مروری بر شعر مهدی اخوان ثالث در سالروز تولد شاعر

ماه خلوت بود اما دشت می‌تابید

سال 1307 شمسی در چنین روزی، عطار یزدی‌الاصل ساکن مشهد، علی آقای اخوان ثالث صاحب پسری شد که اسمش را مهدی گذاشتند، پسرک یک چشمش را باز نمی‌کرد و به زور دعا و توسل مادر و گیاه درمانی پدر بالاخره چشم پسر به صورت کامل به روی دنیا باز شد تا 62 سال بعد که وقت چشم بستنش روی دنیا رسید، یکی از مشهورترین شاعران زمانه خود بود.
کد خبر: ۱۳۹۹۶۹۵
نویسنده آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر

در سالروز تولد او، مروری کرده‌ایم بر شعر او و دلیل این مسأله را واکاوی می‌کنیم که چرا شعر این شاعر مشهدی، محبوب و ماندگار شده‌است؟

اخوان در همان اوایل جوانی بعد از این که دیپلم هنرستان خودش را در مشهد گرفت، به سمت ادبیات و هنر کشیده شد. مخالفت پدرش با موسیقی، عشق به ساز را در وجود او کشت اما در عوض، خبر شاعر شدن پسر برای پدر بسیار خوشایند بود و به همین دلیل او توانست به محافل ادبی و شعری مشهد (که راه یافتن به آنها به همین سادگی‌ها هم نبود)، وارد شود.

برایش تخلص «امید» را در همان‌جا دست و پا کردند و دوستانی در این انجمن‌ها پیدا کرد که سال‌ها همراهش بودند، محمد قهرمان و حسین خدیوجم و بعدها محمدرضا شفیعی‌کدکنی، احمد کمال و دیگران.

در همان دوران جوانی، کارش در شعر گرفت و نشان داد چه شاعر قابلی است. در انجمن‌های ادبی رسم بود به اقتضای شاعران متقدم بروند؛ یعنی شعری از یک شاعر قدیمی ‌را انتخاب کنند و براساس وزن و قافیه و ردیف شعر او، شعری تازه‌ بنویسند.

معمولا شعر شاعر دوم، تقلیدی و تحت تأثیر شاعر اصلی از کار درمی‌آید اما اخوان درحالی که تنها 20 سال داشت، با اقتفایی از یکی از شعرهای شاعر قدرقدرتی مانند منوچهری دامغانی، استعداد شاعری خود را ثابت کرد و اتفاقا در این شعر، اصلا مقلد منوچهری نبود. منوچهری قصیده مشهوری با این شروع دارد:
نوروز، روزگار مجدد کند همی
وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی
نرگس میان باغ تو گویی درمز نیست
اوراق عشرهای مجلد کند همی
در لاله‌زار، لاله نعمان سرخ روی
خالی ز مشک و غالیه بر خد کند همی...

که اتفاقا مانند بیشتر قصاید منوچهری، قصیده‌ای است پر از تصویرهای زنده و تازه و توصیه می‌کنیم اصل این قصیده را در اینترنت جست‌وجو کنید و از تصویرسازی‌های شاعرانه این جوان دامغانی که عمر چندانی هم نکرده‌است، لذت ببرید. اخوان 20ساله، جواب او را چنین داده‌است:
منشور فرودین چو زمان رد کند همی
اردیبهشت تکیه به مسند کند همی
گوید که فرودین رضی‌ا... عنه رفت
تا در بهشت خانه سرمد کند همی
جدم بهار گفت که بایست فرودین
«عالم به سان خلد مخلد کند همی»

شعر البته ادامه دارد ولی در همین چند بیت هم می‌شود دید اخوان رد پای خود و امضای شخصی‌اش را روی شعر گذاشته‌است.

استفاده خلاق و جسورانه از صنعت تشخیص (جاندارپنداری) و قراردادن فروردین، اردیبهشت و خرداد به عنوان سه برادر، در کنار طنز ویژه و کم‌نظیری که اخوان حتی در جدی‌ترین شعرهایش داشت، نشان می‌دهد شاعر از همان ابتدای جوانی، محکم و قدرتمند پای به میدان شعر گذاشته‌بود.

اخوان کلاسیک است یا نوگرا؟

می‌دانیم که اخوان ثالث از مهم‌ترین دنباله‌روهای نیما بود و توانست با نزدیک کردن دیدگاه‌های نیما به ادبای کلاسیک، هم از طریق نوشتن قواعدی برای عروض نیمایی و هم با سرودن شعرهایی که در عین نو بودن، ویژگی‌های بلاغی سنتی را در بهترین و پخته‌ترین صورت خود داشت، پلی میان سنت‌گرایان و نوگرایان در دورانی بزند که این دو گروه به هیچ وجه از در مصالحه برنمی‌آمدند. البته گروهی از طرفداران تندرو نیما معتقدند اخوان به اندازه کافی نوگرا نبوده‌است و اصولا او با عروضی که برای شعر نیمایی نوشته‌است، بخشی از نوگرایی‌های نیما را از اساس منحرف کرده‌است.

این اتهام البته چندان روا نیست. بعد از نیما، شاعران مختلفی براساس سلیقه، نگرش و استعداد خود از آموزه‌های او در شعر استفاده‌هایی گوناگون کردند. همان گونه که برای مثال شخصیت اخوان با شخصیت سپهری، شاملو یا فروغ متفاوت بود، شعر او و برداشت او از درس‌های نیما هم متفاوت بود. نکته مهم اما این است که این برداشت اخوان باعث شد گروه زیادی از کسانی که با شنیدن نام نیما و هرگونه تغییر در تساوی اوزان و شکل مألوف ابیات شعر، چهره در هم می‌کشیدند و نوآوری‌های نیما را نمی‌فهمیدند، وقتی دیدند شاعری فخیم با زبان سخته خراسانی مانند اخوان ثالث هم از نیما پیروی می‌کند و شعرش سرشار است از صنایع لفظی و معنوی، نرم شدند و به نیما اعتقاد پیدا کردند. اخوان که به اندازه شاعری‌اش، پژوهشگری باسواد و بسیاردان در ادبیات قدیم بود، در کتاب ارزشمند «بدایع و بدعت‌ها و عطا و لقای نیمایوشیج» جواب‌هایی مستدل و مستند به منکران نیما دید و راه را برای آغوش‌گشایی جوانان به روی شعر نیما و آموزه‌هایش در شعر باز کند.

استاد شعر روایی

اخوان همان‌گونه که در سخن گفتن، خوش محضر و شیرین بود، در شعرش هم همیشه شیرین‌کاری‌های ویژه‌ای دارد. به یاد داشته‌باشیم او استعدادی بسیار خاص در قصه‌گویی داشت. به همین دلیل در شعرهای موفقش هم اغلب از این خصلت خود بهره برده‌است. تلفیق روایتگری، زبان آوری و تصویرسازی‌های استادانه در شعر، بهترین شعرهای او را که در دهه‌های 30 و 40 سروده شدند، به نمونه‌هایی ماندگار از شعرنو تبدیل کرده‌اند.

برای اینکه درباره این شعرهای اخوان، کمی ‌بیشتر صحبت کنیم از دو شعرش مثال می‌زنیم. اول درباره آنچه «شیرین‌کاری‌های زبانی» گفتیم، مثالی بزنیم. اخوان شعری دارد به نام «مرد و مرکب» که شعری روایی است و اصلا به صورت مرتب شاعر، تکرار می‌کند، گفت راوی. راوی دارد داستان یک سوار را برای مخاطبان شعر بیان می‌کند. ناگهان در وسط‌های شعر که شاعر احساس می‌کند، شعر یکنواخت شده‌است؛ می‌خوانیم:
گفت راوی: ماه خلوت بود اما دشت می‌تابید
نه خدایا ماه می‌تابید اما دشت خلوت بود

شاعر با همین تمهید هم شعر را زنده کرده‌است، هم احساس اینکه یک راوی دارد شعر را برایمان روایت می‌کند و گاهی هم دچار اشتباه لفظی می‌شود، به مخاطب دست می‌دهد. باز در همین شعر جای دیگری می‌گوید:
مرد و مرکب هر دو رم کردند
ناگه با شتاب از آن شتاب خویش کم کردند
رم کردند
کم
رم
کم
می‌بینید که شاعر به چه ترفندی، کم کردن سرعت مرکب را در شعر اجرا کرده‌است و مخاطب همراه با شعر، خود را سوار بر اسب و در حال بازایستادن می‌بیند.

شاعر شکست

اخوان شعر روایی موفق دیگری دارد به نام «کتیبه». داستان شعر درباره گروهی از افراد است که به یکدیگر زنجیر شده‌اند و در کنار آنها تخته‌سنگ بزرگی قرار دارد. صدایی آنان را به خود می‌خواند و می‌گوید روی تخته‌سنگ رازی نوشته شده‌است.
فتاده تخته‌سنگ آن سوی‌تر، انگار کوهی بود
و ما این‌سو نشسته، خسته انبوهی
زن و مرد و جوان و پیر
همه با یکدیگر پیوسته، لیک از پای
و با زنجیر
اگر دل می‌کشیدت سوی دلخواهی
به سویش می‌توانستی خزیدن، لیک تا آنجا که رخصت بود
تا زنجیر
ندانستیم
ندایی بود در رویای خوف و خستگی‌هامان
و یا آوایی از جایی، کجا؟ هرگز نپرسیدیم
چنین می‌گفت
فتاده تخته‌سنگ آن سوی، وز پیشینیان پیری
بر او رازی نوشته‌است، هرکس طاق هر کس جفت
چنین می‌گفت چندین بار
صدا، و آنگاه چون موجی که بگریزد ز خود در خامشی می‌خفت
این افراد زنجیر شده، به سمت تخته‌سنگ می‌روند و آن را جابه‌جا می‌کنند و بعد:
یکی از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
«کسی راز مرا داند
که از این رو به آن رویم بگرداند»
و ما با لذتی این راز غبارآلود را مثل دعایی زیر لب تکرار می‌کردیم
و شب شط جلیلی بود پر مهتاب
دوباره همه با هم متحد و در حالی که شادی در چشم‌هایشان برق می‌زند، سنگ را حرکت می‌دهند. یکی از آنان بالای سنگ می‌رود و وقتی پایین می‌آید:
چه خواندی،‌هان؟
مکید آب دهانش را و گفت آرام
نوشته‌بود
همان:
«کسی راز مرا داند
که از این رو به آن رویم بگرداند»
نشستیم
و به مهتاب و شب روشن نگه کردیم
و شب شط علیلی بود

شعر به تنهایی یک داستان کوتاه است، به خصوص که اخوان به زیبایی حال و حالت‌های این افراد زنجیرشده را هم تصویر کرده‌است. نکته قابل‌توجه تقابلی است که بین دو احساس زنجیرشدگان در حالت امیدواری و ناامیدی با استفاده از یک بازی زبانی ایجاد شده‌است.
در حالت اول که هنوز امید نجات هست، وقتی به آسمان نگاه می‌کنند؛ می‌گویند:
و شب شط جلیلی بود پر مهتاب
در حالت دوم می‌گویند:
و شب شط علیلی بود

شاعر کودتا

این شعر، از جمله شعرهای بعد از کودتای اخوان ثالث است. تجربه تلخ ناامیدی مردم برای تغییر پس از کودتای 28 مرداد چنان در ذهن و زبان اخوان جا گرفته‌بود که او بهترین شعرهایش را تحت تأثیر همین رویداد و در فضای یأس ناشی از شکست نهضت ملی‌شدن صنعت‌نفت سرود. مشهورترین سروده اخوان که تصویرگر احساسش از دیدن فضای اختناق بعد از کودتاست، «زمستان» است که بخش‌هایی از آن به زبان مردم راه پیدا کرده‌است. در این شعر، قدرت تصویرسازی شاعر را به خوبی می‌توان مشاهده کرد. او از تصویرهای آشنای مردم، با نگاه شاعرانه خود، تصویرهای دیگری می‌سازد و باعث می‌شود در عین خواندن این شعر سرد و تلخ، از قدرت تخیل شاعر لذت ببریم. مثلا همه ما در زمستان‌ها وقتی نفس خود را بیرون می‌دهیم، تبدیل شدن بخار دهان به ابر را تجربه کرده‌ایم. اخوان می‌گوید این ابر مثل دیواری در برابر آدمی‌قرار می‌گیرد و حتی نفس آدم هم در برابر دیوار می‌کشد:
نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
همین قدرت تصویرسازی است که شعرهای اخوان، حتی تلخ‌ترین شعرهایش را خواندنی و دوست‌داشتنی می‌کند.

توصیف رهبر از شعر اخوان

اخوان‌ ثالث از حلقه‌ها و محافل ادبی خراسان نظیر انجمن فرخ بیرون آمده‌است و به همین دلیل سابقه‌ای دیرینه از دوستی و رفاقت با رهبر انقلاب دارد.

چند سال پیش سایت اطلاع‌رسانی رهبر انقلاب یادداشتی از اخوان ثالث که درست 60 سال قبل، برای رهبر انقلاب نوشته بوده‌است، منتشر کرد.

حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای در صحبت‌هایشان در دیدار با شاعران چندبار درباره شعر اخوان صحبت کرده و او را بهترین شاعر نوپرداز معاصر توصیف کرده‌اند.

از جمله در دیدار شاعران در سال ۹۵ اشاره‌ای به یکی از اشعار اخوان ثالث یعنی شعر غزل۳ از مجموعه «آخر شاهنامه»، کردند و گقتند: «من پارسال این شعر اخوان را اینجا خواندم که البته او برای مقصود دیگری گفته‌است: «ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پرعصمت و پرشکوه تنهایی و خلوت من،‌ ای شط شیرین پرشوکت من»، خب ببینید چقدر این شعر قشنگ است. من گفتم وقتی این شعر را می‌خوانم مخاطب من در این شعر دعاست.

دعا همین است: «ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پرعصمت و پرشکوه تنهایی و خلوت من، ‌ای شط شیرین پرشوکت من». البته او این شعر را در یک مسیر دیگری برده، خب حالا اگر شما بتوانید شعر مربوط به دعا را با این‌جور ادبیاتی که هم الفاظ قشنگ است، هم مضامین قشنگ است، مضمون‌ها چقدر زیباست، موسیقی شعر چقدر عالی است- موسیقی شعر خودش یک بابی است، آن روانی و زیبایی و صافی و موسیقی شعر از حالت لکنت زدن و مانند اینها شعر را خارج می‌کند- با این مایه‌ها و با این شیوه‌ها بگویید، به نظر من خیلی خوب است.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها