طلاق به خاطر شوخی‌های شوهر

بهزاد راهی دادگاه خانواده شد تا به زندگی مشترکش برای همیشه پایان دهد. او فقط به خاطر این‌که همسرش از شوخی‌هایش ناراحت می‌شد، تصمیم به جدایی گرفت. این مرد که تحمل قهرهای بی‌حد و مرز همسرش را نداشت، با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق خود را ثبت کرد.
بهزاد راهی دادگاه خانواده شد تا به زندگی مشترکش برای همیشه پایان دهد. او فقط به خاطر این‌که همسرش از شوخی‌هایش ناراحت می‌شد، تصمیم به جدایی گرفت. این مرد که تحمل قهرهای بی‌حد و مرز همسرش را نداشت، با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق خود را ثبت کرد.
کد خبر: ۱۵۲۴۶۱۷
نویسنده سیما فراهانی - گروه حوادث
 
درحاشیه دادگاه سراغ این زوج رفتیم. بهزاد درباره ماجرای زندگی‌‌اش گفت: شش ماه است ازدواج کرده‌ام اما در این مدت از رفتارهای همسرم خوشم نیامد. او زن بی‌جنبه‌ای است و تحمل شوخی ندارد. در صورتی که من مرد شوخی هستم و دوست دارم زندگی‌ام بدون هیجان نباشد. من مانده‌ام و یک دنیا سردرگمی. نمی‌دانم چگونه باید با او رفتار کنم. من آدم شوخی هستم، دوست دارم زندگی‌ام شاد و پر از خنده باشد اما انگار همسرم این چیزها را نمی‌فهمد و هرچیزی را به دل می‌گیرد.من فقط می‌خواهم شاد باشیم و کمی از این روزمرگی‌ها فاصله بگیریم. اینها باعث صمیمیت می‌شود اما او انگار منتظر است من یک کلمه اشتباه‌ یا شوخی نابجایی کنم؛ آماده است تا با من لج کند. اوایل سعی می‌کردم با او کنار بیایم و وقتی ناراحت می‌شد، از او معذرت می‌خواستم اما دیگر خسته شدم. هر بار که عذرخواهی می‌کنم، انگار پرروتر می‌شود. فکر می‌کند من همیشه مقصرم؛ برای همین نمی‌توانم سال‌ها با کسی زندگی کنم که هر حرفی را به خودش می‌گیرد و بعد هم قهر می‌کند. شاید گاهی شوخی‌هایم تند باشد اما نیت بدی ندارم. فکر می‌کنم او هم باید کمی انعطاف‌پذیر باشد. زندگی مشترک که فقط گریه و ناراحتی نیست؛ باید بتوانیم با هم بخندیم، حتی اگر گاهی شوخی‌های‌مان کمی از حد بگذرد. من فقط می‌خواهم یک زندگی شاد و پر از خنده داشته باشم. اگر او نمی‌تواند با شوخی‌هایم کنار بیاید، پس چطور می‌توانیم با هم زندگی کنیم؟ برای همین بهتر است، قبل از این‌که بیشتر از این همدیگر را اذیت کنیم، بهتر است از هم جدا شویم.

در ادامه همسر این مرد نیز گفت: آقای قاضی راستش را بخواهید، من هم از این وضعیت خسته شده‌ام. ازدواج ما فقط شش ماه است که دوام آورده اما انگار سال‌هاست که درگیر هستیم. بهزاد می‌گوید من جنبه شوخی ندارم. شاید حق با او باشد اما حرف‌هایش دیگر شوخی به نظر نمی‌آیند. هر بار که او چیزی می‌گوید، قلبم فشرده می‌شود.انگار تمام تلاشش را می‌کند تا نقطه‌ضعف‌هایم را پیدا کند و با طنز، آنها را به رویم بیاورد. هرچه می‌گذرد، این شوخی‌ها تکراری‌تر و آزاردهنده‌تر می‌شوند. دیگر نمی‌توانم خودم را گول بزنم؛ حس می‌کنم مرا مسخره می‌کند. دلم می‌خواهد زندگی‌ام پر از هیجان باشد اما نه هیجانی که با اشک و بغض همراه شود. دوست دارم با هم بخندیم، نه این‌که من به حال خودم گریه کنم.همسرم باید پناهگاهم باشد، نه کسی که بیش از همه آزارم می‌دهد. به همین دلیل از این وضعیت خسته شده‌ام و می‌خواهم برای همیشه از این مرد جدا شوم. 

در جلسه رسیدگی به این دادخواست  قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند و به مرکز مشاوره خانواده فرستاد و از آنها خواست تا در مورد طلاق بیشتر فکر کنند. 

طلاق اولین و آسان‌ترین گزینه نیست
سارا شقاقی، روان‌شناس دراین خصوص می‌گوید: یکی از دلایل اصلی طلاق در سال‌های اول زندگی مشترک، انتظارات غیرواقعی است که زوج‌ها از ابتدای زندگی مشترک دارند. فیلم‌ها، داستان‌ها و حتی فشارهای اجتماعی، تصویری ایده‌آل از ازدواج ارائه می‌دهند که در آن همه چیز همیشه خوب، عاشقانه و بدون مشکل است. وقتی واقعیت با این تصویر تفاوت دارد، برای همین زن و شوهر ممکن است به جای تلاش برای حل مشکلات، احساس کنند که اشتباه کرده‌اند و این رابطه مناسب آنها نیست. اینجاست که طلاق به‌عنوان راه‌حلی سریع و کم‌دردسر به نظر می‌رسد، زیرا مشکل اصلی، یعنی عدم انطباق انتظارات با واقعیت، نادیده گرفته می‌شود. دلیل دیگر، کاهش انگ اجتماعی طلاق است. 
این تغییر نگرش، هرچند در مواردی مثبت است اما می‌تواند باعث شود که زوج‌ها، به‌خصوص در سال‌های اول که هنوز تعهدات و وابستگی‌های عمیقی شکل نگرفته، طلاق را گزینه‌ای دم‌دستی و کم‌اهمیت ببینند. همچنین، عدم مهارت در حل تعارضات نقش مهمی ایفا می‌کند. زوج‌های جوان اغلب تجربه کافی در مدیریت اختلافات و گفت‌وگوهای سازنده ندارند. به جای یادگیری تکنیک‌های مذاکره، گوش دادن فعال و درک متقابل، ترجیح می‌دهند از موقعیت‌های دشوار فرار کنند. این فرار، که در قالب طلاق نمود پیدا می‌کند، به آنها این تصور را می‌دهد که مشکلات بی‌اهمیت بوده و قابل حل نبوده‌اند، در حالی که مشکل اصلی، فقدان ابزارهای لازم برای مواجهه با چالش‌ها بوده است. این رویکرد، باعث می‌شود طلاق نه به‌عنوان آخرین راه‌حل، بلکه به‌عنوان اولین و آسان‌ترین گزینه تلقی شود. 
در نهایت، فردگرایی روزافزون نیز در این میان بی‌تأثیر نیست. تمرکز بر رضایت فردی و خوشبختی شخصی، گاهی اوقات باعث می‌شود که زوجین، کمتربه منافع بلندمدت رابطه وتلاش برای حفظ آن اهمیت دهند. اگر رابطه‌ای حتی اندکی ناخوشایند شود،‌ فرد ممکن است ترجیح دهد آن را رها کند و درجایی دیگر به دنبال خوشبختی خود باشد.این عوامل دست به دست هم می‌دهند تا طلاق در سال‌های اول، از یک واقعه تلخ و مهم، به پدیده‌ای نسبتا عادی و کم‌اهمیت تبدیل شود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
مهارت و سرگرمی در کارخنده

تهیه‌کننده و کارگردان مستند رئالیتی «کارخنده» درباره چالش‌های تولید این برنامه و تغییرات در فصل چهارم آن توضیح می‌دهد

مهارت و سرگرمی در کارخنده

نیازمندی ها