حوادث تهران؛ قتل

بعد از قتل، خودکشی کردیم

پسر ۲۰ساله که هولناک‌ترین جنایت سال در شرق تهران را رقم زده بود، جزئیات قتل اعضای سه خانواده را تشریح کرد.
کد خبر: ۱۳۰۶۵۲۸

به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از  روزنامه جام‌جم، در این پرونده دختر جوانی به نام محیا متهم است با همدستی پسر مورد علاقه‌اش و پسر جوان دیگری، سه عضو خانواده‌اش را به طرز هولناکی در محله نبرد تهران به قتل رساندند.  آنها قصد داشتند اجساد را در بشکه اسید حل کنند که فقط جسد دختر جوان خانواده را داخل اسید انداختند و نتوانستند دو جسد دیگر را در بشکه بیندازند.
شهرام ۲۰ساله که عامل این جنایت هولناک است در گفت‌وگو با جام‌جم، جزئیات قتل سه عضو خانواده را تشریح کرد.  او که سرش با اسید سوخته، مدعی است بعد از قتل چند بار خودکشی کرده اما زنده مانده است.

بعد از قتل، خودکشی کردیم
 چه‌کاره بودی؟
پیک‌موتوری بودم و گاهی با موتورم مسافر جابه‌جا می‌کردم.
 از آشنایی با همدستانت بگو.
بهروز، سرپرست یک کارگاه عمرانی بود و سال‌ها پیش او را می‌شناختم اما از شش‌ماه پیش دوستی‌مان عمیق‌تر شد.  او مرا با دختر مورد علاقه‌اش به نام محیا آشنا کرد.  آنها می‌خواستند ازدواج کنند اما چون محیا طلاق گرفته و فرزند داشت خانواده بهروز مخالف بودند.  او مرا به جشن‌تولد محیا در خانه‌شان دعوت کرد که آنجا فهمیدم پولدارند، چراکه اموال خانه‌شان دو میلیارد تومان ارزش داشت.  مادرش با مردی افغان ازدواج کرده و می‌خواهند به خارج از کشور بروند. طمع سرقت همان موقع به جانم افتاد.
 پیشنهاد دزدی را چه کسی داد؟
من طراحی کردم. محیا با مادرش اختلاف داشت و حتی کتک هم خورده بود.  آن‌قدر با آنها حرف زدم که قول همکاری دادند. بعد از دعوای محیا و مادرش، بهروز هم با مادر او دعوا کرد و به نوعی قهر بودند. با مادر محیا صحبت کردم و قرار شد آنها را آشتی بدهم و شام آشتی‌کنان هم با من باشد.
 از شب جنایت بگو.
در ناصرخسرو سم، متادون و داروی بیهوشی خریدم و داخل غذا ریختم و آن شب به دوستانم دادم تا به داخل خانه بروند.  ناپدری محیا اجازه نداد من وارد خانه‌شان شوم. در خیابان منتظر پیامک بهروز بودم که نیمه‌شب پیام داد برو و از این سرقت منصرف‌شو.  مشروب خورده بودم و حال درستی نداشتم. مخفیانه وارد خانه‌شان شدم. خواهر محیا بیدار شد که به دروغ گفتم آمده‌ام ناپدری‌ات را ببرم تا تو را خارج نبرد. سم را در نوشیدنی حل کرده و به او دادم که حالش بد شد. بعد با سیم شارژر خفه‌اش کردم. بهروز آمد و با دیدن جسد دختر جوان گفت بدبخت‌مان کردی. صبح، زوج صاحبخانه با هم دعوا کردند. ناپدری را به داخل اتاق کشاندند و من با جام کریستال به سرش زدم و او را کشتم.  بعد سراغ همسرش رفتم.  همدستانم صدای ضبط را بلند کردند و من او را هم با ضربه جام کشتم.
 عذاب‌وجدان داشتی؟
خیلی. با خوردن قرص و زدن رگ دستم می‌خواستم خودکشی کنم که زنده ماندم.  محیا و بهروز هم بعد از این جنایت چند بار قرص خوردند و خواستند رگ دستان‌شان را بزنند و خودکشی کنند که زنده ماندند.
 ۴۰ روز فرار چطور گذشت؟
خانه‌هایی را روزانه ۵۰۰ تا ۷۰۰هزار تومان اجاره کرده و در آنجا می‌ماندیم.  گاهی به محل قتل می‌رفتیم و اموالی را سرقت می‌کردیم. برای این‌که ردی از خود باقی نگذاریم دوربین‌های مداربسته را قطع کرده بودیم.
 با اجساد چه کردی؟
می‌خواستم ویلایی اجاره و در آنجا دفن کنم اما ویلا جور نشد. در این مدت کافور و یخ روی اجساد می‌ریختیم تا بو نگیرد.  سه‌میلیون تومان به دوستم دادم و یک بشکه اسید خریدم. ابتدا جسد خواهر محیا را داخل آن انداختم اما دو جسد دیگر متورم شده بود و نتوانستم در بشکه حل کنم.
 چرا تسلیم نشدید؟
می‌ترسیدم بهروز مرا لو دهد که  با تهدید به کشتن اعضای خانواده‌اش مجبورش کردم سکوت کند.
 چطور شناسایی شدید؟
بهروز در حالت مستی موضوع را به دوستش گفته بود که باعث شد دستگیر شویم.
 حرف آخر؟
من سه قتل انجام دادم و می‌دانم حکمم قصاص است اما فقط دلم برای خانواده‌ام می‌سوزد که آبرویشان را با قاتل شدنم بردم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها