پرواز از آشیانه، Noجوان ایرانی!

یک نوجوان در ایران نمی‌تواند به دنبال رویاهایش برود، چون اینجا خواستن به معنای توانستن نیست، ‌گاهی اوقات هدفی داری که با تمام توان برای آن تلاش می‌کنی، ولی هرگز به مقصد نمی‌رسی؛ زیرا افرادی هستند که از تو پول، پارتی یا سهمیه بیشتری دارند.
کد خبر: ۱۴۲۳۴۱۴
نویسنده سام صالحی‌بختیاری - اصفهان
این فرزند ایران درسنین نوجوانی به جای این‌که دنبال کسب تجربه، ارتباط با جهان اطراف و شناخت خود و شکوفایی استعدادهایش باشد، باید انبوهی از درس‌های غیرکاربردی را بخواند تا در کنکور قبول شود و مدرکی بگیرد که اگر خوش‌شانس بود در یک اداره دولتی استخدام شده و یک حقوق بخور و نمیر دریافت کند.
عمر گران به پوچی می‌گذرد و این نوجوان کم‌کم جوان و فارغ‌التحصیل می‌شود، حالا زمان شروع کسب تجربه و شناخت خود و دنیای اطرافش رسیده،‌ آن هم بعد از یک دهه تاخیر. جوان تحصیلکرده ایرانی سردرگم است؛ زیرا هرچه برای کسب مدرک آموخته در زندگی واقعی خریداری ندارد و حالا سه راه پیش روی اوست، اول این‌که دلخوش به توصیه پسر عموی همسایه برای استخدام دولتی باشد، دوم در مسیر اسنپ با مسافرانش بحث سیاسی و اقتصادی بکند و در آخر مهاجرت... .
قطعا لشکر کارمندان غیرمتخصص و فارغ‌التحصیلان راننده تاکسی بسیار دردآور است اما من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم با جوانان سرزمینم می‌رود.
جوان می‌رود و نوجوان در سودای رفتن روز را به شب می‌رساند، می‌روند به جایی که هرگز برای آنها مثل ایران خودشان نخواهدبود؛ همان‌جایی که هر قدر هم در آن راحت باشند، می‌دانند خانه خودشان نیست.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها