نقش نویسندگان جانباز و ایثارگر در پیشبرد ادبیات دفاع‌مقدس بررسی شد

نویسندگان و محققان غربی زانو زدند!

کمی درباره کتاب «در غرب خبری نیست»

چرا بیشتر آثار غربی «ضدجنگ» است؟!

در تعطیلات عید موفق شدم دو رمان مطالعه کنم؛ «در غرب خبری نیست» از اریش ماریا رمارک و «ظلمت در نیمروز» اثر آرتور کوستلر.
کد خبر: ۱۴۰۴۵۱۳
نویسنده علی نورآبادی - نویسنده
در این یادداشت کوتاه نمی‌شود به معرفی هر دو اثر پرداخت، بنابراین معرفی ظلمت در نیمروز را ان‌شاءا... در مطلب دیگری خواهم آورد؛ فقط اشاره کنم این کتاب از مهم‌ترین آثار ادبی و هنری در نقد کمونیسم و رژیم شوروی سابق است. حتی برخی‌ها آن را با «قلعه حیوانات» و «۱۹۸۴» جورج اورول مقایسه می‌کنند. کسانی که آن دو اثر اورول را خواندند، ظلمت در نیمروز را هم بخوانند.

معروف‌ترین رمان‌ جنگی جهان
و اما بعد، در غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک، نویسنده آلمانی از معروف‌ترین و شاید معروف‌ترین رمان‌های جنگی جهان است. این رمان، ماجرای یک دسته چند نفره سربازان آلمانی را در جنگ جهانی اول روایت می‌کند. دسته‌ای که در چند حمله شرکت می‌کند و در هر حمله دو یا سه نفرشان کشته می‌شوند. اتفاقات داستان از زبان یکی از سربازان این دسته که خود شاهد آنهاست، روایت می‌شود. خود راوی نیز بالاخره همزمان با پایان جنگ در اکتبر۱۹۱۸ کشته می‌شود، «روزی که سراسر جبهه آن‌قدر ساکت و آرام بود در گزارش نظامی تنها به یک جمله اکتفا شده است: در جبهه غرب هیچ خبری نیست.» (ص ۲۵۵)
 
نگاه غربی به جنگ

به‌طور خلاصه در غرب خبری نیست را می‌شود نمونه بسیار خوبی از نگاه اروپایی یا بهتر بگوییم نگاه غربی به جنگ دانست. در غرب خبری نیست اولین اثر نویسنده است و در سال۱۹۲۹ یعنی حدود 10سال بعد از پایان جنگ جهانی اول منتشر و بسیار معروف شد. به جرات می‌شود گفت نگاه و دریافت غربی از جنگ با انتشار این رمان شکل گرفت و تثبیت شد. به گونه‌ای که می‌شود آن را نمونه اعلای ژانر رمان جنگی در ادبیات غرب دانست که الگویی برای رمان‌ها و دیگر آثاری هنری جنگی بعد از خود شد. درونمایه محوری این رمان سه مسأله است: 1ــ وحشت و ترس از مرگ 2ــ توصیف با جزئیات فجایع تلخ جنگ 3 ــ نفرت و بیزاری از هر گونه جنگ.

چرا جنگ؟
اساسا سؤال اصلی تقریبا همه آثار هنری و ادبی غربی (رمان، فیلم، نمایشنامه و...) این است: «چرا جنگ؟» سربازان با تبلیغات وسیع و گول‌زننده دولت‌ها با احساسات و هیجان راهی جبهه می‌شوند اما وقتی در اولین حمله شرکت و جنگ را از نزدیک می‌بینند، در اصل آن شک می‌کنند که چرا جنگ؟ ما که جنگ نمی‌خواستیم؟ این سؤال مثل خوره به جان سربازان می‌افتد و آنها را از درون تهی و متلاشی می‌کند. مدت‌ها فکر می‌کنند و با خود کلنجار می‌روند اما چون پاسخ قانع‌کننده‌ای برای این سؤال پیدا نمی‌کنند از خود جنگ، متنفر و بیزار می‌شوند. این سؤال مبنایی بیش از همه برای هنرمندان، نویسندگان و نخبگان مطرح می‌شود و برای همین بیشتر آثار هنری و ادبی غربی ضدجنگ است. چرا بیشتر آثار هنری و ادبی غربی ضدجنگ است؟ پاسخ کامل و دقیق به این سؤال نیاز به تحقیق و بررسی بیشتری دارد اما قطعا یکی از دلایل آن بی فلسفه بودن جنگ‌های آنهاست. چون اغلب جنگ‌های آنها تجاوزکارانه است، نمی‌توانند برای این سؤال اساسی، پاسخ راضی و قانع‌کننده‌ای بیابند، بنابراین از اصل جنگ متنفر می‌شوند.
 
سه دسته آدم‌های جنگ
نکته جالب توجه دیگر این که رمان با پیش‌بینی سرنوشت نسل جنگ بعد از پایان جنگ تمام می‌شود. نویسنده تاکید می‌کند: «مردم زبان ما را نخواهند فهمید... ما آن‌قدر سطحی و بی‌مایه شده‌ایم که حتی به درد خودمان هم نمی‌خوریم.» او آدم‌های جنگ را به سه دسته تقسیم می‌کند: «بعضی با محیط سازش می‌کنند و همرنگ جماعت می‌شوند، بعضی دیگر راضی به رضای خدا می‌شوند و به هر کاری تن درمی‌دهند و عده زیادی بین زمین و هوا بلاتکلیف و سردرگم می‌مانند. آری سال‌ها خواهد گذشت تا مرگ‌مان فرا رسد.» (ص ۲۵۴)
این جملات از آن نظر برای ما جالب است که مشابه همین پیش‌بینی و تقسیم‌بندی را از زبان شهید حمید باکری داریم؛ آیا باکری هم این کتاب را دیده و خوانده است؟ می‌دانیم که شهید حمید باکری بسیار اهل مطالعه بوده و حتی از قبل از انقلاب، بسیاری از کتاب‌های روز را خوانده بود.
در غرب خبری نیست، رمانی بسیار ساده و روان و خوشخوان است. از این رمان تا‌کنون چند فیلم سینمایی خوب هم ساخته شده است که آخرین آنها سال گذشته بود. این فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت و چند جایزه اسکار هم برد.

منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها