مردم سه گروه شدهاند؛ گروهی معتقدند اعدام حق آرمان است و او تقاص جرمی را که انجام داده است باید پس دهد، گروهی دیگر میگویند هفت سال ماندن پشت میلههای زندان، آرمان را متنبه کرده و او از کرده خود پشیمان است و از والدین غزاله درخواست بخشش دارند.
عدهای هم نظرشان این است که مردم و افراد شاخص جامعه مانند سلبریتیها نباید به این موضوع ورود کرده و مادر و پدر غزاله را وادار به گذشت از حق قانونی خود کنند.
پدر و مادر غزاله پیششرط بخشش آرمان را از سالها پیش مطرح کرده وگفتهاند اگر آرمان جسد غزاله را به آنها نشان دهد، از قصاص او گذشت خواهند کرد.
آرمان اما تاکنون هیچ نشانهای از جسد غزاله به والدین دختر جوان نداده و همین باعث شده تا پدر و مادر او در اجرای حکم قصاص مصرتر شوند.
آرمان و غزاله
این اولین بار نیست که پای برخی پروندههای قتل به میان مردم کشیده میشود. برخی نه موافق قصاص هستند و نه مخالف آن و به نوعی حزب باد هستند و جریان پرونده به هر سمتی در فضای مجازی کشیده شود، به همان سمت غش میکنند. آنها هر وقت بحث قصاص مطرح میشود، در شبکههای اجتماعی فعال میشوند.
ابتدا مدافع خون مقتول هستند و در روزهای پایانی پرونده رنگ عوض کرده و مدافع قاتل شده و سعی میکنند از این فضا برای خود صید خوبی داشته باشند. نکته تلخ ماجرا وقتی نمایان میشود که اغلب آنها بدون سواد حقوقی درباره پروندهها اظهار نظر میکنند.
جدیدترین مورد که در فضای مجازی خوب داغ شده، همین پرونده آرمان و غزاله است. قبل از اجرای حکم درگیری عجیبی میان کاربران فضای مجازی درگرفته بود و موافقان و مخالفان اعدام با یکدیگر بحث و جدل میکردند و حتی کار به فحاشی هم کشیده شد. عدهای مصرانه میگفتند نباید به خانواده غزاله فشار آورد و از آنها خواست آرمان را ببخشند.
در شرایطی که بسیاری در انتظار تعیین سرنوشت آرمان بودند، چند ساعت قبل از اجرای حکم خبر رسید اجرای قصاص به دلایل نامعلومی دوباره متوقف شده و شنبه ۲۴ مهرماه آرمان قصاص میشود اما شامگاه جمعه دوباره اجرای حکم متوقف شد. حالا باید دید پس از گذشت هفت سال و بحث و جدلهایی که در مورد اعدام او درگرفته، در نهایت سرنوشت چه خوابی برای آرمان دیده است.
امیرحسین و ستایش
۲۲ فروردین ۹۵ خبرقتل یک دختر پنج ساله افغان تبار که در روستای خیرآباد ورامین زندگی میکرد، مردم ورامین را در شوک عجیبی فرو برد.
روز حادثه، ستایش برای بازی به خانه همسایهشان رفت. پسر ۱۶ ساله همسایه به نام امیرحسین او را به اتاقش در طبقه بالا برد. با گذشت نیم ساعت؛ مادر ستایش که نگران دیرآمدن دخترش شده بود، با همسرش تماس گرفت و موضوع را به او اطلاع داد.
خیلی طول نکشید که پدر آمد و جستوجو را با کمک سایر همسایهها آغاز کردند. آنها در شرایطی دنبال ستایش میگشتند که امیرحسین، ستایش را پس از تجاوز به قتل رساند و از دوستش برای نابودکردن جسد دخترک کمک خواست. دوستش نیز موضوع را به پدرش اطلاع داد و او نیز با پلیس تماس گرفت. پلیس هم قاتل ۱۶ ساله را دستگیر کرد.
افغانبودن ستایش و کمسنبودن قاتل و مقتول از جمله مسائلی بود که به محل بحث و جدل مردم و حتی برخی سیاسیون تبدیل شد.
گروهی اصرار به بخشش قاتل داشتند و میگفتند شرایط باعث شده تا او دست به قتل بزند، اما عدهای دیگر عقیده داشتند قاتل را باید اعدام کرد تا درس عبرت سایرین شود.
قاتل کمتر از دو سال در زندان ماند و پس از رسیدن به ۱۸سالگی در ۱۴ دی ۹۶ به دار مجازات آویخته شد. این در حالی بود که همزمان افرادی که با افشای قتل برای احقاق حق دخترک افغان تلاش میکردند با قصاص امیرحسین رنگ عوض کرده و حالا مخالف اجرای حکم قصاص او شده بودند.
شهلا جاهد و لاله سحرخیزان
پرونده شهلا جاهد هم از جمله پروندههایی بود که واکنشهای زیادی همراه داشت. خدیجه جاهد معروف به شهلا، همسر موقت ناصرمحمدخانی فوتبالیست معروف تیم پرسپولیس بود که لاله سحرخیزان، همسر دائمی او را ۱۷ مهر ۸۱ در خیابان کتابی تهران به قتل رساند.
محمدخانی و جاهد اولین بار در بازار با هم آشنا شدند و شهلا که آن زمان دخترنوجوانی بود به محمدخانی دل بست. یک بار به در خانه محمدخانی رفت که به گفته خودش با سردی او را راند، اما این باعث نشد از عشق او به محمدخانی کاسته شود.
چند سال بعد شهلا دوباره با تلفن همراه محمدخانی تماس گرفت و از مشکلاتش گفت. کمکم رابطه این دو بیشتر شد و شهلا به ازدواج موقت محمدخانی درآمد، اما بنا بر گزارشها، شهلا تحمل رقیب را نداشت و برای همین یک روز در خانه لاله کمین کرد و شب هنگام او را به قتل رساند.
فردای روز جنایت، جسد مادر توسط دو فرزند محمدخانی کشف و پس از آن ماجرا به سرعت به پلیس تهران گزارش شد. آن زمان محمدخانی به همراه تیمش در خارج از کشور بود که به محض اطلاع از قتل همسرش، خودش را به تهران رساند.
دادگاههای شهلا تشکیل و در آن قاتلبودن یا نبودن شهلا بررسی شد. در این پرونده هم گروهی معتقد بودند دلایل کافی برای قاتل بودن شهلا وجود ندارد، اما عدهای دیگر اعتقاد داشتند شهلا قاتل است و باید اعدام شود.
با تمام ابهامات احتمالی که وجود داشت، اما پرونده زندگی شهلا هم در ۱۰ آذر ۸۹ برای همیشه بسته شد و او راز قتل لاله را با خود به گور برد.
ریحانه جباری
پرونده ریحانه جباری هم از آن پروندههایی بود که سر و صدای زیادی در جامعه به پا کرد. دختر جوانی که در تیر ۸۶ و در ۱۹ سالگی به جرم قتل عبدالعلی ۴۷ ساله که یک پزشک میانسال بود، دستگیر شد.
ریحانه در زمان قتل طراح دکوراسیون داخلی یک شرکت تبلیغاتی و دکوراسیون بود.
سربندی و جباری با هم در یک بستنیفروشی آشنا شدند. سربندی از جباری درخواست کرد تا طراحی دکور مطبش را انجام دهد و جباری نیز پذیرفت و هر دو سوار بر خودروی عبدالعلی به سمت آپارتمانی که قرار بود تبدیل به مطب شود حرکت کردند.
در خانه اما اتفاقات دیگری رخ داد و عبدالعلی با ضربه چاقوی ریحانه کشته شد. جباری پس از دستگیری و انجام تحقیقات پلیسی در نهایت به قصاص محکوم شد.
حکمی که البته موافقان و مخالفان زیادی داشت. گروهی معتقد بودند جباری با قتل عبدالعلی از ناموس خود دفاع کرده است، اما خانواده و بخشی از مردم اعتقاد داشتند جباری انگیزه پنهان دیگری از قتل داشته است. پس از کشمکشهای بسیار، ریحانه پس از هفت سال در سال ۹۳ اعدام شد.
فشار رسانهای گاهی نتیجه عکس میدهد
مسعود موسویپور - جامعهشناس: در موضوعات اجتماعی و سیاسی مردم همیشه به دنبال یافتههای جدید و پیگیری اخبار هستند. این موضوع در اخبار زرد و حوادث بیشتر است و معمولا مردم خودشان را جای قهرمان یا بازنده داستان میگذارند و از دیدگاه او تصمیم گرفته یا نظر خود را بیان میکنند.
اینکه عدهای پیگیر اخبار باشند بسیار خوب است اما اینکه افراد به سمت قضاوت یا تحلیل هر خبر میروند علل مختلفی دارد که برخی از آنها اینجا مورد بحث قرار نمیگیرد.اینکه بسیاری میگویند چرا مردم همیشه به دنبال خبر و حاشیه هستند چند دلیل مختلف دارد که مهمترین آنها فعالیت افرادی به عنوان خبرنگار زردنگار و خستگی مردم از فشار اقتصادی و پناهشان به فضای مجازی است. زردنگاران که فقط به دیدهشدن و درآمد خود فکر میکنند، نمیدانند پرداختن به هر مقولهای همیشه نتیجه مثبت نمیدهد و برخیها را دچار مشکل کرده و به دردسر میاندازد.
به عنوان مثال میتوان به پرونده آرمان و غزاله اشاره کرد. در هشت سال گذشته و پس از قتل دوبار آرمان به صدر اخبار آمد و بسیاری از زردنگاران وارد ماجرای او شده و خود را منجی نشان دادند، در حالیکه قضاوت و دید این افراد و حتی جهتگیری رسانهها باعث شد روند کار از حالت عادی خارج شود و کلاف پرونده پیچیده تر شود.
در این هشت سال برخی رسانهها و افراد فضای مجازی فقط دوبار که قرار برای اجرای حکم بود، وارد عرصه خبر شده و قصد داشتند از این پرونده برای خود سوژه و مخاطب تهیه کنند؛ در حالیکه آنها میتوانستند در این مدت به سمت ترغیب خانواده به رضایت پیش بروند.
در پرونده آرمان شاهد هستیم زردنگاران به صورت ناشیانه وارد پرونده شده و از طریق فضای مجازی روی مخاطبانی که اطلاعی از جزئیات پرونده ندارند تاثیر میگذارند. در دو برهه که پرونده آرمان در رسانه و فضای مجازی حسابی داغ شد زردنگاران برای اینکه خود را سوپرمن نشان دهند و مخاطب جذب کنند، بدون توجه، فشار روی خانواده غزاله را افزایش دادند.
آنها اصلا نمیدانند خانواده این دختر چقدر تحت فشار هستند و با بمباران خبری، مخاطبان خود را هم به مطالبهگرهایی تبدیل میکنند که باعث افزایش فشار بر خانواده مقتول میشوند. در این پرونده خاص که نمونههای مشابهی هم دارد به نظر میآید این فشار نتیجه عکس دهد و خانواده برای رهایی از این فشار انتخابی را داشتهباشد که بعدها پشیمانی به بار بیاورد.
به نظر میرسد در پرونده آرمان اگر فشار رسانهای برداشته نشود، نمیتوان انتظار تصمیم متفاوتی از خانواده مقتول داشت. بهتر است در این حوزهها به جای ورود و اقدامات احساسی اجازه دهیم افراد کاربلد وارد شوند و خانواده را راضی به بخشش کنند.
به عنوان نمونه در پرونده ریحانه هم بخشی از علت تصمیم خانواده مقتول، فشارهای رسانهای بود. در پرونده آرمان هم بهتر است با قضاوتها خانواده را تحت فشار قرار ندهیم و اجازه دهیم آنها در یک محیط آرام و گفتوگو با متخصصان تصمیم بگیرند.
لیلا حسین زاده - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد