در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
آرام به او نزدیک شد تا او را شکار کند، اما همینکه به طرف او یورش برد، خرگوش که در آخرین لحظه متوجه حضور او شده بود، دستهایش را بالا برد و گفت: دست نگه دارید. گرگ دست نگه داشت. خرگوش گفت: گرگ عزیز، میدانم خیلی گرسنهای، اما به هیکل من نگاه کن، من یک لقمه شما هم نیستم. اگر همچنان دست نگه داری به شما میگویم که در این نزدیکی روباه پیر و چاقی لانه دارد که از بس مرغ و خروس خورده و خوابیده فربه شده و گوشت زیادی بر تن آورده و توان فرار نیز ندارد. من میتوانم لانه وی را به شما نشان دهم و حتی کاری کنم که در لانهاش را برای شما باز کند. اگر مورد پسند شما نبود، آنوقت شما مرا بخورید.
گرگ پذیرفت و به همراه خرگوش رفت تا به لانه روباه رسیدند. گرگ در گوشهای مخفی شد و خرگوش در خانه روباه را به صدا درآورد. روباه گفت: کی است کی است در میزند؟ خرگوش گفت: خرگوش هستم جناب روباه. روباه گفت: فرمایش؟ خرگوش گفت: یکی از بزرگان عرصه فکر و فلسفه و علوم اجتماعی به جنگل آمده است و شوق دیدار شما را دارد. ایشان بنده را واسطه کرده است تا به دیدار شما بشتابم و عرض کنم اگر امروز وقت دارید ایشان را به حضور شما بیاورم. روباه که خودش ختم روزگار بود، از طرز سخن گفتن خرگوش متوجه شد که کاسهای زیر نیمکاسه است. پس فکری کرد و گفت: بهبه، قدم شما و ایشان به روی چشم ما. شما ایشان را بیاورید، بنده هم تا شما میرسید خانه را یک آب و جارویی بزنم. سپس بهسرعت در چاهی را که در کف خانه خود کنده بود، برداشت و روی چاه فرش کشید و داد زد: در باز است. بفرمایید و خودش از در پشتی از خانه بیرون رفت. خرگوش و گرگ وارد خانه روباه شدند و هنوز دو قدم برنداشته بودند که با ته، درون چاه افتادند. گرگ که توقع چنین اتفاقی را نداشت به خرگوش گفت: مرا گول زدی و خواست خرگوش را بخورد. خرگوش گفت: دست نگه دارید. اما گرگ دست نگه نداشت و خرگوش را - که واقعاً خوشمزه هم بود-خورد تا همگان بدانند روباه پیر هنوز هم از گرگ جوان چیزتر است.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم