روایت فرار مایکل اسکافیلد ایران

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری ۹۵ سارق خشن در پایتخت خبر داد.به گزارش خبرنگار جام‌جم، سردار علی ولی‌پور گودرزی با بیان این‌که این افراد عمدتا از جمله سارقان زورگیر، سارقان منزل و قاپ‌زن‌ها هستند، اظهار داشت: در بازرسی از مخفیگاه متهمان، ۲۳۵ دستگاه تلفن همراه سرقتی و مقادیر قابل‌توجهی اموال به‌دست آمد که ارزش آنها بیش از ۳۰ میلیارد تومان برآورد شده است. رئیس پلیس آگاهی پایتخت افزود: شناسایی و برخورد با سارقان خشن در اولویت اقدامات پلیس قرار دارد و این افراد در صحنه جرم به‌شدت تحت رصد قرار دارند و بلافاصله شناسایی و دستگیر می‌شوند.رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در پایان از دستگیری گوشی‌قاپی خبر داد که باعث شکسته شدن دست یک زن مسن شده بود.
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری ۹۵ سارق خشن در پایتخت خبر داد.به گزارش خبرنگار جام‌جم، سردار علی ولی‌پور گودرزی با بیان این‌که این افراد عمدتا از جمله سارقان زورگیر، سارقان منزل و قاپ‌زن‌ها هستند، اظهار داشت: در بازرسی از مخفیگاه متهمان، ۲۳۵ دستگاه تلفن همراه سرقتی و مقادیر قابل‌توجهی اموال به‌دست آمد که ارزش آنها بیش از ۳۰ میلیارد تومان برآورد شده است. رئیس پلیس آگاهی پایتخت افزود: شناسایی و برخورد با سارقان خشن در اولویت اقدامات پلیس قرار دارد و این افراد در صحنه جرم به‌شدت تحت رصد قرار دارند و بلافاصله شناسایی و دستگیر می‌شوند.رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در پایان از دستگیری گوشی‌قاپی خبر داد که باعث شکسته شدن دست یک زن مسن شده بود.
کد خبر: ۱۵۰۵۶۳۳

علاقه سارق تازه‌کار به فرار

با خونسردی و اعتماد به نفس، داستان زندگی‌اش را روایت می‌کند. خود را مایکل اسکافیلد ایران می‌نامد، نامی که به شخصیت اصلی سریال محبوب «فرار از زندان» تعلق دارد. این جوان با نگاهی پر از آرزو و چالش، از نقشه‌ای که برای فرار از زندان کشیده بود، سخن می‌گوید. او می‌گوید: «با خود نقشه کشیدم که اگر پایم به زندان باز شد، حتما به سبک سریال فرار از زندان، نقشه فرار می‌کشم تا مانند اشرف پروانه برای خودم اسم و رسمی پیدا کنم. اما قبل از این‌که پایم به زندان باز شود، نقشه فرار را اجرا کردم.»

مایکل قصه ما، در دوران نوجوانی با سریال «فرار از زندان» آشنا شد و پس از آن تصمیم گرفت، مانند شخصیت محبوب سریال باشد: «زمانی که این سریال پخش می‌شد، من تازه وارد دنیای نوجوانی شده بودم؛ تصور می‌کنم ۱۰ یا ۱۱ ساله بود که با اشتیاق این سریال را تماشا می‌کردم و همیشه دلم می‌خواست شخصیتی شبیه مایکل داشته باشم؛ باهوش و زیرک.»
او به سؤالی درباره علاقه‌اش به شخصیت مایکل پاسخ عجیبی می‌دهد: «این‌که وارد دنیای خلافکاران شدم، اصلا به علاقه‌ام به مایکل ربطی ندارد. من خیلی اتفاقی سارق شدم، موبایل‌قاپ بودم. با همدستم و با یک موتورسیکلت، گوشی موبایل سرقت می‌کردیم. هدفم این بود که یک کار خارق‌العاده انجام دهم. البته به پول سرقت هم احتیاج داشتم با این حال هدف اصلی‌ام این بود که برای خودم اسم و رسمی داشته باشم. به محض این‌که دستگیر شدم، با خودم گفتم به سبک سریال فرار از زندان، نقشه فرار بکشم تا به شهرت برسم.» 
مایکل چند ماه پیش، در حین یک عملیات تعقیب و گریز، دستگیر شد: «آن زمان من و همدستم در حال شناسایی سوژه بودیم که پلیس به ما مشکوک شد و دستور ایست داد. ما فرار کردیم و عملیات تعقیب و گریز شروع شد. در جریان این عملیات، پلیس تیراندازی کرد و موتور ما واژگون شد. در این تصادف از ناحیه پا دچار آسیب شدید شدم. برای همین به جای زندان مرا به بیمارستان انتقال دادند. در آنجا هم وقتی سرباز خواب بود، موفق به فرار شدم.»
او با اشاره به شرایط خاصی که در آن قرار داشت، توضیح می‌دهد: «چون از ناحیه پا دچار شکستگی شده بودم، از سرباز خواستم دست و پایم را باز کند تا بتوانم به دستشویی بروم. وقتی هم که سرباز خواب بود، از اتاق خارج شدم و توانستم خودم را به قسمت موتورخانه برسانم. آنجا از روی دیوار پریدم به ساختمان بغلی و فرار کردم. خیلی درد داشتم، حتی داشتم از درد بیهوش می‌شدم، ولی دلم می‌خواست فرار کنم.»
پس از فرار، مایکل به مدت ۷ یا ۸ ماه آواره بود. او به زندگی با هویت جعلی اشاره می‌کند و می‌گوید: «هرجا که فکر کنید رفتم و با هویت جعلی زندگی کردم. قصد داشتم به صورت قاچاقی از کشور خارج شوم. اما پولم را خوردند. همه سرمایه‌ام را گرفتند تا مرا به ترکیه و سپس به یونان یا آلمان، ببرند. اما طرف سرم را کلاه گذاشت تا این‌که در نهایت پلیس ردم را زد و دستگیر شدم.»
او تأکید می‌کند که این سرقت‌ها نخستین تجربه‌اش بود و می‌گوید: «اولین بار که وارد دنیای خلافکاران شدم، خیلی زود هم دستگیر شدم. اگر به زندان می‌رفتم مثل مایکل اسکافیلد، نقشه فرار را اجرا می‌کردم و حس می‌کنم موفق می‌شدم. چون خیلی باهوش و زیرک هستم و می‌توانم نقشه‌ای درست و حسابی بکشم.»
این سارق در پایان، به شهروندان توصیه می‌کند: «گوشی‌های مدل بالای خود را به هیچ عنوان در دست نگیرید. یک گوشی مدل پایین دیگر داشته باشید و در خیابان از آن استفاده کنید.»


قصه زندگی قاتلی که سارق شد
در دنیای پر از تاریکی و جرم، داستان زندگی بردیا به عنوان یکی از سارقان دستگیر شده در طرح ماموران پلیس آگاهی، به طرز عجیبی جلب توجه می‌کند. او اکنون ۳۴ سال دارد و به گفته خودش، اولین بار ۲۱ سال پیش به اتهام سرقت دستگیر شد و مدتی را در کانون اصلاح و تربیت گذراند. پرونده‌اش پر از جرایم مختلف است و حتی به خاطر قتلی که مرتکب شده، پای چوبه دار رفته، اما اولیای دم به او فرصتی دوباره داده‌اند.
بردیا درخصوص جرائمش می‌گوید: «من و همدستم، با موتورسیکلت در شمال و مرکز شهر موبایل قاپی می‌کردیم. من همیشه ترک‌نشین بودم و موبایل‌ها را از دست شهروندان می‌قاپیدم، همدستم هم راننده موتور بود. در طول روز اگر حوصله داشتیم، ۳ تا ۵ تا موبایل سرقت می‌کردیم. بعضی روز‌ها هم، به یک سرقت هم قانع بودیم. من پارسال از زندان آزاد شدم و مدتی خلاف را کنار گذاشتم، اما از چند وقت قبل دوباره با دوستم شروع به سرقت کردم. در واقع آخرین بار به جرم قتل در زندان بودم. من علاوه بر سرقت و درگیری، چند سال قبل در زندان مرتکب قتل شدم.»
او به جزئیات قتل اشاره می‌کند: «سال ۸۶ به جرم سرقت دستگیر شدم. چون سابقه‌دار بودم، چند سالی در زندان ماندم. در آن روز‌ها مرد جوانی به نام وحید به جرم سرقت منزل دستگیر شد. وحید خیلی لات بود و سعی داشت برای همه قلدری کند. می‌خواست هنوز نیامده، رئیس باشد. برای همین چند باری با هم درگیر شدیم.  
تا این‌که روز حادثه، به من فحش ناموسی داد. آنجا بود که هر دوی ما چاقو کشیدیم و در نهایت من او را با ضربات چاقو به قتل رساندم. بعد از آن حکم قصاص گرفتم و منتظر اجرای حکم بودم که دوستانم از زندان آزاد شدند و سراغ خانواده مقتول رفتند. آن‌ها به همراه مددکاران و تیم صلح و سازش توانستند رضایت خانواده مقتول را جلب کنند. در نهایت روزی که اولیای دم می‌خواستند حکم را اجرا کنند، اعلام کردند مرا بخشیده‌اند.» بردیا به این سؤال پاسخ می‌دهد که چرا زندان برای او تجربه نشد: «من معتاد به شیشه بودم. وقتی آزاد شدم دوباره شروع به مصرف کردم و برای هزینه موادم سرقت می‌کردم. واقعیتش من می‌خواهم از خودم انتقام بگیرم. به خاطر این‌که از دوران کودکی در زندگی موقعیت پیدا نکردم. مادرم وقتی سه ساله بودم طلاق گرفت و من و پدرم را تنها گذاشت. محبت والدین را نچشیدم و خیلی زود 
معتاد شدم.»

ماجرای سرقت‌ از سالخوردگان
امیر و همدستش، کیوان، با الهام از ایده‌ای که از شکات دریافت کردند، سناریویی را طراحی کردند که هدف آن سرقت از پیرمرد‌ها و پیرزن‌ها بود. در این میان، در حین سرقت کارت عابر بانک از یک پسر افغان، با او درگیر شدند و در نهایت، پسر جوان به دلیل جراحاتش ۷۰ بخیه خورد. امیر در خصوص این ماجرا توضیح می‌دهد: «ایده سرقت از طرف خود شکات به ما رسید. آن‌ها به ما گفتند که چطور می‌توانیم به راحتی از افراد مسن پول بگیریم. ما هم که به دنبال تأمین هزینه مواد بودیم، تصمیم گرفتیم این روش را دنبال کنیم. چند بار که مقابل عابر بانک ایستاده بودم تا کار‌های بانکی‌ام را انجام دهم، متوجه شدم پیرزن‌ها و پیرمرد‌ها یا افراد بی‌سواد از من می‌خواستند برایشان انتقال وجه انجام دهم یا پول بگیرم. آن‌ها خودشان رمز عابر بانک‌شان را به من می‌دادند. آنجا بود که این ایده به ذهنم رسید و به این فکر افتادم که پولشان را سرقت کنم. چون هم رمز داشتم و هم کارت عابر بانک. این شد که من و کیوان عصر‌ها سوار بر موتور مقابل دستگاه‌های خودپرداز می‌رفتیم. وقتی پیرزن، پیرمرد، بچه‌ها یا افغانی‌ها را می‌دیدیم، سراغشان می‌رفتیم. آن‌ها به دلیل سن یا بی‌سوادی نمی‌توانستند با دستگاه کار کنند. به بهانه کمک، کارت‌ها و رمز عابر بانکشان را می‌گرفتیم و فرار می‌کردیم. حدود ۱۵۰ میلیون تومان از این سرقت‌ها به دست آوردیم. در بیشتر سرقت‌ها، من پشت موتور بودم و کیوان سراغ طعمه‌ها می‌رفت. چون کیوان دونده خوبی بود. او قبل از این‌که معتاد شود، ورزشکار بود و سرعت خوبی داشت. همیشه آرزو داشت در مسابقات جهانی دو شرکت کند، اما مشکلات خانوادگی و اعتیاد مانع از این کارش شد.»
امیر در خصوص آسیب به شکات می‌گوید: «یک بار مردی افغان کیوان را موقع فرار گرفت و با هم درگیر شدند. کیوان هم با چاقو به کتف و قفسه سینه‌اش ضربه زد و در نهایت ۷۰ بخیه خورد. همچنین یک پسر بچه ۸ ساله را هم وقتی مقاومت کرد، هل دادیم.» 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها