سرقت 9 کیلو طلا در اولین دزدی خیلی زود سارقان را گیر انداخت

رویای بر باد رفته

سناریوی سرقت مسلحانه از کارگاه طلاسازی در کمتر از 12 ساعت فاش شد. دو سارق تازه کار با همدستی شاگرد کارگاه، 9 کیلو طلا سرقت کردند. به گزارش خبرنگار جام‌جم، رسیدگی به این پرونده از صبح پنجشنبه گذشته و به دنبال گزارش سرقت مسلحانه از یک کارگاه طلاسازی در حوالی میدان محمدیه در دستور کار پلیس تهران قرار گرفت.
کد خبر: ۱۲۳۸۸۳۲

ماموران پس از حضور در محل سرقت، متوجه شدند دو سارق مسلح پس از ورود به داخل کارگاه، شاگرد آنجا به نام مهران را زخمی کرده و بعد با تهدید صاحب کارگاه طلاسازی حدود 9 کیلو طلا سرقت کرده‌اند.
ماموران سپس به بررسی محل سرقت و دوربین‌های مداربسته پرداخته و متوجه شدند، دزدان در حالی که در کارگاه باز بود، وارد آنجا شده و نقابی به صورت نداشتند.
تناقض‌گویی شاگرد طلاسازی و بازگذاشتن در، باعث شد ماموران به او مشکوک شده و بازجویی از او را آغاز کنند. مهران در ابتدا ادعاهای قبلی خود را تکرار کرد، اما سرانجام لب به اعتراف گشود و به سرقت از کارگاه با همدستی دو نفر از دوستانش به نام‌های سینا و بابک اعتراف کرد.
بلافاصله تیم‌های پلیسی راهی خانه دو سارق مسلح شده و آنها را شامگاه پنجشنبه دستگیر کردند. در بازرسی از انباری خانه سینا هم طلاهای سرقتی کشف شد.
می‌خواستم پولدار شوم
وسوسه یکشبه پولدار شدن، باعث شد تصمیم به سرقت از کارگاه طلاسازی بگیرد و فکر نمی‌کرد فقط چند ساعت میلیاردر خواهد بود. سینا در گفت و گو با جام‌جم، به تشریح جزئیات این سرقت پرداخت که در ادامه می‌خوانید.
سابقه داری؟
نه برای اولین بار دستگیر می‌شوم.
شغلت چیست؟
آرایشگرم.
مشکل مالی داشتی؟
درآمدم بد نبود و ماهی دو میلیون تومان به دست می‌آوردم. اما دوست داشتم خیلی زود پولدار شوم.
سلاح از کجا تهیه کردی؟
دو ماه قبل مردی به من مراجعه کرد و مدعی شد سلاحی برای فروش دارد و آن را 500 هزار تومان خریدم.
بعد تصمیم به سرقت از کارگاه طلاسازی گرفتی؟
نه آن زمان نقشه خاصی نداشتیم. فقط به اجرای سرقتی بزرگ فکر می‌کردم. موضوع را با مهران و بابک در میان گذاشتم و آنها هم قبول کردند با من همراه شوند اما هیچ وقت نتوانستیم به جایی دستبرد بزنیم. سه شنبه گذشته مهران با من تماس گرفت و ادعا کرد در کارگاه طلاسازی مشغول به کار شده و می‌توانیم به آنجا دستبرد بزنیم. همان شب جلسه‌ای گذاشتیم و نقشه را طراحی کردیم. قرار شد صبح روز پنجشنبه آن را اجرا کنیم.
قصد داشتی با طلاهای سرقتی چه کنی؟
فقط به سرقت فکر کرده بودیم. به این که چطور طلاها را بفروشیم و با پول آن چه کنیم، فکر نکرده بودیم.
حرف آخر...
فکر نمی‌کردم ماجرا لو برود و دستگیر شویم. آبرویم رفت و باید سال‌ها در زندان بمانم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها