مردی که زنجیرها را شرمنده کرد
نوشتاری به بهانه سالگرد درگذشت شهادت‌گونه سید علی‌ اکبر ابوترابی‌ فرد

مردی که زنجیرها را شرمنده کرد

نگاهی به کتاب «ابر فیاض» نوشته علی علیدوست

سند افتخاری از سید آزادگان

در ایام حمله اسرائیل غاصب به جنوب لبنان یک روز در یکی از آسایشگاه‌ها، برنامه تئاتر و سرود اجرا می‌شد و صدای گروه سرود بسیار بلند بود به گونه‌ای که سرباز عراقی از وسط اردوگاه صدا را شنید و با سرعت، خود را به در آسایشگاه رساند و جمعیت زیادی را داخل آسایشگاه مشاهده کرد و رفت و افسر را آورد.
کد خبر: ۱۴۲۹۷۰۶
 
تعدادی را تنبیه کردند و در آسایشگاه را بستند و ۹ نفر از افراد آسایشگاه را به سلول انفرادی بردند و به فکر پرونده‌سازی برای آنها بودند. فردای آن روز فرمانده عراقی برای بازدید به داخل محوطه اردوگاه آمده و اتفاقی با حاج آقا برخورد کرده بود و سید نیز از موقعیت استفاده کرده و حمله اسرائیل به لبنان را محکوم کرده و شهادت لبنانی‌ها را تسلیت گفته بود و در ادامه سخن به فرمانده عراقی گفته بود که روز گذشته تعدادی از اسرا در یکی از اتاق‌ها جمع شده بودند تا برای شهدای لبنان یاد بود بگیرند، ولی سربازان شما به اتاق رفته، در را بسته و تعدادی از اسرا را نیز به سلول انفرادی بردند در حالی که اسرائیل دشمن مشترک ما و شماست و لبنانی‌ها برادران مسلمان ما هستند. پس از صحبت‌های حاج آقا، سرهنگ عراقی از ایشان معذرت‌خواهی کرده و گفته بود من نمی‌دانستم شما به خاطر لبنانی‌ها برنامه داشتید پس دستور داده بود که همین حالا در اتاق را باز کنید و همین امروز زندانی‌ها را آزاد کنید که وقتی دیگر اسرا داخل اتاق رفتند، در سلول را باز و زندانی‌ها را آزاد کردند. در همان ایام بود که صلیب‌سرخ برای بازدید از اسرا به اردوگاه آمد و حاج آقا از موقعیت استفاده کرده، نامه‌ای را درباره محکومیت اسرائیل نوشتند که بسیار قاطع و کوبنده و بیانگر پیروی اسرا از راه و خط حضرت امام بود. این نامه به نوبه خود برگ زرینی است در میان زندگی سرتاسر افتخار ابوترابی، او که از سال۴۱ تا۷۹ هرساعت و هرروز حماسه می‌آفرید و از خود سند افتخار و آزادگی برجای می‌گذاشت. این نامه در میان همه آنها از درخشندگی خاصی برخوردار است، با این که احتمال هر گونه خطری بود و نتیجه نامه انتقال به بغداد، محاکمه، سلول انفرادی، شکنجه سید و جدایی او از اسرا و حتی محروم‌شدنش از خدمت به اسرا بود، ابوترابی آن را جهاد اکبر و مرضی خداوند متعال می‌دانست و بودن در میان اسرا را بر بودن در بهشت ترجیح می‌داد و با همه اینها او می‌خواست این پیام را بدهد که هیچ چیزی نباید مانع از آن شود که ما در مبارزه با غده سرطانی اسرائیل کوتاه بیاییم. خلاصه او متن نامه را نوشت و به وسیله بچه‌ها تکثیر و در اتاق‌ها پخش شد و از همه اسرا خواست تا آن متن را در بالای نامه‌های خود بنویسند و به ایران ارسال کنند و دم مسیحایی او سبب شد که همه اسرا متن را نوشتند و به ایران فرستادند.

در اینجا به متن نامه آن بزرگوار اشاره می‌کنیم:

بسم‌ا... الرحمن‌الرحیم
وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذَّلَّه وَ الْمَسْکَنَه
پروردگارا چشم به راه هستیم تا به رهبری روح خدا، اسرائیل تبهکار را از تمامی سرزمین‌های مسلمین بیرون رانده و عظمت مسلمین را به جهانیان بنمایانیم و برای اقتدار و سربلندی پرچم لا‌اله‌الاا... کسب انتصار بنماییم و آنان را به ذلت و خواری که همانا وعده الهی است بنشانیم. در این رابطه ما همگی اینجا وفادار و پایبند به تمام تصمیمات امام امت و دولت هستیم و هر لحظه آماده جانبازی و شهادت در راه‌خدا هستیم و از شما نیز می‌خواهیم محکم و با وحدت هر چه بیشتر گوش به دستورات امام و دولت باشید.
مستیم و عاشقیم و به گلزار می‌رویم
دل داده‌ایم و از پی دلدار می‌رویم
به امید پیروزی نزدیک                                                                                                             ۱۳۶۱.۳.۲۸
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها