وزمانی فرا میرسد دیگر جسم میگوید سالها ترا حمل کردهام، دیگر نمیتوانم و دست از سرم بردار و اینطور میشود که حتی جاهایی که دوست داری حضور داشته باشی، نمیتوانی باشی. در این اواخر و نیز همین پریشب به دو جا دعوت شدم و نتوانستم بروم. از سینمای مستند و تجربی چندبار برای جشنواره سینماحقیقت تماس گرفتند، گفتم نمیدانم میتوانم بیایم یا نه، دوست داشتم بروم. کارت مهمان ویژه فرستادند لاهیجان اما آن روزهای جشنواره پا در گل ماندم اسیر جسم فرتوت که میگفت به فرمان منی و من نمیتوانم حملت کنم و آخرین جایی که دوست داشتم باشم و نتوانستم، گردهم آمدن برای گرامی داشتن دهنمکی است.اما دلم نمیآید ناگفته بماند حیرتم از او و توان جسم آبدیدهاش! روح او ۱۰برابر کالبدش او را برمیانگیزد به کار و سعی مأجور و مشکور. یک روز گفتمش این توان اجر دنیوی جهادی خالص است که درکتاب خاطراتش؛ «آدم باش» از آن نشانش را مییابیم و گردان حمزه و نواب و انقلاب دوم...دیگر کتابهای اوست و... .
پدیده انقلاب اسلامی
دهنمکی یک پدیده خاص انقلاب اسلامی است. آیا این شور انقلاب بوده که از او یک پدیده ویژه ساخته، پدیده شور کار کردن تا سرحد شهید شدن؟ یا این شور او، شخصیت بیقرار و شوریدهاش بوده که انقلاب اسلامی را گاه، جایگاهی برای ظهورش یافته؟ کاش انقلاب انبوهی از این شهدای ایثارگر زنده هنوز داشت بهجای این همه مواجببگیر بیخاصیت ناتوان و سست ایمان و خودخواه! دهنمکیگونه در سینمای ما به تعداد انگشتهای یک دست هم نیستند. پرشور، خستگیناپذیر و چند سویه. پگاه آهنگرانی حقمطلب را در مستندش درباره دهنمکی ادا نکرد. بس که حجاب ایدئولوژی و پیشداوری جلوی چشمش را گرفته بود تا پدیده غریب و عجیب را نبیند و دهنمکی موضوعی دست نخورده باقی بماند، برای فیلمی مستند.
لشکر یکتنه مقاومت
بچه بود که سرشار از عشق امام به انقلاب پیوست. نوجوان بود که جانباز شد. درجبهه نوجوانیاش، همان سلوک عارفان شد. آدم شد بسکه آدم دیدوهمنشین آدمها گشت ورشد کرد. نیرویی ذخیره شده، مشحون و انفجاری ازعشق، ایمان و عدالتخواهی... .بعد از جنگ روزنامهنگاریاش هم پدیدهای شد. با ۱۰اسم مستعار روزنامهای معترض درآورد. علیه جریان درون انقلاب که همه اعتبارشان از امام و انقلاب و خصوصا اسلام بود، لیک پرسونایی داشتند و نقش باطنیشان بت نفس و جهان مدرن و گرایشات نولیبرالی و سازش با ضدانقلاب بود. غوغا به پا کرد و با ممتازترین چهرههای انقلاب درافتاد. زیرا میدید با صورتک راه امام، به راه امام پشت پا میزنند؛ ازهاشمی تا خاتمی، ازغرضی تا مهاجرانی و... شلمچه، جبهه، صبح دوکوهه با ۱۰اسم خودش و اسمهای مستعارش یکتنه لشکر مقاومت برابر نامحرمان راه اسلام و خمینی بزرگ میساخت. این ریاضت انقلابی در هجوم ضدانقلاب او را پرتاب کرد به سینما؛ اینجا هم پدیده غریبی شد. همانگونه که پدیدهای مکتب نرفته در روزنامهنگاری بود، سینماگری به مکتب نرفته و خط ننوشته در سینما شد که پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ساخت و نیز ایمانیترین آثار را.
از درد زاده و از زخم رشد کرد
ضدانقلاب، لیبرالها و تکنوکراتها دست به دست هم دادند تا نابودش کنند اما او از درد زاده میشد و از زخم رشد میکرد. او بهتنهایی یک جبهه بود و گردانی رزمنده بود مثل گردان حمزه اما کار، کارستانش شد دو اثر سترگ: «فرهنگنامه اسارت و آزادگان» و «مفتاح الحدیث» از کتاب نبوت، کتاب آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی سلاما... علیهم تا هر موضوع در حیات با واسطه کلام اهلالبیت علیهم السلام و در آینه معرف آل ا...، معرفی میشوند و از صلوات تا جهاد و...مقیاس فراهم آوردن دهها کتاب حدیث در ارتباط با موضوعهایی که مسألههای زندگی درونی و بیرونی ماست. از عبادت تا حکمرانیکه باید عبادتی و نشان عبودیت خدا باشد، نهبندگی شیطان و بتنفس و مدرنیته و شیطان بزرگ.
راوی دین و انقلاب
و خدا که نو به نو میآفریند، پدیده دهنمکی را آفرید و راه بندگی و تلاش برای حزباللهی زیستن و ابزارهای کار مأجور را برایش فراهم کرد تا در عصر گسترش چشم انتظاری جهانی و پرشدن دنیا از ظلم و کفر و وانموده و شیاطین و تسویل، هنر مدرن تکنولوژیک یعنی سینما را به زبان همگان، وسیله گفتوگو از خدا، اسلام، معارف الهی، اهل البیت علیهمالسلام و انقلاب اسلامی در محاصره جهانی شیاطین و اذناب داخلیشان کند و پول سینما را بار مضاعف و دوبارانه خرج نشر و برپا کردن امر اهل بیت وحی و هدایت و کلام ا...، قرآن حکیم و حکمت قرآن ناطق، شریکان قرآن کند و کتابهای نورانی بیافریند و با سعی وافر بگوید راه خروج از مدرنیته میگذرد و راه رضوان خدا از طریق اهل بیت و به نابینایی و ناشنوایی مردم ابلق و نفاق کار سر فرود نیاورد. تهمتها بپذیرد و از پا ننشیند و در پس سادگی کارش از دین بگوید.
۲ سینماگر با ۲ نگاه
در سینمای ایران دو کس مرا به حیرت میاندازند و هردو اهل کار بیوقفهاند. کیارستمی به سبب زیباشنایی مستقل که یکتنه برابر سینمای آمریکا، سینمایی ساخت که ارزشهایش در ایستادگی برابر جهان وانمودهها و ستایش زندگی و کمال هستی در آینده هویدا خواهد شد. سینمایی بدیع پیام گریز از عصری داشت که رابطه با طبیعت وهستی زنده را در مغاک فضای مجازی و فراموشی ارزش زندگی فرو میبرد. بداعت او در کشف زبانی بود و ساختاری از بداهت و بداعت که بگوید آنچه آفریده شده، تمام و تام است وهنرکارش کشف خلاقیت بیکران نهفته درهستی است و هستی کارگردان بیهمتای خود را دارد... وهنر انسان کشف هنر و دانایی مطلق نهفته درنشانهها و آیات است. دیگر سینماگر در مسیر ساختی متفاوت و معکوس و سینمای همگانی و مردمپسند، دهنمکی است به سبب دفاع از ایمان با ابزاری که برای ایمانزدایی و مدرنیسم آفریده شد و از انگشت شمار سینماگران ماست که در ورطه جهل، شیطنت، شهوات، فساد، بردگی شیطان بزرگ و تمدن متوحش، از ربالعالمین و معبود و انتظار عدل موعود، معرفت حق، نفس زشتکار، اغوای شیطان و دنیا، آخرت، انقلاب الهی، تقوا، قرآن و اهل البیت علیهم السلام با ما میگوید. جهان معنوی و عالم غیب که نزدیکترین جهان و معنا زر سینما به باور من است. هر چند از نظر نحوه بیان و فرم، ساختار متفاوتی را میپسندم اما ویژگی مردمی زبانی که زبان مردم و جذب مخاطب را میداند، کم چیزی نیست.
چهره عماری انقلاب
مجالی دیگرومفصل برای موشکافی کتابهای افزون از۱۰۰جلدش لازم است و پولی که از سینما درمیآورد و هزینه زایش این فرهنگنامهها، مفتاح الحدیث و کار غریب فرهنگنامه اسارت شده که منبع لایزال ثبت تک تک معارف خاندان هدایت است و حکایت آزادگان انقلاب اهل البیتی وحکایت تک تک اسرای مقاومت مقدس برابر جهان کفر در زندان و در اسارت است. بزرگداشت این چهره عماری انقلاب، بزرگداشت هنر درخدمت حق درجنگ با باطل و بزرگداشت سینما و کتاب برای زنده نگاه داشتن امر خاندان وحی و همچون منبر درجهان امروز است. کاش تحصیلات حوزهای خود را تا اجتهاد، فقاهت، علم و تفقه در مراتب عالی ادامه میداد و ادامه دهد. درآن صورت مجادله او با جهان شیطانی مدرن ژرفتر پیش میراند. او نمونه بارز لطف الهی دربرکت دادن به عمر به سبب بندگی حق است وحقانیت زندگی انقلابی. این خداست که مکان/زمان حضور دهنمکی را تعیین و او را در باطن وظاهر غرق باران الطافش کرده است. عمرش دراز و ژرف باد.