نیمکت‌های خالی

واقعیت ظاهری این است‌؛ کفگیر به ته دیگ خورده است و فوتبال ایران دیگر مربی خوب، درجه یک و خوشفکری ندارد اما واقعیت اصلی همین است‌؛ فوتبال ایران مدت‎های طولانی است که پدید‎ه‎ای در مربیگری معرفی نکرده.
واقعیت ظاهری این است‌؛ کفگیر به ته دیگ خورده است و فوتبال ایران دیگر مربی خوب، درجه یک و خوشفکری ندارد اما واقعیت اصلی همین است‌؛ فوتبال ایران مدت‎های طولانی است که پدید‎ه‎ای در مربیگری معرفی نکرده.
کد خبر: ۱۴۷۹۲۴۹
نویسنده هیلدا حسینی‌خواه - گروه ورزش
 
همه چیز تکراری به نظر می‎رسد. مربی‎گری در فوتبال ایران وضعیت عجیب و ویژه‎ای است و شرط ماندگاری در آن به معیارهای غیرفوتبالی برمی‎گردد.نتیجه آن هم این است که دراین فوتبال مربیانی امتحان پس داده،بدون تاکتیک مشخص مربیگری و بدون انگیزه و انرژی لازم همچنان مربیگری می‎کنند و تیم‎های لیگ برتری را یکی پس از دیگری پشت‌سر می‎گذارند. پول‎های بی‎حساب و کتاب چه بلاهایی که سر فوتبال ایران نیاورد. 

تکرار چند دهه‎ای
وقتی دوای درد استقلال و هر تیم بزرگ دیگری، صرفا معرفی مربی خارجی می‎شود، باید کل شرایط را درک کرد و فهمید که چرا این فوتبال به خارجی‎ها حتی نوع گمنام آن بیشتر نیاز دارد. فوتبال ایران مدام الگوهای معیوب را در دهه‎ها تکرار می‎کند. از دهه ۸۰ تا دهه ۹۰ و از این دهه تاکنون (که سال۱۴۰۳هستیم) همواره اتفاق ثابتی است که در فوتبال ایران تکرار می‎شود. مربیان مدام بین تیم‎های لیگ برتری جابه‌جا می‎شوند. مهم نیست در تیم قبلی چه نتیجه‎ای گرفته‎اند، مهم نیست تیم را به قعر جدول چسبانده‎اند یا مهم نیست در زمینه شکست‎های پشت‌سر هم چه رکوردهایی ثبت کرده‎اند. مهم این است که بلافاصله بعد از خروج از یک باشگاه روانه باشگاه دیگری می‎شوند و این چرخه تکراری چند دهه‎ای را باز هم تکرار می‎کنند. چرخه‌ای که دهه‎هاست ادامه دارد. به صورت مشخص‎تر می‎توان اتفاقات را از دهه ۸۰ تا اینجا مرور کرد. از روزهایی که فیروز کریمی همه تیم‎ها را پشت‌سر گذاشت تا روزهایی که فرهاد کاظمی از هر تیمی سردرآورد. ازچرخش‎های مهدی تارتار گرفته تا جابه‌جا شدن‎های علیرضا منصوریان. اکنون هم رضا مهاجری، محمد ربیعی، ساکت الهامی،مهدی رحمتی، مسعود شجاعی، محمود فکری، محرم نویدکیا و تعدادی مربی دیگر مدام بین تیم‎های مختلف می‎چرخند و هیچ چیزی به این فوتبال اضافه نمی‎کنند. ایران واقعا مربی خوب ندارد. به همین دلیل سراغ گزینه‎ای مانند موسیمانه می‎رویم. 
 
بیگانه با بازیکن‌سازی
نخستین و بدیهی‌ترین کاری که مربیان ایرانی بلد نیستند و این اصل بسیار بزرگ را فراموش کرده‎اند بازیکن‎سازی است. آنها کاملا با این مقوله مهم و حیاتی که شاهرگ فوتبال هر کشوری است، بیگانه هستند.هریک از مربیان به محض رسیدن به نیمکت یک تیم لیگ برتری یا حتی لیگ یکی، به جذب بازیکنان با‌تجربه، مطرح و سن و سال‎دار فکر می‏کند تا بتواند به او و مجموعه تیم جهت نتیجه‎گیری کمک کند. اصل مهم نتیجه‎گیری تضمین‌کننده بقای یک مربی روی نیمکت است؛ بنابراین او در اکثر مواقع هیچ برنامه و ایده‎ای برای بازیکن‌سازی ندارد و تمام تفکرات خود را روی نتیجه‌گیری‎های موقتی می‎گذارد. اما باز هم این تمام مشکل فوتبال ایران نیست. 
 
تربیت مربی؛ اصل مهم 
چرا ایران مربی خوب ندارد؟ این هم سؤال و هم پاسخ به آن بسیار تکراری است. باید به همان نتیجه‎گیری اشاره کنیم. تمام سنگ بنای یک باشگاه بر مبنای بقا و نتیجه‎گیری است. بر همین اساس فقط در جست‌وجوی گزینه‎هایی است که به این اهداف نزدیک باشد. چنین شرایطی باعث می‌شود تربیت مربی کاملا به بوته فراموشی سپرده شود.همان ‌قدر که فوتبال مدرن نیاز به بازیکن‌سازی دارد به همان اندازه مربی جدید وجوان هم می‎خواهد.برخی ازمربیان فوتبال ایران شاید جوان و کم سن و سال باشند اما تربیت یافته بزرگ‎ترین و پیشرفته‎ترین دوره‎های مربیگری نیستند. خود را به‌روز نمی‎کنند و خود را بی‌نیاز از کسب دانش جدید می‌دانند. تفکرات برخی از این مربیان به شدت غیرفوتبالی است و عملکرد آنها در دو فصل اخیر نشان می‎دهد مانند بسیاری دیگر از چهره‎های مطرح فوتبالی باید در نهایت به این نتیجه می‎رسیدند که کنار بروند و فعالیت دیگری برای خود انتخاب کنند. نیمکت‏ تیم‌های لیگ برتری هر چند در ظاهر شلوغ و پرترافیک به نظر می‏رسد ومدام صاحب آلترناتیوهای جدید می‌شود اما واقعیت این است که این نیمکت‏ها خالی هستند،خالی ازفکر بدیع،مدرن وبه روز. آنچه وجود دارد تلاشی بی‎فرجام برای نتیجه‎گیری موقتی است و با حاشیه‎سازی و فریاد زدن و اختلاف و درگیری با این و آن همراه می‎شود. فوتبال ایران خیلی وقت است به این چرخه عادت کرده است، چرخه‎ای که فوتبال ایران را کیلومترها از رقبای مختلف حتی رقبای منطقه عقب انداخته است. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها