قافله عقب مانده از توسعه صنعتی جهان

1-رابرت سولو، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال :1987هر نظریه ، بستگی به فرضهای آن دارد که این فرضها ممکن است کاملا صحیح نباشد؛ این چیزی است که نظریه را می سازد. هنر تدوین موفقیت آمیز یک نظریه ، همانا فرضهای ساده و بدیهی آن است ؛ به گونه ای که نتایج نهایی ، خیلی زیاد حساس نباشد.
کد خبر: ۱۳۷۹۴
2-آلبرت انیشتین : کوشش برای پیدا کردن نظریه ای که تنها مبتنی بر مقادیر قابل مشاهده باشد، کاملا اشتباه است ؛ این نظریه است که تصمیم می گیرد ما چه چیزی را می توانیم مشاهده کنیم . درباره چگونگی رسیدن به توسعه یافتگی ، عمدتا 4دسته نظریه وجود دارد:1-شکستن دایره فقر در جامعه و رسیدن به رفاه مادی و اعتماد به نفس 2-خارج شدن از حاکمیت و سلطه امپریالیسم 3-تلاش برای قطع وابستگی اقتصادی 4-تغییر نگرش و باورهای غلط و مضر در مردم هر یک از این نظریات تنها گوشه هایی از واقعیت را منعکس می کند و به دلیل ناتوانی در ریشه یابی و تبیین دلایل یاد شده در دادن یک راه حل روشن و اساسی عاجز هستند. اشتباه دسته اول آن است که در تعادل دو طرفه ای که میان فقر و اعتماد به نفس است ، بیشتر به افزایش رفاه عمومی برای رسیدن به اعتماد به نفس تکیه می کنند؛ در حالی که در کشورهای در حال توسعه جهت این تعادل دو طرفه بیشتر باید از تقویت اعتمادبه نفس به سمت رفاه مادی باشد؛ یعنی در واقع از اعتماد به نفس به رفاه مادی می رسیم . گروه دوم ، بیشتر به حاکمیت فیزیکی امپریالیسم می پردازد و با تعمق و تدبر، به مساله حاکمیت فکری و فرهنگی امپریالیسم نمی نگرد؛ در حالی که استعمارگران در طول سالیان طولانی استعمار روح خود باوری و استقلال فکری را در کشورها بشدت تضعیف کرده اند؛ به طوری که بعد از رسیدن به استقلال فیزیکی ، سالهای طولانی کار و تلاش آگاهانه نیاز داریم تا بار دیگر روح خوباوری و استقلال در جامعه شکوفا شود که تازه آن وقت توسعه صنعتی آغاز خواهد شد. دسته سوم نیز به ریشه وابستگی اقتصادی که همانا وابستگی فکری و فرهنگی است ، بی توجه هستند. و اشتباه دسته چهارم آن است که باورها و رفتارهای غلط در جامعه را در گذشته های دور جستجو و ریشه یابی می کنند و در نهایت با برشمردن شواهدی از تاریخ فرضیه خود را اثبات شده تلقی می کنند، با این که انبوهی از شواهد تاریخی نیز فرضیه آنها را نفی می کند. به هر حال ، باورها و رفتارهای ضدتوسعه تقریبا همگی در دوران استعمار پرورش یافته و باور شده اند و تحقیر آداب و رسوم و گذشته یک ملت ، روح اعتماد به نفس او را تضعیف می کند و این درست برخلاف راهی است که به توسعه یافتگی منجر خواهد شد. اهمیت رقابت در نظام اقتصاد سرمایه داری به حدی است که این نظام را اقتصاد رقابتی نیز می نامند. وقتی از اقتصاد بازار صحبت می شود، تقریبا مقصود بازار رقابتی است . 1-در اقتصاد رقابتی همه باید امکان رقابت را داشته باشند و اگر تولیدکننده یا فروشنده یک کالا به طرقی امکان رقابت را از بقیه سلب کند و به عبارت دیگر، انحصار تولید یا فروش یک کالا را به دست آورد، هم تولید کنندگان و هم مصرف کنندگان در نهایت متضرر خواهند شد. به همین دلیل کشورهای پیشرفته صنعتی ، قوانین ضد انحصاری جامعی برای خود دارند و هر کجا که این قوانین نقض شود، دولت در بازار آزاد دخالت کرده و با مکانیسم هایی انحصارطلبی را محدود می کند. حال در ریشه یابی علل توسعه نیافتگی صنعتی کشورمان از منظری دیگر به موضوع انحصار نگاه می کنیم که تاکنون کمتر مورد مداقه و تعمق قرار گرفته است و آن انحصار کالایی به نام هویت و شخصیت متمایز و مستقل فرهنگی است . در اعصار قدیم ، ساحران و جادوگران به دلیل انجام کارهایی که در نظر مردم عجیب بود، برای خود وجهه ، احترام و نفوذی دروغین کسب می کردند. امروزه نیز تمدن صنعتی مغرب زمین و طرفداران آن سعی می کنند برتری فن آورانه غرب را به مثابه سحر و جادویی به کار ببرند و از این طریق باتحقیر تمدنهای دیگر در بازار فرهنگی ، انحصار کامل را از آن خود کنند و در روند رشد و پیشرفت کشورهای دیگر مانع ایجاد کنند. امپریالیسم فرهنگی به جهان سوم القائ کرده است که تاریخ جهان از تاریخ سرمایه داری و سلطه اروپا آغاز می شود و پیش از آن ملل جهان چیزی برای بالیدن به آن نداشته اند. 2-در همین زمینه ، مایکل تودارو می گوید: یکی از عوامل بسیار مهم که به تداوم عقب ماندگی کمک می کند انتقال ارزشها، طرز تفکرات ، نهادها و معیارهای رفتاری جهان غرب به کشورهای جهان سوم است .»3-برای رشد و توسعه ، انسان و به تبع آن جامعه و کشور باید خودش باشد تا در او حس غبطه و رقابت ایجاد شود و در مسیر پیشرفت گام بردارد. نکته ظریفی در اینجا وجود دارد و آن این است که رقابت ناشی از غبطه کمی با رقابت صرفا اقتصادی متفاوت است . در رقابت نوع اول ، انگیزه های غیراقتصادی یا به عبارتی حیثیتی هم موثر هستند. حتی ممکن است تمام انگیزه ، غیراقتصادی باشد. در همین زمینه ، وقتی به کشورهای پیشرفته جهان نظیر انگلیس ، فرانسه ، آلمان و به دنبال آنها امریکا و ژاپن نگاه کنیم ، وجود حس غبطه و رقابت را در میان آنها در طول تاریخشان بوضوح می بینیم . هر وقت انگلیسی در زمینه ای پیشرفتی داشته ، آلمانی هم سعی در پیشرفتی مشابه آن کرده است و برعکس . یا به طور مثال در این باره که حساب دیفرانسیل و انتگرال را کدام یک از آنها ابداع کرده است ، در متون علمی با هم اختلاف دارند. شوروی سابق هم در رقابتی که با غرب داشت ، هیچ وقت کم نیارود؛ از جمله در صنایع نظامی ، هوا فضا و صنایع وابسته ؛ ولی در حوزه های دیگر، توسعه را در شوروی بسیار کمرنگ می بینیم . دلیلش هم واضع است ؛ نظام کمونیستی هویتی برای فرد قایل نیست ؛ یعنی در واقع شرط اساسی شرکت انسان در یک رقابت ، خودباوری و داشتن هویت است ؛ چه در حوزه جمع و چه در حوزه فرد. همین مساله در کشور ژاپن هم به عیان دیده می شود. مردم ژاپن در طول شبانه روز از طریق رسانه های گروهی دایما در معرض بمباران سخنان مقامات دولتی و سیاستمداران هستند و حس رقابت آنها در مسائلی همچون توازن بازرگانی با امریکا و غیره تحریک و به رفتار مردم در سمت منافع ملی جهت داده می شود. کشور ما هم به طور طبیعی و به تحریک حس غبطه ، در رقابت با کشورهای دیگر قرار گرفت که نمود بارز آن در شخص میرزاتقی خان امیرکبیر جلوه گر شد. امیرکبیر هیچ گونه عنادی با فرهنگ جامعه خود نداشت . او مردمش را دوست داشت . مردم هم به مقداری که می شناختند او را دوست داشتند؛ ولی خودکامگی شاه در کنار تحریک خارجی ، او را که در واقع نمادی از مردم ایران بود، از سر راه برداشت ؛ در حالی که این درست برخلاف آن چیزی است که بعضی می گویند امیرکبیر قربانی فرهنگ مردم خود شد. به مرور زمان که تعداد بیشتری از مردم از پیشرفت صنعتی غرب آگاه می شدند، اعتراضات مردمی افزایش می یافت و کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی و اعترافات او نمایانگر این واقعیت است . سرانجام قیام مشروطه را می بینیم . این قیام آن قدر قوی بود که شاه در نهایت به آن تن در داد؛ ولی استعمار انگلیس با نفوذی که به دست آورده بود و با زیرکی کامل ، سرنخ انقلاب را به دست آورد و در نهایت در غیاب رقیب استعماری خود که به دلیل انقلاب بلشویکی از صحنه داخلی ایران خارج شده بود، شخصی ظاهربین و مستبد را که حتی به اندازه شاهان قاجار نیز لیاقت نداشت ، به سلطنت رساند. این در واقع بزرگترین ضربه به ملت ایران در طول تاریخ خود محسوب می شد و سد اصلی در توسعه صنعتی کشور ایجاد شد؛ زیرا هویت ملی این مردم مورد تعرض واقع شد و رو به نابودی رفت و سعی کردند این هویت را مسخ کنند. 5-البته مقصر اصلی در این میان دولتمردان قاجار نظیر عبدالحسین فرمانفرما، نصرت الدوله فیروز، وثوق الدوله ، صارم الدوله و دیگران بودند که به دلیل انگلوفیل بودن ، به انگلیس اعتماد کردند و در نهایت انگلیس هم به دوستانش خیانت کرد و آنها چاره ای جز اطاعت یا مرگ نیافتند. در اینجا مناسب است گفتاری از خان ملک ساسانی که یکی از دانشجویان مدرسه علوم سیاسی در دوران مشروطه و بعد از آن بوده را بیان کنیم . ایشان می نویسد: «خوب به خاطر دارم یک روز درس تاریخ داشتیم و گفتگو از مستعمرات انگلیس بود که خود اهالی قادر به اداره ممالک خود هستند یا نه ؛ میرزا محمد علی ذکائالملک (فروغی ) گفت : آقایان شما هیچ وقت سرداری برای دوختن به خیاط داده اید؛ همه گفتند: آری . گفت : خیاط برای سرداری شما آستین گذاشت ؛ همه گفتند: البته ! گفت : وقتی سرداری را از مغازه خیاطی به منزل آوردید آستین هایش تکان می خورد؛ همه گفتند نه ! گفت پس چه چیزی لازم بود که آستین ها را به حرکت درآورد؛ شاگردها گفتند: لازم بود دستی توی آستین باشد تا تکان بخورد. فروغی تاکید می کند: مقصود من هم همین بود که بدانید ایران شما مثل آستین بی حرکت است که تادست دولت انگلیس در آن نباشد، ممکن نیست تکان بخورد.» 6-شدت وابستگی فروغی به انگلیس چیزی غیرقابل انکار است . آیا با چنین روحیه ای می توان وارد عرصه رقابت جهانی شد؛ دکتر ابراهیم رزاقی می گوید: امپریالیسم و انحصارات فراملیتی در دوره پهلوی درونی شده اند و به همین دلیل ، شناسایی و تفکیک آنها، برخلاف دوره های تاریخی گذشته که نیروهای استعماری عمدتا خارجی بودند، بسیار مشکل تر است .7-سوالی مطرح می شود که چرا اروپاییان ابتدا وارد مراحل توسعه صنعتی شدند و ما نشدیم ؛ در پاسخ باید گفت عوامل متعددی مانع توسعه صنعتی بوده است ، اما معمولا همه کشورها در ابتدا با یک عامل بازدارنده اصلی روبه رو هستند و عوامل بازدارنده دیگر در واقع یا تابع این عامل اصلی محسوب می شوند یا اصولا اثر قابل توجهی ندارند. نکته مهم این است که این عامل اصلی در کشورهای مختلف الزاما یکسان نیست ؛ یعنی مثلا اروپا برای وارد شدن به فرآیند صنعتی شدن عامل اصلی بازدارنده الف را داشته ، ولی کشور ما برای وارد شدن به این پروسه عامل بازدارنده را داشته است ؛ ولی در هر حال مهم این است که در صورت آگاهی به موقع از تحولات اروپا کشور ما هم در اثر رقابت به سرعت وارد فرآیند صنعتی شدن می شد. مع الاسف ما بسیار دیر آگاه شدیم و آن زمانی بود که اروپاییان با قدرت فناوری فائقه خود ما را به استعمار کشیده بودند و بعد از گذشت دهها سال نیز متاسفانه استعمارزده شدیم و در واقع یک عامل بازدارنده دیگر نیز اضافه شده است . به نظر می رسد عامل بازدارنده برای توسعه صنعتی در ابتدا و در اروپا بی توجهی به عقلانیت و برای ما صعوبت مبادله اخبار و اطلاعات به دلیل دور بودن شهرها و روستاها از هم بوده است ؛ البته این صعوبت در مبادله اطلاعات در آن موقع از نظر برون مرزی نیز صادق است .
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها