همه‌چیز درباره ترجمه آثار الیف شافاک در ایران، مصداقی از وضعیت بلبشوی ترجمه در ایران

شما مترجم نیستید !

اولین کتابش سال 1391 در ایران منتشر شده است. کتابی با نام «چهل قانون عشق؛ با نگاهی دوباره به عشق و عاشقی شمس تبریزی و مولانا و خلق اثر عاشقانه‌ای دیگر» . مهرنوش عدالت ترجمه‌اش کرده و در انتشارات نوید شیراز منتشر شد، تقریبا هیچ‌کس این کتاب را به خاطر ندارد، حتی کتاب بعدی‌اش را.
کد خبر: ۱۲۲۲۳۱۲

«شپش پالاس» در سال 94 با ترجمه تهمینه رازدشت در نشر مروارید منتشر شد و بعد از آن دیگر نامی از این نویسنده در ایران نبود تا این‌که سال بعد کتاب دیگری از این نویسنده منتشر شد و نام او را سر زبان‌ها انداخت. «ملت عشق» با ترجمه ارسلان فصیحی در نشر ققنوس، الیف شافاک نویسنده ترک را به ایرانی‌ها شناساند و پس از آن سیل ناشر، مخاطب و مترجم به سمت آثار این نویسنده هجوم بردند. این کتاب سال ۸۹ توسط فصیحی به فارسی ترجمه و با تأخیری پنج‌ساله در سال 94 مجوز نشر گرفت و سال 95 هم منتشر شد، اما به‌سرعت ترجمه‌های متعددی از آن ارائه شد و در بساط فروشنده‌های کتاب قاچاق هم برای خودش حسابی جا باز کرد.
در این گزارش می‌خواهیم ببینیم طی مدت زمان کمتر از سه سال پس از انتشار ملت عشق و شهرت شافاک در ایران ناشران و مترجمان ایرانی با آثار او چگونه برخورد کرده‌اند؟ اگر حواستان به بازار کتاب باشد، می‌توانید از همین حالا حدس بزنید چه بلبشویی در میان است. نام شافاک در سازمان اسناد کتابخانه ملی 105 بار آمده است. البته 125 نتیجه هم با نام دیگری از این نویسنده در ایران می‌آید؛ الیف شفق! برخی به تجدید چاپ‌ها اختصاص دارد و برخی دیگر هم به ترجمه‌های تازه از یک کتاب.

چند نام برای یک کتاب
گفتیم سال 1391«چهل قانون عشق؛ با نگاهی دوباره به عشق و عاشقی شمس تبریزی و مولانا» در ایران منتشر شده است. این کتاب همان ملت عشق معروف است که حالا می‌بینیم با نام‌های دیگری هم بارها منتشر شده است. «چهل بایست عشق» و «چهل قانون عشق: «داستان شمس و مولانا» و «ملت عشق» همگی نام‌های یک کتاب هستند که توسط مترجمان و ناشران مختلف چاپ شده است.‬ البته سایت کتابخانه ملی نوشته که کتاب اولین بار سال 94 از انگلیسی به فارسی برگردانده شده، اما طبق دیگر اطلاعات موجود روی سایت، این درست نیست و همان‌طور که نوشته‌ایم اولین بار سه سال قبل‌تر نوید شیراز رفته بوده سراغش. در مجموع 51 بار این نام‌ها در سایت کتابخانه ملی ثبت شده و 17 مترجم هم رفته‌اند سراغش. البته 17 مترجمی که حداقل ده نفر آنها بعد از شهرت کتاب در بازار ایران رفته‌اند سراغش و طبیعتا هم طی مدت زمان کوتاهی آن را رسانده‌اند به بازار کتاب.

یک نویسنده و 2 نام
حالا مگر کار به همین جا ختم می‌شود؟ شافاک به فارسی همان شفق می‌شود. عده‌ای دیگر با این نام دوم می‌روند سراغش و نام‌های مختلف این کتاب 67 بار در کنار
الیف شفق نوشته می‌شود و 20 ترجمه دیگر هم محصول آن است. پس یک کتاب در کمتر از یک دهه 37 ترجمه دارد! اتفاقی که قطعا برای دیگر کتاب‌های او هم رخ داده است. بررسی همه‌شان مدت‌زمانی طولانی می‌خواهد و البته نتیجه‌ای هم در بر نخواهد داشت.

حوا و 3 دختر، ما و 9 دختر
«حوا و سه دختر» نام یکی دیگر از کتاب‌های پرفروش شافاک در ایران است. نام کتاب 15 بار در سایت کتابخانه ملی ثبت شده و ده مترجم سراغش رفته‌اند که 9 نفر آنها هم زن هستند. حالا فکرش را بکنید حوای داستان سه دختر داشته و ما تا همین جا بی‌چک و چانه 9 دختر را تقدیم این داستان کرده‌ایم. یعنی در فاصله زمانی دو سال، ده ترجمه از یک داستان انجام و وارد بازار کتاب شده است. کتاب قبلی هم که گفتیم 51 بار نامش ثبت شده و 17 مترجم دارد. در ادامه می‌بینیم، 14 بار هم نام الیف شفق در کنار این کتاب آمده و شش ترجمه را به ترجمه‌های این کتاب اضافه کرده است.

واج آرایی «ش»
شرافت، شمع، شمس، شمس‌پاره، شرم، شیر سیاه، شهری در آسمان و .... یک نگاه سرسری به کتابخانه ملی نشان می‌دهد می‌توان اسم شافاک را گذاشت اول خط و بعد کلی کتاب از او ردیف کرد و بشود واج‌آرایی «ش». البته آخرش هم بلبشوی نشر ایران را نوشت و رکورد واج‌آرایی را هم در جهان شکست!
می‌شود کتاب‌های دیگری چون «10 دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای عجیب» هم که ظاهرا مورد توجه مترجمان قرار گرفته‌است را به فهرست افزود، اما تا همین جا فکر کنم به‌خوبی می‌توان حس کرد چه بی‌قانونی عجیبی در بازار نشر ایران وجود دارد. ضمن این‌که در سایت کتابخانه ملی برخی کتاب‌های منتشر با نام مترجم یکسان کنار خود
نام دو یا چند ناشر دارند. حالا اشتباه شد، مترجم زود کتاب را از یک نشر در فلان شهر گرفته و برده شهر دیگری یا... خلاصه که ماجرا از آغاز تا انجامش عجیب است و حیرت‌انگیز. آنقدر که آدم با خودش فکر کند واقعا در جاهای دیگر دنیا هم همین اتفاق‌ها رخ می‌دهد یا فقط ماییم و این بی‌قانونی‌ها!

همه یک طرف، استانبولی‌ها یک طرف دیگر
یکی از شهروندان ترکیه که به ایران آمده و به دلایلی ساکن تهران است به خنده می‌گفت ایران تنها جایی است که وقتی با زبان خودشان یعنی فارسی با مردم حرف می‌زنی، به زبان خودت جوابت را می‌دهند. منظورش این بود که در ایران خیلی‌ها ترکی بلدند. اما همین موضوع موجب شده هر کسی که ترکی بلد است، فکر کند می‌تواند ترجمه کند. مثل این که هر کسی فارسی می‌داند، برای مردم تحلیل حافظ بنویسد، اصلا شدنی است؟‌مسلما نه! داستان و شعر، زبان تخصصی خود را دارند و هنر هستند. حتی صرف دانستن زبان انگلیسی نمی‌توان به این راحتی کتاب ترجمه کرد، ترجمه یک کار تخصصی است که در کشور ما هر روز به غیر‌تخصصی‌ترین شکل ممکن با آن برخورد می‌شود و هیچ قانونی هم برای مقابله با آن نیست.

زینب مرتضایی‌فرد

ادبیات و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها