حضرت آدم(علیه السلام) یک موجود مادی و انسان است

چگونگی زندگی موقت در بهشت!!!

سوال، سو سوی نور

ما از سؤال کردن رشد ‌می‌کنیم و بنای ارتقای مادی‌ ما واژه‌ «چرا» گذاشته شده است. از اولین روز خلقت که حضرت آدم در مقابل دستور خدا یک «چرا» قرار داد، گرفته تا آخرین روزی که در این دنیا سیر و سفر می‌کنیم و مطمئنیم که آن موقع هم «چرا چرا» گفتن‌مان تمام نمی‌شود.
ما از سؤال کردن رشد ‌می‌کنیم و بنای ارتقای مادی‌ ما واژه‌ «چرا» گذاشته شده است. از اولین روز خلقت که حضرت آدم در مقابل دستور خدا یک «چرا» قرار داد، گرفته تا آخرین روزی که در این دنیا سیر و سفر می‌کنیم و مطمئنیم که آن موقع هم «چرا چرا» گفتن‌مان تمام نمی‌شود.
کد خبر: ۱۴۵۹۰۲۵
نویسنده مریم شاه‌پسندی - دبیر تحریریه

 

 
البته همیشه هم دایره‌ سوال‌های ما در حد همان«چرا» باقی نمی‌ماند.«چطور»، «چه زمان»، «کجا» و...را هم درهمین دایره قرار دهید. به همین بهانه در این دوصفحه از نوجوانه با یاری جناب آقای هانی چیتچیان، به موضوع «سوال» پرداخته‌ایم.

سؤال چیست؟
یک سوال! تا‌به‌حال از خودتان پرسیده‌اید که سؤال چیست؟ اصلا چرا وقتی ما به موضوعی فکر می‌کنیم، بلافاصله مرتبط با آن موضوع سوالاتی در ذهن ما طرح می‌شود؟ جانم برای‌تان بگوید که «سؤال به معنای حقیقی آن، عبارت است از ابراز اشتیاق به کسب دانایی درباره یک مجهول».البته نه هر مجهولی. وقتی که ذهن ما درباره چیزی اطلاعاتی هرچند کم به دست بیاورد، سوالاتی مرتبط با آن شکل می‌گیرد اما اگر موضوعی به کلی ناشناخته باشد و ذهن آدمی تا به آنجا خطور نکرده باشد، اصلا سوالی هم برایش طرح نمی‌شود. درنتیجه سؤال کردن ما را ارتقا می‌دهد. چون پله به پله، قفل مرحله به مرحله از نادانی را برای ما باز می‌کند.  از طرفی عقل در نوجوانی، قدرت ذهن را می‌فهمد و می‌خواهد بر انسان چیره شود. خداوند نیز در قرآن کریم به نوجوانی اشاره کرده است، گاه این اشاره مربوط به نوجوانی پیامبران است و گاه از زبان لقمان در نصیحت فرزندش. پس از نظر آیات قرآنی، در دوره نوجوانی ذهن آماده‌ فهم مسائلی بزرگ‌تر و عمیق‌تر نسبت به کودکی است. پس نادرست نیست اگر بگوییم سؤال پرسیدن و جست‌وجوگری امری طبیعی در نوجوانی است.

جواب چیست؟
«آنچه در پاسخ به سوالی مطرح شود را جواب می‌گویند.» تحت‌الفظی‌اش را بخواهید بدانید، همین یک خط کافی است. اما همین جواب نیست. به دنبال جواب می‌گردیم، چون می‌خواهیم مرزهای ندانستن‌های خود را کاهش بدهیم تا دوباره در سایه امنیت دانایی قرار بگیریم. احساس نادانی برای ما عدم امنیت ایجاد می‌کند. در قدم بعدی، به دنبال جواب می‌گردیم تا دایره دانایی‌مان گسترده‌تر شود‌. دانایی هرچقدر بیشتر شود، می‌تواند به ما احساس قدرت بدهد. البته منظور من از سؤال و جواب در این بخش، سؤال و جواب‌هایی مهم و اساسی است؛ آنهایی که قرار است خواب از چشم ما بگیرد وذهن‌مان را درگیرکند.نه دانستن این‌که امروز به جای شیر، آب پرتقال میل کنم یا نه؟شاید با خودتان بگویید که برای بعضی انسان‌ها، هیچ سؤال اساسی‌ای مطرح نیست. آنها ذهن‌شان را درگیر جزئیات نمی‌کنند و به قولی می‌گویند: «سوالی برای من مطرح نیست».هرچند ممکن است تعداد این افراد کم باشد اما مطمئن باشید که در هر صورت، این جمله از یک نادانی سرچشمه می‌گیرد. احتمالا او گمان می‌کند که به نهایت دانایی رسیده و جز اولیای خدا به آن درجه نمی‌رسند یا به اشتباه گمان می‌کند که لابد هیچ معرفتی شایسته دانستن نیست یا ساده‌تر این‌که، جواب درستی وجود ندارد!اما یک سوال؟ آیا ما می‌توانیم به جواب همه‌ سوالات برسیم؟ آیا نوجوانی سن کشف جواب همه‌ سوالات است؟ 

کجا رو بگردم؟
جانم برای‌تان بگوید که قرار نیست جواب هر سوالی، یک جواب فلسفی پیچیده باشد. ایراد کار اینجاست که بعضا ما برای سوالات عمیق زندگی، به دنبال جواب‌هایی پیچیده می‌گردیم. جوابی که صغری و کبری آن را درست چیده و دندان‌شکن باشد. خیال می‌کنیم اگر پا در حوزه تجربیات بگذاریم، راه خطاست. درحالی که جواب بسیاری از سوالات، در تجربه زیسته است. هرچقدر شما بیشتر ببینید، بشنوید، بخوانید و عالم طبیعت را به عنوان مدرس به رسمیت بشناسید، جواب بسیاری از سوالات عمیق را در زندگی پیدا می‌کنید. همان‌طور که خداوند در قرآن کریم جواب بسیاری از سوالات عمیق را با استفاده از مثال‌های زندگی روزمره و با زبان ساده داده است. البته سوءتفاهم نشود؛ حرف ما این نیست که عقل را کنار بگذاریم، فلسفه و جواب‌هایش را دور بیندازیم و تجربه را ملاک قرار دهیم. هرگز! صرفا نباید محدود به جواب‌های پیچیده و سخت بشویم. برای همین است که نوجوان با سوالات عمیق بیشتر کلنجار می‌رود، چون تجربه زیسته کمی دارد. دیده‌ها و شنیده‌هایش کم است و برای رسیدن به جواب، سعی می‌کند صرفا با خواندن یکسری برهان و استدلال، مفاهیم را بفهمد. در حالی که همان‌طور که زندگی کردن قابل لمس است و جز با لمس کردن فهمیده نمی‌شود، جواب سوال‌های عمیق زندگی هم نیاز به لمس شدن و فهمی برگرفته از تجربه زیسته دارد. نمی‌شود تجربه کردن و زیستن را کنار گذاشت و جواب سؤال‌ها را تنها از یک منبع جست‌وجو کرد. 

راهنما می‌خواهم؟
جست‌وجوگری هم مثل هرمسیر ناشناخته‌ای به راهنما نیاز دارد.این راهنما‌ها چندموردند؛ ازعقل و کتاب آسمانی گرفته تا تجربه‌های زیسته خود و تجربیات انسان‌های پخته و اهل فهم.یادمان باشد که همیشه نباید از یک زاویه و یک منبع به دنبال جواب بگردیم. گاهی اوقات نیاز است که در مباحث مختلف گشتی بزنیم، نظرهای مخالف وموافق را بخوانیم و دکمه‌ جبهه‌گیری را خاموش کنیم تا به بهترین نتیجه برسیم. اگراین دکمه روشن باشد، آرام آرام واردورطه‌ تعصب می‌شویم وخدا نیارد آن روزی را که چشم‌مان را هم ببندیم و کوری به تعصب‌مان اضافه شود.البته این به معنای نداشتن معیار و ملاک نیست اما معیار سنجش جواب درست از غلط را هم باید با تفکر وتعقل و راهنمایی آگاهان به دست آورد.همان‌طورکه خداوند در قرآن کریم می‌فرمایند:«فسـلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون...اگر نمی‌دانید ازاهل اطلاع سؤال کنید.»درروایات آمده است که منظور ازاهل اطلاع،پیامبر و امامان معصوم هستند.

من می‌دانم که نمی‌دانم؟
یادتان هست که قبل‌تر گفتم اگر آدم از چیزی آگاهی به دست بیاورد، برایش سؤال ایجاد می‌شود؟! دانایی هم یک همچین چیزی است. اگر کسی بداند که نمی‌داند، به هرحال یک راهی را انتخاب می‌کند؛ یا در گمراهی ادامه می‌دهد یا به دنبال دانستن می‌گردد. اما امان از روزی که به قول سقراط، کسی نداند که نمی‌داند؛ آن وقت دیگر اوضاع وضع دیگری دارد. حال من می‌خواهم از زاویه دیگری به این موضوع بپردازم.‌ تا زمانی که شما احساس کنید آگاهی کمی دارید، چیزهایی هست که نمی‌دانید، یا دانسته‌های‌تان کفایت نمی‌کند و احتمال دارد که ناقص یا اشتباه باشد، به مسیر سؤال و جواب ادامه می‌دهید اما به محض این‌که خیال کنید در این مسیر نامتناهی، به کمال رسیده‌اید و دیگر نه سوالی دارید و نه جوابی، متوقف می‌شوید. رشد فکری شما هم همزمان متوقف می‌شود و تبدیل به آدمی می‌شوید که فکر می‌کند خیلی می‌داند، درحالی‌که کم می‌داند!

خلقت برای چه؟
«افحسبتم انما خلقناکم عبثا» را که بخوانی، می‌فهمی که بدون دلیل خلق نشده‌ای. نعوذبالله خدا از سر تفریح ما را خلق نکرده است و این‌قدر از بالا و پایین را کنار هم نچیده است بهر گذر عمری و خور و خواب و خوشی!ما از همان روز ازل برای پیدا کردن جواب سوالی بقا پیدا کرده‌ایم واگربگوییم که هدف ازخلقت انسان رسیدن به جواب بعضی سؤال‌هاست، بی‌راه نگفته‌ایم. بیایید یک‌بار مرور کنیم! خداوند ما راآفرید برای چه؟انسان برای کشف حقیقت خلق شده است.این‌که چطوربه خدا،یعنی همان حقیقت اصلی برسد‌.همیشه هم به صورت سؤال و جواب پیش نمی‌رود، گاهی یک طبیعت‌گرد درصحرا به دنبال حقیقت می‌گردد بی آن‌که سوالی پیچیده و فلسفی طرح کرده باشد. انسان تشنه خداست و دائما به دنبال او می‌گردد. اگر عشق را می‌پسندد، به این دلیل است که عشق را با خدا تجربه کرده و دائما دنبال اوست.انسان بزرگ‌ترین گمشده‌اش یا به عبارت بهتر بزرگ‌ترین سؤالش، خداست و چگونه رسیدن به او!

من نمی‌دانم که نمی‌دانم؟
اگر فکر کنیم که بلند شدن دست و پاهای‌مان، عوض شدن صدا و طرز تفکرات‌مان نسبت به کودکی به معنای این است که ما دیگر عاقل شده‌ایم و از همه چیز سر درمی‌آوریم، زهی خیال باطل!اول از همه باید بگویم که متأسفانه یا خوشبختانه، رشد مغز تا ۵۰ سالگی ادامه دارد؛ پس بلوغ فکری ما در ۱۵ سالگی کجا و در۵۰سالگی کجا! از طرفی هیجانات و عواطف ما در نوجوانی زیادتر است که آن هم از خامی پا نشأت می‌گیرد. برای همین هم هست که دائما در حال تغییر هستیم و بسیاری از تفکرات ما در طی زمان تغییر می‌کنند.همه اینها را عرض کردم که بگویم حواس‌تان باشد درراه رسیدن به جواب‌ها ممکن است بارها در چاله‌هایی گیر کنیم که بیرون آمدنش کار راحتی نیست؛ یه سوال‌هایی بربخوریم که پیدا کردن جواب‌شان نیاز به پختگی بیشتری دارد یا هیجانات ما، جواب اشتباهی را سر راه ما قرار بدهند. پس باز هم به شماهشدار می‌دهم که دچارآفت«توهم دانایی»آن هم دردوره نوجوانی نشوید!

اصلا اجازه هست بپرسم؟
آیا همان‌قدری که ما برای خودمان حق پرسش قائل می‌شویم، خدا هم این حق را برای بنده‌اش قائل شده است؟باید خدمت‌تان عرض کنم که خوشبختانه بله، نه فقط خدا به ما این حق را عطا کرده بلکه با توصیه فراوان به پرسشگری در قرآن، بار سنگینی از مسئولیت را بردوش ما قرارداده است.
همان‌طور که توصیه بزرگان دین اسلام به ما چنین بوده است که:اَلْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ اَلْمَفَاتِیحُ اَلسُّؤَالُ فَاسْأَلُوا...
علم، گنجینه‌ای است که کلید آن، پرسیدن سؤال است؛ پس بپرسید.
به همین بهانه می‌توانم اشاره‌ای کنم به داستانی از حضرت ابراهیم که از خداوند پرسید چطور مرده‌ها را زنده می‌کنی؟
وخداوند برای دادن اطمینان قلبی بیشتر به پیامبرش، جواب سؤال او را با نمایان کردن معجزه‌ای داد.حتی پیامبر خدا هم سؤال مطرح می‌کرد و به دنبال جواب‌هایش می‌گشت، چه برسد به ما!البته خدا برای گمراه نشدن ما، یک تبصره‌ای هم قرار داده که آن، پرهیز از پرسش در ذات و چیستی خدا و زمان روز قیامت است. نه از آن جهت که جوابی ندارد بلکه چون جوابش فراتر از درک و فهم ما است، زیاد فکر کردن به چنین مسائلی، امکان نیم‌سوز شدن مغزمان هست.

جواب اصلی‌ترین سوال؟
به اندازه بی‌نهایت سؤال در جهان مطرح است ومقدار زیادی ازاین سوالات، عمیق است.آیا نوجوان باید به دنبال جواب همه سوالات بگردد؟ اصلا مهم‌ترین جواب چیست؟راستش رابخواهید، گشتن به دنبال جواب همه‌ سوالات امری ناممکن است. اما جست‌وجوگری و اکتشاف، لازمه‌ یک نوجوان است. ما باید بخوانیم و بگردیم و راهنمایی بگیریم. اما جوابی هست که از هر سؤال و جوابی مهم‌تر است و مقدمه همه‌ جست‌وجوگری‌هاست؛ آن جواب، چگونه یافتن جواب سؤال است.گاهی اوقات ما سؤال را طرح می‌کنیم تا صرفا کاری کرده باشیم، سپس آن را معلق، در میان زمین و آسمان رها می‌کنیم. صرفا یک صفحه جدید و علامت سؤال کاشته‌ایم، بی‌آن‌که بدانیم چطور باید جواب را پیدا کنیم و اصلا این علامت سؤال به‌درستی ایجاد شده است؟ پس چون آگاهی و زمینه قبل و بعد آن سؤال را نداریم، گیر می‌افتیم. 

آیا می‌دانم؟
گاهی اوقات ما در برابر سوال‌هایی قرار می‌گیریم که مثل باتلاق عمل می‌کند، دست و پا می‌زنیم و خودمان را به هر دری می‌زنیم اما بی‌جواب می‌ماند یا جوابش، ممکن است بنیادهای قبلی فکر مارا به هم بریزد. این به خودی خود امر بدی نیست! شک لازمه‌ آگاهی است اما نباید در شک گیر افتاد. از طرفی اگر به جواب برسیم، ممکن است دچار یک آفتی بشویم و آن «توهم دانایی» است. وقتی شما به وسیله‌ پاسخی از آن باتلاق بیرون می‌آیید و فکر می‌کنید که به جواب ایده‌آل رسیده‌اید، در عین حال کس دیگری با جواب دیگری از همان باتلاق بیرون می‌آید. شاید طنابی که شما خودتان را با آن بیرون کشیده‌اید، پوسیده باشد و طناب دیگری محکم. به عبارت بهتر، ممکن است برای یک سوال، چند جواب وجود داشته باشد اما حتما یکی، درست‌ترین است. لازمه رسیدن به درست‌ترین جواب، تفکر و تعقل بدون جانب‌داری و بی‌توجهی به جواب مورد پسند جامعه است. پس با پیدا کردن جواب یک سوال، توهم دانایی نداشته باشید.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها