آینه

موهای کم پشت جو‌گندمی‌اش را در آینه‌ ماشین مرتب می‌کرد که دود اسفند نامرغوب مشامش را پر کرد. با عصبانیت بالابر شیشه را زد. از اسفند مرغوبی که مادرش در درگاهی خانه دود می‌کند فراری‌ است، چه برسد به قوطی حلبی این پسربچه که معلوم نیست چه داخلش ریخته که این‌طور دود می‌کند. هنوز رد آن یکی پسربچه که به زور می‌خواست شیشه را پاک کند از چهارراه قبلی روی شیشه مانده. چراغ سبز شد. با عصبانیت دنده را جا زد و با سرعت از کنار پارک بعثت رد شد. آن‌طرف‌تر، در ساختمانی گوشه‌ پارک، یک مددیار داوطلب، موهای کم پشت جوگندمی‌اش را در آینه‌ آسایشگاه کودکان کار مرتب می‌کرد.
کد خبر: ۱۲۳۰۶۲۷

علی رئوف

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها