گفت‌وگو با بازپرس جوان پرونده‌های مهم و جنجالی

از داعشی‌های فریب‌خـورده تا توبه‌نامه تتلو

حکم مرگ در محکمه خانوادگی

چند سال قبل در اداره مشغول رسیدگی به پرونده‌های دارای قاتل فراری بودم که مامور کلانتری عوارضی زنگ زد و گفت مردم محلی جنازه ای را در ۸ کیلومتری خارج از شهر که در میان انبوه درختان رها بوده کشف کرده‌اند.
کد خبر: ۱۴۳۵۷۴۶
 
خیلی زود با تیم تشخیص هویت به محل جنایت رفتیم و از روی تجمع مردم، محل را پیدا کردیم. آن بخش کنار جاده پر از درخت بود. وقتی به محل رسیدیم متوجه شدیم جنازه نیم سوخته متعلق به دختری جوان تقریبا ۲۰ساله است که به علت فساد تقریبا متلاشی شده بود. یک دست مقتول هم نبود. پس از اقدامات لازم، جنازه مجهول‌الهویه به پزشکی قانونی انتقال داده شد و پس از بررسی‌ها، علت مرگ اصابت جسم برنده به نقاط سینه و شکم تشخیص داده شد. در پرونده‌های کشف جسد، در جست‌وجوی هویت مقتول بودیم‌. پس از تحقیقات و کسب اخبار از طریق فعال کردن منابع و مخبرین، اخباری مبنی بر ناپدید شدن دختر جوان خانواده‌ای به دست آمد. دربررسی‌های نامحسوس، فردی ازهمسایگان خانواده موردنظر با تایید مفقودشدن مرموز دختر همسایه، عنوان کرد: «حدود یک ماه پیش صدای ضجه و جیغ از منزل‌شان می‌آمد.»
شاهین، پدر خانواد را به اداره قتل آگاهی احضار و در مورد سرنوشت دخترش نرگس از وی سؤال کردم. شاهین رنگش عوض شد و با برافروختگی جواب داد: «دخترم یک ماه است که به خانه عمویش در شهرستان رفته است». درمورد جیغ و داد در خانه‌شان سؤال شد که انکار کرد و گفت هیچ اتفاقی در خانه‌اش رخ نداده است.
با بازپرس پرونده هماهنگ کردم و او درهمان اداره آگاهی بازداشت شد. سریع سراغ همسرش رفتیم، همسرش تا فهمید از آگاهی هستیم ناله‌کنان داخل خانه رفت و یک کارد سلاخی بزرگ با خودش آورد. گریه‌کنان گفت: «جناب سروان‌! من خانه نبودم، این یزیدها دخترم را با این کشتند و نمی‌دانم جنازه‌اش را کجا بردند.»
‏با انتقال سهیلا به اداره آگاهی، او با شوهرش مواجه شد. شاهین چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت. گفت: «جناب سروان من سواد ندارم، می‌گویم، شما بنویسید. نزدیک به ۴۰روز پیش نرگس دخترم بی‌اطلاع شب به خانه نیامد، خیلی دنبالش گشتیم، ولی پیدایش نشد. دو پسر ۲۲ و ۲۵ ساله‌ام خیلی حرص خوردند. فردا صبحش با نیسانم به میدان بار رفتم‌. حوالی ظهر به خانه برگشتم متوجه شدم نرگس برگشته و اگر وساطت زنم نبود پسرهایم او را به قتل می‌رساندند، چون شنیدم که نرگس شب گذشته را با پسری سپری کرده است. مطمئن بودم پسرهایم نرگس را می‌کشند، از این‌که آنها مرتکب چنین کاری شوند نگران بودم. ناچار خودم به بهانه حرف زدن نرگس را با نیسان به خارج از شهر بردم. یک کارد سلاخی زیر صندلی‌ام جاساز کرده بودم. نرگس می‌ترسید و گریه می‌کرد، او را به سمت درخت‌ها بردم، چند ضربه با همان کارد سلاخی به سینه و شکمش زدم. نیم ساعتی طول کشید تا تمام کند. چهار لیتر بنزین رویش پاشیدم و جنازه دخترم را به آتش کشیدم، شعله‌های آتش زبانه می‌کشید و من به شعله‌ور شدن نرگس خیره شده بودم.»
پرسیدم: جنازه پس از کشف شدن یک دست نداشت، دستش را تو قطع کردی؟
جواب داد: نه من قطع نکردم شاید روباه یا شغالی پس از خاموش شدن دستش را کنده.
شاهین با صدور قرار بازداشت روانه زندان شد. داستانی که او تعریف کرده بود را یک بار مرور کردم. حس می‌کردم پازلی از این داستان کم است. دوباره به محل کشف جسد رفتم و آنجا را بررسی کردم. سرنخ ماجرا یا همان پازل را آنجا پیدا کردم. این دختر در محل دیگری به قتل رسیده و سپس جسدش به آنجا منتقل شده بود. در حالی که شاهین در بازجویی مدعی شد پسرانش نقشی در قتل نداشته‌اند، با بررسی این سرنخ مشخص شد پسرهای غیرتی شاهین به خاطر رابطه نامشروع خواهرشان نرگس با پسری غریبه، وی را در خانه به قتل رسانده‌اند و شاهین فقط نقش انتقال و آتش زدن جنازه را به‌عهده داشته است. ‏
شاهین با علم به مجازات نشدن پدر در قتل فرزند، برای جلوگیری از مجازات پسرانش قتل دخترش را به‌عهده گرفت. با مشخص شدن این موضوع و همکاری مادر خانواده دو پسر را دستگیر کردیم.
پسر ۲۵ساله ادعا کرد من قاتل خواهرم هستم، چون او بی‌ناموسی کرده بود و آبروی ما را برده بود. وقتی مچش را با پسر جوان گرفتیم و فهمیدیم دوست پسر دارد او را با چاقو و کارد سلاخی کشتم و پدرم جنازه را به بیرون از خانه برد.
با اعترافات متهمان پرونده را تکمیل و به دادسرا فرستادم‌ تا محاکمه شوند. بارها در هشدار به خانواده‌ها خواسته‌ایم از اقدامات خودسرانه خودداری کرده و از طریق پلیس، مشاوره و دستگاه قضایی سعی در حل مشکل خود داشته باشند. اقدامات خودسرانه سرانجامی جز پشیمانی و دردسر نخواهد داشت.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها