سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
معلمها به رانندگی در تاکسیهای اینترنتی مشغول شدند، قصابها به فروختن سبزی خردشده روی آوردند، صاحبان رسانهها به خرید کاغذ دولتی و فروش آن در بازار آزاد اقدام کرده، بقالها پوشال کولر عرضه کردند، طباخیها ادوکلنهای فیک پرشده و شرکتی فروختند و لباسفروشها اقدام به فروش قطعات یدکی خودرو کردند تا آنکه یکی از وزرای کابینه به نام سلیسیوس طرحی برای ساماندهی بازار ارائه کرد.
در گام اول، ستاد ساماندهی را تأسیس کرد و در اولین اقدام عملی به همه واحدهای صنفی دستور داد، فقط کاری که مجوز انجام آن را دارند، انجام دهند و به فروشگاهها نیز دستور داد فقط کالاها و خدماتی را که مجاز به عرضه آن هستند عرضه کنند. از فردای آنروز مأموران ستاد ساماندهی به گشتزنی در سطح شهر پرداختند تا هر واحد صنفی و فروشگاهی را که کاری خارج از حیطه مجاز خود انجام میدهد، پلمب و مالک آن را دستگیر کرده به مقامات بالاتر تحویل دهند. در روز نخست یکی از مأموران متوجه شد یک تنباکوفروش در کنار تنباکو بند تنبان (معادل کش شلوار امروزی) میفروشد. وقتی برای دستگیری او اقدام کرد، تنباکوفروش گفت: بند تنبان جنس مرتبط است. مأمور پرسید: چگونه؟ تنباکوفروش گفت: ممکن است کسی هنگام استعمال تنباکو به سرفه بیفتد و بند تنبانش پاره شود، برای همین من بند تنبان را نیز با تنباکو میفروشم. مأمور توجیه تنباکوفروش را پذیرفت، ولی از آنپس ضربالمثل «حرف بندتنبانی» به گنجینه امثال فارسی اضافه شد.
در روز دوم یکی دیگر از مأموران متوجه شد یک فروشگاه تعمیر تلفنهمراه، در کنار خدمات مربوط به آن، برنج شمال میفروشد. وقتی برای دستگیری او اقدام کرد، تعمیرکار تلفنهمراه گفت: برنج شمال جنس مرتبط است. مأمور پرسید: چگونه؟ تعمیرکار گفت: اگر کسی برنج هندی بخورد مزاجش سرد میشود و دچار ضعف میگردد و گوشی تلفنش از دستش میافتد و آسیب میبیند. من برنج شمال میفروشم که چنین نشود. مأمور به او گفت: حرفی که زدی نمیگنجد. حرفی بزن که بگنجد و دستور پلمب مغازه او را صادر کرد. و از آنپس ضربالمثل «یک چیزی بگو که بگنجد» نیز به گنجینه امثال فارسی اضافه شد.
امید مهدینژاد
طنزنویس
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد