرده زندگی میکردند. تنها کسانی که آنجا رفت و آمد داشتند، مرحوم اکبرزاده و حاجآقا ماهرخسار بودند. ماجرای دستگیری حاجآقا مربوط به شعری از پروین اعتصامی بود که جنبه سیاسی و اجتماعی داشت و محتوای آن به استبداد شاه اشاره میکرد. حاجی نقل میکرد وقتی آن شعر را خواندم خبرش به مسئولان حرم رسید و من را از حرم فراری دادند. حاجآقا مبارزه با رژیم را با شغل خود همراه کرده بود. در کاشان همین شعر پروین اعتصامی را خوانده بود و با شعار و همراهی مردم همراه شده بود. به همین مناسبت توسط ژاندارمری دستگیر شده بود که با وساطت امامجمعه وقت کاشان و گرفتن تعهد آزاد شده بود. پدر در مبارزات یک ویژگی داشتند که با تهدیدها و دستگیریها، دست از مبارزه نمیکشید.»
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
کامران نجفزاده، از گزارشگری تا گفتوگوهای بیپرده در شبکه نسیم
«جامجم» در گفتوگو با رئیس سازمان هواشناسی کشور بررسی کرد
«جامجم» در گفتوگو با سخنگوی فراکسیون زنان مجلس بررسی کرد