به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از زومیت، دور از تصور نبود که این دستاورد رویایی بشر به سرعت تبدیل به ابزاری مؤثر برای قدرتنمایی و ضربه زدن به دشمنان در صحنه جنگ شود. در شروع هر جنگ مهمی، تسخیر آسمان حساب ویژهای بود که در محاسبات جنگ به قوای هوایی و اهمیت آن جایگاه ویژهای داد. این اهمیت حوادثی را، علیالخصوص بعد از جنگ جهانی اول رقم زد که تاریخ و سرنوشت بشر را بهطرز شگرفی دگرگون کرد؛ تا جایی که چرچیل نیروی هوایی را چنین توصیف کرد:نیروی هوایی یا جنگ یا تمدن بشر را پایان میدهد.
۴. کره علیه کره
یک صفآرایی دیگر از فهرست جنگهای بشر، اینبار مابین کره شمالی و کره جنوبی آغاز شده بود. از منظر جنگهای هوایی، جنگ کره یک نقطهعطف برای حضور جدی نسل جدیدی از پرندههای آهنی موسوم به هواپیمای جت بود که از اواخر جنگ جهانی دوم سعی در نمایش قدرت خود در آسمانها داشتند. اینبار صدای غرش جتها بود که حتی لرزه بر دل خلبانان بمبافکن میانداخت.
جنگ بین دو کره ۵ سال بعد از پایان جنگ جهانی، در ماه ژوئن ۱۹۵۰ شروع شد. با حملهی غافلگیرانه شمالیها، خاک کره تقریبا زیر سلطهی کره شمالی بود. آمریکاییها به بهانهی مقابله با نفوذ کمونیستها به کره جنوبی، با حضور هواپیماهای موستانگ بال مستقیم (بالی که به عقب و جلو زاویه ندارد) کمکرسانی ویژهای داشتند. کره شمالی مجبور به عقبنشینی شد و در حال قبول شکست بود که چین با ورود چند میلیون سرباز دواطلب به کمک کره شمالی شتافت. شوروی نیز با پشتیبانی نظامی، حمایت خود را از کره شمالی آغاز کرد.

در اوایل جنگ، نبرد در آسمان میان موستانگهای آمریکا و لاوچیکن (Lavochkin) مدل La-7 شوروی در جریان بود. با گذشت زمان و حضور سازمان ملل متحد در جنگ کره، جنگ میان جتهای جنگنده نیز ارتقا یافت و مبارزان جدیدی به صحنه آمدند. آمریکاییها از جنگندههای لاکهید شوتینگ استار (Lockheed Shooting Star) و جنگنده شرکت نورث امریکن با نام سیبر (Sabre) مدل F-86 در مقابل هواپیماهای میگ ۱۵ (MiG 15) شوروی با خاصیت بال عقب گرد (swept wing) استفاده میکردند. اولین مواجهه هواپیمای سیبر (شمشیر) با میگ در ۱۵ دسامبر ۱۹۵۰ رخ دارد.
۴ سیبر در مقابل ۴ میگ در ارتفاع فراتر از ۷۵۰۰ متری از زمین با پایان کار خود مواجهه شدند. همچنین نیروی هوایی استرالیا در ابتدا چند موستانگ F-51 و بعد از آن جنگندهی گلاستر میتیور (Gloster Meteors) مدل F-8 را روانهی این کارزار کرد؛ اما میگها در جنگ کره بهسختی قابل شکست بودند و در چندین نبرد با این تازهواردها هم بهخوبی از پس وظیفهی خود برآمدند.

اینبار، مبارزی جنگنده از سازمان ملل به نبردهای هوایی اعزام شدند. این تازهوارد از محصولات کارخانه هاوکر ایرکیفت (Hawker Aircraft) انگلستان بود و به نام هاوکری سی فیوری (Hawker Sea Fury) برای دفاع از آسمان کره جنوبی ارتقا پیدا کرده بود. این هواپیما بهواقع بیشترین مقابله با هواپیمای کمونیستها را برعهده گرفت. با پناهندگی یک خلبان کره شمالی و فرود هواپیمای میگ ۱۵ در خاک کره جنوبی حقایق بیشتر از این جنگنده جالب بر آمریکاییها روشن شد. این جنگهای هوایی صحنههایی از مقابله دو فن و تجربهی هوانوردی بود.
هر نوع پرنده آهنی برای ارتفاع گرفتن نیاز به تولید نیروی برآر یا نیروی لیفت (Lift) دارد. این پدیده در مورد هواپیماهای که با بال رو به عقب هستند، قویتر شکل میگیرد و با وجود سرعت کمتر، ولی سقف پرواز بالاتری برای آنها تأمین میکند. هرچند تحمل بال در سرعت بالا کاهش پیدا میکند، در هواپیماهای بال برگشته یا بال با انحراف مخصوصا بال عقبگرد مقدار لیفت کمتر است و حتی خود بال نیز سبکتر پیادهسازی میشود؛ پس سرعت هواپیما و قدرت مانور بیشتر خواهد بود. از نظر هزینه نیز نحوهی ساخت و فناوری یک فرسپ (spar) هواپیمای بال مستطیل یا بال مستقیم (straight wing) در مقایسه و پیادهسازی هواپیما بال با انحراف سختتر و پرهزینهتر است. تغییرات و طراحی در بالها، برای تعریف هواپیماهای جدید با قابلیت عملیاتی ترکیبی هنوز هم ادامه دارد. از این میان هواپیماهای بال متغیر، یکی از جذابترین انواع طراحی و مهندسی بال هواپیما است.

تلفات جنگ کره در مقیاس انسانی بسیار بالا بود. جنگندهها در آسمان، حامیان غولهای پرندهی بمبافکنی بودند که خروارها بمب به روی نقاط استراتژیک یا حتی شهرها میریختند. هر زمان که آمریکاییها در اثر فشار سربازان چینی و کره شمالی به عقب رانده میشدند، هواپیماهای بمبافکن را به سراغ آنها میفرستاند. سرانجام این جنگ خونین بعد از کشته شدن ۳ میلیون نفر به حالت تعلیق درآمد.
۳. فالکلند و دست خدا
از هنگامی که مستعمرهی اسپانیایی در آمریکای جنوبی، پا در راه استقلال گذاشت، تاریخ پر فراز و نشیبی را طی کرد تا سرانجام توانست کشوری به نام آرژانتین را به دنیا معرفی کند.

بعد از ۱۹۲ سال از زمان استقلال در سال ۱۹۸۲ آرژانتین، درباره جزایری به نام جزایر مالویناس (Malvinas) که آن را میراث اسپانیایی سرزمین خود میدانست و در تصرف بریتانیا بود، اقدام نظامی کرد.
این اقدام در جهت تقویت حس ناسیونالیستی ملت آرژانتین بود. سردمداران آرژانتین فکر میکردند این حرکت به کشورشان ثبات و وحدت ملی تزریق میکند، مضاف بر اینکه جزایر مالویناس که به نام جزایر فالکلند (Falkland) تغییرنام یافته بود، به آغوش خانواده بازمیگشتند. بریتانیا که از عملیات آرژانتین غافلگیر شده بود، متوجه شد که آرژانتینیها روی فاصلهی ۱۲۰۰۰ کیلومتری انگلیس از جزایر فالکلند، برای کاهش میل به بازپسگیری جزایر حساب ویژهای باز کردهاند. انگلیسیها باید برای بازپسگیری جزیره به آن تجهیزات نظامی نقلمکان میکردند؛ ولی در ابتدا باید از سد نیروی هوایی آرژانتین عبور میکردند. آنها برای ضربه زدن به این سد دفاعی باید علاوهبر فرودگاه پورت استنلی (Port Stanley) در جزیره فالکلند که در شهر استنلی بود، رادارهای آرژانتینی را نیز از بین میبردند.

برای انجام این مأموریت فوقسری، انگلیسیها نیاز به یک پایگاه داشتند و در میان اقیانوس اطلس جزیره اسنشن (Ascension Island) را برای اینکار انتخاب کردند؛ هر چند تا فالکلند هنوز راه درازی در حدود ۶۱۰۰ کیلومتر بود.
این مسیر طولانی برای اجرای عملیات بمباران، تجربهای بود که کسی تا به آن زمان امتحان نکرده بود؛ ولی انگلیسیها علاوهبر بانوی آهنینی به نام مارگارت تاچر در قوای سیاسی خود، حق انتخاب خوبی نیز در نیروی هوایی خود داشتند. شبح مرگی به نام آورو والکان (Avro Vulcan) با بالهای دلتا شکل و موتور جت که عزیز دل انگلیسیها، یکی از سه تفنگدار خانواده بمب افکن اتمی وی (V) و مایهی وحشت آرژانتینیها بود.
گامهای مقدماتی برای اجرای حمله سری به نام عملیات Black Buck شکل گرفت. در هر عملیات، جمع مسافت رفت و برگشت ۱۳۰۰۰ کیلومتر بود؛ طولانیترین مسافت تجربهشده برای بشر و انگلیسیها که برای تحقق کامل عملیات Black Buck مجبور شدند این کار را ۵ بار تکرار کنند. مشکل بزرگ مسئلهی سوختگیری بود و این کار به برادر دیگر خانوادهی بمبافکن وی (V) با نام ویکتور (Victor) با نقش تانکر سوخت محول شد.
دو والکان در ۳۰ آوریل ۱۹۸۲ هر کدام با ۲۱ بمب با وزن ۱۰۰۰ پوند به سمت فالکلند پرواز کردند. طبق محاسبات، پرواز تا فالکلند ۸ ساعت طول میکشید و برای انجام عملیات حداقل به پرواز ۸ تانکر ویکتور نیاز بود. در طی پرواز یکی از والکانها دچار مشکل شد و مجبور به بازگشت به فرودگاه شد. همهی بار عملیات روی بالهای والکان دوم بود. سرانجام والکان به روی باند فرودگاه استنلی رسید؛ هرچند همهی بمبها به باند برخورد نکرد ولی برخورد یک بمب نیز کفایت میکرد تا فرودگاه از کار بیفتد.
برای اجرای مرحلهی بعد عملیات، آنها باید به سراغ رادارها میرفتند ولی تشخیص و شناسایی آنها کار سختی بود. اینجا بود که مراودات تاچر و رونالد ریگان (Ronald Reagan)، رئیسجمهور وقت امریکا باعث شد آمریکاییها که به آرژانتین در فروش تسلیحات، نه گفته بودند، موشک ضد رادار شرایک (Shrike) را به انگلیسیها تحویل دهند. موشک شرایک، گرهگشای کار انگلیسیها در نابودی رادارها شد؛ البته یک پیغام نیز برای انگلیسیها داشت. آنها دیگر آن امپراطوری یکهتاز و پیشتاز چند قرن اخیر نبودند و باید تن به مشارکت با دیگران میدادند.

این هجوم با ریسک بالا، آرژانتین را با موضوعی که از آن وحشت داشت، روبهرو کرد؛ اگر والکان تا فالکلند پرواز میکند، تا آرژانتین نیز میتواند و اگر همراه خود به آرژانتین بمب اتمی نیز بیاورد، دیگر راه برگشتی نخواهد بود. در پی شدت حملات و درگیری نظامی میان دو کشور در منطقه فالکلند، آرژانتین بعد از ۷۲ روز از تصرف جزایر عقبنشینی کرد ولی تلخی خاطرهی کشته شدن ۶۵۰ سرباز آرژانتینی در ذهن آنها برای همیشه حک شد. ۴ سال بعد در زمینی دیگر، این پسر طلایی آرژانتین دیگو آرماندو مارادونا (Diego Armando Maradona) بود که از آسمان و با دست خدا با زدن گل اول باعث فرو ریختن دروازهی انگلیس در جام جهانی فوتبال شد تا از آلام پسران آرژانتینی کمی بکاهد. حملهی هوایی شوکهکنندهی انگلیسیها، بغض فروخوردهی یک ملت را در پی داشت که قصد بی خیال شدن نداشتند.
۲. دره الدورادو، یک گوشمالی برای قذافی
در شبی از شبهای آوریل ۱۹۸۶ در برلین غربی، سربازان آمریکایی در کلوپی به تفریح و سرگرمی مشغول بودند؛ غافل از اینکه تا چند لحظهی دیگر انفجار مهیبی در کلوپ به زندگیشان خاتمه میدهد. با کشتار نظامیان آمریکایی در کلوپ، سازمانهای اطلاعاتی امریکا به سرعت دست به کار شدند تا مسببین این حملهی تروریستی را به سزای عملشان برسانند. در گزارش نهایی، نام کشور لیبی و در راس آن، معمر قذافی بهعنوان طراح و عامل اصلی حمله مشخص شد.

رونالد ریگان با انجام عملیات هوایی تنبیهی موافقت کرد. این عملیات با نام دره الدورادو (El Dorado Canyon) برنامهریزی شد. در حالی که کشورهای اروپایی همچون فرانسه، پرتغال، ایتالیا و اسپانیا با گذر هواپیمای آمریکا از آسمان کشورهایشان موافقت نکردند، مسافت، به بزرگترین مشکل عملیات دره الدورادو تبدیل شد. این مأموریت نیز برای مؤثر بودن نیاز به تدارکات مهندسی، اطلاعات شناسایی، هدفیابی و البته مهندسی تسلیحات داشت تا به نتیجهی مناسب برسد. پس دو دوست قدیمی در کنار هم جمع شدند. انگلیسیها اجازه دادند امریکا از پایگاه لیکن هیت برای انجام عملیات استفاده کند.

برای انجام این عملیات، بمب افکن بال متغییر F-111 در نظر گرفته شد تا با قابلیتهای سرعت بالا و سقف پرواز بالا در این مأموریت راهگشا باشد؛ هرچند سابقهی پرواز دور برد در روزمهی این هواپیما وجود نداشت. عملیات الدورادو دربارهی یک حمله به اهدافی در فاصلهی ۶۴۰۰ مایلی و زمانی در حدود ۱۳ ساعت بود یا به عبارت فنی نیاز به حداقل ۱۲ بار سوختگیری بود؛ در عین حال که هیچ جایی برای انحراف و اشتباه قابل تصور نبود.
عملیات دره الدورادو با بعد مسافت زیاد و عبور از مابین انواع رادارهای شناسایی کشورهای منطقه، نیاز به هماهنگی دقیق و مستمر نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا (USAF) و نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (USN) داشت. پنج هدف در بنغازی و الزامات رسیدن و انهدام آنها بهطور دقیق برنامهریزی شده بود. طبق گزارشها، یک مرکز آموزش تروریستی و یک فرودگاه در بنغازی و ۳ هدف دیگر در شهر طرابلس (Tripoli) شامل پایگاه هوایی ویلاس (Wheelus Air Base)، پادگان بابالعزیزیه و کمپ آموزش نیروی دریایی که به آموزش تروریستها میپرداخت، جزو اهداف بودند.
در ۱۴ آوریل ۱۹۸۶، تعداد ۲۴ هواپیمای F-111 از انگلیس به قصد تهاجم به لیبی پرواز کردند. آنها میدانستند که با وجود سری بودن عملیات و درصد بالای غافلگیری در لیبی، سیستم دفاعی پیشرفتهای که همتراز با تکنولوژی شوروی بود، انتظار آنها را میکشید. پس با استفاده از هواپیمای اخلاگر EF-111 و حملاتی که با کمک عملیات حملهی همزمان جنگندههایی از سمت نیروی دریایی، توانستند عملیات را با کیفیت خوبی به پیش ببرند.

هواپیمای F-111، زیر چتر اخلال الکترونیکی هواپیماهای اخلاگر EF-111 به سرعت تقسیم به چند گروه و به سمت اهداف حرکت کردند. ترکیب پوشش اخلاگر و سرعت عمل، درصد غافلگیری در سیستم دفاعی لیبی را بسیار بالا برد و هواپیماهای F-111 با بمباران موفق پادگان و کمپ تروریستها صدمات سنگینی هم به فرودگاه طرابلس وارد کردند.

تمام عملیات تنها در ۱۰ دقیقه انجام شد و تنها یکی از هواپیمای F-111 مورد هدف قرار گرفت که دلیل آن، جدایی از دستهی پرواز و دوری از هواپیمای اخلاگر تحلیل شد. این حملهی موفقیتآمیز، قذافی را سرنگون نکرد ولی حملات او را به نیروهای آمریکایی متوقف کرد. انجام این تاکتیک جنگی، جایگاه ویژهای برای هواپیماهای اخلاگر و مبارز با امواج رادار دستوپا کرد تا در انجام عملیات آینده در کشورهای مشابه در اول فهرست انتخاب قرار گیرند.
۱. طوفان صحرا در خلیج همیشه فارس
خلیج فارس از دیرباز جز مهمترین نقاط استراتژیک دنیا بوده است. با وجود کشف منابع نفتی و گاز و دسترسی انواع کشورها از طریق دریای پارس به آبهای آزاد، این اهمیت دوچندان میشود. این خلیج نیلگون تاکنون دو جنگ به خود دیده است. جنگ اول در سال ۱۹۹۱ بعد از شکست ارتش عراق به دست ایرانیان رخ داد. در این جنگ ائتلاف آمریکایی اروپای و عربی، علیه صدام حسین که با تجاوز به کویت و دستیابی به منابع نفتی آنها برای همپیمانان قدیمی خود به دردسری بزرگی تبدیل شده بود، یک رویارویی بزرگ شکل گرفته بود. این جنگ باعث حضور بعضی از پیشرفتهترین بمبافکنهای دنیا به منطقه شد که هنوز هم باز نشسته نشدهاند.

پرواز شاهین شب و بمباران مراکز نظامی و تأسیسات کلیدی بغداد، خواب آرام را از چشم صدام حسین ربود. شاهین شب یا هواپیمای رادار گریز لاکهید اف۱۱۷ و دقت بالای آن در انهدام اهداف، آن را به یک بازیگر مهم در جنگ خلیج فارس تبدیل کرد. با حضور جنگندهی تهاجمی F 117 و توانایی رادارگریزی آن، عملا سیستم پدافند هوایی عراق با تمام تلاش و جدیت، گویی تیر به تاریکی میزد. موفقیتهای شاهین شب (Nighthawk)، یک روزمهی بسیار عالی برای آن رقم زد که هنوز هم قابل اعتنا است.

بعد از حضور شاهین شب در عملیات طوفان صحرا (جنگ اول خلیج فارس) که مهمترین عامل بازدارندگی حملات هوایی یعنی پدافند عراق را تضعیف کرد، فرصت هنرنمایی به دیگران جنگندهها و البته بمبافکن عظیمالجثه B-52 رسید تا کار ارتش یک میلیون نفری عراق بسیار سختتر از قبل شود. این دژ پرندهی آمریکایی، مسافتی در حدود ۲۲ هزار کیلومتر را در طی ۳۵ ساعت بدون وقفه پرواز میکردند و هنگام رسیدن به اهداف موردنظر حتی سنگرهای زیرزمینی نیز از حملات آنها در امان نبودند.
در طول بیش از یک ماه، هواپیماها ائتلاف از زدن هیچ هدفی دریغ نکردند و نهتنها بر ارتش عراق بلکه بر ملت عراق نیز روزگار بسیار سخت و طاقتفرسا شده بود. با کاهش قدرت پدافند هوایی عراق، هواپیماهای جگوار (Jaguars)، هواپیماهای F-16 و F-18 و حتی بمبافکن برجستهی ترنادو (Tornado) به جولان در آسمان عراق ادامه دادند تا باقیماندهی پایگاههای عراق را به خاک و خون بکشند.

در حملاتی، تیم پرواز ترنادو و بلکبرن بوکانیر (Buccaneers) به ازبینبردن پلها برای قطع راههای پشتیبانی ارتش عراق دست زدند که منجر به ویرانی گستردهای شد. بیش از ۲۰ پل در تگریت و فرات از بین رفت. سرانجام در سوم مارس، صدام حسین تن به قبول آتش بس داد. عملیات صحرا نشان داد که جنگندههای مدرن چگونه میتوانند کشورهایی همچون عراق را با ارتش یک میلیونی باتجربه و مجهز، وادار به تمکین کنند.
جنگهای هوایی تاریخ پر فراز و نشیبی دارند ولی خدمات نیروی هوای هر کشوری یک پشتوانهی قدرتمند است که در صورت مدیریت درست میتواند بهراحتی تبدیل به یک برگ برنده در جنگ شود.