سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
شروع این قهرمانی از کجا بود؟
تیمهای جوانان همیشه تاثیر پذیرفته از تیمهای نوجوانان هستند. یک فرآیند بازیکن سازی در فدراسیون صورت گرفت که با همه دنیا فرق میکند. ما یک فرآیند تولید بازیکن داریم که در رده نوجوانان اتفاق میافتد. البته این کار را باید مدارس و باشگاهها انجام بدهند. ما اردوهای دو ساله داریم که والیبالیستها در آن آموزشهای لازم را میبینند. از آن بخش به یک جمع 15 نفره میرسند و آن شاکله حفظ میشود برای تیم جوانان. تغییر رده با ریزشهایی هم همراه است. خیلیها به بالاتر نمیرسند. این تیم متاثر از این فضاست. در مسابقات آسیایی یک قانونی تعریف کرده اند که در نوجوانان این اتفاق نمیافتد. هر بازیکنی یکبار فقط در مسابقات قهرمانی نوجوانان میتواند شرکت کند. یک قانون که فقط در آسیاست. روی همین اصل و از تیمی که در آسیا شرکت کرده بودند، یلی و اسفندیاری شامل این قانون شدند و تیم، چهارم آسیا شد، اما سهمیه جهانی را گرفتند. شریفی و حضرتپور و بقیه هم خوب بودند و با اضافه شدن این دو نفر تیم قوی شد و ما با قاطعیت قهرمان جهان شدیم. امسال هم البته چالشهایی داشتیم. سعی کردیم از همه بازیکنها استفاده کنیم چون بعضی از بازیکنهای ما به تیم بزرگسالان دعوت شدند. تعامل خوبی داشتیم و این خیلی کمک کرد که با تمام قوا و آماده راهی این مسابقات شویم. کولاکوویچ در این زمینه خیلی کمک کرد. اردوی تیم کلا از 20 فروردین شروع شد که بازیکنها در اختیار ما قرار گرفتند. بخشها و کارهای زیادی انجام دادیم؛ امور تکنیکی و تاکتیکی و بعد بازیهای دوستانه و... یک حسن بود که بازیکنهای ما در تیمهای باشگاهیشان فعال بودند و این کمک بزرگی به ما کرد. چیزی که اصلا اتفاق نمیافتاد که بازیکنان جوانان در لیگ بازی کنند.
لیگ ملتهای امسال فرسایشی بود. وقتی تیم به مرحله نهایی رفت این ذهن شما را درگیر نکرد که بازیکنانتان خستهتر شوند و خسته به بحرین برسند؟
کمی نگرانم کرد، اما تعریف کلی تیم، موفقیت تیمی بود. تیم ما سابقه قهرمانی در نوجوانان جهان را داشت و این شاکله را حفظ کرده بود و بازیکنان باتجربهای داشت. یک چیز دیگری هم باید بگویم. بازیکنان بلد بودند فشار بالای مسابقات را تحمل کنند چون تجربه حضور در تیمهای باشگاهی خوب و تیم ملی بزرگسالان را داشتند و این به تیم ما کمک میکرد. ضمن آنکه ما فشار زیادی را بابت بعضی کارشناسیها تحمل میکردیم. بعضیها با ادبیات خودشان بار روانی ایجاد میکردند. این کار بچهها را سختتر میکرد. بعضی از اهالی والیبال میگفتند چون این تیم در نوجوانان قهرمان جهان شده در مسابقات جوانان هم باید قهرمان شود. در حالی که کیفیت این دو رده کاملا با هم متفاوت است.
از نظر آنها تیم اگر دوم هم میشد، باخته بود؟
شاید؛ اما این دو رده با هم اختلاف کیفیت و ماهیت دارند. ما بیشتر مقام هایمان در جهان در رده نوجوانان است، چون بازیکن در این رده به شدت تحت کنترل و مراقبت فدراسیون و اردوهای بلندمدت تیم ملی است. وقتی یک بازیکن یک کاری را دو سال تکرار کند نسبت به بچههایی که دو ماه تمرین کردهاند جلوتر است. ما همیشه در نوجوانان موفق بودهایم، اما در جوانان در 2007 یک بار برنز گرفتهایم. بقیه مقامها هم پنجم به پایین بوده است. نوع اردوها و شکل عملکرد ما در نوجوانان با همه دنیا متفاوت است و هیچ کشوری نوجوانانش را در اردوهای بلندمدت و مداوم در یک یا دو سال تحت نظر نمیگیرد. در جوانان اما این اتفاق نمیافتد، ما سه ماه تمرین میکنیم و همه تیمهای دنیا هم سه ماه. اما بهواسطه نوع آموزش، امکانات و... تفاوت ایجاد میشود. آنها سختافزاری خیلی قوی هستند. قرار نیست بازیکن فقط برای رده ملی ساخته شود و دید آنها باشگاهی هم است. در نوجوانان دو تا قهرمانی جهان و نایبقهرمانی و سومی داریم. خیلی از تحلیلها برای قهرمانی این تیم غلط بود و فقط بار روانی ایجاد میکرد. خیلیها از موفقیتهای والیبال خوشحال نمیشوند و عامدانه این توقع را ایجاد کرده بودند تا فشار را روی تیم زیادتر کنند.
چه کسانی؟
نمیخواهم اسم ببرم. از دل خانواده والیبال. من فکر میکنم بچههای ما یک خودباوری و یک ذهنیت خوبی داشتند. من یک کادر خوب، یک گروه آنالیز خوب داشتم. بازی به بازی رفتم جلو. از روز اول میدانستم باید چطوری بازی کنیم.
آن اوایل که شروع کردید، هدفتان چه بود؟
هدف رفتن روی سکو بود. من دوره قبلی هم سرمربی بودم. سطح خیلی بالا بود. برزیل در این دوره با هفت تغییر آمد. تیم من را باید با نوجوانان قیاس کرد. برزیل اما متفاوت بود و از ترکیب اصلی دو نفر فیکس بودند. ایتالیا سال قبل در قهرمانی اروپا هفتم شد و سهمیه جهانی نگرفت اما چون با آمریکا در یک رده بودند و البته انصراف آمریکا، آمدند و نایب قهرمان شدند. ده تا بازیکن ایتالیا در قالب یک تیم در سری 2 ایتالیا شرکت داشتند و هماهنگ بودند. ما میدانستیم که چقدر خوبیم و من این تجربه را داشتم. تمرکز را روی این گذاشته بودیم که ذهن بچهها،فیزیک بچهها و هارمونی تیم به بالاترین سطح برسد. این الگوی ما بود. قرعهکشی را دیر انجام دادند. روی همین اصل رقبا را نمیشناختیم. با توجه به اینکه تعدادی از بازیکنان ما در تیم ملی بزرگسالان هم بودند این خیلی به ما کمک میکرد. آنها تحمل فشار بیشتری داشتند و خودشان را نباختند. من بازی فینال به بچهها گفتم ایتالیا را میبریم اما اگر به روسیه میخوردیم، این را نمیگفتم.
چرا؟
ما به روسیه راحتتر میبازیم. به تیمهایی که متکی به قدرت هستند.
مثلا لهستان چی؟ آنها هم تکنیکی هستند و هم قدرتی.
میبازیم. به آلمان و... اما جلوی تیمهایی که تاکتیکی هستند، بهتریم. من گفتم ایتالیا را میبریم چون آنها تاکتیکی هستند. میتوانستیم تاکتیک آنها را به هم بزنیم، ضمن اینکه ایتالیا در این تورنمنت تحت فشار سخت قرار نگرفته بود. اگر تجربه سختی کشیدن را پیدا میکرد این کار ما را سخت میکرد. ما در بازی با برزیل این سختی و فشار را تحمل کردیم. بدترین حالت برای یک بازیکن این است که نگران آخر بازی باشد. اما در بازی با ایتالیا این حس را نداشتند؛ چون به برزیل باخته بودیم، نگران باختن نبودیم.
شما گفتید ما کاری کردیم که ایتالیا آنطور که میخواستیم بازی کرد.
ما رقبا را انتخاب کردیم. برزیل دو تا بازیکن کلیدی داشت که به نظر میرسید از لحاظ نوع دریافت دچار مشکل شده بودند. ما تحلیل کردیم و سرویسها را طوری زدیم که تمرکز آنها را به هم ریختیم و توپ را از تور دور کردیم. در این زمان مواجه شدیم با دو تا مهاجم. پاسور برزیل عالی بود و اگر توپ به دستش میرسید دچار مشکل میشدیم. ما این را میدانستیم و کاری کردیم برزیل سهتا از بازیکنانش در نیمهنهایی را تغییر بدهد. ما بحرین را هم اینطور بردیم. جلوی ایتالیا هم سختیهای خودش را داشتیم. ولاسکو هم بود و ست اول را بد باختیم. ایتالیا چهار پنج فینال تا قبل از بازی ما تجربه کرده و البته همه را باخته بود. آنها میخواستند قهرمان شوند. آنها صاحب سبک هستند. اینها کارهای سمبلیک میکنند که مربیشان خانم بود. ما یک تغییر خیلی ریز و محسوس دادیم و میدانستیم این مربی این تغییر را نمیفهمد. ما یواشیواش تغییر کردیم و ست سوم ولاسکو رفت بالای سر آنها و توصیههای لازم را کرد. بازی سخت شد و ست سوم را 25 بر 23 بردیم. ست چهارم آنها بردند و در ست پنجم دوباره به ست اول برگشتیم. همان ستی که باخته بودیم. آن چیزی که میخواستیم اتفاق افتاد و خدا را شکر برنده شدیم. میخواهم بگویم سردرگمشان کردیم اما واقعا بازی مقابل برزیل و ایتالیا سخت است. جنس بازی با روسیه و... فرق میکند. در این بازیها جنگ تاکتیکها را ما بردیم. آن هم از کشورهایی که مربی وارد میکنیم. این نشانه خوبی برای والیبال ما بود.
شما گفتید ایتالیاییها تیمشان را بردهاند در لیگشان بازی دادهاند. نمونه این کار را در کاله انجام دادید و یکدفعه دست از بازیکنان اسمی کشیدید و به نوجوانان روی آوردید. برای خیلیها عجیب بود اما خیلی زود به جوابی که میخواستند، رسیدند.
ما میدانیم که اگر بیشتر از کشورهای صاحبسبک کار نکنیم، نمیتوانیم موفق شویم. ایتالیا، آرژانتین و آمریکا در دانشگاهها این کارها را میکنند ولی ما در تمرینات. ما مجبور هستیم که بازیکنها را بیشتر در اختیار داشته باشیم.
شما 4 سال است این کار را کردید، درست است؟ چند تا از این بچهها شاگرد خود شما بودند؟
در این تیم دو نفر. در تیم قبلی هفت نفر از شاگردان خودم بودند. این تیم امسال پنج نفرشان آمدند به کاله. این خیلی کمک میکند. این کار بخشی از مسؤولیت فدراسیون را از روی دوش آنها برمیدارد. اصول هم همین است. کار فدراسیون نباید سازندگی باشد.
بسکتبال ما بعد از نسل طلایی که از دست داد دچار افت محسوسی شد. این نگرانی برای والیبال هم وجود داشت اما این قهرمانی خیلیها را امیدوار کرده است.
درست است. این دغدغه همیشه هست. شما وقتی صحبت از سعید معروف میکنید صحبت از یک والیبالیست عادی که نمیکنید. او جزو بهترینهای دنیاست. از یک بازیکن استثنایی حرف میزنید. شاید هر 40 سال مثل سعید معروف نیاید یا مثل محمد موسوی. همین الان هم این دغدغه را خواهیم داشت. 20 سال زمان میبرد بازیکنی مثل اینها داشته باشیم.
چارهاش چیست؟
من حرفم چیز دیگری است. عملکرد همیشه درست پیش رفته اما نخبگان خیلی کم هستند.
آنهایی که نخبه ندارند باید چه کار کنند؟ الان در تیم شما نخبه داریم؟
داریم. اسفندیار در نوجوانان قهرمان میشود و کاپ بهترین بازیکن را میبرد. در جوانان قهرمان میشود و باز هم این کاپ را میگیرد. شریفی و توخته و فیض و یلی و... چون ما کاپ زیاد گرفتیم این دوره به یلی کاپ ندادند. یلی تیمش قهرمان شده بود اما جایزه را به روسیه دادند. لحظهای که داشتند مدالها را توزیع میکردند، مسؤول فنی مسابقات به یلی چند بار اشاره کرد و گفت، این باید بهترین پشت خط زن انتخاب میشد. ما بازیکن ناب زیاد داریم. معروف فقط والیبالش نیست. او یک آدم عادی نیست. با او هم صحبت شوید این را میفهمید. یک سری از تیمها نخبه ندارند و کارهای تیمی میکنند. من خودم میگویم انسجام برایم مهم است. من میگویم یک تیم با کیفیت و فنی منسجم صددرصد نخواهد باخت. شاید مسابقه را ببازد اما بازی را نه. ما دست از تولید بازیکن نمیکشیم. اما یک چیز را بگوییم ما هیچ چیزمان برای رفتن روی سکوی جهانی نیست. اینها ویژگیهای فردی و گروهی ما بود که کار را به قهرمانی رساند. شما در فوتبال میتوانید حمله کنید و دروازهبان نقشی نداشته باشد اما در والیبال همه درگیر هستند. ما با یک ورزش خاص مواجه هستیم و فکر میکنم اگر موفقیتی هم حاصل میشود یک تلاش مضاعف پشت آن بوده است.
در ورزش روز دنیا از مسی نخبه تر نداریم. وقتی او برای بارسلونا بازی نمیکند این تیم تا حد یک تیم معمولی افت میکند. همین نگرانی درباره تیم بزرگسالان ما هم وجود دارد، یعنی جدایی سعید معروف. این ایراد است. خیلیها میگویند اگر ما یک تیم بدون ستاره داشته باشیم بهتر است و...
شما وقتی یک ستاره را تربیت میکنید یا تربیت میشود، تیم خودش را برای آن بازیکن میچیند. خیلیها انتقاد میکنند معروف همه کاره تیم ملی است. این طبیعی است. من از لحاظ فنی عرض میکنم. ببینید این راهکار دارد. ما برای اینکه بازیکنی را نزدیک به سعید کنیم و دغدغه را کم کنیم، تلاشی نکرده ایم. خیلیها میگفتند چرا مهدی مهدوی ذخیره سعید بود. همین حالا مهدوی از خیلی از جوانها بهتر است. ما فرآیند استفاده کردن از بازیکنهای جوان را خوب پیش نبردهایم. شما رصد کنید از وقتی ایران وارد لیگ جهانی شد. ببینید بیشترین بازی را کدام تیم و کدام بازیکنها انجام داده. مگر پاسور آمریکا ضعیف است؟پس چرا کم بازی کرده؟ اما معروف در 95 درصد بازیها بوده است. چه اشکالی داشت اگر او را نگه میداشتیم برای مثلا المپیک. این ربطی به کولاکوویچ و ولاسکو ندارد و محصول یک سیستم است.
سیستم نتیجه گرا و تفکر حاکم بر جامعه؟
دقیقا. ما بازی با فرانسه را در اردبیل باختیم. غفور مصدوم بود و یلی که آن روز جانشین بود خوب بازی نکرد. ببینید با او چه کار کردند؟ فضای مجازی و... الان بحث این است تیم جوانان با تغییراتی در قهرمانی آسیا شرکت کند. من دغدغه دارم. این کار خوب است یا بد؟ نفسا خوب است اما اگر نتیجه نگیریم چه؟ما ساختار کشورهایی مثل ایتالیا را نداریم، ولی فکر که داریم. می توانیم مثل آنها درست فکر کنیم. ایتالیا میآید تیم سومش را برای لیگ جهانی میفرستد. اتفاقی هم برای مربی نمیافتد. اگر ما با همین جوانان برویم آسیا و پنجم بشویم ما را به صلابه میکشند. مگر ادعای آقایی در آسیا را نداریم، پس چرا از همه نیروهایمان استفاده میکنیم؟ یکی به من میگفت چرا این قدر کنار زمین آرامی که گفتم من با آرامش به اهدافم میرسم. اما هر کسی اینطوری نیست. من توی خودم میریزم و بعد از هر بازی آمپول میزنم. فرگوسن میگوید شما نمیدانید بعضی مربیان چه فشاری را تحمل میکنند تا خودشان را آرام جلوه بدهند. خیلیها نمیدانند. من میخواهم به بازیکنانم آرامش بدهم. من تاکید میکنم قطعا معروف دوست دارد پنج تا بازی خوب را در لیگ جهانی بازی کند اما شرایط فراهم نیست. این تفکر، بچهها را فرسوده میکند. فرسودگی ذهنی و... چرا این بازیکنهای ما آسیب میبینند؟یکی کتفش خراب است و دیگری پایش. چرا شهرام که متولد 66 است باید به این زودی فرسوده شود؟این دفعه ما شانس آوردیم که مصدوم ندادیم. اگر فقط کولاکوویچ این کار را میکرد انتقاد میکردیم اما خردهای نمیشود گرفت چون تفکر،تفکر درستی نیست. ما با ولاسکو فقط در آسیا اول شدیم اما نتیجه بقیه مربیان را ببینید. الان به من هم تیم بزرگسالان را بدهند خطر نمیکنم. سیستم باید این چیزها را تعریف کند. چند سال پیش مسابقاتی در باکو بود و من به داورزنی گفتم اجازه بدهید در بازیهای کشورهای اسلامی ما برویم. ایشان گفتند قول قهرمانی میدهید که گفتم چه کسی در ورزش قول قهرمانی میدهد؟خلاصه متقاعد شدند و ما رفتیم و قهرمان شدیم. آن مسابقات خیلی تجربه خوبی برای ما بود. یک زمانی میگویند تیم دوم. این تیم دوم باید تعریف داشته باشد. گاهی در تیم دوم بازیکنی حضور دارد که 35 ساله است!خب این چه تیم دومی است؟من میگویم فلسفه تیم دوم باید تعریف شده باشد. در دوره قبل تیم جوانان مان با دو باخت 3 بر 2 به تیم اول و دوم جهان (لهستان و کوبا) باخت و پنجم شد. امسال هم همان دو تا باخت را داشتیم اما قهرمان شدیم. من میگویم عملکرد باید مورد بررسی قرار بگیرد نه نتیجه. من میخواهم بازیکن درست کنم برای تیم بزرگسالان. از تیم ست کوویچ فقط فرهاد قائمی راهی تیم بزرگسالان شد. خب این یک جای کارش میلنگد. استعداد را نمیشود افزایش داد اما مهارت را چرا. این وظیفه مربی است. تیم قهرمان جهان شد و یک خروجی داشت. تیمی که قهرمان جهان میشود باید حداقل 5 خروجی داشته باشد. ارزیابیهای ما متاثر از آن تفکر است.
بعضی از لیگهای حرفهای دنیا مثل لیگ لهستان طوری تنظیم میکنند که در آستانه لیگ ملتها، لیگشان تمام میشود که با کمترین فاصله بازیکنان از باشگاهی به تیم ملی برسند. ولی ما اسفند لیگمان تمام میشود و اواخر اردیبهشت لیگ ملتها آغاز میشود.
این برای بزرگسالان آفت است به شرطی که لیگ ما لیگ درستی باشد. اگر لیگ را فرسایشی کنیم به مشکل میخوریم. در دنیا دیگر بازیکنها اینقدر طولانی در اردو نیستند. آنجا هم فرسوده میشوند. وقتی بازیکنها از لحاظ جسمانی درست وارد اردو شوند دیگر نیازی به اردویهای بلند مدت نیست. الان ملی پوشان بزرگسال اگر بدنهای شان آماده باشد ده روز باهم تمرین کنند هماهنگ میشوند. من هم اعتقادم این است که بازیهای لیگ باید با برنامه و طولانیتر باشد.
نظر شما درباره کولاکوویچ مثبت است یا منفی؟
کولاکوویچ مربی قابل احترامی است و نتایجاش هم قابل قبول. باید عملکرد را بررسی کرد. شاید جاهایی نقد شود که از تعداد کمی بازیکن استفاده میکند اما این متاثر از آن تفکر است. تیم کولاکوویچ جام جهانی رفت و سوم جهان شد و در لیگ ملتها هم راهی نیمه نهایی شد.
این تیم شما که خیلی هم هماهنگ بودند اگر با کمترین ریزش راهی بزرگسالان شوند توانمندی قهرمانی جهان را دارند؟
اگر این را بخواهیم باید سازوکار را داشته باشیم. شما یک آمریکا را استثنا قائل بشوید که لیگ ندارد. اما همه کشورهای دیگر لیگهای خوب و مستمر دارند. پارامترهای آمریکا جدا از سایر کشورهاست. ما لیگ متوسطی داریم و معیارمان پایین است. لیگ ما محله تصمیمگیری دیگران است. حتی نماینده مجلس هم ورود میکند. تیم سقوط میکند. اینها کنار هم که قرار میگیرند میبینید که تیم ما دچار کاستیهای زیادی میشود. بازیکن مطمئن است که نماینده اش اجازه نمیدهد محروم شود به همین دلیل به داور و سایر بازیکنها توهین میکند. هیچکس نباید حق اعتراض داشته باشد. ویدئو چک هم که نداریم. اینها میآید در عرصه بینالمللی آسیب میزند. لیگ والیبال ما بیشتر سیاسی است تا ورزشی.
مثال ماجرایی که بر سر قهرمانی جوانان کشتی افتاد. یا فوتبالیست های ما در جام ملتها و...
این آسیب همیشه هست.
ما پاسوری که در حد و اندازه معروف نه اما نزدیک به او باشد داریم یا نه؟
ما الان سه تا پاسور خوب بعد از سعید داریم. من بحث آینده را میکنم. مثل فلاحت خواه، رمضانی و جواد کریمی. ولی اینها مهارتهای سعید را ندارند. سعید مهارت متمایزی دارد و شاید در آینده هم به آن نرسند.
سایه سنگین سعید باعث نمیشود که اصلا پاسوری متولد نشود؟
کسی که حتی ذخیره سعید هم هست نمیتواند خوب کار کند. وزنش زیاد است و این وزن، تصمیم سرمربی را هم تغییر میدهد. پاسورهایی که به جای او آمدهاند خطای دوضرب میدهند. پاسور که نباید خطای دوضرب بدهد. همه متوجه توانمندیهای معروف هستند. این را خودش و رفقایش هم میدانند و به همین دلیل از او تبعیت میکنند.
آینده والیبال ایران سفید است یا خاکستری؟
سفید سفید. این چرخه ادامه دارد. این چرخه به یک بازه سنی برنمیگردد. ما یک معلم داشتیم که چون مربی آموزشگاههای شهر بود میگفت همه شاگردان من هستند. اینطور نیست که هر کسی که در نوجوانان بازی کرد بگوییم شاگرد فلانی است. یکی بذر را میکارد و خیلی کار دارد تا به درخت تبدیل شود. یک مربی در جوانه زدن کمک میکند اما بقیه کارها را خیلی از مربیان دیگر میکنند. این طور نیست که بازیکن فقط در نوجوانان یا آموزشگاهها ساخته شده است. این بخشهای زیادی دارد. شما ببینید اگر این فرصت را کولاکوویچ به این جوانان نمیداد کسی میتوانست ادعا کند که مثلا من یلی یا شریفی و اسفندیار را درست کردم؟جوانان ما دیده شدند و این اتفاق خوبی است.
بحثی که این روزها وجود دارد این است که خیلیها میگویندچرا از مربیان ایرانی به جای کولاکوویچ استفاده نمیشود؟
چند تا موضوع هست. ما یک جامعه منسجم نیستیم. همه یک حقی را میخواهند و هر کس این حق را گرفت ساکت میشود. این معضل ما است.
مثالی بزنم؟ مثل فوتبال در نسل قبل از سال 98. خیلیها میگویند خاک فوتبال را آنها خوردند و حالا یک سریهای دیگر دارند پولش را پارو میکنند.
من میگویم اداره امور والیبال به عهده انسانهای توانمند باشد. من خودم والیبالی بوده ام اما چه کسی گفته مدیر باید والیبالی باشد؟ این اشتباه است. به همین دلیل است که هنوز خانواده ما به اجماع برای ریاست والیبال نرسیده است. همه مسائل خطی و رفیق بازی است. کسی از حق دفاع نمیکند. اما جواب اصلی سوال شما این است. در والیبال، داورزنی زحمات زیادی کشید. در دوره 30 ساله ما دو رئیس فدراسیون داشتیم. یزدانی خرم و داورزنی. داورزنی نگاه جهانی داشت. کملطفی است اگر انتقادهای سطحی میکنند. بازیکنهای ما دیگر دغدغه بازی ملی ندارند. سال 2011 رفتیم برای مسابقات نوجوانان جهان. میلاد عبادیپور بازیکن من بود. بازی با اسپانیا او را از بازی کشیدمش بیرون. او به افشاردوست گفته بود که حالا میفهمم وقتی میگویند مسابقات جهانی یعنی چه. ما اصلا بازی بینالمللی نداشتیم. اما داورزنی فضا را بینالمللی کرد. یک زمانی دو ست بازی را محو لباس و کتانیهای ژاپنیها بودیم! در دوره داورزنی مربیان خوبی پرورش یافت. در دوره یزدانیخرم همه مربیان، مربیان دوره آقای خاکی بودند. فقط آقای کارخانه در آن دوره شکل گرفت و شهنازی و کنار آنها ایرج مظفری و... 17 سال مدیریت کردند و یک مربی شکل گرفت اما حالا شرایط چطور است؟ بشمارید تعداد مربیان را. عطایی، اکبری، معدنی، آمارت، رضایی، طلوع کیان، نجاتی، رحمان محمدی و... فدراسیون والیبال چند کار را خیلی ایدهآل انجام داد. معرفی کردن والیبال به دنیا و کسب کرسیهای بینالمللی. شما باور نمیکنید در مسابقات بینالمللی وقتی آقای درخشنده هستند ما پشتگرمی داریم. معرفی بازیکنان به دنیا و از همه مهمتر امکانات. اما ما میدانیم مربیان ما به خوبی معرفی نشدند. مربیان را به دنیا معرفی نکردیم. فدراسیون ما میتوانست اما نشد. اگر دو مربی خوب ما میرفتند در ترکیه الان پنج مربی خوب در ترکیه داشتیم. مربیان خارجی تفاوت زیادی ندارند اما خب، شرایط طور دیگری پیش رفته است.
بهروز عطایی سرمربی تیم ملی بزرگسالان میشود؟
امروز نه.
چرا؟ زمانش نرسیده برای اعتماد به مربی ایرانی؟
الان زمانش نیست. من میخواهم اثرات خودم دیده شود. مربی تیم ملی هم باشم. کار را یکی دیگر کرده است.
آینده چطور؟
میتواند شرایط تغییر کند.
به عنوان سوال آخر. خیلیها میگویند سعید معروف، علی دایی فوتبال است و... .
نه، اصلا این را قبول ندارم. سعید معروف شبیه هیچکس نیست. نه خودش، نه اخلاقش و نه خیلی از ویژگیهای دیگری که دارد.
رضا پورعالی
ورزش
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد