کد خبر: ۱۳۹۸۶۳۷
نویسنده ​​​​​​​محمد‌تقی فهیم | منتقد سینما

آخرین نوشته‌ با محوریت جشنواره فیلم فجر را در این ستون می‌خوانید تا پرونده آن بسته شود. پس از تغییرات سیاسی ایجاد شده در نیمه دوم دهه ۷۰، بالطبع عرصه فرهنگی و از‌جمله حوزه سینما نیز دستخوش تغییر و تحولات جدی شد.

گرچه در سه سال اول به‌دلیل برخی رویکردهای تازه مانند سبک جوانانه (تین‌ایجری) و خصوصا تابوشکنی‌های صورت گرفته، جمعیتی قابل توجه وارد سالن‌ها شدند اما از آنجا که گرایش غالب این اتفاق بر مدار هیجان شکل گرفته بود، چیزی نپایید که فرار تماشاگران سال به سال روند صعودی گرفت تا آنجا که مخاطبان ۷۰ میلیونی به زیر ۲۰ میلیون در سال ریزش کرد. سینماگران در این دوره نه ‌تنها نتوانستند از موقعیت پیش آمده به نفع نزدیکی آثار به جنس سینما گام بردارند که برعکس با پیشه کردن ساخت و پرداخت فیلم‌هایی در راستای ژورنالیسم زرد و سیاسی‌کارانه‌ رسانه‌های حزبی و جناحی، عملا سینما را از جنس اصلی‌اش دور و مبدل به آوردگاهی ضد‌تماشاگر کردند.

سینمای ایران طی ۲۵ سال گذشته از نوع فیلم‌های داستانگوی قهرمان‌پرداز و سرگرم‌کننده‌ فکور دهه ۶۰ دور و با نوعی از فیلم‌های اجتماعی خرده‌پیرنگ و فلاکت‌نما، با دربرگیری لایه‌های متوسط به بالای متعلق به از مابهتران تولید و به اکران رسیدند. به‌عبارت روشن، سینما در این بازه زمانی همه‌جوره از بطن جامعه و متن توده‌های انبوه دور شد. درحالی ‌که ایران با تولید سالانه نزدیک ۱۰۰ فیلم بلند و داشتن بیش از ۳۰ میلیون تماشاگر بالقوه داخلی و بازارهای مصرف چند کشور همسایه فاقد سینما و‌... چنانچه در مسیر تولید فیلم برای مردم و تماشاگر انبوه، در یک کلام «فیلم‌های از جنس سینما»ی غالب جهان و غیر‌جشنواره‌ای، گام بر‌می‌داشت، بی‌تردید حالا دارای صنعت سینما بودیم.

اما جشنواره فیلم فجری که گذشت به‌عنوان نقطه‌عطف سال تازه سینمایی نشان داد که سیاستگذاری‌های مدیریت جدید در زمینه‌های مختلف به بار نشسته است. البته که در این مقطع می‌توان به تحقق کمی و تکاپوی جدی برای تغییرات به نفع «حرکت بر مداری از جنس سینما» صحه گذاشت و به تاییدش پرداخت.‌
همه‌ بیست و چهار فیلم حاضر در جشنواره (به‌رغم ضعف‌های دراماتیک) با هم تفاوت آشکار داشتند. حالا که کمی از جشنواره فاصله گرفتیم و به مقایسه آن با دوره‌های پیشین می‌پردازیم متوجه می‌شویم که چقدر آثار متنوعی داشتیم. بی‌اغراق اگر جشنواره آلوده به فشارهای غیرسینمایی نمی‌شد، کسی پیدا نمی‌شد که لذت خود را کتمان کند؛ لذتی از جنس سینما. ‌از تمام چهار‌گوشه کشور اثری بود که آن اقلیم را نمایندگی کند.

وقتی این تنوع ارزشمند تلقی می‌شود که قریب به اکثریت آثار با نگاهی جدی به جذب تماشاگر انبوه ساخته شده بودند. به جز دو مورد، دیگر از فیلم‌های خرده‌پیرنگ فلاکت‌نمای ضد‌تماشاگر خبری نبود. همه فیلم‌ها از استاندارد‌های سینمای مردم‌پسند تبعیت می‌کردند. حتی چند فیلم جمع و جور ساخته شده در بخش خصوصی هم برخلاف دو دهه گذشته، به‌جای توجه به مؤلفه‌های شبه‌روشنفکرانه‌ صرفا مورد وثوق جشنواره‌های بیرونی، با ویژگی‌هایی از جنس سینما، در درجه اول به تماشاگر داخلی دل بسته بودند، مثلا فیلم «هفت بهار نارنج» که با مضمون عشق، ‌خانواده، موسیقی و در گونه ملودرام و قاب‌های جذاب طبیعت مخاطب گسترده را هدف‌گیری کرده بود یا فیلمی مانند «چرا گریه نمی‌کنی» و‌... و بالاخره این‌که فیلمسازان متوجه شده‌اند که در دوره جدید باید آثارشان به جنس سینما نزدیک شود. سینما دیگر از کارکرد حزبی فاصله گرفته و مانند همه کشورهای دارای سینما، اولویت در ساخت فیلم، مخاطب داخلی و سپس بازارهای جهانی است، راه و روشی که در صورت تداوم جدی، سینمای ایران را وارد چرخه صنعتی خواهد کرد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها