در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بهروز معلولیت شدیدی دارد، معلولیتی که ریشه اش به ازدواج فامیلی پدرو مادرش میرسد و این یعنی او از بدو تولد درگیر یک عارضه ژنتیکی بوده ؛ عارضهای که بعد از 18 سالگی او کم کم خودش را نشان داد. تا قبل از آن، زندگی بهروز شبیه زندگی خیلیهای دیگر بوده، اما از وقتی معلولیت از راه رسیده، زندگی سختیهایش را هم به او نشان داده و این وسط بهروز هم به مرور خودش را با این سختیها وفق داده. کار راحتی بوده؟! این سوال یک جواب بیشتر ندارد! نه اصلا! سخت بوده که بهروز یاد بگیرد با معلولیت کنار بیاید، یادبگیرد کارهایش را خودش انجام بدهد، او بارها برای انجام یک کار کوچک تلاش کرده، بارها شکست خورده اما در نهایت این بهروز بوده که پیروز میدان معلولیتش شده!
این عارضه ژنتیکی به جز بهروز، بقیه برادرانش را وارد این میدان مبارزه کرده و از بین آنها هم حریف طلبیده و البته حریف آنها نشده و حالا اعضای این خانواده در کنار هم معلولیت را دور زدهاند.
عاشقی روی صندلی چرخدار
ملیحه هوشیار40 ساله است و اهل شیراز؛ او از یک سال پیش، شریک زندگی بهروز شده. ملیحه برای انتخاب بهروز بهعنوان همسر آیندهاش دلایل زیادی داشته، اما از بین همه آنها روی شخصیت، اخلاق و قدرت درک بالای بهروز دست میگذارد، دلایلی که وقتی کنار هم قرار گرفتند او را مجاب کردند که به خواستگاری بهروز جواب مثبت بدهد.
حالا یک سال از شروع زندگی مشترک آنها در خانهای کوچک کنار خانواده همسرش میگذرد. پای حرفهای ملیحه که مینشینیم او از شرایط سختی میگوید که در زندگی هر فرد معلولی هست، شرایطی که آنها هم بارها تجربه کردهاند و با این حال، هیچوقت تسلیم سختیشان نشدهاند. ملیحه میگوید: «من و بهروز پایی برای نشست و برخاست نداریم، باید از صندلی چرخدار استفاده کنیم و این زندگی را برایمان سخت میکند و معلوم نیست واقعا چه مشکلاتی بهواسطه همین موضوع در انتظارمان است، اما خدا را شکر میکنم که تا همین الان توانستیم از پس خودمان بر بیاییم.»
در زندگی بهروز و ملیحه یک واقعیت وجود دارد، اینکه خانوادههایشان موافق این ازدواج نبودند و این درست همانجایی بوده که معلولیت میخواسته دور این دو نفر یک خط بکشد و با جدا کردن آنها از هم ثابت کند که زورش از آنها بیشتر است! اما معلولیت اینجا هم حریف این دو نفر نشده.ملیحه میگوید: «خانوادههایمان از اول راضی به ازدواجمان نبودند، ما خیلی تلاش کردیم تا نظر آنها را تغییر بدهیم، آنها نگرانیهای زیادی داشتند و ما به تدریج نشان دادیم که این نگرانیها بیمورد بوده و ما میتوانیم از پس مشکلات بربیاییم»
ملیحه و بهروز البته با یک ازدواج سنتی زیر یک سقف رفتهاند؛ آنها با وجود کیلومترها فاصله بینشان از طریق چند دوست به یکدیگر معرفی شده اند و بالاخره در مرداد سال 1396 بهروز و خانوادهاش از تهران به سمت شیراز حرکت کردهاند تا از ملیحه خواستگاری کنند. بهتر است ادامه ماجرا را از زبان بهروز بخوانید: «من در مراسم خواستگاری از همان ابتدا همه واقعیتها را گفتم، شرایطم را توضیح دادم و گفتم که درآمد و شغلی ندارم و قرار است بخشی از مخارج زندگیمان از طریق پدرم تامین شود. من حتی گفتم که خانه مستقلی ندارم و باید در خانه پدرم زندگی کنیم. اوایل خانواده همسرم با ازدواج ما مخالفت میکردند، البته نه بهخاطر مسائل مالی بلکه دلیلش، معلولیت من بود. آنها نگران این بودند که دو نفر که به این اندازه دارای معلولیت هستند چطور میتوانند یک زندگی تشکیل بدهند و از پس گذراندن امورات مختلفشان بر آیند. خانواده هایمان هیچوقت فکرش را هم نمیکردند که روزی برسد که ما علاوه بر مسائل روزمره خودمان به فکر حل مشکلات دیگر معلولان هم باشیم.»
حالا که بیشتر از یک سال از زندگی مشترک این دو نفر گذشته، آنها حسی جز آرامش و رضایت ندارند، رضایتی که یک پایش به تغییر دید خانوادههایشان هم نسبت به آنها میرسد؛ آنها حالا شاهدند که چطور خیلیها این دو نفر را مثال میزنند و از تواناییهایشان میگویند. ملیحه هم با اشاره به همین موضوع میگوید: «ما با برنامهریزی به همه کارهایمان میرسیم. منطوری کارها را تطبیق میدهم که در اوقات فراغتی که پیش میآید، بتوانم به کارهای کمپین هم کمک کنم. در واقع ما در زندگی شخصی کارها را تقسیم کردهایم و میدانیم هرکسی باید چه کاری انجام بدهد.»
جرقه تشکیل کمپین
ماجرای کمپین 5000 نفری چیست؟! ماجرای این کمپین از یک مرکز فیزیوتراپی شروع شد؛ پدر بهروز که سالهاست تحت پوشش سازمان بهزیستی است، در هفته یکی دوبار برای درمان و فیزیوتراپی به مرکزی خصوصی که زیرنظر بهزیستی بوده مراجعه میکرده؛ در این مرکز کم کم خیلیها باخبر میشوند که آقای مروتی سرپرستی چند فرزند معلول را در خانهاش بهعهده دارد. نتیجه این اتفاق بازدید اعضای این مرکز از خانه وی بوده، ماجرایی که بهروز دربارهاش میگوید: «مهر 95 بود که چند نفر با دوربین و قلم و کاغذ به خانه ما آمدند تا از مشکلات ما باخبر بشوند. در بین صحبتها از من پرسیدند که چه آرزویی داری؟ من هم گفتم که دوست دارم قانون اتانازی که در آن پزشک به راحت تر مردن افراد دارای معلولیت شدید یا بیماران صعبالعلاج کمک میکند، اجرایی شود! این حرف من باعث شد که آن مددکار خیلی احساساتی شود و درعوض بگوید که تو خیلی خوب صحبت میکنی، بهتر است به جای فکر کردن به این مسائل، سعی کنی مشکلات خودت و دیگر معلولان را به گوش بقیه برسانی.» همین موقع اولین جرقه در ذهن بهروز زده و تشویق شد تا کمپینی را تشکیل بدهد که مطالبهگر حقوق معلولان باشد. حالا بهروز مروتی به چهره نام آشنایی بین جمعیت معلول جامعه تبدیل شده است؛ چهرهای که در راهپیماییها و تجمعات مختلف مثل نمایشگاهها، تجمعات مقابل مجلس و... همیشه حضور دارد و همه تلاشهایش در جهت تصویب لایحه حمایت از حقوق معلولان است؛ اتفاقی که حالا کمپین آنها را به یکی از موفقترین کمپینهای معلولان در سطح جهان تبدیل کرده است. بهروز درباره فعالیتهای کمپینش میگوید: «بیشتر معلولان بهشدت به خانوادهایشان وابستهاند، طوری که اگر خانوادههایشان نباشند نمیدانند که چه بر سر آینده و زندگیشان میآید و این همان چیزی است که ما را نگران میکند. ما نگران این مساله هستیم که چرا برنامههای توانمندسازی برای حمایت معلولان اینقدر در جامعه ما کمرنگ است!»
تلاش برای مناسبسازی
نتیجه تلاشهای این زوج در کمپینی که راه انداختهاند، فعلا برگزاری چندین نشست تخصصی مربوط به قوانین و مسائل معلولان، مصاحبه با نمایندگان مجلس و مسؤولان عالی رتبه دستگاههای اجرایی مانند سازمان بهزیستی،ترویج فرهنگ مطالبهگری و پرسشگری در بین جمعیت معلول کشورمان بوده؛ فعالیتهایی که میخواهند در نهایت به توانمندسازی این جمعیت برسند. رتق و فتق امور مربوط به کمپین کار وقتگیری است، آنقدر که باعث شده آنها بیشتر وقتشان را صرف این قضیه کنند. اتفاقی که بهروز دربارهاش میگوید: «ما همه زندگیمان در همین کمپین میگذرد. تفریح و تعطیلی هم نداریم و بیشتر ساعت روزمان را در این کمپین با بقیه معلولان شریک هستیم و با این حال حتی در اوقات شخصی هم به فکر رسیدگی به مسائل کمپینمان هستیم. هر روز هم مسائل مربوط به معلولان را در کشورخودمان پیگیری میکنیم. مثلا من همین اواخر متوجه شدم وزارت صنعت، معدن و تجارت قرار است 19 هزار دستگاه اتوبوس وارد کند. جستوجو کردم و طی مکاتبهای با اعضای این وزارتخانه به آنها یادآوری کردم اگر دسترسپذیر بودن اتوبوسها از مبدأ صورت بگیرد به صرفهتر است؛ یعنی به این شرط اتوبوسها را خریداری کنند که دیگر احتیاج نباشد روی آن اقداماتی انجام دهند که مثلا برای افراد کم توان هم قابل استفاده باشد، مثلا دوباره رمپ بگذارند، مناسبسازی کنند و...»
فائزه اکبری
جامعه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم