فخری‌زاده درست می‌گفت

تفاوت شهید فخری‌زاده با سایر متفکران فلسفه علم در ایران نگاه ایشان به بنیان‌های علمی جهان و مبانی آن بود. وی معتقد بود با وجود عقبه تمدنی و علمی در تاریخ ایران به‌ویژه دوران شکوه اسلامی و حتی خلافت صفویه، میزان شکاف علمی گذشته و حال جای علامت سؤال بزرگ دارد.
کد خبر: ۱۴۳۳۵۱۱
نویسنده محمد حکمت - همکار شهید 
 
سؤال اینجاست که دلیل این شکاف و عقب‌ماندگی در کجاست؟ چرا بعد از آن دوران در کشور جریان تاثیرگذار علمی بزرگ روی نداده است؟  پاسخ این بوده است که استعمار پس از اشغال و‌ نفوذ در ایران، یک ویروس عقب‌ماندگی روشی و فکری وارد نظام فکری، اندیشه و فهم ما کرده است. نکته‌ای که با درک آن نظام آموزشی، تحلیلی و فکری تحول جدی می‌یابد موضوعی بود که شهید فخری‌زاده در فلسفه فکری به آن زیاد اشاره می‌کرد. اجازه دهید یکی از موضوعاتی که با ایشان بحث شده است را مرور کنیم:  اساسا شناخت غرب از جهان مبتنی بر نظریه داروین است. نظریه او مبنای شناخت و فلسفه جدید که همان شیوه فکرکردن‌است شده و این‌که چگونه این نظریه توانسته سال‌ها در مدارس ما تدریس شود ‌و مبنای علم و آموزش قرار بگیرد. کمی با داروین پیش‌برویم.
 پیامد نظریه داروین
تا زمان داروین گوناگونی، پیچیدگی و سازگاری مشهود در حوزه‌های بیولوژیکی به آسانی از طریق فرض وجود خداوند به‌عنوان نظام‌دهنده توانا تبیین می‌شد. بعد از نظریه تکامل، این دیدگاه قوت یافت که اگر هرآنچه رخ می‌دهد، از راه فرآیندها، قواعد و روابطی که فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی آنها را توضیح می‌دهند، تبیین‌پذیر است و جایی برای پذیرش طراح برای طبیعت وجود ندارد. به این ترتیب، این نظریه جدی‌ترین و مهم‌ترین چالش‌ها را در برابر خداباوری مطرح ساخت.
خداگرایی داروین اهمیت چندانی ندارد اما داروینیسم فلسفی که از لوازم و توابع نظریه اوست با تفسیر حکیمانه خلقت مهم‌ترین بعد تعارض این نظریه با اندیشه دینی آغاز نمی‌شود. به زعم برخی متفکران مغرب‌زمین، طرح انتخاب طبیعی داروین، اساس غایت‌انگاری طبیعت را که تا قرن نوزدهم برپا بود، کاملا فروریخت. آنان معتقد شدند که تئوری تحول انواع با تفسیر علی از ارگانیسم‌ها، ما را از تفسیر غایی بی‌نیاز می‌گرداند و راه را برای تفسیر تصادفی در عالم حیات باز می‌نماید.
داروینیست‌ها نیز که عقایدی نزدیک به ماتریالیست‌ها دارند فیلسوفانی هستند که از نظریه داروین درباره پیدایش حیات و تحول تدریجی موجودات زنده و پیدایش انسان از حیوان، نتایج فلسفی گرفتند و گفتند که انسان چیزی نیست جز یک حیوان راست‌قامت؛ با این تفاوت که از سایر حیوانات پیچیده‌تر است و همان‌طور که یک کرم با یک پرنده تفاوت ندارد و هر دو حیوان هستند انسان هم با دیگر حیوانات فرقی نمی‌کند؛ فقط کمی پیچیده‌تر است. از نظر داروینیست‌ها و ماتریالیست‌ها چون تفاوت واقعی میان انسان و سایر حیوانات وجود ندارد، نمی‌توان برای انسان ارزش خاصی قائل شد؛ مثلا اگر انسان به اخلاق و فضایل اخلاقی توجه کند به این دلیل نیست که فضیلت‌گرایی در روح و فطرت او وجود دارد، بلکه به این دلیل است که انسان‌ها وارد زندگی اجتماعی و زیست اجتماعی شده‌اند و این زیست اجتماعی آنها را وادار به ابداع اصول اخلاقی و رعایت آنها کرده است تا بتوانند با هم زندگی کنند.
از طرفی همان‌طور که گفتیم، مفهوم داروینی منشأ مشترک، همواره دو ایده دیگر را به همراه دارد: اول نفی خلقت یکباره و مستقل؛ دوم رد وجود هرگونه تفاوت ماهوی و بنیادی بین گونه‌ها.
در مورد ارتباط ماتریالیسم و نظریه تکامل، داروینیسم بر دو پایه فلسفی بنا شده است، ماتریالیسم و پوزیتیویسم. در واقع جهان‌بینی و هستی‌شناسی داروینیسم، عملا ماتریالیستی است. در نگاه داروینی، پایه و بنیان همه چیز، ماده است؛ ذهن، روح و همچنین خداوند تنها واژگانی برای ابراز نتایج حاصل از پیچیدگی‌های عصبی هستند. داروینیسم تمامی پدیده‌ها و علل ماورای طبیعی را نفی می‌کند. داروین با ترکیب تغییرات بی‌جهت و بی‌هدف با روند کورکورانه و بی‌تفاوت انتخاب طبیعی، توضیحات دینی و معنوی در مورد حیات و هستی را به توضیحاتی زائد و اضافی تبدیل می‌کند.
با پیشرفت زیست‌شناسی مولکولی شواهد انکارناپذیری درباره مشکلات نظریه تکامل در دسترس بسیاری از زیست‌شناسان قرار گرفت و به نظر می‌رسد این بنای قدیمی در حال فروریختن است. بیشترین تکاپو در این راه مربوط به کشور‌های پیشرفته است. گرچه تعصب عجیب و سؤال‌برانگیزی بر سر راه تحقیقات و مطالعات مخالف این نظریه در همه کشور‌ها و در جامعه جهانی به‌ویژه جهان‌سوم و کشورهای مقلد وجود دارد. 
با وجود این، سال‌هاست که جنبش‌هایی بر ضد این نظریه در تمام نقاط جهان ایجاد شده. دانشمندانی که نام برده شد و کتاب‌های معروف آنان از بزرگ‌ترین مخالفان نظریه تکامل هستند که همه از دانش‌آموختگان و اساتید دانشگاه‌های برتر جهانند‌ و جنبش طراحی هوشمند را که کاملا در جهان شناخته شده است را ایجاد کرده‌اند.
در کشور ما اما نظریه تکامل به‌صورت تک‌بعدی و حتی در کتاب‌های درسی و دانشگاهی ترویج می‌شود. کتاب‌های مخالف این نظریه در کشور ترجمه و چاپ نشده یا قابل دسترسی نیست. هر کتابی درباره تاریخ زمین و زیست‌شناسی به نحوی به تبلیغ و گسترش این نظریه می‌پردازد و قفسه‌های کتابفروشی‌های ملی سرشار از کتاب‌های مبلغ این نظریه برای تمام سنین است. اگر تابع مکتب ماتریالیسم باشی و هستی را در جهان مادی خلاصه کنی، باید به دنبال فرضیه‌ای باشی که آغاز و انجام جهان را خود ساخته و اتفاقی تصویر کند و برای اثبات ادعایت شواهد علمی جمع‌آوری کنی. اتفاقی که در داروینیسم و نظریه تکامل با آن نگاه ماتریالیستی به‌وضوح عیان است. اگر فیزیک در حد تجربه باقی می‌ماند، اسلامی و غیراسلامی نداشت اما نتیجه‌گیری‌های عام از آزمایش‌ها همواره در چارچوب متافیزیک (مرئی یا نامرئی) حاکم بر علم صورت می‌گیرد. نظریه‌های علمی متأثر از دیدگاه‌های متافیزیکی درباره سرشت اصلی واقعیت هستند و این به‌کرات متأثر از اعتقادات دینی یا فلسفی بوده است.
به عبارتی:
۱- پیش‌فرض‌های متافیزیکی علم می‌تواند متأثر از جهان‌بینی دینی باشد.
۲- بینش دینی در جهت‌گیری‌های کاربردی علم مؤثر است.
یعنی اصول و ثابت در همه جهان یکی است؛ تحلیل و نتیجه‌گیری و در نهایت نظریه‌پردازی متأثر از بینش و جهان‌بینی شخص است. درواقع می‌توان گفت که هیچ دانشی فارغ از قضاوت‌های ارزشی نیست و تفاوت بین علوم انسانی و طبیعی در شدت و ضعف قضیه است. ما موظفیم تا علوم را با نگاه بومی و اسلامی ببینیم. یک دانش‌پژوه مسلمان که مقید به جهان‌بینی اسلامی است باید مفروضات نهفته‌ای را که ظاهر علمی دارد، ولی درواقع ربطی به علم ندارد را تشخیص دهد و با آنها هوشیارانه برخورد کند. معنای علم دینی این نیست که آزمایشگاه‌های زیست‌شناسی و فیزیک را تعطیل کنیم یا علوم را از قرآن و سنت استخراج کنیم، بلکه قراردادن کلیت قضایا در یک متن متافیزیکی دینی است. 
شهید فخری‌زاده، چنین نگاهی به علم داشت. او معتقد بود که باید با پیش‌فرض اسلامی به جهان علم نگاه کرد. ساعت‌ها در آزمایشگاه فیزیک آزمایش‌های سخت و طولانی را انجام می‌داد، ولی از فلسفه علم و نگاه باطنی و عمیق به جهان علم دریغ نمی‌کرد. 
 به دنبال علم اسلامی بود، نهایی‌ترین حد دانش را جست‌وجو می‌کرد، ولی در یک بستر دینی به جست‌جوی علم می‌پرداخت، وحی و خلقت را می‌کاوید و از دریچه فلسفه اسلامی به جهان علم می‌نگریست و به دنبال تدوین و بازتولید علم از دیدگاه اسلامی بود. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها