جام جم آنلاین گزارش میدهد
شاید هیچکسی در آن روزگار به سرنوشت مردههای آن گورستان، وقتی 704 سال از دفن شاعری درگذشته بهنام خواجه شمسالدین محمد در آن قبرستان گذشت، فکر نمیکرد. هنوز هم، وقتی شما به باغ حافظیه و مزار جناب حافظ نگاه میکنید، شاید به این فکر نکرده باشید که کنار قبر حافظ و در تمام محوطه باغ حافظیه، جنازههایی مدفون است. 700 سال پیش، حافظ را در باغ دفن نکردند؛ مثل مردههای دیگر، در گورستان شهر شیراز، کنار اموات دیگری به خاک سپردندش. حالا اما هیچ گور دیگری آنجا نیست، جز مزار حافظ و حتی هیچکسی به آنجا نمیگوید گورستان. آنجا را به نام حافظ میشناسند. به آنجا میگویند حافظیه.
750 سال پیش، همان روزها که حافظ دوران بلوغ زبان شعریاش را در شهر شیراز میگذراند، تاجری هم در همان شهر زندگی میکرده که لابد شمار ثروتش از حد بیرون بوده و خدم و حشم بسیار داشته، و لابد آوازه عاشقی مرد دیگری در همان شهر بر زنی در همان شهر بلند بوده و شاید در آن دوره کسی بوده که به راهزنی و دزدی معروف بوده و دیگری که به تحصیل و کسب دانش و دیگری و دیگری و دیگری که هرکدامشان را به چیزی میشناختهاند. سرنوشت تمام آنها این بوده که در گورستان شهر، همانجا که حافظ دفن شده است، دفن شوند.
حافظ در سالهای بعد از مرگ جایگاه بالاتری پیدا میکند. شعرش از مرزهای شهر شیراز میگذرد، در سالهای بعدتر آفاق را درمینوردد و برای فارسیزبانان هرکجا محترم شمرده میَشود. در همان گورستان، آدمها که به فاتحه بر گور عزیزان از دسترفتهشان مینشینند، بر مزار حافظ هم فاتحهای میخوانند. قبر حافظ لابد سنگی بزرگتر از سنگ گورهای دیگران دارد و لابد بر مزار او همواره کسی هست که فاتحهای بخواند و آب بر سنگ مزارش بریزد. کمی بعدتر، کمتر از صد سال، حاکمی از حاکمان فارس دستور میدهد تا کوشکی گنبدیشکل بر مزار او بسازند. در دوران قاجار بر گور حافظ ضریح کوچکی بنا میکنند. کوشک را تعمیر میکنند. بنای کوشک مزار بارها خراب میشود، تعمیر و بازسازی میشود. چند بار بهکلی خراب شده و باز به دستور حاکمان وقت از نو ساخته میشود و البته این کوشکها که بر مزار جناب حافظ ساخته میشود، همانطور گنبدی باقی میماند. کوشکها ساخته میشوند و گورهای مردههای دیگر هم همانطور باقی میماند.
از نسل ما، یعنی هرکسی که حیات دارد و میتواند این یادداشت را بخواند، کمتر کسی وجود دارد که مزار حافظ را با آن عمارت زیبا که به تاسی از کوشکهای چندصدسالهای که بر مزار حافظ ساخته شد و همچنان گنبدیشکل است، ندیده باشد. ما یا به شیراز سفر کردهایم و مزار جناب حافظ را مشاهده کردهایم، یا اقلا عکس یا فیلمی از آن را در رسانهای دیدهایم و با مزار حافظ و منطقهای به اسم «حافظیه» آشناییم. تقریبا همه شهروندان این سرزمین و چه بسا آدمهایی از سرزمینهای دیگر با مزار حافظ و حافظیه آشنایند، اما گمانم هیچکسی نیست که بداند مزار حافظ یکگورستان بزرگ بوده و زیر آن سنگفرشها که در مزار حافظ، محیط را زیبا کرده است، انسانهایی با آرزوها، امیدها و یاسهایی خوابیدهاند. انسانهایی که چهبسا حضورشان در زیست و زندگی حافظ شعر او را رونق و قوام بخشیده است.
از همه مردم شیراز 700 سال پیش یکی میشود حافظ. باقی زیر سنگفرشها میپوسند. بدون اینکه کسی یادش باشد آنها که بودهاند و چه کردهاند. کاشکی میشد حافظ زمانه خودمان باشیم. کاشکی میشد اینطوری ساده فراموش نشویم. کاش از ناخن ما بر تن روزگار خراشی باقی بماند. همین دیگر.
احسان حسینینسب
نویسنده و روزنامهنگار
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان