روز پزشک، بهانه‌ای شد برای گفت‌وگو با کوروش سلیمانی که نقش 2 پزشک متفاوت را در سینما بازی کرده است

بازی در بیمارستان

پزشکی، از آن حرفه‌هایی است که به‌دلیل مختصات ظاهری و تیپیکال و وجوه دراماتیک به‌دلیل مواجهه با انسان‌های بیمار و تحت درمان و مباحثی چون نجات جان آدمی، قابلیت فراوانی برای قصه‌گویی در فیلم‌ها دارد و تاریخ سینمای جهان هم تاکنون در موقعیت‌های مختلف، استفاده تماشایی و موثری از این شغل کرده است. هم تصویر خوشایند از پزشکان، ماندگار شده همچون دکتر ژیواگو ساخته دیوید لین و با بازی همدلی برانگیز عمر شریف و هم تصویر منفی و ناخوشایند از پزشکان همچون هانیبال لکتر با بازی آنتونی هاپکینز در اثری به کارگردانی جاناتان دمی که آدم را از هرچه دکتر و بیمارستان فراری می‌دهد! سینما و تلویزیون ایران هم در چند اثر سراغ حرفه پزشکی رفته که بعضی از آنها به دلیل متن و کارگردانی درست و بازی‌های خوب بازیگران، به نقش‌هایی تماشایی و ماندگار تبدیل شده است؛ بازی مهدی هاشمی در «روزگار قریب» ساخته کیانوش عیاری، به‌نقش دکتر محمد قریب، بنیانگذار پزشکی نوین اطفال در ایران، بازی رضا کیانیان در «خانه‌ای روی آب» ساخته بهمن فرمان آرا به نقش دکتر رضا سپیدبخت، بازی مسعود رایگان در «خیلی دور خیلی نزدیک» ساخته رضا میرکریمی به نقش دکتر عالم، بازی بیتا فرهی در «کیمیا» ساخته احمدرضا درویش به نقش شکوه، بازی حمید فرخ‌نژاد و هنگامه قاضیانی در «روزهای زندگی» ساخته پرویز شیخ‌طادی به نقش امیرعلی و لیلا، بازی شهباز نوشیر در «مینای شهر خاموش» ساخته امیرشهاب رضویان به نقش دکتر بهمن پارسا و بازی ناصر هاشمی در «برادرم خسرو» ساخته احسان بیگلری به نقش ناصر، برخی از مهم‌ترین و موفق ترین نمونه‌های پزشکی در عرصه هنرهای نمایشی ایران هستند. اما ما به مناسبت روز پزشک (اول شهریور، روز بزرگداشت ابوعلی سینا)، سراغ بازیگری رفتیم که تاکنون دو بار نقش پزشک را در سینمای ایران بازی کرده است؛ کوروش سلیمانی در اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد) و روزهای زندگی (پرویز شیخ‌طادی)، در یک فضای مشترک (جبهه و جنگ)، ایفاگر دو نقش متفاوت در دو سوی جبهه بوده که احتمالا کمتر بازیگری آن را تجربه کرده باشد. سلیمانی یک بار هم در یک سریال تلویزیونی (فاکتور هشت) روپوش پزشکی را به تن کرده است و با این حساب او را باید جزو رکوردداران ایفای نقش پزشک در سینما و تلویزیون دانست. ماجرا درباره این بازیگر وقتی جالب می‌شود که بدانیم او پیشتر تجربه‌هایی در زمینه پزشکی داشته است و اصلا قرار بود دندانپزشک شود که ناگهان سر از بازیگری درآورد.
کد خبر: ۱۲۲۴۴۹۵

در اتوبوس شب و روزهای زندگی، نقش دو پزشک متفاوت را بازی می‌کنید؛ در اولی نقش یک پزشک و بهیار کرد به نام سیروان که جزو اسرای عراقی است و در دومی هم نقش یک پزشک ایرانی به نام سامان در یک بیمارستان صحرایی که از جنگ و جبهه و خط مقدم ترسان و گریزان است. جالب اینجاست که وجوه مثبت شخصیتی در آن پزشکی که ظاهرا در گروه متخاصم و دشمن است، بیشتر وجود دارد تا آن پزشکی که در سمت خودی فعالیت می‌کند. چقدر در بازی این دو نقش، از ویژگی‌های تیپیکال پزشکان استفاده کردید و چقدر وجوه دیگر و انسانی آنها را برجسته کردید؟
چون من قبل از این‌که تئاتر بخوانم، تحصیلاتی در رشته علوم آزمایشگاهی داشتم و در بیمارستان‌ها کار کردم، با فضای پزشکی و بیمارستان آشنا بودم و با پزشکان تعامل داشتم. ضمن این‌که دوستان زیادی هم دارم که پزشک هستند. به همین دلیل بازی در چنین فضایی چیز غریبی برایم نبود و من از راهنمایی دوستان پزشکم استفاده کردم. این هر دو شخصیت (سیروان و سامان) قبل از این‌که پزشک باشند، کاملا انسان بوده و هیچ‌کدام تیپیکال نیستند. یعنی این‌طور نیست که ما صرفا بخواهیم یک پزشک را با مختصات ظاهری در فیلم ببینیم، بلکه هر دو شخصیت بودند و ویژگی‌هایی داشتند که در روند و پیشبرد قصه تاثیرگذار بود. برای همین خیلی خوشحالم که در این دو فیلم حضور داشتم که کارهای ارزشمندی در سینمای دفاع مقدس و سینمای ایران هستند. سعی ما در این دو فیلم هم این بود که تصویر درستی از پزشکی ارائه کنیم. باتوجه به شناختی هم که خودم از قبل داشتم، تلاش کردم علاوه بر روح نقش، ویژگی‌های ظاهری این پزشکان را هم به شکل درستی در بازی لحاظ کنم و از کلیشه‌ها دور باشم.
به‌جز آن تجارب پزشکی، متن و کارگردانی چقدر برای ارائه یک بازی درست به کمک‌تان آمد؟
آقایان پوراحمد و شیخ طادی، کمک‌های خوبی به من کردند، اما در این مواقع وظیفه اصلی به عهده خود بازیگر است که درباره نقش و شغلی که در فیلم دارد، تحقیق کند. چون شغل یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شناسنامه‌ای یک نقش است و باید درباره آن تحقیق کرد. درمجموع این دو نقش و این دو فیلم را بسیار دوست دارم، چون مردم هم از آنها به نیکی یاد می‌کنند و در خاطره‌ها مانده است.
از آن دوستان پزشکی که دارید، بازخوردهایی هم درباره این دو نقش گرفتید؟
دست‌کم بازخورد منفی نداشتم. در اتوبوس شب، صحنه‌ای بود که مریض بدحالی که صرع داشت، تشنج می‌کرد و روی زمین می‌افتاد و من به‌عنوان یک پزشک و بهیار باید به او رسیدگی می‌کردم. برای این‌که اجرای درستی داشته باشم، با دوست پزشک و جراحم، دکتر خدامی تماس گرفتم و پرسیدم نحوه برخورد یک پزشک با یک بیمار مبتلا به صرع چیست و ایشان هم راهنمایی کرد که باید یک چیز سفت لای دندان فرد گذاشته شده تا زبانش قطع نشود. همین‌طور ایشان راهنمایی کرد که بدن یک فرد مبتلا به صرع را باید در چه حالتی قرار داد که اتفاقی نیفتد. یعنی من برای چنین داستان و لحظه‌ای هم با دوستان پزشکم مشورت می‌کردم.
سیروان در قصه یک کرد عراقی بود؟
من چون خودم کرد هستم، این را می‌گویم که کردها، هرجای دنیا که باشند به لحاظ نژادی ایرانی هستند. اما سیروان از نظر شناسنامه‌ای در سرزمین عراق به دنیا آمده بود.
با این حال آن وجوه انسانی که به آن اشاره کردید، به شکل برجسته‌ای در شخصیت این پزشک وجود دارد و کاری می‌کند که مرزها و جنگ‌ها اهمیتی نداشته باشند، درواقع او یکی از مصداق‌ها و عصاره‌های همان صلح‌طلبی است که پوراحمد با طرح قصه اتوبوس شب به دنبال آن است.
کاملا، نگاه او میان ایرانی‌ها و عراقی‌ها همدلانه است، هرچند ممکن است متاسفانه در شرایط جنگی چنین نگاهی چندان دیده نشود.
همین دو نقش پزشک شما در اتوبوس شب و روزهای زندگی هم در سینمای ما به نوعی رکورد محسوب می‌شود.
(می‌خندد) خوشحالم که بالاخره در یک زمینه‌ای رکوردداریم. البته من یک سریال هم به نام فاکتور هشت بازی کردم که آنجا هم پزشک بودم و روپوش این حرفه را به تن داشتم. کاری بود به کارگردانی آقای رضا میرکریمی که بازیگرانی چون دکتر قطب الدین صادقی و آقای پژمان بازغی و خانم‌ها ستاره اسکندری و لادن طباطبایی هم در آن بازی می‌کردند. موضوع سریال درباره کشف فاکتور هشت بود که ایران قصد تولید آن را داشت، اما قاچاقچیان که از خارج دارو به داخل کشور می‌آوردند، مایل به این اقدامات پزشکی نبودند و کارشکنی می‌کردند.
در این چند سال اخیر و به ویژه سر ماجرای درگذشت عباس کیارستمی که بحث قصور پزشکی مطرح شد، تا حدودی رابطه سینماگران و جامعه پزشکی شکرآب شد. چه نظری دراین‌باره دارید؟
ما باید بپذیریم در هر قشری هم آدم صالح وجود دارد و هم آدمی هست که زیاد در کارش دقت نمی‌کند. پزشکی هم مثل قشر معلمان، مثل پرستاران، کارگران، هنرمندان و... در نگاه اول قابل احترام است. ما نگاه نجات‌دهنده به این قشر داریم و همه مدیون پزشکی و پزشکان هستیم، اما ممکن است کسی در این قشر کوتاهی کند، این را نباید به کل آن قشر و حرفه تعمیم داد. دقیقا مثل کار روی اقوام مختلف و زبان‌ها و لهجه‌هاست. اگر یک نفر در یک شهر و استانی بد است، دلیل نمی‌شود فکر کنیم همه آدم‌های آن شهر بد هستند. اگر هم در یک درام و داستانی، یک نفر تصویر خوبی ندارد، نباید فکر کنیم به کل آن قوم و قبیله توهین شده است. درباره آقای کیارستمی هم باتوجه به شواهد موجود و چیزهایی که دریافت شد، به نظر می‌آید که می‌شد چنین نابغه‌ای را حفظ کرد، هرچند ما چون اطلاع دقیقی نداریم، قضاوت دراین‌باره خیلی دشوار است. چون سینماگران هم یکی از بزرگانشان را از دست داده بودند، ممکن بود به این مساله اعتراض کنند که چرا پزشکان محترم دقت لازم را در این خصوص نداشتند. این انتقاد به کل جریان پزشکی نیست، همه ما همیشه با پزشکان تعامل داریم و مدیونشان هستیم و بارها و بارها ما را از بدترین دردها نجات دادند. واقعا جایگاه آنها قابل تقدیر است، من خیلی از پزشکان را می‌شناسم که می‌توانند پول پارو کنند، اما اصلا به پول فکر نمی‌کنند و عاشقانه پزشکی می‌کنند و برای بیماران خود وقت می‌گذارند و حتی به آنها کمک می‌کنند و ویزیت نمی‌گیرند. خب اینها را هم باید دید. چقدر خوب است که پزشکان به این اخلاق زیبا هم مزین باشند.
باتوجه به آن سابقه، هیچ‌موقع تمایل نداشتید پزشک شوید؟
چرا، دوره‌ای که در کنکور هنر شرکت کردم، اتفاقا می‌خواستم بروم و در رشته دندانپزشکی تحصیل کنم. تلاشم را هم کردم، اما یک اتفاق افتاد و من در دانشگاه تهران در رشته تئاتر قبول شدم. البته الان پشیمان نیستم و اگر به آن زمان برگردم، تئاتر را انتخاب می‌کنم؛ گرچه پزشکی را هم خیلی دوست داشتم.

یک حرفه باشکوه

هر دو نقش کوروش سلیمانی در اتوبوس شب و روزهای زندگی، در نهایت ارجاع و اشاره‌ای است به نقش مهم پزشکان در دوران دفاع مقدس و جبهه و جنگ، از او پرسیدم نظرش درباره این پزشکان که در شرایط دشوار جنگی، یکی از سخت‌ترین وظایف را به عهده داشتند، چیست؟ این بازیگر جواب داد: گفتن ندارد که آن پزشکان چه تلاش‌هایی کردند و چه زحماتی کشیدند، این را هم ما در سال‌های جنگ دیدیم و هم این‌که بارها درباره خدمات و فداکاری‌های آنها خوانده ایم. همین‌طور بخشی از این تلاش را در برخی فیلم‌های سینمای ایران دیده ایم، در این زمینه باید به بازی خانم بیتا فرهی در فیلم کیمیا (درنقش شکوه) اشاره کنم که همان پزشکی بود که بچه را در آن شرایط دشوار به دنیا می‌آورد و او را بزرگ می‌کند. نمونه‌ها در این زمینه زیاد است، اما خوشحالم که دو تا از این پزشک‌های سینما را هم من بازی کردم.

علی رستگار

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها