به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، در یکی از چنین مواردی آقای دکتر قلابی خیلی زود توسط پلیس دستگیر شد و سه دختری که او از آنها کلاهبرداری کرده، شناسایی شدهاند البته تحقیقات برای دستگیری سایر متهمان ادامه دارد.
این هفته پای صحبتهای این کلاهبردار نشستهایم.
تخصص قلب و عروق از آمریکا داری؟
همهاش دروغ بود. من نه تحصیلات عالیه دارم و نه از کشور تا به حال بیرون رفتهام. اما برای جلب اعتماد سوژههایم مجبور بودم چنین دروغهایی را بگویم. از زندگی در آمریکا و خانوادهای که پزشک هستند و وضع مالی عالی برای آنها گفتم تا اعتمادشان را جلب کنم.
سوژههایت را چطور شناسایی میکردی؟
در فضای مجازی، بیشتر فیسبوک. با گذاشتن عکسهای فتوشاپی و لباس پزشکی اعتماد دختران دم بخت را جلب میکردم. خودم بیشتر سراغ دخترانی میرفتم که وضع مالی خوبی داشتند و دلشان میخواست خارج از کشور زندگی کنند.
ملاکت برای انتخاب این افراد چه بود؟
چون طعمههای خوبی هستند. از یک طرف وضع مالی خوبی دارند و با اجرای نقشهات میتوانی پول خوبی به جیب بزنی. هم اینکه سودای زندگی در خارج از کشور را دارند و وقتی میبینند کسی خارج زندگی میکند فکر میکنند از طریق ازدواج با او میتوانند از ایران خارج شوند و به رویاهایشان برسند.
از نقشه کلاهبرداری هایت بگو.
به عنوان خواستگار و به بهانه صحبت کردن درباره زندگی مشترک و آینده، زمانی که کسی خانهشان نبود، وارد خانه مالباختهها میشدم. زمانی که آنها برای پذیرایی به آشپزخانه میرفتند من سراغ طلاها و وسایل با ارزش میرفتم و سرقت میکردم. بیشک هیچیک از آنها به فکرش هم خطور نمیکرد یک دکتر که در آمریکا زندگی میکند و کلی ملک و املاک در ایران و خارج از کشور دارد، دست به دزدی بزند. اما من با خیال راحت سرقتهایم را انجام میدادم، که نوعی کلاهبرداری و جلب اعتماد آنها بود.
و شگردهای دیگرت برای اجرای نقشه چطور بود؟
به این بهانه که من کارت ملی ایرانی ندارم و نمیتوانم سیمکارت و گوشی تلفنهمراه بخرم یا حساب بانکی باز کنم، آنها را مجاب میکردم برایم سیمکارت و گوشی تلفنهمراه بخرند. یک کارت بانکی هم از آنها میگرفتم و بعد بهانه میآوردم طبق رسم و رسوماتمان باید برای مرد انگشتر نشان خریده شود و به این بهانه از آنها پول میگرفتم. گاهی اوقات هم میگفتم پول نقد ندارم و دلارهایم را نمیتوانم به ریال تبدیل کنم چون کارت ملی ندارم و به این بهانه از آنها پول قرض میگرفتم که هرگز به فکر برگرداندن این پولها نبودم.
چطور این خواستگار ناپدید میشد؟
به بهانه کار در یکی از کشورها و جلسه، ارتباطم را با آنها قطع میکردم و تلفنها را خاموش میکردم. مالباختهها که تنها یک شماره از من داشتند، دستشان به جایی نمیرسید. گاهی هم آنها را تهدید میکردم اگر بخواهند پیگیر شوند، من آشنای با نفوذی دارم که برایشان مشکل بهوجود میآورد. قطعا چنین مالباختههایی به خاطر حفظ آبرویشان شکایت نمیکنند.
با پولها چه میکردی؟
زندگی. سرقت هایم در حدی بود که بتوانم از عهده خرج و مخارج روزانهام بربیایم.
چطور دستگیر شدی؟
نمی دانم. من خیلی حرفهای این کار را انجام دادهبودم و هیچ ردی از خودم به جا نگذاشتهبودم. حتی مالباختهها نشانی محل زندگی ام را نمیدانستند و از اسم و فامیل اصلی ام نیز خبر نداشتند، نمیدانم چطوری به من رسیدند.
با شکات رو به رو شدهای؟
یکیشان را در پلیس آگاهی دیدم. با دیدن من با ظاهری متفاوت ابتدا تصور کرد مرا به اشتباه دستگیر کردهاند اما وقتی بیشتر دقت کرد، فهمید من برای فریبش حتی تیپ و قیافهام را تغییر دادهبودم.
ضمیمه تپش روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد