نقد و بررسی: فيض شریفی
نشر حس هفتم، پاييز ۱۴۰۱
این دفتر مجموعه ی از اشعار شهیر کنعانی مابین سالهای ۱۳۹۰ - ۱۴۰۰ را در بر می گیرد .
به گزارش جام جم آنلاین، شاعر در مقدمه می گويد :《 این مجموعه که مشتمل بر شعرهایی است که در موسیقی عروضی، موسیقی غیر عروضی یا بدون موسیقی نوشته شده اند، سال گذشته برای چاپ و نشر به ناشر محترم سپرده شد و به دلیل طولانی بودن فرآیندهای بوروکراتیک، چاپ در پاييز ۱۴۰۱ محقق شد. این دفتر حاصل تلاش های بسیار و نگرش تازه ی بنده به جهان و ادبیات بوده که با محوریت فاصله گیری بیشتر از فرم های کلاسیک و گام برداشتن به سمت فرم سازی و سورئالیسم زبانی بیشتر شکل گرفته است》.
گاهی این " فرآیندهای بوروکراتیک " آن قدر طول می کشد که شاعر از فضای متداول شعرهایش ( چهارپاره ها ، غزل ها ، ترانه ها ، شعر نيمايی و سپيد ) دور می شود و سيکل قدیم را می شکند و سيکل جدیدی را پیش می گیرد / گرفته است.
شهیر کنعانی اکنون تا حدودی از آن حواس پرتی شاعرانه ی مولانایی و حافظانه و حال و هوای گوتیکی و ارواح شیطانی فاصله گرفته است، شعر شهیر کنعانی " شدن " را توصيف و تشريح می کرد / می کند نه " بودن و شنیدن " را . حضور یک حال و هوای ناگهانی و (سخن ناگهانی) در شعر او تبديل به " ناگهان سخن " شده است:
《جن هایی از جنون تنم زیر پیرهن
گاهی شبيه زنجره پر در می آورند
در حالت گذشته ام از حال می روم
زنجیریان سر زده سر در می آورند...
قبل از غروب وقت طلوع غريزه هاست
آنجا که عاشقانه مرا رنگ می زنند
آنها فقط غروب به ارگاسم می رسند
ارضا شوند در خودشان زنگ می زنند ...》
فرم شعر شهیر محتوا می آفرید / می آفریند.
شاعر دو محتوا را در دو چهارپاره با دو فرم خلق کرده است او فرمی بیرونی و فرمی درونی را در هم می آمیخت / می آمیزد:
《در خواب های سنگی من داد می زنند
با زيستن درون تنم حال می کنند
زنجیریان در آينه با من برابرند
هر شب مرا کنار خودم چال می کنند》
شهیر کنعانی این شور عشق آفرین را با عشق بازی در زبان و در دنیای درون خود مهار می کند .
معلوم بود که عاقبت، اشکال مختلف اشعار کنعانی در حجم می نشیند :
بالای نور
به پاهای تو می افتد
که راه می روی و
و راه نيز
اما
بالای نور چیست
جز ریختگی روشن رنگ ها ؟
وقتی که خاک
میل از تو کشیده باشد
نور بالا
تنه ی نور
که مرگ را
زمان کوچکی
از یاد برده
و نور
زمانی بالاتر است
که از کشاله ی ران تو
پایین تر باشد
شاعر حتا در تقطیع شعر، در هر بند شکلی از ستاره ترسیم می کند و روی واژه ی " نور " تا آخر زوم می کند. در شکل و ستاره ی اول با نور راه می رود، راه راه می رود.
نور در شکل ستاره ی دوم روی رنگ ها و روی خاک می ریزد.
نور در شکل ستاره ی سوم تنه می گیرد، معشوق می شود، نور مرگ را زمان کوچکی به تاخیر می اندازد.
در شکل ستاره ی چهارم در پارادوکسی زیبا بالاتر می رود و از کشاله ی ران هبوط می کند.
لبریخته ها و شطحیات شهیر در دفتر " آينه ها تکه ای از صورت توست " گاهی بی مهار می آمد ولی در شعر حجم گون " نور " انسجام می گیرد ، فشرده می شود و به درون فرو می ریزد .
فيض شريفی
بیست و هفت ام بهمن ماه ۱۴۰۱
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد