در روزگار اصغر شاهیان، دو جوان که از لحاظ بهره هوشی در وضعیت به‌خصوصی به سر می‌بردند در کنار گذرگاهی نشسته و مشغول بازی و سرگرمی و بهره‌مندی از اوقات فراغت با یکدیگر بودند.
کد خبر: ۱۲۳۷۰۶۵

جوان اول دستش را داخل جیبش کرد و تخم‌مرغی از داخل آن در آورد و در دست دیگرش گرفت و به جوان دوم گفت: ای جوان دوم، اگر بگویی در دستم چه‌چیزی دارم آن را به تو می‌دهم که نیمرو یا آب‌پز کنی و بخوری. جوان دوم گفت: می‌شود یک راهنمایی بکنی؟ جوان اول گفت: چیزی است که بیرونش سفت است و تویش نرم است و تویش زرد است و بیرونش سفید است. جوان دوم گفت: یک هویج است که آن را داخل یک شلغم فرو کرده‌ای. فقط نمی‌دانم هویج را چطور نرم کرده‌ای. جوان اول گفت: ای جوان دوم، اشتباه کردی. پس خودم آن را می‌خورم. جوان دوم گفت: ای جوان اول، این بازی خوبی نبود. بیا بازی دیگری بکنیم. جوان اول گفت: مثلا چی؟ جوان دوم گفت: 20‌سؤالی.
جوان اول گفت: باشد. جوان دوم گفت: انتخاب کردم. بپرس. جوان اول گفت: توی جیب جا می‌شود؟ جوان دوم گفت: باد نکرده‌اش بلی. جوان اول گفت: زین اسب است؟ جوان دوم گفت: نه. جوان اول گفت: پالان الاغ است؟ جوان دوم گفت: نه. 20 سؤالت تمام شد و نتوانستی حدس بزنی. بادکنک بود. جوان اول گفت: ای جوان دوم، این هم بازی خوبی نبود. بیا یک بازی دیگر بکنیم... در این هنگام، صاحب‌منصبی که از آنجا می‌گذشت و شاهد بازی آنها بود و از وضعیت هوشی آنها واقعا خوشش آمد پیش از آن‌که دو جوان بازی دیگری را شروع کنند نزد آنها رفت و طی حکمی رسمی جوان اول را به سمت مدیر روابط عمومی و جوان دوم را به سمت مدیر اطلاع‌رسانی و امور رسانه‌ای خود منصوب کرد و به این‌ترتیب دو سمت مدیر روابط عمومی و مدیر اطلاع‌رسانی و امور رسانه‌ای به گنجینه مشاغل سرزمین اهورایی افزوده شد.

امید مهدی‌نژاد

طنزنویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها