قهرمانانی از دل مردم

کارگردانان دو فیلم «آسمان غرب» و «احمد» در گفت‌وگو با «جام‌جم» از آثارشان روایت کردند

این شعر مولانا «جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست/ طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت» که روحانی جوان در «احمد» به زبان می‌آورد، حکایت خود احمد کاظمی است که سال‌ها بی‌قراری وطالب شهادت بودنش سرانجام ۱۹دی۸۴ به قراری همیشگی رسید. احمد کاظمی با بازی همدلی‌برانگیز تینو صالحی در احمد، هم قهرمانی است که یک عمر دنبال پارتی می‌گردد تا شهید شود.
کد خبر: ۱۴۴۴۳۹۵
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ وهنر
کارگردانان دو فیلم «آسمان غرب» و «احمد» در گفت‌وگو با «جام‌جم» از آثارشان روایت کردند
 
برای همین زلزله بم و مدیریت جهادی و درعین حال ستادی و تخصصی آن را یک فرصت می‌داند. فرصت و آزمونی که احمد کاظمی همچون واقعیت سربلند از آن بیرون می‌آید و پازل قهرمانی‌هایش در دوران دفاع‌مقدس را کامل می‌کند. احمد به نویسندگی و کارگردانی امیرعباس ربیعی، تهیه‌کنندگی حبیب والی‌نژاد و محصول سازمان سینمایی سوره و مؤسسه تصویرشهر، یکی از مهم‌ترین فیلم‌های چهل‌و‌دومین جشنواره فیلم فجر است که درروایتی تاثیرگذار، حماسه‌آفرینی یک قهرمان ملی را در مواجهه با بحران به تصویر می‌کشد.

روایت‌های شما در «لباس شخصی» و «ضد» و همین احمد، مصداق خوبی برای اشاره به اهمیت گنجینه‌ای به نام تاریخ معاصر است. روایت تاریخ معاصر چقدر در سینمای امروز ما ضرورت دارد و تا چه میزان می‌تواند کمک حال سینمای عمدتا بی‌قصه و بی‌هدف و بدون استراتژی ما باشد؟
تاریخ همیشه راهگشای زمان حال است. پدیده‌های پیرامون هر انسان در هر نقطه از زمان و مکان، منحصربه‌فرد که نیست. هیچ تضمینی وجود ندارد اتفاقی که ۲۰ سال پیش افتاده، برای اولین یا آخرین بار رخ داده باشد. این اتفاق در آینده هم با شکل و ظاهری جدید اما با درونمایه مشترک رخ خواهد داد. اهمیت مطالعه تاریخ از این حیث است که انسان را نسبت به پدیده‌های حال حاضر آگاه‌تر می‌کند و مواجهه انسان با پدیده‌ها خالی از هیجان، غافلگیری و نگرانی و مبتنی بر تحلیل‌های واقعی خواهد بود. برای همین گفتن از تاریخ برای جامعه امروز خیلی مهم است. از آن‌طرف کشور ما به‌دلیل استراتژی‌های بعد و قبل از انقلاب و شرایط ژئوپلیتیک در منطقه و جهان، سرزمینی کنش‌مند است و سیر تغییر و تحولات زیادی دارد. کنش و تغییر هم سرشار از لحظات و موقعیت‌های دراماتیک است. وقتی تاریخ‌مان چه تاریخ معاصر و چه غیرمعاصر را بررسی می‌کنیم، مملو از ایده‌ها و سوژه‌های جذاب است که هرکدام می‌تواند بن‌مایه یک فیلم سینمایی باشد. 

حضور محوری و مؤثر شهید احمد کاظمی در زلزله بم، نقطه اتصال بسیار خوبی با دوران دفاع‌مقدس است و فرصت خوبی در اختیار شما به‌عنوان فیلمساز علاقه‌مند به جنگ و انقلاب می‌گذارد که این پل میان جنگ و جبهه‌ای دیگر در این زمانه را مستحکم‌تر کنید. چقدر روی تعبیه و بازنمایی عناصر جنگ در بحران زلزله بم تاکید داشتید و چه عناصری را برای این همسانی به کار گرفتید؟
جنگ و زلزله هر دو یک بحران است. با این تفاوت که جنگ، بحرانی است که انسان‌ها در شکل‌گیری و حل بحران آن نقش دارند. زلزله، پدیده‌ای طبیعی است و انسان‌ها به عنوان مبدع و موتور محرک، نقشی در آن ندارند ولی در تاثیرات آن به شدت نقش دارند. مسأله این است که رویارویی با جنگ، مواجهه‌ای است که شما با نیروی نظامی طرف هستید و طبیعتا نیروهای تحت امرتان هم برای جنگ و مبارزه آمده‌اند و هزینه‌های حضور در این نبرد را هم به جان خریده‌اند. یعنی از قبل یک آمادگی برای چنین حضوری، وجود دارد و شما فقط با یک نوع و یک طیف از انسان‌ها مواجه‌اید. آدم‌های جوان و باتجربه‌ای که آماده رزم هستند، براساس یک انتخابی در یک فضای جنگی حضور دارند اما در زلزله، آمادگی قبلی وجود ندارد و همه نوع قشر و انسانی را درگیر می‌کند. فرمانده‌ای که توانسته در جنگ، سربازان و همرزمان خودش را خوب مدیریت کند و طرح و نقشه بریزد و باعث غافلگیری دشمن شود و فاتح خرمشهر باشد، الان در زلزله با مردم آسیب‌دیده و همنوعان و هموطنان مظلوم خودش مواجه است. هیچ‌کدام از این مردم‌ رزمنده نیستند و درمیان آنها زن،کودک، پیر و جوان است که دچار یک غافلگیری شده‌اند. طبیعتا مدیریت این آدم‌ها و شرایط، خیلی از موقعیت جنگی دشوارتر است. شما باید جایی را مدیریت کنید که هیچ‌کس الزامی نمی‌بیند به دستورتان اعتنا کند. شما جایی را مدیریت می‌کنید که هرکس به دنبال نفع خودش است تا نفع لشکر، تیپ و گردانش. بنابراین کار بسیار سختی پیش رو دارید. ما سعی کردیم وقتی آقای کاظمی وارد بم می‌شود، بم را شبیهِ جنگ ببیند، منتهی با چالش‌های جدید. 

قبل از این فیلم تا چه میزان از احمد‌کاظمی شناخت داشتید؟ برای تحقیق و پژوهش و شناخت بهتر چه مراحلی را طی‌کردید؟ به عنوان نمونه کتابی مثل «حاج احمد» نوشته محمدحسین علی‌جان‌زاده و مستند «بی‌قرار» چقدر به کارتان آمد؟
چون خودم همشهری و هم استانی حاج احمد هستم و سال‌ها اصفهان زندگی کرده‌ام، شناختی از ایشان داشتم. ضمن این‌که به دلیل تجربه زیستی، همیشه علاقه‌مند شهدا و زندگینامه‌های‌شان بودم و از قبل اطلاعاتی کلی پیرامون شهدا داشتم؛ چه راجع به حاج احمد و چهره‌هایی چون حاج حسین خرازی، شهید ردانی‌پور، شهید تورج‌زاده، شهید قوچانی و ...که از شهدای شاخص اصفهان هستند، کلیتی از شناخت در من وجود داشت، اما وقتی تصمیم گرفتم راجع به حاج احمد کار کنم، دیگر به‌طور جدی راجع به زندگی و سابقه ایشان قبل و بعد از انقلاب، دوران دفاع‌مقدس و سال‌های پس از آن مطالعه کردم تا این‌که به زلزله بم رسیدم. وقتی بم برایم مسأله شد، یک پله دیگر جزئی‌تر شدم و پیرامون اتفاقات بم پژوهش کردم. با همراهان شهید و آدم‌هایی که شاهد عینی بودند، حرف زدم و هرچه مستند و کتاب در این زمینه تولید شده بود را دیدیم و خواندیم و توانستیم بهترین استفاده‌ها را از این منابع داشته باشیم. 

حالا بعد از این فیلم اگر بخواهید احمد کاظمی را در چند خط تعریف کنید، درباره شخصیت او چه می‌گویید؟ استوری‌های‌تان در فضای مجازی نشان می‌دهد که پیوند خیلی دلی با ایشان برقرار کرده‌اید.
اگر بخواهم خیلی کوتاه و در یک جمله ایشان را توصیف کنم باید بگویم با دوستان بساز و بر دشمنان بتاز. به نظرم این جمله تعریفی است که می‌توانم از حاج احمد کاظمی داشته باشم. 

احمد فیلم شما قهرمان شایسته‌ای در دل یک موقعیت بحرانی است. قهرمانی که باوجود این‌که باید با چالش‌ها بجنگد و بر موانع غلبه کند، درعین‌حال وجوه انسانی و اخلاقی خود را هم از یاد نبرد. برای همین، هم می‌تواند تشر بزند و حمله ناشیانه کسی که به رویش چاقو می‌کشد را مهار کند و هم گلدان شکسته شمعدانی را جمع و آبیاری کند. چه دشواری برای ترسیم قهرمانی تمام عیار با همه وجوه انسانی و قهرمانانه داشتید؟
مهم‌ترین نکته برای فیلمساز این است که در وهله اول قهرمان را درست بشناسد. خیلی سعی کردم همه جوانب احمد را بفهمم و بتوانم ادای دین کامل به او داشته باشم. خیلی برایم مسأله بود که حقی از احمد ضایع نشود. دراماتیزه کردن این لحظات کار سختی است، این‌که شما بخواهید وجوهی را بیان کنید که مخاطب آن را باور و همذات‌پنداری کند. بنابراین در همه مراحل نوشتن فیلمنامه، اعم از شخصیت‌پردازی، تمرین با بازیگران، طراحی میزانسن‌هایی در خدمت خلق این لحظات و بخش‌های فنی دیگر، سعی کردیم بهترین عملکرد را داشته باشیم. به عنوان یک فیلمساز، تمام دغدغه‌ام معطوف به سوژه بود تا بتوانم حق احمد را ادا کنم. شاید چیزهایی در گوشه ذهنم آلارم می‌داد که اگر در فلان قسمت این کار را انجام دهم، جذاب است اما سعی کردم این وسوسه را از خودم دور کنم؛ یعنی به جای این که احمد را در روایت نشان دهم و برجسته کنم، حضورم به عنوان فیلمساز بیشتر به چشم آید. تمرکزم روی این بود که تمام توجه مخاطب به سمت سوژه برود و چیزی در این زمینه خللی ایجاد نکند. به نظرم به لطف خود حاج احمد این اتفاق افتاده است. 

گرچه فیلم در فضای سینمای بحران و حادثه روایت می‌شود وبیش ازوجود یک قصه مشخص و هدفمند باموقعیت‌هایی برای حل مشکلات (اینجا جابه‌جایی و انتقال سریع مجروحان) مواجهیم اما معمولا حتی در این نوع از فیلم‌ها و به‌ویژه با نگاهی به نمونه‌های موفق جهانی، با ضدقهرمانی عینی و مشخص هم در داستان روبه‌روییم که مقابل قهرمان قد علم وسنگ‌اندازی می‌کند. ولی در «احمد» چنین ضدقهرمانی غایب است. الان درقصه این وظیفه ضدقهرمانی به‌عهده دولت وقت گذاشته شده که در تماس‌ها و تهدیدات سعید مرتضوی خودش را نشان می‌دهد. فکر نمی‌کنید چنین ضدقهرمانی ازراه دور و ازپشت تلفن و بی‌سیم برای تقویت درام کمی ناکافی باشد؟ ضمن این‌که به نظر می‌رسد باتوجه به اصلاحاتی‌بودن دولت وقت، این کشمکش بیشتر جناحی و سیاسی باشد. 
چون موضوع و چالش در فیلم «احمد» پدیده‌‌ای طبیعی است، وجود ضدقهرمان متفاوت می‌شود و اینجا آنتاگونیست همان طبیعت است و همه در مبارزه با طبیعت هستند. از چالش‌هایی که برای رسیدن احمد به بم در ابتدای فیلم وجود دارد تا اتفاقات پایانی قصه، همه ریشه در بستر طبیعت دارند. مهم‌ترین مانع دیگر احمد، مدیریت زمان و آن جمعیت زیاد است. این‌که باید در کمترین زمان و به بهترین شکل این اتفاق بیافتد و مجروحان زلزله بم از طریق هوایی و برای مداوا به شهرهای دیگر منتقل شوند. بنابراین آنتاگونیست اینجا زمان است. دولت هم به عنوان یک نیروی انسانی که در کار مانع ایجاد می‌کند، ضدقهرمان نیست بلکه فقط وجهه‌ای در کنار باقی کاراکترهاست. چون هماهنگ شدن با هرکدام از کاراکترها یک چالش است. هرکدام از این آدم‌ها روحیات، نگاه و طرز فکری دارند. انسان‌ها در دل بحران خودداری نمی‌کنند، بی‌پروایی می‌کنند و مواجهه صادقانه‌تری با اطرافیان خود دارند. انسان‌ها در دل بحران، کار سختی برای تصمیم‌گیری‌ها و کنترل عواطف‌شان دارند. یکی از این موانع هم دولت وقت بود. اما اگر کسی بخواهد فیلم را این‌گونه ببیند که آن‌موقع دولت اصلاحات بود و قصد و غرض سیاسی بود، درست نیست. به نظرم شأن و مسأله احمد فراتر از این حرف‌هاست و مسأله بنده هم این نبوده است. مسأله احمد، مردم است و هرآنچه که روبه‌روی مردم باشد را نقد می‌کند. مسأله احمد این است که اثبات کند مردم باید ولی‌نعمت یک مدیر باشند. مدیر شایسته کسی است که خادم مردم باشد. هر کسی که در این موقعیت قرار نگیرد و نگاهش به مردم از بالا به پایین باشد، خائن است، حالا می‌خواهد راستی باشد یا چپی، سپاهی یا دولتی. می‌خواهد آن پاسدار علم‌ زده باشد یا آن حزب‌اللهی بی‌فکر. احمد در مقابل چنین افرادی می‌ایستد. از آن‌طرف هم متواضعانه در برابر کسی که خودش را نوکر مردم می‌داند، تعظیم می‌کند و تواضع و انسانیت به خرج می‌دهد. 

آن تقابل نگاه و عمل جهادی با تخصص در مدیریت شرایط بحرانی هم برجسته و از نقاط قوت کار است. البته ابتدا انگار احمد و عباس صرفا دارند جهادی عمل می‌کنند اما بعدا حتی رهنما هم قانع می‌شود که از توجه احمد به تخصص است که خود او در این محیط حضور دارد و ... آیا در این‌باره نقد و نظری هم به امروز و بحران‌های اخیر کشور داشتید که دیگر آدم‌های موثری چون احمد کاظمی نداریم (کمااین‌که باکری و امثالهم هم نداریم) که ترکیب ایده‌آلی از عمل جهادی و تخصص باشند؟ در این چند سال اخیر و در موارد بحرانی، انگار عملکرد جهادی و تخصص دو مسیر جداگانه و موازی است که به هم نمی‌رسد. درحالی‌که کشور چه در بحران و چه در وضعیت طبیعی، نیازمند اتحاد و همپوشانی این دو است. باتوجه به این نکته در فیلم در این‌خصوص توضیح می‌دهید؟ 
اصلا مسأله فیلم، مدیریت است. ما یک دعوای ۴۰ ساله داریم. عده‌ای معتقدند مدیریت یعنی کار میدانی و به تعبیری جهادی اما در عمل آنچه از آنها می‌بینیم، یک مدیریت بی‌فکر است. دویدن بدون هیچ طرح و برنامه‌ای که معنایش مدیریت نیست. ما از این نوع تفکر آسیب می‌بینیم. از آن‌طرف هم عده‌ای می‌گویند مدیریت یعنی مدیریت ستادی که در یک اتاق، پشت میز و روبه‌روی یک تخته بنشینید، فکر کنید، طرح بریزید و برای اجرا به بقیه بسپارید. این هم غلط است. مدیریتی که احمد کاظمی در بم و در دل بحران انجام می‌دهد نه آن مدیریت بی فکر است و نه آن مدیریت علم زده و ستادی. بلکه یک مدیریت در میدان همراه با تخصص است. حرکت همراه با یادگیری است، نه اول یادگیری بعد حرکت. نه حرکتِ بدون یادگیری. عمل به اضافه تشخیص درست. اما آنچه به ریشه برمی‌گردد، همان تفکری است که چه در مدیریت میدانی و چه در مدیریت ستادی، پیش از هر چیز، بحرانِ ایجاد شده برای جامعه را بحرانی برای خانواده خودش بداند. وقتی زن و بچه خودت را در بم ببینی که آسیب دیده‌اند، نمی‌توانی در ستاد بنشینی و اول برنامه‌ریزی کنی. بلکه می‌دوی و به سمت بحران می‌روی و عمل را شروع می‌کنی. ضمن این‌که نمی‌توانی هرکاری هم انجام دهی، چون ممکن است مردم آسیب ببینند. بنابراین می‌دوی و با تخصص و با مشورت و استفاده از بازوهای مختلف عمل می‌کنی. جمع این دو، اعتدال ایده‌آل تفکر انقلاب اسلامی است که ما پیگیری می‌کنیم.

با این‌که فیلم «احمد» با محوریت قهرمانی احمد روایت می‌شود، اما حضور خانم دکتر صدر هم با آن ایثار و فداکاری کم از قهرمانی ندارد و انگار نماینده حضور موثر زنان در دوران جنگ و پشت جبهه تا همین اواخر و حضور تعیین‌کننده کادر درمان در دوران کروناست. برای خلق و اجرای این شخصیت، چنین اشاره‌ها و برداشت‌هایی را هم درنظر داشتید؟
خدا را شکر که چنین مسائلی درباره خانم صدر فهم و دریافت می‌شود، چون ما همه اینها را مدنظر داشتیم که او را به نقش موثر زنان در بحران‌ها تعمیم دهیم. مهم‌تر از همه اینها براساس پژوهشی که ما راجع به نقش زنان در همین زلزله بم داشتیم به موارد خیره‌کننده‌ای رسیدیم. قصه خانم صدر برگرفته از چند قصه واقعی است و اشاره به امدادگرانی دارد که مصیبت زده بودند اما تا ساعت‌ها پیگیر خانواده خودشان نبودند و درعوض کار نجات و درمان مردم را پیگیری می‌کردند. تازه بعد از یکی دو روز بقیه متوجه می‌شدند که فرزند یا عزیزان دیگر این امدادگران زیر آوار هستند. این عمل قهرمانانه چه در دوران دفاع‌مقدس و چه در تمام بحران‌ها و چه در جامعه امروز، وجود دارد. ما مردم فداکاری هستیم که نفع عمومی از نفع شخصی بیشتر است. منتهی متاسفانه این خصوصیت را روایت نمی‌کنیم و قدردان مردم‌مان نیستیم. چون مردم ما خوب هستند آنها را فراموش می‌کنیم. شاید اگر چنین آدم‌هایی در جامعه ما کم بودند، بیشتر دیده می‌شدند اما چون این مدل آدم‌ها و قهرمان‌ها در جامعه ما زیاد هستند، متاسفانه کمی برای ما عادی جلوه می‌کند. 

تینو صالحی بااین‌که حتی با گریم شباهت زیادی به احمد کاظمی ندارد اما روح شخصیت را درک کرده و به خوبی هم آن را به مخاطب منتقل می‌کند. چه گپ و گفتی با او درباره شخصیت انجام دادید و بیشتر روی چه چیزی تاکید داشتید؟ 
این‌که شباهت ندارد را من زیاد قبول ندارم، به نظرم تا حد ممکن شبیه شده است و ما را یاد احمد کاظمی می‌اندازد. ضمن این‌که تینو صالحی بازیگر بسیار مستعد، پرتلاش و باانگیزه و دارای درونی لطیف و مهربان مثل خود احمد کاظمی است و به لحاظ شخصیتی و در فرآیند فیلمبرداری خیلی به حاج‌احمد نزدیک شد. مهم‌ترین ویژگی تینو این بود که در پژوهش‌ها شیفته احمد شد و این شخصیت را باور و با او زیست کرد. تینو ارتباط قلبی و عاطفی خوبی با احمد برقرار کرد. خیلی درباره احمد خواند و دید و با دوستان او حرف زد. خیلی هم از خودش مراقبت کرد، به‌نحوی‌که در روند تولید و در پشت‌صحنه هم ما تینو را در قامت احمد کاظمی می‌دیدیم. 

توضیح مختصری هم درباره طراحی صحنه محمدرضا شجاعی و طراحی لباس نیاز حمیدی دهید که باتوجه به انبوه بازیگر و هنرور و بازنمایی یک واقعه تاریخ معاصر، چقدر به کمک شما برای ترسیم درست فضا و ایجاد حس‌وحال در کار آمدند؟
راجع به صحنه و لباس و کلا بخش‌های فنی فیلم، باید ساعت‌ها صحبت کرد و نباید خیلی ساده از چگونه ساخته‌شدن این فیلم گذشت. ما تقریبا هر روز انبوهی از دوستان هنرور داشتیم که باید زلزله‌زده می‌شدند، چه از لحاظ گریم، چه لباس و چه از نظر مدیریت گروه کارگردانی که بتواند به اینها میزانسن و حرکت و رفتار دهد. واقعا کار دشواری بود. حجم بالای کاری گروه گریم، لباس و صحنه، مهم و قابل اشاره و به شکلی تخصصی قابل بررسی است. یکی از مسائل فنی که باید جدی بررسی شود و به نظرم در این فیلم بی‌سابقه بود، جلوه‌های ویژه بصری است. نگاه مبتذلی وجود دارد که جلوه‌های ویژه بصری، پاک‌کننده گاف‌های تولید است. درحالی‌که این بخش در فیلم احمد در خدمت درام قرار گرفته است. یعنی اگر نبود، فیلم ما دراماتیزه نمی‌شد. هواپیمای ایلیوشین در این فیلم تبدیل به کاراکتر شده است و این چیزی نیست جز حضور موثر جلوه‌های ویژه بصری فیلم در کنار کارگردانی و فیلمنامه برای دراماتیزه کردن کاراکترها و لحظات. در این زمینه باید از تهیه‌کننده و سازمان سینمایی سوره تشکر کنم که به جوان‌های خلاق و متخصص در این زمینه اعتماد کردند. 

انتخاب اسم آن دخترک (گلپونه) یادآور آهنگ گلپونه‌های زنده‌یاد ایرج بسطامی است که در زلزله بم از دنیا رفت. اگر چنین قصدی داشتید، چه ادای دین ظریف و هنرمندانه‌ای. حرفی در این زمینه دارید؟
بله، گلپونه را صرفا به یاد مرحوم بسطامی در فیلم گذاشتم و امیدوارم این اتفاق باعث شادی روح ایشان شود.

موفقیت احمد در ارتباط با مردم است 

درجشنواره فجر امسال چند فیلم خوب و استاندارد با محوریت شهدای شاخص داریم ازجمله همین احمد. چقدر در رقابت با فیلمسازان جوان دیگر، شانس موفقیت برای خود و فیلم‌‌تان قائل هستید؟ 

موفقیت فیلم احمد در ارتباط با مخاطب است. امیدوارم که چه فیلم احمد و چه فیلم‌هایی که راجع به شهدا ساخته می‌شود، بتواند حق آنها را ادا کند، باعث دلگرمی خانواده‌های شهدا شود و ارتباط خوب قلبی با مردم بگیرد. اگر این اتفاق بیفتد، فیلم موفق شده است. به نظرم دیگر بقیه مسائل مثل جایزه، بازی‌های کودکانه‌ است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها